انتخابات ریاست جمهوری فرانسه از معدود انتخاباتی است که چشم نگران سیاستمداران سراسر جهان به آن دوخته شدهاست. در این انتخابات راستهای افراطی توانستهاند برای دومین بار در حیات خود، با توسل به شعارهای پوپولیستی، در قامت یکی از دو حزب برتر فرانسه خود نمایی کنند. از همین رو میتوان انتخابات امروز فرانسه را نبرد بین «پوپولیستها» و «میانهروها» تلقی کرد.
به گزارش جماران ، بنفشه غلامی در یادداشتی، در روزنامه ایران نوشت: پوپولیستها در طول تاریخ همواره در بازههایی از زمان مجال نمود ظهور پیدا کردهاند که جامعه بدلایل مختلف، دچار چالشهایی اغلب اقتصادی شده است. چالشهایی که دولت و حکومت قادر به برطرف کردن آنها در کوتاه مدت نبوده و مردم بابت وجود آنها احساس نارضایتی کردهاند. در هزاره سوم نیز پوپولیستهای جهان پس از رکود اقتصادی جهانی که سال 2008 با ورشکستگی بانک «برادران لمان» آغاز شد، فرصت مانور قدرت یافته و از رشدی قارچ گونه در اغلب جهان برخوردار شدند. کالبد شکافی علمی پدیده پوپولیسم به سادگی امکانپذیر نیست زیرا نمیتوان تعریفی مشخص از پوپولیسم و پوپولیستها ارائه داد. پوپولیسم برخلاف سوسیالیسم، ناسیونالیسم و دیگر «ایسم»ها، فاقد ایدئولوژی قوی، مشخص و قابل تدوین است. پوپولیستها اساس کار خود را بر انگشت گذاردن بر کاستیهای جامعه قرار میدهند اما درواقع راهکاری برای حل مشکلات ارائه نمیدهند. آنها اهمیتی به ریشهیابی کاستیها نمیدهند و فقط به پیروزی در انتخابات میاندیشند، بیآنکه دغدغه عملی شدن شعارها در فردای پیروزی انتخاباتی را داشته باشند. تنها چیزی که برای آنان مهم است، جلب و جذب رأی از طریق رضایت مقطعی و کوتاه مدت مردم است. نمونه چنین سیاستی را در طول مبارزات انتخاباتی امریکا آنجا شاهد بودیم که برنی سندرز یکی از نامزدهای حزب دموکرات این شعار را سر داد که 99 درصد جامعه امریکا مغلوب یک درصد طبقه مرفه جامعه هستند. مارین لوپن، کاندیدای راست افراطی فرانسه نیز بر دو نارضایتی موجود در جامعه انگشت گذارده است: اقتصاد و امنیت. او که مخالف همگرایی اروپایی است با توجه به رشد روزافزون مهاجران در فرانسه و همچنین افزایش حملات تروریستی با یک تیر دو نشان زده و مدعی شده است، مهاجران هم کار را از جوانان میگیرند هم با انجام حملات تروریستی امنیت مثال زدنی یک دهه قبل فرانسه را مخدوش میکنند، اما آیا این ادعا منطبق با واقعیت است؟ مرور وضعیت امروز ونزوئلا پاسخ منفی به این سؤال را هویدا میکند. هوگو چاوز، رئیسجمهوری سابق ونزوئلا با شعار بازگرداندن اموال مردم به خود آنها و حمایت از قشر محروم جامعه با تقسیم درآمدهای نفتی بین آنان، موفق شد در انتخابات ریاست جمهوری این کشور در سال 1999 به پیروزی دست یابد. او از معدود پوپولیستهایی بود که به وعده خود عمل کرد و البته بدون حساب و کتاب. او درآمدهای نفتی را بین مردم و بویژه فقرا تقسیم کرد و درنتیجه 14 سال یعنی تا زمانی که سرطان او را از پای درآورد، در همین مسند باقی ماند. اما امروز مردم ونزوئلا با ضربههای جبرانناپذیر این سیاست بر اقتصاد کشورشان و رسیدن تورم به 730 درصد، دست و پنجه نرم میکنند و تا آنجا از این سیاستها روی گردان شدهاند که مجسمه چاوز را پایین کشیده و خرد میکنند. دانشجویانی که دست به این کار زدند، همان جوانان پرشور برخاسته از طبقه محروم بودند که روزگاری با تکان دادن پرچمهای سرخ، از سخنرانیهای پوپولیستی چاوز استقبال میکردند.
اگر امروز سران اروپا برخلاف رسم معمول خود که از مداخله در امور سیاسی داخلی دیگر کشورهای اروپایی پرهیز میکنند، برخاسته و یکصدا درباره خطرات روی کار آمدن تفکر پوپولیستی و افراطی مارین لوپن در فرانسه هشدار میدهند و خواهان رأی مردم به امانوئل ماکرون میانهرو میشوند، از همین رو است. سران اروپا درسهای تاریخی خوبی از گذشته به حافظه خود سپردهاند و میدانند، حاصل رشد تفکرات پوپولیستی چیزی جز روی کارآمدن دیکتاتورهایی چون ناپلئون بناپارت و بنیتو موسلینی، مبدعان جنگ و سرکوب فزاینده، نخواهد بود. آنها نمونه امروزی روی آوردن به رهبران پوپولیست را همچنین در فیلیپین میبینند؛ جایی که رودریگو دوترته، راه نجات را نه در ریشهکنی قاچاق که در کشتار وسیع قاچاقچیان میجوید. پس با تمام توان به میدان آمده و به مردم فرانسه هشدار میدهند: مراقب روی کار آمدن پوپولیستها باشید که خطر نزدیک است. همین تجارب جهانی است که موجب شده، با وجود پیشروی پوپولیستها در عرصه سیاست فرانسه، مردم این کشور گوش به نداهای هشدارآمیز بسپارند و همانطور که نظرسنجیها تا آخرین ساعات دیروز نشان میداد، امروز با پشت کردن به تفکرات پوپولیستی، رأی خود را به نفع میانهروها به صندوق اندازند.