در وضعیت کنونی و در فضای منتهی به انتخابات 29 اردیبهشت، علاوه بر سمپاشی و فرافکنیهای جریان تندرو در راستای تبلیغات مسموم و شائبه ناامیدی در میان حامیان رئیسجمهوری، بدنه رایدهندگان نیز خود دچار یک سوءتفاهم شدهاند؛ اطمینان حاصل از قطعی بودن رایآوری روحانی، مسئلهای است که میتواند این امکان را برای بخشی از حامیان روحانی فراهم کند تا به پای صندوقهای رای نیایند. شرایطی که ناشی از نوعی غرور و بیپروایی نیز هست. احمد شیرزاد فعال سیاسی اصلاحطلب با نقادی از این فضا معتقد است که اگر همه هواداران یک کاندیدا به هوای اینکه نامزد مورد نظر آنها رای میآورد از رفتن به سر صندوقهای رای امتناع کنند، قطعاً میزان رایآوری با مشکل مواجه خواهد شد. شیرزاد در این گفتوگو به تحلیل فضای رایدهندگان و تحریمکنندگان پرداخته است که از نظر میگذرد.
به گزارش جماران، مشروح یک گفت و گو با احمد شیرزاد در پی می آید:
از اطلاعات حاصل از یک نظرسنجی اینگونه دریافت میشود که تعداد کسانی که مطمئن هستند روحانی رای میآورد از تعداد کسانی که به او رای میدهند بیشتر است. این گروه از مردم به نوعی خیال خود را از این مسئله که روحانی رای خواهد آورد، راحت کردهاند. با چه سازوکار و تدبیری باید این آگاهی را به این طبقات داد که این مسئله خطای استراتژیکی محسوب میشود و دلیل تاکید روحانی درباره حضور مردم اینکه هر نفر با خود یازده نفر دیگر را به پای صندوق بکشاند هم در این راستا ارزیابی میشود. نظر شما چیست؟
اگر همه هواداران یک کاندیدا به هوای اینکه نامزد مورد نظر آنها رای میآورد از رفتن به سر صندوقهای رای امتناع کنند، قطعاً میزان رایآوری با مشکل مواجه خواهد شد. این مسئله البته تحلیل رایجی نیست؛ من به شخصه ـ در تعداد زیاد ـ برخورد نکردهام با کسانی که به این دلیل از رای دادن استنکاف و بگویند که کاندیدای مورد نظرشان رای میآورد؛ برعکس مسئلهای که مطرح است متاسفانه درصدی از مردم هستند که رای نمیدهند و این طیف در ادوار مختلف به نوعی ثابت مانده است. خیلی هم نباید اینگونه نظر داد که این جریان متعلق به طبقه روشنفکران است. ما البته همیشه جریان روشنفکری تحریمی داشتیم که معمولاً ریشه در خارج کشور داشته است. گروههایی که به هر نوعی با نظام جمهوری اسلامی مشکل داشتند و معمولاً بر طبل تحریم کلی کوبیدهاند. در واقع با این استدلال که همه کاندیداها مشابه هم هستند و تفاوتی با همدیگر ندارند، در نتیجه سراغ تحریم رفتهاند. اما در حال حاضر به نظر میرسد که ما با جریان روشنفکری مشخصی که تصمیم به تحریم انتخابات گرفته باشد مواجه نیستیم. اگرچه نمیتوان منکر برخی شبکههای خارجی و افراد خاص باشیم که البته آنها چندان هم تاثیرگذار نیستند. در بعضی دورهها جنبشهای تحریمی قدرتمندی داشتیم اما در این دوره در فضای روشنفکری ما چنین جنبشی وجود دارد. اما بیشتر در سطح مردم کوچه و بازار گروه قابل توجهی در حدود 25 تا 30 درصد جمعیت را میتوان نام برد که اصولاً احساس تعهدی برای رای دادن نمیکنند. من فکر میکنم که این یک پدیده اجتماعی است که باید بررسی شود و حتماً کار کارشناسی روی آن انجام شود. اینکه یک شهروندی با یک تحلیل منطقی بخواهد رای ندهد این بحث دیگری است. اما اینکه اصولا با منفیبافی و فضای بیتعهدی بخواهد با مسئله مواجه شود به نظر من یک بیماری اجتماعی است، هر چند که این بیماری فراگیر نیست. یعنی اکثریت جامعه را در برنمیگیرد. این بیماری اجتماعی در کشورهای دیگر نیز وجود آن یک واقعیت است. اما به هر حال به نظر من ناشی از نوعی احساس عدم تهعد و بیتفاوتی است و در واقع پرداختن به زندگی کاملاً شخصی خودشان است و به نوعی سرنوشت جامعه برایشان اهمیتی ندارد. باید بگویم که امروزه جریانهای تحریمی رنگ باخته است.
به نظر میرسد آنگونه که از تحلیل فضای عمومی جامعه برمیآید آن شوکی که باید به افکار عمومی وارد شود که پیامد آن به صحنه آوردن رایهای خاموش و رای خاکستری باشد، وارد نشده است؛ فکر میکنید چه سازوکاری را باید طراحی کرد تا در ادامه کار این طبقه از رایدهندگان را به عرصه انتخابات کشاند؟
البته همه تلاش خود را میکنند؛ هم کاندیداها با تشکیل ستادها به چنین فضایی دامن میزنند و هم رسانهها و هوارداران آنها این موج را ایجاد میکنند. معمولاً هفته آخر هفته سرنوشتسازی است. در هفته آخر به نوعی آراء شکل میگیرد و به صورت بهمنوار به موج جمعیت دهندگان رایدهنده اضافه میشود. ولی معمولا دورههای گذشته هم این مسئله را نشان میدهد که به هر حال درصدی هستند که گوششان بدهکار این موجها و تحلیلها نیست و به هر اتفاقی که رخ میدهد، وقعی نمینهند و این یک پدیده اجتماعی است همانگونه که گفتم مختص این انتخابات نیست و با فضاسازی، تبیلغ و نصیحت هم خیلی نمیتوان آن را برطرف کرد. باید مطالعاتی در این زمینه صورت گیرد و یک برنامهریزی دراز مدت اجتماعی روی این پدیده انجام داد.
مباحثی بعضاً در فضا و اماکن عمومی چون تاکسی و ... مطرح میشود مبنی بر اینکه روحانی در این دوره با اقبال مواجه نخواهد شد؛ خاستگاه این مباحث متعلق به کجاست و تا چه حدود میتوان به این مباحث تکیه کرد؟
به یک نکته باید توجه کرد؛ برای سنجش فضای عمومی بدترین شاخص شاید تاکسی به عنوان یک وسیله نقلیه باشد. درست که تاکسی و بحثهای داخل آن نمونهای از یک خرده اجتماع است، اما نمونهای است که جلوه منفی آن بیشتر است. حتی دیده شده افرادی مثبت بودهاند اما زمانی که تاکسی سوار میشوند منفیتر از کسانی هستند که همیشه در فاز منفیبافی هستند. اصولاً فضای تاکسی فضای منفی است و این مسئله همیشه بوده و محدود به شرایط کنونی نیست و نخواهد بود. شما اگر سراغ افراد کمتر موفق بگردید که از طریق تحصیلاتشان نتوانستهاند وارد یک شغلی شوند، البته ممکن است که خودشان مقصر نباشند و در هر صورت ما کسانی را داریم که با تخصص و کارآمدی خودشان صبح که به شرکت یا محل کارشان میروند و عصر به خانه برمیگردند، نوعاً کسانی هستند که مسافر سوار میکنند یا حالا در فضای خیابانها بیشتر دیده میشوند، به طور طبیعی فضای آنها منفیتر است. اگر چه جزئی از فضای اجتماعی جامعه ماست، اما طیفی هستند که رنگ منفی بیشتری دارند. سنجشها را نباید محدود به فضای تاکسی کرد. اگر کسی میخواهد سنجشی انجام دهد یک بخشی را باید به فضای موجود در تاکسیها انجام داد، بخش دیگر را باید منوط به فضاهای دیگر چون کارخانهها، ادارات، شرکتها و ... دانست. به هر حال افرادی که سرشان به کار گرم است، معمولاً افراد مثبتتری هستند. به یک معنا باید فضاهای مثبت را هم دید.
آیا میتوان مدعی بود که نسبت به فضای انتخاباتی که در سال 88 و 92 بود با افول هیجانات سیاسی در عرصه عمومی مواجه شدهایم؟
در این مورد باید به این مسئله اشاره کنم که چند اتفاق افتاده است؛ اول اینکه باید این را را به طور طبیعی بپذیریم که ما در سال 88 و 92 التهابات سیاسی مختص به آن زمان را داشتیم. به لحاظ منطقی میگویم که باید شکرگزار بود که در وضعیت کنونی ما چنین التهابی نداریم. واقعیتی این است که آقای روحانی در طول چهار سال فضا را آرام نگه داشته و التهاب سیاسی را در کشور فرونشانده است. این مسئله نه تنها پدیده منفی نیست بلکه بسیار هم مثبت است. اینکه یک هیجان مثبتی نسبت به انتخابات وجود داشته باشد همین الان هم چنین هیجانی وجود دارد. معمولا این هیجانات اولین بار در بین فعلان سیاسی صورت میگیرد و بعد از آن به کلیت جامعه تسری پیدا میکند. این هیجان نسبی و فضای انتظار که چه خواهد شد، وجود دارد. اما التهاب کمتر شده و این نقطه مثبتی است و به نظر من حاصل عملکرد سیاسی مثبت دولت روحانی است.
پدیده دیگری که باید در این انتخابات به آن توجه کرد و هر چه زمان میگذرد پرنگتر میشود این است که بسیاری از گفتوگوها و جروبحثها در فضای مجازی اتفاق میافتد. این پدیده در فضای حقیقی اگر کمتر است به این دلیل است که به آن ناحیه سوق داده شده است. اتفاقا بسیاری از این هیجانات در همین فضای مجازی موج میزند. فضای مجازی در واقع بار تبلیغات به شیوه سنتی خود را تغییر داده و به روش دیگری در جریان است. به نوعی افرادی که قبلاً به صورت فیزیکی به ستادها سر میزدند اکنون تمایل دارند این فعالیت را در فضای مجازی از سر بگیرند.