حادثه تروریستی در مرز پاکستان که منجر به شهادت ١٢ مرزبان و اسارت یکی از نیروهای در حال گشت‌زنی در منطقه شده، شاید در تب‌وتاب انتخابات، به سمت فراموشی در افکار عمومی کشیده شود، اما این موضوع برای آنها که تحولات منطقه و موضوعات ایران و همسایگان را دنبال می‌کنند، از یاد نمی‌رود. در شرق و غرب ایران متأسفانه، همسایگان پردردسری مستقر هستند؛ همسایگانی که درگیری‌های قومی و جنگ با تروریسم امانشان را بریده و عمدتا مرزهای هم‌جوارشان با ایران را رها کرده و این مرزبانان ایرانی هستند که ایجاد امنیت مناطق مرزی را برعهده گرفته‌اند.

به گزارش جماران، اگرچه بعد از حادثه اخیر در منطقه مرزی میرجاوه، تحرکات دیپلماتیک گسترده‌ای آغاز شد و وزیر خارجه در رأس هیئتی از نظامیان و استاندار راهی پاکستان شد و مذاکرات متعددی در اسلام‌آباد انجام دادند. در این سفر مقرر شد که فرمانده ارتشی در منطقه مرزی مستقر شود. این پیگیری‌ها هنوز ادامه دارد تا علاوه بر پیشگیری از تکرار چنین حوادثی، سرنوشت سرباز اسیر در دست تروریست‌ها مشخص شود.  در مورد آنچه در مرز مشترک ایران و پاکستان می‌گذرد با میرمحمود موسوی، کارشناس مسائل سیاست خارجی، گپ زدیم. موسوی سابقه کار در سفارتخانه‌های هند، پاکستان و افغانستان را دارد و این منطقه و آنچه را در این کشورها می‌گذرد به‌خوبی می‌شناسد. او معتقد است ریشه حوادث تروریستی در مرز پاکستان را باید در داخل خشکاند. 

 

‌برای اغلب مردم و مخاطب‌ها این سؤال مطرح است که علت این حوادث پرشمار تروریستی در مرز ما با پاکستان که تعدادش کم نیست، چیست؟ 

این حوادث و تکرار آن را باید در عوامل اصلی جست‌و‌جو و ریشه‌یابی کرد که متأسفانه این کار به‌طور جدی صورت نمی‌گیرد؛ وقتی یک واقعه‌ای در این منطقه رخ می‌دهد، همه طرف‌ها اظهار تأسف می‌کنند، ولی خیلی سریع هم فراموش می‌شود تا اتفاق بعدی پیش بیاید. اقدامات انجام‌شده در این منطقه عمدتا جنبه‌های روبنایی دارد تا پرداختن به ریشه‌ها. این علت اصلی تکرار این‌گونه حوادث است. تا زمانی که به ریشه‌های این قضیه پرداخته نشود و صرفا فقط نسبت به حوادث ‌روز واکنش نشان داده شود، این مسائل ادامه پیدا خواهند کرد، اما این جریان فقط یک علت و یک عامل ندارد؛ ما می‌توانیم سه دسته عامل برای ریشه‌های این قضیه مطرح کنیم، یکی، زمینه‌های داخلی و مسائل و مشکلات موجود در آن منطقه است و دسته دوم، وضعیت کشور همسایه‌ (پاکستان) است و دسته سوم هم به مجموعه‌ تحولات منطقه برمی‌گردد؛ یعنی آنچه ما در طول این چند سال شاهد گسترش آن بودیم و عوارض منفی آن متوجه ما هم شده است. 

‌ در بحث ریشه‌یابی چنین اتفاقاتی، آیا تحولات منطقه و موج تروریستی‌ که در منطقه جریان دارد، اصلی‌ترین علت است یا اینکه عواملی فراتر از این مطرح است؟ 

 موضوع افراط‌‌گری و مسائل تروریستی الان دیگر مرز نمی‌شناسد، به‌هرحال ما هم جزئی از جامعه‌ جهانی هستیم که تحت‌تأثیر قرار می‌گیریم، منتها میزان درگیری ما در این مسائل به نحوه مدیریت ‌ما، شناخت ما از مسئله و یافتن راه‌‌حل‌های مناسب برمی‌گردد. ریشه‌ مسائل منطقه و افراط در منطقه حتی به پیش از جریانات طالبان برمی‌گردد. در وضعیت اقتصادی- اجتماعی منطقه نارسایی‌هایی داشته‌ایم که همین وضعیت نامناسب متأسفانه شرایط مطلوبی را برای ظهور حرکت‌های خشن و مسلحانه در این منطقه به‌وجود آورده است. در حوزه مسائل منطقه‌ای اگر فرض کنیم که در تمام مرز نیروهای مسلح را بچینیم و دیوار بتونی بگذاریم نیز هیچ تضمینی نیست که این‌گونه مشکلات دیگر پیش نیاید و درگیری‌های مسلحانه در آنجا رخ ندهد. حتما در قدم اول باید به مسائل منطقه خودمان توجه کنیم. شرایط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی منطقه سیستان‌وبلوچستان رسیدگی می‌خواهد. باید بررسی و جست‌و‌جو کنیم و با کسانی‌که در منطقه زندگی می‌کنند صحبت کنیم. مشکلات جدی اقتصادی و مشکلات اجتماعی- فرهنگی در منطقه رسوب کرده که نیازمند کار کارشناسی است. تا زمانی که این مشکلات در آنجا وجود داشته باشد، زمینه‌ ایجاد سلول‌هایی است که در واکنش به این نارضایتی‌ها، رفتارهای خشن نشان دهند. 

شرایط سیاسی منطقه کمی پیچیده است. ما در منطقه سیستان‌وبلوچستان، هم قضیه تنوع قومیت را داریم و هم تنوع مذهب را. این تنوع و تکثر باید به‌نحو مناسبی مدیریت شود‌. یک سیاست غلط می‌تواند نارسایی‌هایی ایجاد کند. باید به شکل مناسبی در یک برنامه‌ میان‌مدت و درازمدت این مشکلات در جامعه‌ آنجا حل‌وفصل شود. خدای‌ناکرده، با سیاست‌های نسنجیده نباید در آنجا چنین استنباطی وجود داشته باشد که برخی نسبت به دیگران برتری دارند یا بعضی پست‌ها و مقام‌ها در آنجا به اهل تسنن داده نمی‌شود. اهل تسنن انتظار دارند که به آنها بیشتر رسیدگی شود و بتوانند همپای دیگران در آنجا پست، مقام و مدیریت داشته باشند. این قضیه با بعضی اختلافات در آن منطقه توسعه پیدا می‌کند و برخی چنین جمع‌بندی‌ای دارند که حق‌وحقوقشان، چنان‌که باید، در مقایسه با دیگران رعایت نمی‌شود. باید به این نکات توجه و رضایتشان را جلب کرد، به‌نحوی‌که مردم احساس کنند واقعا تبعیضی در میان نیست و مانند دیگران امتیازات برابر دارند؛ همان‌طور که قانون اساسی‌ می‌گوید. 

‌ریشه گروهی که اخیرا در منطقه عملیات تروریستی انجام داد، کجاست؟ 

براساس اطلاعاتی که هست، گروهی که به نام جیش‌العدل یا هر اسمی دیگر که اقدام به عملیات تروریستی کرده، زیرمجموعه همان ریگی هستند که گرفتار شد و بعد هم برادرانش و نزدیکانش این‌گونه اقدامات را ادامه دادند. البته اینها با توجه به شرایط منطقه می‌توانند با آن طرف پیوند بخورند، می‌توانند به هسته‌های خارج از کشور پیوند بخورند، می‌توانند به هسته‌های بزرگ‌تر پیوند بخورند و حتی می‌شود نگران این بود که اینها می‌توانند به دستگاه‌های اطلاعاتی کشورهای دیگر (کشورهایی که مشکلاتی با ما دارند) پیوند بخورند یا حتی به داعش. تمام اینها محتمل است؛ البته اینها مسائلی است که باید دستگاه‌های اطلاعاتی گزارش‌هایش را بدهند. من در این زمینه تنها براساس گزارش‌هایی که منتشر می‌شود، صحبت می‌کنم. 

‌ مشکلات موجود در بلوچستان پاکستان را چقدر در این قضایا دخیل می‌بینید؟ 

 در بلوچستان پاکستان وضعیت نابسامانی حاکم است. چندین دهه است که در آنجا درگیری‌ و مشکلات وجود دارد. توسعه نامتوازن در پاکستان به‌شدت فضای تبعیض‌آمیز را تشدید کرده. گروه‌های مختلف مسلحی در آن سوی مرز به نام‌های مختلف مثل ارتش آزادی‌بخش برای بلوچستان و... فعال هستند و نمایندگان بعضی از آنها در پایتخت‌های اروپایی نشسته‌اند و ممکن است با برخی کشورهای منطقه نیز ارتباطاتی داشته باشند. برخی مواقع‌ حتی صدای بعضی از این گروه‌ها متأسفانه از هند شنیده می‌شود. باید گفت مسئله بیشتر از آن است که ما بتوانیم ریشه‌های آن را محدود به یک عامل بکنیم. اگر ما به شرایط داخلی کشور خودمان آن‌چنان که باید رسیدگی کنیم و مشکلات را از بین ببریم، می‌توانیم امیدوار باشیم که امکان بهره‌برداری سایرین را کاهش دهیم. دستگاه‌های اطلاعاتی و سلول‌های ناراضی دیگر در منطقه می‌توانند از نارضایتی‌های داخل کشور ما استفاده کنند و آنها را به استخدام خودشان دربیاورند یا به آن وصل شوند. ممکن است به دنبال این ماجرا پول، اسلحه یا قاچاق باشد و همه اینها محتمل است و همه این چیزها هم در آنجا اتفاق می‌افتد. 

‌ خب حالا موضوع را از منظر دولت اسلام‌آباد ببینیم. اکنون پاکستان در مرز خود با ایران با افغانستان و هند هم مسائل مشابه و درگیری دارد. آیا پاکستان مرزهایش را رها کرده؟ یا پاکستان هم برای امنیت مرزهایش تلاش می‌کند ولی موفق نیست؟ 

من تصور نمی‌کنم که هیچ کشوری به ناامنی تمایل داشته باشد. ممکن است که سوء‌مدیریت باعث ناامنی باشد. نه ایران دلش می‌خواهد که منطقه‌ سیستان‌وبلوچستان ناامن باشد، نه پاکستان می‌خواهد که بلوچستانش ناامن باشد. اگر اتفاقاتی می‌افتد -که زیاد است- به محدودیت توانایی‌های پاکستان یا مشکلات مختلفی که آنها دارند، برمی‌گردد. 

‌اما پاکستان ارتشی قوی دارد. چطور از محدودیت توانایی سخن می‌گویید؟ 

بله، ارتش پاکستان یک ارتش قوی‌ است و سال‌ها روی آن کار شده و آموزش‌های خوبی دریافت کرده و یکی از ارتش‌های قوی کل منطقه است. اما داشتن یک نیروی نظامی قوی همه چیز نیست. شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی پاکستان و بعضی مشکلاتی که از استعمار گذشته به آنها به ارث رسیده، مسائل مربوط به پشتون‌ها و بلوچ‌ها و... همه اینها نابسامانی‌هایی است که کار را برای دولت‌ اسلام‌آباد مشکل می‌کند. این ناامنی خواسته اسلام‌آباد نیست بلکه مجموعه مشکلاتی است که نه‌تنها دولت‌‌ فعلی بلکه دولت‌های گذشته پاکستان هم از مدیریت آن ناتوان بودند. 

‌در سفر آقای ظریف به اسلام‌آباد قرار شده که فرمانده ارتشی در منطقه مرزی ایران و پاکستان مستقر شود. این را می‌توان دستاورد مثبتی دانست؟ 

در روزنامه‌های پاکستانی دیدم که آنها قول دادند مقداری نیروهایشان را در مرز ایران تقویت کنند تا مانع از اتفاقات مشابه شود. خب این حرکت و وعده خوبی است اما بعید می‌دانم که به صرف این حرکت، مشکلات این منطقه حل شود. ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که هیچ کشوری نمی‌تواند مرزهایش را ببندد و بگوید من در امنیت هستم. بالاخره بخشی از مشکلات پاکستان هم به داخل کشور ما می‌ریزد و این منطقه‌ ما گرفتاری‌هایش محدود به پاکستان و افغانستان نیست. در آن طرف عراق و سوریه و... هم هستند. 

‌ پیچیدگی‌های منطقه‌ای در این بین و حوادثی که جاری است، چقدر روی این مسائل تأثیر می‌گذارد؟ 

درحال‌حاضر با توجه به وضعیت پیچیده منطقه، نمی‌توانیم به ارتباطات پاکستان و عربستان بی‌توجه باشیم و همین طور تقابلی که در منطقه بین ایران و عربستان تعریف می‌شود. این تقابل، تقابلِ مثبتی نیست. گاهی اوقات غفلت می‌شود و فراموش می‌کنند که درحال‌حاضر چگونه مسائل سیاسی به همدیگر ارتباط پیدا می‌کنند. من قائل بر این هستم سیاستی که درباره سوریه و عراق و یمن اعمال می‌شود، گاهی صورت‌حساب‌هایش را باید در پاکستان یا ترکیه یا حتی اروپا پرداخت کرد. حتما این نکته نباید دور از چشم سیاست‌گذاران باشد‌ و باید در محاسبات دیده شود. در دو سال اخیر در پاکستان شاهد این هستیم که سرمایه‌های ارزشمند و خوب اجتماعی ما در آنجا تحت‌تأثیر قرار گرفته. کشورهای ایران و پاکستان یک سرمایه خوب تاریخی بر بنای مشترکات فرهنگی دارند و این فضا مربوط به این دو کشور است. من تصور نمی‌کنم که در دنیا هیچ ملت و جامعه‌ای مشابه پاکستان پیدا کنیم که ایران را دوست داشته باشد؛ اما چرا این اتفاقات می‌افتد! چرا در پاکستان تظاهراتی علیه ما صورت می‌گیرد؟! این اتفاق واقعا بدی است و اینها برای ما خوب نیست؛ بلکه باعث مخدوش‌شدن نام خوب ایران است که همیشه در منطقه براساس سوابق گذشته درخشیده و همواره محترم بوده؛ پاکستانی‌ها و هندی‌ها وقتی از ایران و از تاریخ و فرهنگ ایران اسم می‌بردند، همیشه با احترام یاد کردند و هنوز هم یاد می‌کنند. ما باید قدر این سرمایه گران‌قدر را بدانیم؛ نه همه ابعاد قضیه که فقط از یک بُعد می‌گویم، این برای ما ارزش امنیتی ‌هزاران ‌هزار موشک بازدارنده را دارد. باید حواسمان باشد اگر سیاستی را در جای دیگری دنبال می‌کنیم، همه دنیا و حداقل همه‌ منطقه را در نظر داشته باشیم که این سیاست همراه سود چه هزینه‌هایی دارد. 

الان این بحث در رسانه‌ها مطرح است که پاکستان و عربستان به هم نزدیک می‌شوند. باید به چرایی این مطلب پرداخت! اینها علل و عواملی دارد که کاملا شناخته‌شده است. ممکن است ما زمانی چشم باز کنیم و ببینیم دوستان بسیار خوبمان را از دست داده‌ایم یا مردمی که همیشه در شرایط سخت پشتیبان ما بوده‌اند و ما هم پشتیبان آنها بوده‌ایم، ممکن است این امکانات و این سرمایه‌ها یا ضعیف شوند یا از دستشان بدهیم. 

 ‌ به‌نظر می‌رسد این سرمایه‌ دوستی در رابطه ایران و ترکیه هم تحت‌الشعاع قرار گرفته؛ اگرچه ترکیه، ایران و روسیه درباره سوریه روی میز مذاکره در آستانه می‌نشینند؛ ولی آقای اردوغان از هر فرصتی استفاده  و علیه ایران ادعاهایی مطرح می‌کند. دورنمای رابطه ایران و ترکیه را چگونه می‌بینید؟ 

متأسفانه رابطه‌ ایران و ترکیه در چند سال اخیر زیر سایه سیاست‌های ایران و ترکیه درباره سوریه قرار گرفته ‌است. اشکال هم از همین جا شروع می‌شود. من بارها روی این مسئله تأکید کرده‌ام که هر دو طرف باید تلاش کنند رابطه‌ مهم و ارزشمند دو کشور را از ترکش‌های قضایای سوریه محفوظ بدارند. باید اعتراف کرد بدنه این رابطه زخمی شده است و اگر به همین ترتیب ادامه پیدا کند، سرمایه‌ اجتماعی رابطه میان دو کشور که ملت‌های دو سوی مرز را به ‌هم پیوند می‌دهد، به‌طور جدی تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد. باید این سرمایه را حفظ کرد. امنیت فقط با اسلحه ایجاد نمی‌شود؛ اگر ما با صرف هزینه‌های ‌میلیاردی به دور مرز خودمان دیوار آهنی هم بکشیم، امنیت واقعی برای ما به ارمغان نمی‌آورد. 

اگر ما در کنار مرزهایمان جوامع دوست داشته باشیم، خیلی بهتر امنیت‌مان تأمین می‌شود. اگر ما بتوانیم دور خودمان کشورهای دوستی داشته باشیم و مشکلاتمان را با کشورهای همسایه حل‌وفصل و مدیریت کنیم، نیازمند دیوار آهنی، چیدن نیروی زیاد، هزینه زیاد، موشک‌ها و اینها نخواهیم بود. متأسفانه به این مسئله توجه نمی‌شود. ما باید به جواب سؤالات جدی‌تری فکر کنیم؛ آیا دستاورد سیاست‌های جاری در سوریه، با از‌دست‌رفتن سرمایه رابطه با ترکیه و پاکستان بررسی شده است؟ من تا به امروز نشنیدم و گزارشی هم ندیدم که این مسائل با همدیگر بررسی شده باشد؛ رابطه‌ نه‌چندان خوب میان ما و ترکیه واقعا غیر از این، چه دلیل دیگری دارد؟ گاهی اوقات آدرس نادرست داده می‌شود و همه‌ مسئولیت را متوجه شخصیت اردوغان می‌کنند و چهره‌ای از او ساخته می‌شود که با آن شناختی که دارم، تطبیق نمی‌کند. باید تصریح کنم که ریشه‌های اختلافات ما با ترکیه شخص اردوغان نیست؛ قطعا می‌توانم بگویم این سیاست‌های متفاوت دو کشور است که اگر اردوغان هم نبود و کس دیگری بود، با توجه به سیاست‌های جاری دو کشور، ما همین مشکلات را داشتیم یا شاید هم بیشتر. من یقین دارم که در قلب مسئولان هر دو کشور قصد این نیست که رابطه خراب شود؛ چه اردوغان باشد چه کس دیگری باشد. لازم است طرفین رابطه خود را بازخوانی و شرایط سوریه را بررسی کنند و بتوانند با همدیگر تفاهم بیشتری داشته باشند یا حداقل زخم را از بدن رابطه دو کشور جدا کنند و دور نگه دارند و نگذارند که رابطه خوب ایران و ترکیه صدمه بخورد. این امر یک باید و یک ضرورت است.

‌پرسش آخرم درباره سفر آقای ظریف به افغانستان است. در این چند سال، مقامات افغانستان در چندین سفر به تهران مذاکراتی داشتند. به نظر می‌رسد مسئله اصلی این دو کشور، موضوع همکاری مشترک افغانستان، هند و ایران در چابهار باشد. به نظر شما موضوع مهم امروز ایران و افغانستان چابهار است یا مسائلی فراتر از این هم هست؟ 

نه؛ فقط این نیست. موضوع مهم‌تر از این را که امیدوارم در مذاکرات طرفین به آن پرداخته باشند، مسئله آب است. دولت افغانستان بر سر آب مشکلاتی برای ما به‌ویژه در سیستان‌وبلوچستان، به ‌وجود ‌آورده و به‌ نظر من باید خیلی جدی درباره این مسئله مذاکره شود و هیچ بهانه‌ای هم پذیرفتنی نیست؛ چون مردم سیستان‌وبلوچستان و شهرهای کشورمان از این قضیه از نظر اقتصادی و کشاورزی متأثر می‌شوند. برای اینکه مردم بتوانند در آنجا سکنی داشته باشند و ادامه حیات بدهند، آب حتما یک امر مهمی است. متأسفانه در سال‌های گذشته شرایط افغانستان به نحوی بوده که هیچ‌کدام از دولت‌های وقت افغانستان، توجهی جدی‌ به مسئله آب نداشتند و متأسفانه باید بگویم از طرف ما هم جدیت لازم مشاهده نشده است. من امیدوارم به دنبال سفر آقای ظریف به افغانستان، به مسئله آب به‌طور جدی رسیدگی بشود. متأسفانه بعضی برخوردها از طرف دولت افغانستان پذیرفتنی نیست؛ چه این رفتارها در ارتباط با ما باشد و چه در ارتباط با پاکستان. رفتارهایی که هم مشکلاتی برای خودشان و هم مشکلاتی را برای منطقه به‌وجود می‌آورد. بالاخره بین ایران و افغانستان قراردادی وجود دارد که عمدتا این قرارداد به نفع افغانستان بسته شده است؛ ولی باز آنها به تعهدات خودشان عمل نمی‌کنند و متأسفانه با حرکت‌های مختلف، نمی‌گذارند آن قرارداد اجرائی شود. به‌تازگی هم باز قدم‌های بلندتری برداشته‌اند و قصد ادامه سدسازی دارند که این می‌تواند مشکلات جدی‌تری برای ما ایجاد کند. من به‌عنوان یک شهروند ایرانی، انتظار دارم دولت جمهوری اسلامی ایران خیلی جدی با این مسئله برخورد کند. 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.