برجام امروز به مهمترین حلقه وصل ایران با اروپاییها، تشدید تعامل با چینیها و روسها و همزمان به ابزار منزویسازی امریکا تبدیل شده است.
به گزارش جماران، بهرام قاسمی در سرمقاله روزنامه ایران نوشت: واقعیت این است که دشمنی ترامپ با برجام و زمینهچینیهای احتمالی دولت وی برای خروج از آن و اعمال تحریمهای جدید، بیش از آنکه بر سر اصل توافق هستهای و مفاد آن باشد، به سبب پیامدها و آثار مثبت داخلی و خارجی آن برای ایران است. ارتقای سرمایه و انسجام اجتماعی نظام - که در انتخابات ریاست جمهوری اخیر به رخ جهانیان کشیده شد-، خروج کامل ایران از انزوای بینالمللی و دیپلماتیک، افزایش قدرت و نفوذ منطقهای ایران، ورود شرکتهای بزرگ سرمایهگذار خارجی به بازار ایران، بهبود شاخصهای کلان اقتصادی ایرانپس از توافق هستهای و مهمتر از همه تغییر شکافهای بینالمللی و منطقهای به نفع ایران آثاری است که برجام در طول دو سال گذشته برای ایران به ارمغان آورده است. تداوم این روند به هیچ عنوان برای متحدان منطقهای امریکاو نئوکانهای امریکایی پذیرفتنی نیست. یک توافق مطلوب از نظر ایشان توافقی است که ضمن داشتن سازوکارهای قوی کنترلی در بعد فنی (هستهای)، همچنان ایران را در انزوای بینالمللی نگه داشته و از چنان مابهازا و ارزش افزودهای برای ایران برخوردار نباشد که تقویتکننده جایگاه، نقش و قدرت منطقهای آن باشد. کما اینکه اگر برجام واجد همه این ویژگیها بود، بدون شک دولت ترامپ و متحدان منطقهای آن نه تنها با آن مخالفتی نداشتند، بلکهآن را نیز تحسین مینمودند.
با این حال، به نظر میرسد که دولت ترامپ برای همزدن این فضای نه چندان خوشایند دو راه را پیش روی خود میبیند: نخست، خروج یکطرفه از توافقبه قیمت کاهش اعتبار بینالمللی امریکا به سبب عدم پایبندی به یک توافقنامه معتبر بینالمللی مورد تأیید و نظارت شورای امنیت سازمان ملل؛ منجر به منزویشدن و به احتمال زیاد تشدید هر چه بیشتر شکاف میان خود و دیگر اعضای 1+5 و عدم همراهی آنها در بازگرداندن تحریمها علیه ایران میشود. دوم، تحریک طرف ایرانی با هدف نقض برجام از سوی آن است. مطلوب ترامپ راه دوم یعنی پیشگامی ایران در نقض برجام است؛ چرا که در این صورت ایران با شورای امنیت سازمان ملل طرف خواهد بود و در این حالت اجماع جهانی مجدد علیه آن براحتی میسر خواهد شد؛ ضمن اینکه خواهد توانست شکاف فعلی شکل گرفته میان خود و دیگر اعضای 1+5 بر سر پایبندی ایران به برجام را به نفع خود تغییر داده و تحریمهای گذشته را بسرعت احیا نماید. اعمالو اعلام نوعی از تحریمهای جدید ایالات متحده علیه ایران در راستای این هدف و تحریک ایران برای نقض برجام و خروج از توافق هستهای صورت گرفته است. در این چارچوب، حال که دیگر به بهانه هستهای نمیتوان ایران را تحریم کرد،به بهانههای موشکی و تروریسم و بازکردن پرونده جدیدی تحت عنوان «اقدامات بیثباتکننده ایران» میباید دست به امنیتیکردن مجدد آن زد و تحریمها علیه آن را احیا نمود.دوکارکرد در سیاست تحریمهای جدید نهفته است:اول اینکه با تشدید تحریمهای پیشین به دنیا این پیام را مخابره نماید که ایران برای سرمایهگذاری همچنان ناامن است و از این طریق مانع حضور توتالهای جدید در ایران و حصول دستاوردهای پسابرجامی از سوی آن شود؛ و دوم اینکهبا نقض روح و نه جسم برجام، ایران را تحریک نماید که به نقض برجام اقدام کند و در نتیجه مسئولیت نقض برجام متوجه ایران باشد و نه امریکا.
در مقابل این دو راه، دو مسیر نیز پیش روی ایران قرار دارد. نخست اینکه، در پاسخ به تحریمهای جدید و اقدامات تحریکآمیز امریکاییها یک سیاست تهاجمی و ماجراجویانه را در پیش گرفته و در میدانی که مطلوب ترامپ است بازی نماید. دوم، همچنان پایبندی اصولی به برجام را در دستور کار خود قرار داده و از یک سوبا محکومنمودن اقدامات مغایر با روح و جسم برجام هرگونه پیامد منفی نقضیا لغو برجام را متوجه دولت امریکا نماید و از سوی دیگر با تأکید بر اینکه برجامیک توافق چندجانبه و بینالمللی است از طریق تداوم و تشدید تعامل سازنده و همکاری با سایر اعضای 1+5 و جامعه جهانی از اثرگذاری تحریمهای غیرهستهای بکاهد.برجام یک توافقنامه بینالمللی است و در حال حاضر فضای کلی این توافق به سود ایران است، چرا که: نخست، در حال حاضر اجماع جهانی وجود دارد که ایران به تمام تعهدات خود در قالب برجام عمل نموده و همگان حتی امریکاییها نیز این مسأله را تأیید کردهاند؛ دوم، اجماع جهانی وجود دارد که آزمایش موشکی ایران نقض برجام نیست و حتی امریکاییها هم این موضوع را پذیرفتهاند. اختلاف نظر در این مورد است که آیا آزمایش موشکی ایران نقض قطعنامه 2231 است یا خیر. روسیه و چین معتقدند که نقض قطعنامه نیست، دولت ترامپ آن را ناقض قطعنامه میداند و اروپاییها در بیانیه مشترک خود با امریکا آن را ناسازگار با قطعنامه دانستهاند و نه ناقض آن. بنابراین، فضای کلی به نفع ایران است و باید با اقدامات سنجیده و حساب شده از این فضا برای بیاثرسازی اقدامات خصمانه امریکا بهره برد. تا زمانی که ایران به طور واضح و قطعی برجام یا قطعنامه 2231 شورای امنیت را نقض نکرده یا با اقدامات تلافیجویانه و هیجانی خود اجماع جهانی را مجدداً علیه خود ایجاد ننموده است، نه تنها هیچ شانسی وجود ندارد که قدرتهای بزرگ اقتصادی تحریمهای پیشین را مجدداً علیه ایران اعمال کنند، بلکه از اثرگذاری تحریمهای جدید غیرهستهای نیز بشدت خواهد کاست.
تجربه نشان داده است که تحریمهای ایالات متحده بدون همراهی سایر قدرتهای جهانی فاقد اثربخشی و کارآیی لازم خواهد بود. صورت مسأله کاملاً روشن است یا تمامی اعضای 1+5 با امریکا و تحریمهای آن همراهی خواهند کرد که در این صورت دیگر توافق هستهای و پایبندی به آن برای ایران بیمعنی خواهد بود، یا آنها با امریکا همراه نشده و به تعهدات خود در قبال ایران پایبند بوده و این ایالات متحده است که خود منزوی و متضرر خواهد شد. از این رو، به نظر میرسد تا زمانی که سایر طرفهای توافق به برجام و تعهدات آن پایبند باشند و در مقابله با اقدامات یکجانبه امریکا از صدا، موضع و عملکرد واحد برخوردار باشند، برای دولت ترامپ بهتر آن است که تأیید دوباره پایبندی ایران به توافق هستهای را اذعان نماید و حتی اگر سودای خروج یکطرفه را هم در سر داشته باشد، طرف بازنده این ماجرا ایران نخواهد بود. ایجاد، حفظ و تقویت این صدای واحد میباید از مجرای پایبندی همه طرفها به توافق هستهای و در صورت لزوم از طریق کمیسیون ویژه برجام که متشکل از خانم موگرینی به نمایندگی از اتحادیه اروپا و 1+5 خواهد بود، پیگیری شود. برجام امروز به مهمترین حلقه وصل ایران با اروپاییها، تشدید تعامل با چینیها و روسها و همزمان به ابزار منزویسازی امریکا تبدیل شده است. بنابراین، عقلانیت سیاسی حکم میکند مادامی که این حلقه وصل مورد تعهد و پایبندی همگان و متضمن تأمین منافعی چندسویه برای ایران است، با تحرک و پویایی بیشتر از آن برای حفظ این منافع و کماثرسازی توطئهها و دشمنیهای امریکا و متحدان منطقهای آن بهره جست.