«ما از توافق هستهای با ایران دفاع میکنیم، در آن میمانیم و بر اجرای آن متعهدیم؛ نمیخواهیم در آن سمتی بایستیم که آمریکا ایستاده است.»
فدریکا موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، حتی قرار است طی روزهای آتی به واشنگتن سفر کند تا در دیدار با چهرههای مطرح کنگره نظر آنها را برای حفظ برجام جلب کند. او پیش از این در بیانیهای اعلام کرده بود: «برجام ثمره 12سال دیپلماسی است که تسهیلگر آن اتحادیه اروپا بوده است.» این همان نکتهای است که سیدمحمد صدر، معاون پیشین وزارت امور خارجه و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام آنرا در رویکرد اروپا در قبال برجام نکته کلیدی میداند.
او معتقد است حفظ برجام برای اروپاییها جنبه «اعتباری» پیدا کرده و لغو آن از سوی آمریکا باعث زیر سؤال رفتن اعتبار اتحادیه اروپا میشود. او معتقد است که در شرایط کنونی جهان، سرنوشت برجام به آزمونی برای سنجش توان اروپاییها در رهبری سیاست جهانی و جامعه بینالملل تبدیل شده است.
اگر بخواهیم خیلی واقعبینانه به اتفاقات یک هفته اخیر یعنی آنچه پس از سخنان اخیر ترامپ رخ داده نگاه کنیم، بهنظر شما موقعیت ایران تضعیف شده یا تقویت؟
پس از سخنرانی ترامپ بدون شک موقعیت ایران در جامعه بینالملل ارتقا یافته است. دیدیم که بسیاری از سران کشورهای اروپایی، اتحادیه اروپا، چین، روسیه و حتی کشورهای آسیایی از برجام حمایت کردهاند و ادامه کار توافق هستهای را به نفع امنیت منطقه و امنیت بینالمللی دانستهاند.
در نقطه مقابل، صحبتهای دونالد ترامپ با وجود تبلیغات بسیار زیادی که روی آن شد، جایگاهی در جامعه بینالملل پیدا نکرد. تنها رژیم صهیونیستی، عربستان و امارات از سخنان رئیسجمهور آمریکا حمایت کردند. باید گفت اینها الان شرکای تجاری آمریکا هستند و ترامپ با سخنانش به آنها به نوعی امتیاز میدهد تا همچنان از آنها بهره اقتصادی ببرد. این حجم از موضعگیریهایی که علیه ترامپ بهخاطر سخنانش علیه ایران و برجام مطرح شد، در واقع نتیجهای نداشت جز انزوای رئیسجمهور آمریکا.
همانطور که اشاره کردید کشورهای مختلفی در مقابل سخنان ترامپ موضعگیری کردهاند. میتوان گفت لااقل اروپاییها راهشان را بر سر برجام از ترامپ جدا کردهاند و به اعتقاد برخی اکنون حتی نوعی تقابل بین اروپا و آمریکا ایجاد شده است. میخواهیم بدانیم این تقابل تا چه حد واقعی است؛ آیا تنها در حد سیاستهای اعلامی است یا در واقعیت همچنین است؟
ببینید اگر تقابل را بهمعنای این میدانند که مثلا اروپا بر سر برجام با آمریکا درگیر شود، به هیچ وجه چنین نیست. اما به هر حال برجام با مشارکت اروپاییها و با هدایت مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا دنبال شد و به نتیجه رسید. برجام برای اروپا یک حالت اعتباری دارد.
اگر حدود 2سال مذاکرات فشرده هستهای را که در پایتختهای کشورهای اروپایی انجام شد مرور کنید میبینید که به هر حال اروپاییها در به نتیجه رسیدن این نشستها و نهایی شدن برجام نقش کلیدی داشتهاند. فراموش نکنیم که اروپاییها اکنون برای خود در عرصه سیاست بینالملل نقش جدیدی قائلند؛ آنها میخواهند در آینده در مسائل مهم جهانی ایفای نقش کنند. برجام بهعنوان یک توافق بینالمللی، پس از یکسری مذاکرات سخت و طولانی بهدست آمده و اگر لغو شود، نشاندهنده آن است که اتحادیه اروپا نمیتواند آنجا که لازم است نقش محوری بهعهده بگیرد و آن را به سرانجام برساند.
در اجلاس ناتو دونالد ترامپ سخنانی را مطرح کرد که اکثر رهبران اروپایی را ناراحت کرد. او بدون تعارف به اروپاییها گفت که از این به بعد، باید هزینههای تأمین امنیت اروپا را خودشان تأمین کنند. مطرح شدن این موضوع با آن ادبیات خاص در نشست سران ناتو برای اعضای اروپایی این سازمان توهینآمیز تلقی شد. بعد از این نشست بود که بار دیگر طرح تشکیل ارتش اتحادیه اروپا مطرح شد که درصورت تشکیل آن دیگر سازوکار ناتو آن جایگاه گذشته را نخواهد داشت. با ادامه ریاستجمهوری ترامپ، شاهد بروز اختلافات بیشتر میان اروپا و آمریکا خواهیم بود و شکاف دو سوی آتلانتیک بهطور حتم عمیقتر از این خواهد شد.
از یک سال پیش یعنی زمانی که دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا پیروز میدان شد، میشد پیشبینی کرد که اروپا در بسیاری از مسائل بینالمللی راهش را از آمریکا جدا کند. بحث همین ارتش اتحادیه که به آن اشاره کردید هم آن زمان داغتر شد. بسیاری معتقدند اکنون در سایه سیاستهای انزواطلبانه ترامپ، این اروپاست که با محوریت آلمان هدایت جهان لیبرال یا بهمعنای عامتر، جهان غرب را در دست دارد. بهنظر شما چنین اتفاقی افتاده است؟
ببینید اگر اروپا همچنان از برجام حمایت کند، حمایتهای اقتصادیاش برای اجرای درست مفاد آنرا دنبال کند و بهطور غیرمستقیم تحریمهایی یکجانبه آمریکا علیه ایران را خنثی کند، میتوان گفت چنین اتفاقی افتاده است. در واقع حفظ برجام نوعی آزمون و امتحان برای اروپاییهاست که نشان دهند آیا توان رهبری جهانی دارند یا خیر.
سالها بود که در روابط ایران و آمریکا شاهد تنشی در این سطح نبودیم؛ تنشی که البته از سوی آمریکا دنبال شده است. سخنان اخیر ترامپ یادآور سخنان جورج بوش پس از حوادث 11سپتامبر علیه ایران است. اساسا ریشه رویارویی دونالد ترامپ با ایران را در شرایط کنونی در چه میدانید؟
من معتقدم این رویارویی یک ریشه داخلی و یک ریشه خارجی دارد. ریشه داخلی آن به نژادپرستی دونالد ترامپ بازمیگردد. من او را بدون هیچ شکی یک نژادپرست تمامعیار میدانم. او در مبارزات انتخاباتیاش هم سفیدپوستان آمریکایی و خواستههای آنها را خطاب قرار میداد. از همان زمان بود که دشمنیاش با اقلیتهای قومی و مذهبی را عیان کرد و علیه مهاجران سخن گفت. این رویکرد هنوز هم ادامه دارد و تقابل با حضور مهاجران در آمریکا به یکی از محورهای برنامههای او تبدیل شده است. این در حالی است که جمعیت حدودا 30درصدی مهاجران در آمریکا، در واقع نخبگان این کشور را تشکیل میدهند. دونالد ترامپ از همان ابتدا تمایل بسیار زیادی به برچیدن طرحهای باراک اوباما داشته است؛
از طرح بیمه خدمات درمانی و قوانین مربوط به حضور مهاجران بهخصوص مهاجران کوبایی و مکزیکی در آمریکا گرفته تا برجام. من این را هم از دریچه نژادپرستی ترامپ میبینم. ترامپ بهخاطر سیاهپوست بودن باراک اوباما اصرار دارد که هر آنچه میراث او خوانده میشود را نابود کند. او از پیمان پاریس هم بیرون آمد؛ از توافقنامههای تجاری دوره اوباما هم یکی پس از دیگری بیرون میآید. هدف ترامپ در عرصه سیاست خارجی از بین بردن نتایج سیاست بینالمللگرایی باراک اوباماست که برجام هم بخشی از آن است.
اما ریشه خارجی رویارویی ترامپ با ایران را باید در همراهی جناحی که اکنون در آمریکا به قدرت رسیده با اسرائیل جستوجو کرد. جناح افراطی حزب جمهوریخواه که اکنون قدرت را در کاخ سفید در دست دارد، بهدنبال تأمین منافع اسرائیل در جهان است. چند وقت پیش یکی از تحلیلگران آمریکایی تعبیر جالبی بهکار برده بود. او گفته بود شعار ترامپ مبنی بر «آمریکا اول» دروغی بیش نیست؛ شعار او «اسرائیل اول؛ عربستان دوم؛ آمریکا سوم» است. جولیان آسانژ نکتهای جالبتر را اخیرا مطرح کرده است. او میگوید شعار ترامپ «اسرائیل اول» هم نیست؛ شعار او «حزب لیکود اول» است. یعنی حتی سیاستهای افراطیترین حزب در داخل اسرائیل هم برای او اهمیت بسیار زیادی دارد.
البته من عربستان را هم در سیاستهای ترامپ مؤثر میدانم. سعودیها و متحدانشان ازجمله امارات و برخی دیگر کشورهای حاشیه خلیجفارس متأسفانه سیاستی غلط در منطقه در پیش گرفتهاند و بهخاطر این سیاستها باجهای بزرگی هم دادهاند. 460میلیارد دلار قرارداد تسلیحاتی که عربستان با دولت جدید آمریکا بسته است در همین چارچوب قرار میگیرد. ترامپ تاجرمسلک است؛ تقابل با ایران و همراهی با عربستان در چنین معادلهای کاملا قابل درک است.
در مقابل چیزی که از سعودیها میگیرد، مواضع ضدایرانی به آنها تحویل میدهد. بهکار بردن نام غلط خلیجفارس هم دقیقا در همین چارچوب قابل تحلیل است.
برخی معتقدند در پی تنشهایی که میان دولت جدید آمریکا و ایران پیش آمده، بهتر است ایران به سمت حل مشکلاتش با عربستان قدم بردارد؛ یعنی کلید حل مشکلات ما بهخصوص در منطقه را در تنشزدایی با عربستان میدانند. نظر شما چیست؟
جمهوری اسلامی ایران همیشه بهدنبال گسترش روابط با همسایگان و کشورهای اسلامی بوده است. این جزو سیاستهای کلی ماست و انصافا هم در دوره ریاستجمهوری آقای روحانی از همان روز اول این سیاست بروز پیدا کرده است. 4سال پیش، وقتی آقای روحانی بهعنوان رئیسجمهور انتخاب شد، در نخستین سخنانی که در بعد سیاست خارجی داشت، از تنها کشوری که نام برد عربستان بود. آقای روحانی و تیم سیاست خارجی دولت از روز اولی که مستقر شدهاند ترمیم روابط با عربستان را در دستور کار داشتهاند و در این جهت حرکت هم کردهاند.
متأسفانه طرف مقابل پاسخ مثبت نداده است. خب رابطه سیاسی هم یک بحث دوجانبه است و دو طرف باید استقبال کنند. عربستان اکنون سیاستخارجیاش را بر مبنای همکاری با ترامپ و گسترش گروههای تروریستی تعیین کرده است. تا زمانی که این سیاستها اصلاح نشود، طبیعتا بحث رابطه ایران و عربستان هم راه به جایی نخواهد برد.