صرف نظر از آنچه تاکنون از سوی منتقدین و مخالفین برجام اقامه شده برجام در سادهترین حالت واجد این اثر است که اجماع جهانی علیه ایران را منتفی یا حداقل سخت و دشوار کرده مانند آنچه اخیرا در شورای امنیت سازمان ملل متحد به تحقق پیوست.
به گزارش جماران؛ تصویب بسته جدید تحریمهای ایران توسط سنای امریکا موجب شده تا مساله نقض توافق برجام به جنجالی دوباره تبدیل شود اگرچه ماهیت و ویژگی این سند و اهمیت آن در عمل این قابلیت و پتانسیل را دارد که بتواند از زوایای گوناگون در مقاطع مختلف مورد بحث یا موجبی برای برانگیختن هیجان و جنجال باشد، به همین دلیل توقف این طرح در مجلس نمایندگان ولو به بهانه ایراد آیین کاری- قانونی و انعقاد قرارداد هم نتوانست این التهاب را کاملا از بین ببرد. از سوی دیگر هم انعقاد قرارداد پرماجرا با شرکت توتال به عنوان عینیترین دستاورد برجام، باعث شد تا این توافق بینالمللی همچنان در کانون توجه باقی بماند. این دو اتفاق بیانگر وضعیت حقوقی-عینی خاص این توافق بینالمللی است و رژیم خاص حقوقی خاصی که برجام موجد آن بوده است. تردید نیست بر جام یک توافق بینالمللی غیر از معاهده است اما این موضوع از اهمیت و ارزش آن نمیکاهد. بسیاری از منتقدان و مخالفان آن از سرِ غفلت و البته در غالب موارد تغافل، به این موضوع ورود میکنند که برجام به دلیل نقض مفاد آن توسط احدی از اطراف آن از بین رفته و روح و جسمی برای آن باقی نمانده است. اگرچه ماهیت این اعتراض بیشتر بهانه و دستاویزی است برای مقابله تا ایراد یک انتقاد حقوقی و واقعی! برجام به دلیل اهمیت ویژه خود بهانه مناسبی است برای مقابله و مخالفت با دولت چون این اعتراضات بدون شک سوار بر موج احساسی عامه مردم است و بر همین اساس میتواند قلمرو و ضریب نفوذ بیشتری داشته باشد؛ چیزی که مورد خواست و نظر مخالفین است بدون آنکه دلیل منطقی و موجهی برای مخالفت خود ابراز و اقامه کنند. مخالفان در تمام مدت دو سال گذشته قادر نبودند جایگزینی برای برجام معرفی کنند حتی در مقام تحلیل و نظر. حقیقت غیرقابل انکار این است که توافقی اینچنین پر اهمیت حاصل نمیشد مگر با مقاومت و مقاومت الزاما در معنا و مفهوم و هیات نبرد و جنگ مسلح و نظامی خلاصه نمیشود چنان که مفهوم جنگ و نبرد دیگر تابع مفاهیم کلاسیک خود نیست. صرف نظر از آنچه تاکنون از سوی منتقدین و مخالفین برجام اقامه شده برجام در سادهترین حالت واجد این اثر است که اجماع جهانی علیه ایران را منتفی یا حداقل سخت و دشوار کرده مانند آنچه اخیرا در شورای امنیت سازمان ملل متحد به تحقق پیوست. به علاوه برجام توانسته ایران را با کشورهای بزرگ و قدرتمند جهان حداقل به طور موضوعی با هدف یا حتی اهداف مشترک از تقابل و مقابله کنار هم قرار دهد. اشتباه دیگر منتقدین و بیشتر مخالفین برجام این است که دو موضوع کاملا مجزا با ماهیت و هویت حقوقی متعین را از یکدیگر تفکیک نمیکنند. موضوعاتی که بیشک و با قطع و یقین بنابر قواعد حقوقی و مقررات بینالمللی و به عنوان یک حقیقت عینی حقوقی نمیتوان نادیده گرفت و به نظر میرسد مخالفین برجام با تغافل از آن عبور میکنند این است: مساله نفس توافق برجام و نقض مفاد آن توسط اطراف آن، دو مساله کاملا متفاوت و مجزا لیکن مرتبط و پیوسته به هم هستند. به این معنا که هر تعهد حقوقی الزاما با نقض مفاد آن از بین نمیرود. این مساله در توافقات چند جانبه بینالمللی برجستگی خاص و ویژهای دارد.
اطراف برجام
برجام به اعتبار اطراف آن یک قرارداد بینالمللی است که طرفین را در چارچوب و قالب مقررات مندرج در خود در برابر یکدیگر متعهد کرده است. به این ترتیب هر یک از اعضای حسب قاعده الزامی و آمره وفای به عهد (pacta sunt servanda) که در حقوق بینالملل نیز حضور و بروز قابل توجه دارد، باید به آنچه تعهد کردهاند پای بند باشند. بدیهی است ایفای هر تعهد و الزام به آن هم به شرایط و اوضاع و احوال مرتبط با تعهد و میزان تعهدپذیری متعهد به موازین حقوقی و حتی اخلاقی بستگی دارد. اطراف یک توافق بینالمللی همه در برابر هم متعهد هستند و این واقعیت ارزشمند در مورد برجام نیز صادق است. اصل تساوی در حقوق بینالملل ولو آنکه بیشتر شکلی است تا ماهوی دلیل موجهی است که بر اساس آن تمام اطراف یک توافق بینالمللی را در نفس اجرای تعهدات و تحقق مسوولیت در صورت نقض یکسان و برابر بدانیم ولو آن که برخی اعضا ضرورتا باید از لحاظ کمی حداقل اقداماتی بیشتر از سایرین انجام دهند؛ لیکن هنگامی که طرفی از اطراف تخطی کرد و تعهد پذیرفته شده را نادیده گرفت، صرف نظر از اینکه متخلف چه جایگاهی دارد و از چه امکاناتی بر خوردار است، برای آنچه انجام داده و نباید انجام میشده یا برای آنچه انجام نداده ولی باید محقق میشده دارای مسوولیت خواهد بود و این مسوولیت در برابر همه اطراف قابل طرح و توجه است. برجام به این اعتبار نیز حداقل از حیث حقوقی بسیار حایز اهمیت است زیرا در روابط بین طرفین و حداقل در ارتباط با چند موضوع مشخص توازن حقوقی بر قرار کرده است. متاسفانه مخالفین و در بسیاری موارد منتقدین با آمیختگی همه این امور یا آگاهانه و بعضا ناخواسته و از سر بیتوجهی به مقابله با این سند بر آمده و اقدام یک عضو را به اصل توافق پیوند میزنند و به این ترتیب نادیده گرفتن وجوب اجرا و استیفای تعهد را با وجود تعهد همسان و حکم به انتفا قرار داد میدهند. در حالی که این مساله اگر ناشی از تغافل باشد، تقصیری است که باید نیت و مقصود آن مورد ملاحظه قرار گیرد، چنانچه متاثر از غفلت باشد و نادانی، نادان را خموشی به ز گفتار است. اما برآیند آن تقصیر و این قصور چیزی نیست جز آسیب به منافع عمومی، لطمه به اعتبار ملی، حراج و تاراج مصالح مردم و کشور زیرا هر دو روش، آبی است که بر آسیاب دیگری ریخته میشود. حضور اتحادیه اروپا و تایید این توافق به موجب قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز مسالهای است که این قرار داد بینالمللی را از حیث اطراف ویژه و قابل توجه مینماید.
نقض تعهد و دوام برجام
مساله نقض یک تعهد تنها در موردی میتواند دوام و حیات یک توافق را از بین ببرد که آن نقض موضوع و ماهیت تعهد را زایل کند والا هر نقضی نمیتواند موجب اضمحلال یک توافق شود.
بنابراین باید ضمن توجه، دو موضوع را از هم تفکیک کرد: نخست اینکه نمیتوان به صرف وقوع نقض یک تعهد یا قرارداد یا معاهده اصل آن را انکار کرد و به اعتبار نقض آن را نا کارآمد یا حتی بنابر برخی گفتهها ننگین دانست. دوم؛ قراردادهای بینالمللی بسیاری هستند که با وجود اهمیت و کارآمد بودنشان با نقض تعهد متعهدان روبهرو بودهاند ولی اصل قرارداد باقی و پابرجا بوده و ماندهاند. نادیده گرفتن یک توافق بهوجودآورنده وضعیت جدید بین اطراف آن قرارداد میشود؛ حتی اگر نقض تعهد، بنیادین بوده و قرارداد را منتقی کرده باشد. پس هر نقض، تخلف و استنکافی نمیتواند نابودی یک تعهد را در پی داشته باشد. والا معاهده پاریس یا معاهده الجزایر که نادیده گرفتن آن بهانه جنگ هم شد باید خاتمه می یافتند!
اینکه دولت ایالات متحده امریکا که از جمله مهمترین کشورهای متعهد نسبت به ایفای تعهدات ناشی از بر جام است آن گونه که باید، تعهدات خود را به انجام نمیرساند میتواند موجب کندی برای تحقق اهداف مرتبط با این توافق شود؛ لیکن واقعیت این است که حتی دولت بد عهد آقای ترامپ هم در انتفای این توافق چندان مبسوط الید نیست و البته نمیتواند باشد زیرا بر اساس یک توافق معتبر بینالمللی دولت ایالات متحده امریکا با تمام طمطراق خود در موضوعات پیرامون برجام از حیث حقوقی تا حدود اجرای تعهدات وزنی برابر با سایر اطراف دارد و به همین دلیل ولو با طرح ادعای مذموم توافق بد نمیتواند آنچه را در عهده دارد نادیده بگیرد، چه اگر این گونه بود جناب رییسجمهور چون معاهده پاریس از این توافق تاکنون خارج شده بودند. (خروج از معاهده پاریس تابع تشریفات خاصی است که قریب ٥ سال طول خواهد کشید.) به این ترتیب باید به این واقعیت مسلم توجه کرد که هر قدر هم که یک توافق خوب، کامل و مانع باشد نمیتوان ادعا کرد امکان نقض تعهد به طور کامل و جامع از بین خواهد رفت. اگر چنین امری ممکن بود امروزه بسیاری از دعاوی حقوقی در محاکم دادگستری و حتی مراجع شبه قضایی و قضایی و داوری بینالمللی کاسته میشد. حقیقت این است که مکتوب کردن هر تعهدی تنها برای یادآوری آن در موقع و هنگام نقض آن است و سهولت در احراز وجود و کیفیت و چند و چون تعهد و جابهجایی بار اثبات دلیل، والا اجرای هر تعهدی بدون شک وابسته است به میزان وفاداری اطراف آن؛ لذا قید و در نظر گرفتن ضمانت اجرا اگرچه موجب آرامش خیال متعاهدین هست و تضمینی برای وفای به عهد، ولی نافی و از بین برنده حقیقت وجود اراده هر متعهدی برای عدم اجرای تعهد خویش نیست. الزام مستنکف و متخلف از انجام تعهد به اتکای قوه قهریه برای جبران خسارت هم هرگز امکان نقض را به یک سر منتفی و مضمحل نخواهد کرد، این نیز موجبی است برای برقراری نظم.
تخلفات ایالات متحده امریکا و حیات برجام
چنان که محمدجواد ظریف، وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران اعلام کردند امریکا در سطح نازلی برجام را اجرا کرده است. اگر چه موقع و مکان این اظهارات جناب وزیر امور خارجه بنابر اصل مذاکرات بیزبان نه تنها شایسته بلکه ضرورت هم داشته، اما همین سطح از اجرا از یک سو بیانگر احساس الزام این عضو به این توافق است و از سوی دیگر تایید میکند برجام در اثر بخشی خود در روابط بین اعضا حتی به تدریج، توانسته ایفای نقش کند. اقدامات خلافی ایالات متحده نسبت به برجام که تازهترین آن اقدام سنای امریکاست به دو شکل مستقیم یا غیرمستقیم در تعارض با بر جام قرار میگیرد نیز وضعیت عینی حقوقی را روشن کرده که نادیده گرفتن تعهدات ناشی از برجام به دلایل بسیار کار آسانی نیست و دولت امریکا با طرح توافق بد بیآنکه مانند مخالفین داخلی جایگزینی برای آن داشته باشد درصدد یارگیری از میان اطراف این تعهد برای اختتام آن است اقدامی که با موضعگیری اتحادیه اروپا، رهبران اروپایی و اخیرا امضای قرارداد نفتی اگر بعید نباشد لااقل سهل و آسان برای امریکا نخواهد بود. ولی این موضوع تنها در قالب و با ماهیت نقض تعهد ایالات متحده امریکا قابل بررسی است. اینکه تخلف یک عضو را به بقای یک تعهد تعمیم دهیم بیآنکه این تخلف و نقض از مواردی باشد که موجب انحلال اصل تعهد باشد در واقع اعطای امتیاز به طرف خاطی است!مصوبه تحریمی سنا نیز به بهانه مقابله با تروریسم و محدودیت در فعالیتهای موشکهای بالستیک و حقوق بشر علیه ایران که قالبی غیرهستهای را در نظر گرفته و به این ترتیب حداقل در شکل ظاهر و ملاحظه عبارات منقوش بر آن، میتواند تعبیری بعید باشد از عدم نقض صریح و مستقیم برجام از یک سو تلاشی است برای گریز از قیود ناشی از برجام و از سوی دیگر تاییدی است بر اینکه رژیم حقوقی این توافق مانع از هرزه بیحد و حصر دولت سرکش مستقر امریکا برای نفی و نقض تعهدات خود است. وانگهی همه ماجرا و تمام واقعیت هم در ارتباط با آنچه در قالب و فرم این مصوبه و اقدامات تحریک آمیز دولت جدید ایالات متحده امریکا رخ داده، نیست. زیرا اجرای هر توافق بینالمللی ضرورتا به لوازم و زمینههای اجرایی بسیاری نیاز دارد. طرفین در توافق برجام موکدا پذیرفتهاند با حسن نیت تمام آنچه را قبول کردهاند به انجام رسانند و از اقداماتی که میتواند مانعی بر سر راه اجرا و انجام توافق باشد پرهیز کنند. اجرا با حسن نیت از جمله اصول حاکم بر هر تعهد بین المللی است و صرف عدم حسن نیت موجب بروز و ایجاد زمینههای لازم برای طرح مسوولیت دولت مرتکب خواهد بود. تصویب تحریمهای جدید علیه ایران ولو آنکه در شکل و محتوی غیرهستهای باشد به دلیل آنکه موجب و زمینهای را فراهم میآورد تا اجرای یک توافق بینالمللی را با سختی مواجه کند و مانع اثربخشی آن شود به دلیل مواجهه با اصل حسن نیت، مغایر با تعهد پذیرفته شده دولت ایالات متحده امریکا ناشی از برنامه جامع اقدام مشترک است. حقیقت این است که این اصول و این قواعد در دنیای کنونی دیگر موضوعات مطرح در کلاسهای درس دانشگاهی نیستند و عواقب و آثار عملی بر آن مترتب است، حتی اگر این آثار محدود باشد اما مانع غیرقابل انکاری هست برای جلوگیری از خروج ساده و بیزحمت از یک توافق بینالمللی. واقعیت حقوقی گواهی میکند که هر تخلف صورت گرفته از سوی هر یک از اعضای واجد اثر حقوقی خاص و مرتبط با کیفیت و چند و چون آن تخلف است اما این موضوع باعث نمیشود این تعهد بینالمللی به تعهد بین ایران و ایالات متحده امریکا تقلیل پیدا کند با وجود اینکه تعهدات مرتبط با این دو عضو برجستهتر و پر اهمیتتر است. مسالهای که متاسفانه به سهو یا عمد از سوی مخالفین نادیده انگاشته و خطای استراتژیکی که موجب میشود تا خواسته و ناخواسته در پی چیزی باشیم که امریکاییها به دنبال آن هستند؛ محدود کردن برجام به رابطه بین ایران و امریکا است! سادهترین اثر این اتفاق آن است که دولت ایالات متحده امریکا میتواند در برابر سایر اعضا با زحمت و آبروی کمتر ریخته شده اقدام به زمین زدن این قرارداد کند. پس با وجود اهمیت تعهدات این عضو و البته اجرای آن، باید توجه داشت نقض تعهدات برجام الزاما در همه موارد متوجه یک عضو نخواهد بود و این ظرفیتی است که باید در مورد برجام همواره مورد توجه قرار داد و مساله نقض تعهد و تخلف از مفاد آن را نمیتوان به معنای پایان یافتن آن تلقی کرد.