امیر سرتیپ دوم بازنشسته اسماعیل موسوی که هنوز صدای غرش مهیب هواپیمای افچهارش به گوش نظامیان بعثی عراقی آشناست از نام آوران سالهای دفاع مقدس است. یکی از نقشهایی که نیروی هوایی در روزهای اول جنگ ایفا کرد، حمله «اف 4»های ما به ستونهای زرهی دشمن بود. ارتش در سال اول جنگ نقش تعیینکنندهای در متوقف کردن عراق ایفا کرده است؛ باوجود تمام شرایطی که در آن اوضاع متشنج و بحرانی وجود داشت. هر سه نیروی ارتش در کنار هوانیروز با حمله به ستونهای زرهی دشمن، در توقف این ستونها نقش داشتهاند.
به گزارش جماران، روزنامه ایران در گفتگویی تفصیلی با امیرسرتیپ موسوی به بیان نکات حائز اهمیت فراوانی پرداخته است؛در ادامه متن این گفتگو را از نظر می گذرانید
«آیا عراق که مفاد قطعنامه 1975 را به صورت یک جانبه لغو کرده بود و با آن حجم نیرو به کشور ما حمله کرده بود، به اهداف خود رسید که در ششم مهرماه همان سال؛ یعنی تنها یک هفته پس از آغاز رسمی جنگ، درخواست صلح کرد؟» چه اتفاقی رخ داد که به چنین نتیجهای رسید؟
باید بگویم نیروی هوایی، براساس شرح وظایفی که دارد، همواره مترصد و آماده درگیری با کشورهای متجاوز است. هواپیمای شهید نوژه در کردستان سقوط کرد. هواپیمای شهید لشکری پیش از آغاز جنگ مورد اصابت قرار گرفت و شهید شمس بیگی – چنان که میدانیم- یک خلبان «اف4» بود که با یک فروند بالگرد به منطقه سر پل ذهاب میرفت تا به طراحی عملیات بپردازد و بالگردش مورد اصابت واقع شد و به شهادت رسید و...
اطلاعات از شبکه نیروی هوایی بدرستی مخابره میشد، ولی سامانهای که امر هدایت کشور را بر عهده داشت، با هزاران مشکل مواجه بود و در نتیجه این اطلاعات را خیلی جدی نمیگرفت. دشمن در محاسبات خود- در بُعد زمینی- میدانست که چگونه باید عمل کند. در بحث نبرد هوایی، محاسبات عراق اشتباه از آب درآمد. نیروی هوایی حرکاتی ارزشمند انجام داد که براساس آن عراق به یک فلج راهبردی دچار شد. توجه شما را به این نکته معطوف میکنم که زمانی عراق قادر بود 5/3 میلیون بشکه نفت صادر کند، ولی نیروی هوایی شرایطی به وجود آورد که عراق نتواند روزانه بیش از 25 هزار بشکه نفت صادر کند. در جنوب که نیروی دریایی مانع ایجاد میکرد و عراق تنها به تلمبهخانه «زاخو» متکی بود که آنجا را ما از پایگاه تبریز برخاسته و بمباران کردیم. ترکیه اعلام کرد که صدور نفت عراق به 250 هزار بشکه رسیده است. چرخه اقتصادی عراق اینگونه با مشکل مواجه و مجبور شد نفت خود را از مسیر «صفوان» صادر کند که همان جا هم توسط جنگندههای نیروی هوایی مورد اصابت قرار گرفت. عراق، راهی برای صدور نفت نداشت. حمله 140 فروند هواپیمای جنگنده که در روز دوم جنگ صورت دادیم، شوکی به نیروی هوایی عراق وارد کرد که عراق تصمیم گرفت هواپیماهای خود را به صورت متفرق نگهداری کند.
عراق در پایگاه «الولید» که بعدها مورد هجوم افتخارآمیز نیروی هوایی تحت عنوان عملیات «اچ 3» قرار گرفت، تعداد زیادی از هواپیماهای عملیاتیاش را گسترش داده بود که از تیررس جنگندههای نیروی هوایی ما در امان باشد. این نکته که امیر قویدل اشاره کردند و گفتند که ارتش باسوادی داشتیم، کاملاً درست است. این موفقیتهایی که در حوزه نبرد هوایی به دست آوردیم، تازه موضوع خیلی خارقالعادهای نبود؛ پایگاههای ما فقط به اجرای وظیفه و طرحهای خود پرداختند. به کار انداختن «نبوغ» کار دیگری است که اصولاً نیازی به آن دیده نشد. طرحهای ما بمباران اهداف تعیینشدهای بود که تصور میرفت، انهدام آنها عراق را با مشکل جدی مواجه میکند. در سپیده دم روز اول مهرماه- روز دوم جنگ- به همه هواپیماها مأموریت داده شد که «موصل» را زیر بمباران شدید خود بگیرند و چنین هم شد. این هجوم دسته جمعی، باعث شد تا پایگاه موصل برای مدت سه ماه غیرعملیاتی شود. کارشناسان نظامی میدانند که سه ماه غیرنظامی شدن یک پایگاه هوایی به چه مفهومی است.
بعدازظهر همان روز، پالایشگاه کرکوک، آماج ما بود. در کنار این موارد، زمانی که ستونهای زرهی عراق در حال پیشروی بودند، آماج حملات هوایی جنگندههای ما قرار گرفتند. این هم از عجایب یک نبرد هوایی است که در طول یک روز بتواند 500 هزار پوند بمب را بر مواضع دشمن فرو بریزد. اگر تصور کنیم که نیمی از این بمبها هم به اهداف اصابت نکردهاند، به ثمر رسیدن نیمی دیگر از این بمبها، کاری است که نتایج غیرقابل انتظاری به بار خواهد آورد و چنان هم شد.
در یک حرکت دوجانبه هوایی؛ یعنی مواجه شدن هواپیمای عراقی با ایرانی، این هواپیماهای ایرانی بودند که سرافراز از معرکه بیرون میآمدند زیرا ما آموزشهای اصولی و صحیح داشتیم و از همین رو، تلاش آنها این بود که چنین تقابلهایی صورت نگیرد؛ بخصوص آنجا که هواپیماهای اف 14 ما را میدیدند. امیر فضلی اشاره درستی کردند که باز نگه داشتن شاهراههای مواصلاتی، هنری است که نیروی دریایی در کنار نیروی هوایی موفق به انجام آن شد. هر چند ما وقتی درباره «بسته جنگ» صحبت میکنیم، باید همه ملت را در این پیروزی سهیم بدانیم؛ چه آنچه بیش از همه این پیروزیها را به دست داد، همدلی و اتحاد مردم ما بود.
وقتی در بندر امام(ره) یک کاروان حرکت میکرد، کل نیروی هوایی بسیج میشد تا آن ناوگان دریایی و کاروان را حمایت کند. به این ترتیب دشمن متوجه شد که با این ترفند هیچ کاری نمیتواند از پیش ببرد. در این مرحله بود که امریکا وارد کار شد و نقاط ضعف هواپیمای اف14 را در اختیار عراق گذاشت و به دنبال آن هواپیمای میراژ را نیز در اختیار عراق قرار گرفت. وقتی هواپیمای اف14 وارد صحنه میشد، چند فروند هواپیمای میراژ به مقابله با آن میپرداختند و متأسفانه اینگونه بود که ما در یک روز، چند فروند هواپیمای اف14 را از دست دادیم. بهعنوان مثال، وقتی اف 14 با یک هواپیمای میراژ از «پدال» درگیر بود و با تمام نیرو با استفاده از رادارهایش در مقابل میراژ مقاومت میکرد، ناگهان چند هواپیمای دیگر بهصورت غافلگیرانه به اف 14 حمله میکردند و این سبب شد که ما چند هواپیما را طی یکروز با این ترفند از دست بدهیم. البته نیروهای مستعد ما سعی کردند بسرعت این نقطه ضعف را پوشش دهند. منظور از طرح این مشکلات بیان این مسأله بود که در سال اول جنگ- بویژه ماههای اول- تا نیروهای ارتش منسجم و سازماندهی شوند و برای حضور در صحنه آمادگی کامل پیدا کنند، ما حضور شبانهروزی در منطقه داشتیم. زمانی که دشمن به پای پل کرخه رسید، پایگاه وحدتی- که دروازه ورودی خوزستان است- زیر آتش توپخانه دشمن بود. دشمن بهگونهای پایگاه وحدتی را به توپ بسته بود که دستور تخلیه پایگاه صادر شد. به این ترتیب، باید پایگاه تخلیه، شیلترها و باندها تخریب میشد. زمانی که به نیروی هوایی این دستور رسید، شهید فکوری –فرمانده وقت نیروی هوایی- گفت: «تا زمانی که یکنفر خلبان زنده باقی مانده باشد، اجازه تخلیه این پایگاه به نیروها داده نخواهد شد». فردای آن روز بود که روی تپه «چشمه» بمباران هوایی صورت گرفت که بعد مشخص شد توپخانه دشمن روی تپه چشمه مستقر شده و از آنجا پایگاه وحدتی را هدف قرار داده بود. هواپیماهای ما از پایگاه همدان برخاسته، توپخانه دشمن را به توپ بستند بهطوری که توپخانه عراق منهدم شد.
در اینجا این پرسش مطرح میشود که چه چیزی سبب شد حرکت دشمن متوقف شود و دشمن آتشبس را درخواست کند؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت آیا جز این بود که عقبه دشمن ضربه خورده بود؟ بهگونهای که دشمن احساس کرد در محاسباتش اشتباه کرده است. پس از حمله روز اول، ما سعی کردیم با اطلاعات به دست آمده توسط نیروهای کارآمد ارتش، نقاط و مراکز حساس دشمن را به صورت گزینشی انتخاب و سپس بمباران کنیم. بهعنوان مثال، بمباران تلمبهخانهها، مراکز تولید انرژی، برق، k1، k2، k3- که روی نقشه مشخص بود- برق دبس و سد دوکان هم در برنامههای ما گنجانده شده بود، اما در مورد سد دوکان امام(ره) هرگز اجازه بمباران این سد را ندادند؛ چراکه معتقد بودند در اطراف سد مردم زندگی میکنند و بمباران سد سبب از بین رفتن بسیاری از آنها میشود. اما مرکز تولید انرژی سد دوکان را بارها مورد حمله قرار دادیم. توانمندی ما سبب شد که صدام احساس کند در محاسباتش دچار اشتباه شده است و پیشنهاد صلح و آتشبس را مطرح کرد. این مشخصه مثبت از طرف ما سبب شد که احساس شکست در دشمن به وجود بیاید. مقاومتی که نیروی هوایی ما از آغاز جنگ تحمیلی تا پایان آن انجام داد، حرکتی استثنایی بود؛ چراکه کارکنان نیروی هوایی غالباً برای مأموریتهای چند روزه و نهایتاً یک الی دو ماهه آموزش میبینند، ولی از آنجا که ما تنها بودیم و برای مقابله با دشمن تجهیزات محدودی را در اختیار داشتیم، ناچار به ایستادگی به هر روش و ترفندی بودیم. در چنین شرایطی از نیروی هوایی جز این هم انتظار نمیرفت.