زمانی جوامع و افراد از روش دروغ گفتن استفاده می کنند که سایر وسایل و ابزارهای موجود به آنها در تحقق و رسیدن به هدف نمی تواند کمک کند و آنها مجبور می شوند که از وسیله دیگری استفاده کنند تا به هدف خود برسند؛ هدف هم آن چیزی است که در جامعه مطلوب دانسته می شود و افراد هم به آن احساس نیاز می کنند.

به گزارش جماران، امروزه گفته می شود «دروغ» و رواج آن در سطوح جامعه پیامدها و اثرات ناگواری در همه عرصه ها بر جای خواهد گذاشت. چه آنکه دروغ در سطح خرد و فریب افکار عمومی در سطوح کلان می توان موید و تصدیق کننده هر یک بر دیگری باشد. اما در حال حاضر پژوهش هایی که در جامعه ایران انجام شده است حاکی از افت برخی ارزش های اخلاقی از نگاه خود مردم می باشد. به عنوان نمونه طی پژوهشی که از سوی شورای اجتماعی کشور تحت عنوان « پیمایش ملی سرمایه اجتماعی» انجام شده است پنداشت مردم در مواردی چون«صداقت»، «امانتداری» و «درستکاری» طی دو پیمایش سال های ۸۴ و ۹۳ را با افت و فرسایش زیادی مدعی است که طی این بازه ۱۰ ساله به شدت افت کرده است. لذا به نظر می رسد افت برخی اخلاقیات در جامعه ایرانی جدی است. به منظور ترسیمِ وضعیتِ فعلیِ جامعۀ ایران و ارائه تصویری دقیق‌تر از شرایط حاکم بر جامعه، مجموعه جستارهای پرونده‌محوری، با عنوان «رصد اخلاق و دین» در حوزه‌های گوناگون فرهنگ و اجتماع تهیه کند. هدف از نگارش این جستارها رصد جامعۀ ایران و جهان پیرامون آن، از منظری دینی، اجتماعی و فرهنگی است.

با توجه به اهمیت مساله دروغ و گستردگی آن در جامعه ایران، نخستین پرونده در این باب که قبلا در قالب نشریه اینترنتی «انسان» منتشر شد را به موضوع «دروغ» اختصاص دادیم. جستار مربوط به دوازدهمین بخش به مطلب دکتر محمدامین قانعی راد، رئیس سابق انجمن جامعه‌شناسی ایران اختصاص دارد که در پی می آید:

جامعه شناسی دروغ

 ابتدا باید بررسی کرد که مردم برای چه دروغ می گویند و هدفشان چیست؟ حتما دروغ فایده، تاثیر و جنبه مثبتی دارد و به یک نیازی پاسخ می دهد که افراد دروغ می گویند. بنابراین همیشه دروغگویی تامین کننده یک کارکرد و معمولا پاسخ دادن به یک نیاز است. زمانی جوامع و افراد از روش دروغ گفتن استفاده می کنند که سایر وسایل و ابزارهای موجود به آنها در تحقق و رسیدن به هدف نمی تواند کمک کند و آنها مجبور می شوند که از وسیله دیگری استفاده کنند تا به هدف خود برسند؛ هدف هم آن چیزی است که در جامعه مطلوب دانسته می شود و افراد هم به آن احساس نیاز می کنند.

به عنوان مثال فرض کنید برای عده ای کسب پول، مقام یا به دست آوردن یکسری امکانات و مسایلی از این قبیل هدف و آن هم از نوع مطلوب است که انسان ها به دنبال آن هستند، به عبارت دیگر باید بگوییم موفقیت، این موفقیت را در گستره وسیع تری هم بگیریم و بگوییم که آدم ها دنبال موفقیت هستند و می خواهند که به ابعاد مختلف موفقیت دسترسی پیدا کنند، ممکن است که این موفقیت مادی و از طرفی منزلتی باشد، بدین معنا که مثلا من یک منزلت اجتماعی مناسبی در جامعه پیدا کنم و در عین حال به یک موفقیت مادی خوبی در جامعه برسم؛ معمولا آدم ها دنبال این دو هستند، یکی رسیدن به اهداف مادی و دیگری رسیدن به اهداف منزلتی.

برخی هدف سومی را هم مطرح می کنند و آن رسیدن به قدرت است؛ این سه هدف با هم متفاوت هستند. انسان ها ممکن است منزلت اجتماعی خوبی در جامعه داشته باشند، ولی قدرت نداشته باشند یا از منزلت اجتماعی بالایی برخوردار باشند ولی فاقد قدرت در جامعه باشند یا منزلت اجتماعی خوبی داشته باشند ولی فاقد جایگاه مادی و اقتصادی بالایی باشند، حتی ممکن است کسی جایگاه اقتصادی بالایی داشته باشد ولی پایگاه منزلتی بالایی نداشته باشد. اگر سه هدف را به دو دسته تقسیم کنیم، منزلت یک طرف و موفقیت اقتصادی و قدرت یک طرف دیگر قرار می گیرد؛ انسان ها معمولا تلاش می کنند که موفقیت اقتصادی و سیاسی و حتی قدرت را به همراه منزلت داشته باشند. به عنوان مثال کسی که صاحب قدرت است دوست دارد مردم در مورد او بگویند این فرد چقدر خیرخواه و خدمتگزار مردم است؛ اینجاست که پای دروغ به وسط می‏آید.

عرصه دیگر که بی ارتباط نیست زمانی است که الزامات عملی با الزامات اخلاقی سازگار نیستند به عبارت دیگر الزامات عملی برای موفق بودن با الزامات اخلاقی برای مشروع بودن با یکدیگر سازگار نیست و الزامات موفقیت از الزامات مشروعیت جدا افتاده است. به عنوان مثال شما اگر بخواهید پولدار شوید یا قدرتی به دست بیاورید، مجبورید مسیرهایی را طی کنید که مشروع نیستند؛ چرا که شما به شیوه‏های مشروع نمی‏توانید به اهداف اجتماعی خود یا امور مطلوب در جامعه برسید به همین دلیل مثلاً در حوزه‏ اقتصادی زد و بند می کنید، حقوق دیگری را ضایع می کنید یا جنس با کیفیت نامناسب عرضه می کنید. اما چون در عین حال می‏خواهید منزلت خود را حفظ کنید هرجا که از وسایل نامشروع استفاده می‏کنید آن را پنهان می‏کنید یا در مورد آن دروغ می‏گویید یا اگر روشن باشد که از وسایل نامشروع استفاده کردید، آن را توجیه می‏کنید؛ در اینجا بین کنش و عمل و از سوی دیگر بین گفتار و زبان ما یک نوع شکاف ایجاد می شود و ما به صورت زبانی و شفاهی یا دروغ می‏گوییم یا به توجیه می‏پردازیم.

زمانی که دروغ به طور گسترده رواج پیدا می کند

در جوامعی که به صورت روشن بین اقتضائات اخلاقی و ساز و کارهای عادی روزمره فاصله و شکاف بیافتد، افراد بیشتر از راهبرد دروغ استفاده می‏کنند، اما افراد ذاتاً دروغگو نیستند بلکه اصطلاحا فشارهای ساختاری شما را به انطباق و سازگاری با خود وادار می‏کند و شما احساس می‏کنید که اگر بخواهید به اقتضائات اخلاقی و از جمله دروغ نگفتن پایدار بمانید نمی‏توانید زندگی کنید،  نمی‏توانید در جامعه حرمت خود را حفظ کنید، نمی‏توانید از درجه‏ای از موفقیت و مشهوریت برخودار باشید.

پس از ایجاد ناهنجاری زبان که دروغ گفتن است، امکان دارد افراد دچار ناهنجاری‏های رفتاری نیز بشوند. مجددا تاکید می کند به نظرم افراد در چه شرایطی دروغ می‏گویند که بین  اقتضائات اخلاقی و اقتضائات زندگی فاصله می‏افتد.  

لازم و ضروری است که از نظر اجتماعی کمک کرد تا بین اخلاق و زندگی پیوندی برقرار شود؛ آدم­ها احساس کنند که اگر امور اخلاقی را رعایت کنند و دروغ نگویند می‏توانند زندگی را هم داشته باشند. اگر فاصه بین اقتضائات اخلاقی و سازگاری های روزمره کاهش پیدا نکند می توان گفت دروغ در بین تمام مردم به طور گسترده رواج پیدا می کند. در این میان برخی از مفهوم سازگاری عرفی استفاده می کنند بدین معنا که عرف شما را وامی دارد از روش هایی استفاده کنید تا با شرایط زندگی سازگار شوید اینجاست که دوباره دروغ گفتن به یک عرف تبدیل می‏شود و آنقدر رواج پیدا می‏کند که طبیعی می‏شود و شما احساس می‏کنید که چرا نباید دروغ بگویید! اگر دروغ نگویید اموراتتان نمی‏گذرد!

دروغ‏های نهادی

باید به این نکته مهم اشاره کنم که دروغ گفتن تنها زبانی نیست بلکه دروغ گفتن به معنای ناراستی است و ناراست بودن ابعاد مختلفی مانند ناراستی زبانی و رفتاری دارد. به عنوان مثال در نمای بیرونی ساختمان‏های قوه قضائیه فرشته‏ای است که یک ترازو و شمشمیر به دست دارد و چشمانش را بسته و می‏گوید من با بی طرفی تمام عدالت را در جامعه برقرار می‏کنم، اما شما می‏بینید که در جامعه روز به روز بی عدالتی گسترش پیدا می‏کند؛ ما ستاد مبارزه با مواد مخدر و ستاد مبارزه با فساد اقتصادی داریم اما وضعیت مواد مخدر و فساد اقتصادی در حال گسترش است یا صدا و سیما که نام خود را رسانه ملی گذاشته مدام شکاف و انشقاق بین ملت ایجاد می کند. می گوییم بانکداری  اسلامی، اما وام هایی با سود بالا به مردم پیشنهاد می کنیم، در همه این موارد شاهد ناراستی‏ها و دروغ های نهادی هستیم؛ در بسیاری از موارد همین دروغ‏های نهادی است که دروغگویی را نه به صورت آگاهانه بلکه به صورت طرح درس پنهان به مردم آموزش می دهند و افراد را به طرف دروغگویی سوق می‏دهند.

نهادهای ما در حال تولید دروغ هستند و متأسفانه متوجه هم نیستند که در چه مسیر خطرناکی افتادند، از سوی دیگر متوجه پیامدهایی اخلاقی دروغ خود بر جامعه نیستند و نمی دانند چطور موجب ایجاد شکاف در اعتماد اجتماعی و رواج دروغ در جامعه می شوند به گونه ای که دروغ به صورت بخش تفکیک ناپذیری از زندگی روزمره‏ مردم در می‏آید. ممکن است روزی شرایطی پیش بیاید که علی الظاهر هیچ کسی دروغ نمی‏گوید، اما اگر در یک لایه عمیق تر نگاه کنید می‏بینید که همه دروغ می‏گویند و همه از این دروغ خرسند هستند و در کنار زندگی می‏کنند.

دروغ در جامعه‏ حالت سیستماتیک دارد و در ابعاد و زمینه‏های مختلفی خود را نشان می‏دهد؛ دروغ «شناخی، زبانی، رفتاری، عاطفی و نهادی» و در مورد همه اینها می توان بحث کرد؛ اما می خواهم بگویم دروغ شناختی زمانی رخ می دهد که آنچه ذهن های مردم و مسوولین می بینند با واقعیت ها فاصله دارد،  ذهن قرار است بازتاب واقعیت باشد، اما افراد به گونه‏ای می اندیشند که با واقعیت متفاوت و جهت دار است؛ در این مورد درواقع ما یک نوع فاصله‏ روانشناختی و ذهنی از واقعیت‏ها داریم و به یک معنا دچار توهم هستیم؛ بخشی از جامعه‏ و مسئولین در این فرآیند درگیر هستند و بدون این که خودشان گمان کنند دروغ می‏گویند.

دروغ گفتن تنها این نیست که واقعیت را نگویید و ضد واقعیت را بگویید، گاهی ممکن است واقعیت را بگویید اما به قدری این واقعیت را بزرگ کنید که دچار دروغ شوید.

به طور کلی همه ما به نحوی درگیر دروغ شدیم؛ گاهی افراد در موقعیت تنش میان دو آرمان اخلاقی و آرمان مربوط به زندگی شخصی خود قرار می گیرند، با آگاهی دروغ می گویند و می خواهند مشروعیت و موقعیت خود را حفظ کنند؛ به این افراد که می دانند دارند دروغ می گویند می شود امیدوار بود، اما اگر فردی رسید به این شرایط که دروغ بگوید و فکر کند که دروغ نمی‏گوید، شما از نجات یافتن چنین افرادی باید قطع امید کنید. بدترین نوع درگیر شدن دروغ این است که دروغ بگویی و ندانی که دروغ می‏گویی.

دیندارانی که گرفتار دروغگویی می شوند

جالب است که در این میان دینداران که به جایگاه دروغ در دین آگاه هستند هم گرفتار دروغگویی می شوند و این مساله بدین دلیل است که فرهنگ در یک بسته‏ انتزاعی عمل نمی‏کند. فرهنگ در ارتباط با ساختارهای اجتماعی است که عمل می‏کند و در پیوند و رابطه‏ی تعاملی و دیالیکتیکی با واقعیت‏های اجتماعی است که دین می‏تواند عمل کند. بنابراین وقتی که نهادها، ساختارها، با شیوه‏های آموزش پنهان و پیدا شما را به طرف دروغگویی دعوت می‏کند دین در این شرایط کار زیادی از دستش برنمی آید.  ممکن است که به اصطلاح دین به برخی‏ها کمک کند تا بر فشارهای نهادی و اجتماعی برای دروغ گفتن فائق بیایند، اما آن برخی‏ها افراد محدودی هستند و نامشان را شاید بتوان نخبگان اخلاقی گذاشت؛ کسانی که کنشگری اخلاقی دارند و می خواهند و می توانند بر محدودیت‏های فشار و تنش اجتماعی فائق بیایند.

در بیشتر مواقع چه بسا دین حتی تبدیل شود به یک سازوکاری برای توجیه کردن دروغ ها. این امکان را باید در نظر گرفت که دین در عین حالی که می‏تواند زمینه هایی برای مقاومت افراد اخلاقی در برابر فشارهای اجتماعی و دروغ‏های نهادی فراهم کند، از سوی دیگر ممکن است توسط افرادی که از چارچوب‏های اخلاقی تخطی می‏کنند برای توجیه رفتار غیراخلاقی مورد استفاده قرار بگیرد. پدیده‏ای که به طور تاریخی هم زیاد دیدیم و به نام تزویر از آن یاد می‏شود.

دین به ما این امکان را می‏دهد که دروغ بگوییم و زمینه ای فراهم می کند که وجدانی راحتی هم داشته باشیم. مذهب در طول تاریخ همیشه از سوی دستگاه ها مورد استفاده قرار گرفت به همین دلیل شاید باید به تعبیری که دکتر شریعتی و بسیاری دیگر به کار بردند دقت کرد و آن بحث مذهب است، ما نباید فقط صرف مذهب را مورد بیان قرار دهیم بلکه باید بگویم، کدام مذهب، مذهب دروغ یا مذهب راست! شاید بتوان در همین شرایط کنونی این دو مذهب را از یکدیگر تفکیک کرد شما می‏بینید چه جنایاتی به نام اسلام توسط نیروهای تندرو شکل می‏گیرد.

در مباحثی که علما کردند داریم که چطور دین به شما ظرفیت و جسارت و جرأت دروغگویی هم می‏دهد. به خاطر این که یک آرمان هایی را برای شما مطرح می‏کند به عنوان آرمان‏های مطلق که بقیه موارد در مقابل این می‏شوند وسیله! وسیله‏ای که شما از هرکدامش می‏توانید استفاده بکنید. بنابراین برخی‏ها معتقدند برای پیشرفت دین و حقیقت و برای دیندار کردن مردم، مجاز به دروغ گفتن هستند، این مساله از یک نظر دارای پارادوکسی است چرا که اگر دین به معنای راستی است، کسی نمی‏تواند از ابزارهای ناراست استفاده کند.

دروغگویی ابزاری برای تحقق دین به مثابه قدرت

در این میان برخی‏ها دین را به مثابه قدرت می‏بینند و از ابزارهای دروغگویی برای تحقق دین به مثابه قدرت استفاده می کنند. ما می‏توانیم از دین دریافت‏های مختلفی داشته باشیم. یکی از خطرات تلقی دین به مثابه قدرت این است که برای تحقق آن قدرت، دروغ را مجاز و مباح می‏دانیم؛ قدرتی که در ظاهر گفته می‏شود قدرت دین است اما ممکن است به شیوه‏ پنهان در اختیار قدرت و منافع افراد خاص قرار گیرد.

برخی انسان ها دروغ می‏گویند و می‏دانند که دروغ می‏گویند و از دین هم برای توجیه آن استفاده می‏کنند، اما زمانی هست که دین اساساً این‏ افراد را به دروغگویی وا می‏دارد، آن زمان که دین به عنوان یک قدرت تلقی شود و نه به عنوان یک سبک زندگی اخلاقی.

اگر بخواهم برای گسترش راستگویی و صداقت در جامعه ایران به عنوان جامعه شناس راهکارهایی را پیشنهاد دهم، باید بگویم اگرچه نصیحت مفید است، اما گفتن این جملاتی مانند دروغ نگویید و راستگو باشید به مردم نتیجه ای به همراه نخواهد داشت؛ در شرایطی که ما به سر می‏بریم باید راست گویی و راستی را از نهادها انتظار داشته باشیم و تلاش کنیم که اعتماد نهادین را در جامعه گسترش دهیم.

دروغ هایی که جامعه را آزار می‏ دهد

باید کاری کرد که شکاف بین اخلاق و قدرت در سطح نهادها از بین برود، بعد از آن دیگر این ساختارها حاملین یک طرح درس پنهان برای دروغگویی نخواهند بود. مهمترین دروغ هایی که جامعه را آزار می‏دهد و برای جامعه تولید مشکل می‏کند و جامعه را با بحران مواجه می‏کند دروغ گویی هایی است که از عملکردهای نهادی ریشه می‏گیرد. ما بتوانیم اعتماد نهادین را در جامعه بازسازی بکنیم و نهادهای خودمان را وادار کنیم که اخلاق حرفه‏ای و نهادی را رعایت کنند.

اعتماد نهادین به معنای افزایش اعتماد به نهادهای اجتماعی است. اعتماد نسبت به نهادهای اجتماعی مانند بیمارستان، دادگاه، مدرسه، دانشگاه، بانک و به ویژه رسانه ملی و بسیاری از نهادهای دیگر باید بازسازی شود و مردم احساس کنند که این نهادها به خودشان تعلق دارند و حاملین راستی هستند و همچنین از منافع، علایق و دیدگاه‏های مردم به عنوان یک کل در جامعه حمایت می‏کنند.

امروز شفافیت اطلاعات یکی از سازوکارهای مهمی است که امکان دروغگویی نهادین را منتفی می‏کند. امروزه روشن هست که رئیس جمهور، نخست وزیر یا کارکنان فلان کشور اروپایی یا آمریکای شمالی چقدر حقوق می‏گیرند و در حقیقت موضوع پنهانی وجود ندارد، تا زمانی که در جامعه ما این نوع از شفافیت وجود نداشته باشد، دروغ دائماً تولید می‏شود. با شفاف سازی، فاصله گرفتن از فساد اداری، نهادی و سازمانی می توان زمینه ‏های نهادین دروغگویی در جامعه را کاهش داد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.