« برای کسانی که مثل اینجانب در این جلسه دانشجویی حاضر بودند، به هیچوجه دو تفسیر نخست (برداشتهای خلاف قانون و هرجومرجطلبانه) متبادر نشد. دانشجویان به نمایندگی از تشکلهای مختلف، از مجموعه نهادهای کشور خصوصا فرهنگی، انتقاداتی داشتند که دامنه وسیعی از سازمان تبلیغات و حوزه هنری تا صداوسیما از این طیف و نیز وزارت ارشاد و علوم و بهداشت و دانشگاه آزاد از آن طیف را دربرمیگرفت. حتی تعریضهایی نسبت به سپاه و شورای نگهبان و دستگاه قضایی و نیز برخی منصوبین رهبری نیز در کلام دانشجویان وجود داشت. رهبری در بستر چنین بحثهایی، بحث خود را مطرح کردند که برای پیش بردن گفتمان انقلاب، چشمانتظار نهادهای حاضر و مورد انتقاد دانشجویان جلسه نباشید که دچار ناتوانی یا اختلال هستند، بلکه با همان توان و ظرفیتی که دارید، به صورت خودجوش کار را به پیش ببرید و مثلا گفتند در حوزه فرهنگ، دستکم ١٠ مساله اصلی از جمله سینما وجود دارد اما نهادی مثل وزارت ارشاد به جای پرداختن به مسائل اصلی، خود را درگیر مسائل دیگر کرده است. در واقع لب سخن رهبری؛ رفع انفعال از افراد و مجموعههای انقلابی بود که برای پیش بردن گفتمان انقلاب، همه توقع و انتظار خود را به نهادهای حاضر گره زده بودند.»
این ارزشمند است که نیروهای اصولگرا در این باره به اقلیتی از خودشان تذکر دهند، ولی انتقاد اصلی من متوجه اصلاحطلبان است که اصولا چرا وارد این بازی و برداشتهای ناصحیح میشوند و حتی خواهان تفسیر و توضیح آن میشوند؟ این کار آنان دقیقا افتادن در بازی نیروهای تندرو است. چرا؟
هیچ سخنران و گویندهای نمیتواند در یک سخنرانی یا متنِ خود، همه دیدگاههایش را تکرار کند. این مشکلی است که در فهم و نقد مطالب همه افراد وجود دارد. یک متن را بدون ارتباط با سایر سخنان یا نوشته فرد نمیتوان تحلیل کرد. یک کتاب را میتوان از این زاویه نقد کرد ولی یک سخنرانی را نمیتوان. چون سخنرانی شرایط و محدودیتهای خاص خود را دارد. یک شیوه تفسیر و درک هر متن از یک شخص ارجاع به متنهای دیگر آن شخص است. به طور مطلق میتوان گفت که رهبری نظام هیچوقت و در هیچ شرایطی در سالهای گذشته از اقدامات غیر یا حتی فراقانونی حمایت نکردهاند، نه تنها حمایت نکردهاند، بلکه به صورت مکرر مخالفت با آن را تاکید هم کردهاند. اصولا این بیمعناست که صاحبان قدرت خواهان اقدامات خلاف قانون شوند یا حتی در برابر آن سکوت کنند. ممکن است من و شما از چنین اصطلاحی استفاده نکنیم، این امر سلیقهای است، ولی دلیل نمیشود که هر کس به خود اجازه دهد که از هر مطلبی سوءاستفاده کند. چنین برخوردی با بسیاری از متون مشابه هم صورت میگیرد.
هنوز که هنوز است، ارجاع به بخشی از اظهارات امام و نادیده گرفتن بخشهای دیگرش رواج دارد ولی این برداشتها منصفانه نیست. شاید پرسیده شود پس معنای آن اصطلاح چیست؟ به نظر میرسد بهتر است بگوییم که معنایش چه نیست. هنگامی که گفتم به طور قطع چه معنایی را ندارد، پس هر معنای دیگری برایش مجاز است. به طور قطع میتوان گفت که توجیه و مجوز اقدام خلاف قانون نیست، اگر این را بپذیریم، بقیه معانی آن مشکلی ندارد و مسالهای نیست. در واقع این برداشت نادرست به ویژه نزد اصلاحطلبان ریشه در همان برداشتهای ناصوابی دارد که درباره انتخابات داشتند. مشکل این است که آنان نمیتوانند میان روش و محتوا تمایز قایل شوند.
از این نظر مثل تندروهای اصولگرا هستند. رهبری ممکن است در برخی از زمینهها با محتوای اقدامات دولت یا اصلاحطلبان یا حتی اصولگرایان تفاوت نظر داشته باشند، ولی اشتراک نظر در شیوههای کلی را که نمیتوان فدای محتوا کرد. برای اثبات این ادعا بهتر است به بخش مهم دیگری از آن جلسه که متاسفانه مغفول مانده شد اشاره کرد. یکی از حضار در جلسه چنین نقل کرده است که: « ایشان با لبخند گفتند عدهای از دوستان از ما گلایه میکنند که شما دایم تاکید میکنید که چرا به ملت میگویید بیایند رای بدهند خب این هم نتیجهاش! (خنده آقا و حضار) من میگویم این وظیفه من هست که مردم را به حضور دعوت کنم. خب شما بروید کار کنید و فعالیت کنید تا این رای نیاورد و آن یکی رای بیاورد. (خنده حضار) مصیبت آن روزی است که مردم پای صندوقهای رای نیایند و دشمنان در آرزوی این موضوعاند.» به نظر من این بخش از اظهارات ایشان، تاریخیترین ایده سیاسی است که میتوانیم برای مردمسالاری ایران ذکر کنیم. اهمیت این جمله به اندازه اصل جمهوریتی است که مرحوم امام آن را به اجرا در آوردند.
این جملات نشان میدهد که اولا رهبری به عنوان یک قاعده و روش خواهان مشارکت حداکثری است. جملات در این زمینه بسیار صریح است و با عملکرد گذشته نیز تطابق دارد، جای تفسیر به رای هم نمیگذارد. اگر کسی خود را طرفدار مردمسالاری میداند، همین گزاره برای او کفایت میکند که به آینده مردمسالاری در ایران و نهادینه شدن آن امیدوار باشد. ولی جمله مهمتر از این هم هست، اینکه به طور تلویحی شاید برخی استنباط کنند که ایشان به لحاظ محتوایی با نگرشهای رییسجمهور منتخب زاویه دارند و این چندان هم عجیب و ناآشکار نیست. ولی اهمیت آن در همین است که با وجود این تفاوت و زاویه چنین انتخاباتی برگزار میشود. اگر همسویی کامل وجود داشت که میگفتیم این برای حکومت و نظام از نظر محتوا تحصیل حاصل است و به روش انتخابات به این دلیل تن دادهاند که محتوایش تضمین شده است. ولی اکنون چه باید گفت؟ تفاوت نظر و دیدگاه موجود نشان میدهد که اتفاقا رهبری و کل ساختار به شیوه مردمسالاری و انتخابات با حداکثر مشارکت ملتزم و پایبند است. موضوعی که همیشه نوشتهام این است که مساله اصلی ما توافق نداشتن بر روش مشترک است. روش مشترک بسیار مهمتر از اشتراک در محتوا است. اشتراک در محتوا هیچگاه محقق نخواهد شد. مهم روش و قاعده مشترک برای عمل است. مردمسالاری و قانونگرایی دو قاعده اساسی در روش مشترک است. هرچند تا رسیدن به مراتب بالاتر آن سختیهایی وجود دارد، ولی باید بر این دو رکن مهم که مورد حمایت و تایید رهبری نظام هم هست همواره تاکید کرد و از برداشتهای ناصواب پرهیز کرد.