اسدالله بادامچیان با بیان این که آیت الله هاشمی رفسنجانی برای ما چریک همه جانبه بود گفت: آقای رفسنجانی جداً معتقد بود باید تحول جدی داشته باشیم. معتقد بود این تحول حتماً باید در محور آقای خامنه‌ای انجام شود. آقای رفسنجانی به من گفت ما وظیفه داریم برای انقلاب کار کنیم قبلا قرار بود زیر شکنجه‌ها کشته شویم و حالا مانده‌ایم و چه اشکالی دارد له شویم؟

به گزارش جماران ، اسدالله بادامچیان، نایب رییس شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی گفت‌وگویی تلویزیونی در برنامه دست خط داشته است که متن کامل آن به شرح زیر است:

س: مهمان این هفته ما یکی از موسفیدکرده‌های عرصه انقلاب اسلامی است. کسی که از دهه ۴۰ به نهضت انقلاب اسلامی پیوست و سالیان سال را در زندان‌های رژیم پهلوی، هم انفرادی و هم غیر انفرادی سپری کرد و سالیان سختی را گذراند و بعد از انقلاب هم در عرصه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی حضور داشته و دارد و می‌توان گفت در همان بدو انقلاب و بدو ورود امام خمینی یکی از اعضای کمیته استقبال بودند و مطالب گفتنی برای ما زیاد خواهند داشت. در این برنامه در خدمت آقای دکتر اسدالله بادامچیان از اعضای شورای مرکزی موتلفه اسلامی و چهره‌های قدیم و نماینده ادوار مجلس، هستیم.

بادامچیان: ان‌شاالله در دنیا و آخرت خوش باشید.

س: با رفاقت دیرینه‌ای که با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی داشتید شروع کنیم. با خبر ناگهانی درگذشت ایشان. خبر که به شما رسید فکر این اتفاق را می‌کردید؟ خبر چگونه به شما رسید.

بادامچیان: در احادیث است که دوستی پانزده ساله قوم و خویشی می‌آورد. حالا دوستی ۵۵ ساله طبعا چیز ساده‌ای نیست.

س: فراتر از اینها است.

بادامچیان: حتی در انسان عظیمی همانند مقام معظم رهبری که در پیام تسلیت فرمودند خیلی سخت و دشوار است، بیش از ۵۹ سال همراه بودن!

س: نقطه آشنایی شما کجا بود؟

بادامچیان: از گروه تحقیقات شهید بهشتی؛ که من در نوجوانی ایشان با آقای بهشتی در کارگروه تحقیقاتی برای حکومت اسلامی کار می‌کردم که بحمدالله عناوین و سرفصل‌ها را تحت عنوانحکومت اسلامی از دیدگاه شهید بهشتی چاپ کردم. از آنجا آشنایی ما با آقای هاشمی شروع  شد.

س: چه سالی بود؟

بادامچیان: تقریبا سال ۳۹ و ۴۰ بود. در آنجا ایشان طلبه جوانی بود و تازه به قم آمده بود و بسیار با استعداد، فعال، جدی و خوش‌فکر و مبتکر بود. به تدریج آشنایی ما با هم عمیق شد و وقتی به امام (ره) پیوستیم، طلبه‌هایی که در اطراف امام بودند یکی از برجسته‌ترین و فعال‌ترین‌ها آقای هاشمی بود. تقریبا با آیت الله مهدوی و سایرین در تهران شهید محلاتی و شهید مفتح یک مجموعه‌ شد که بعد دو بخشش به نام جامعه مدرسین جامعه مدرسین و جامعیت روحانیت مبارز نام گرفت و یک بخش هم موتلفه اسلامی.

س: با آقای هاشمی زندان هم بودید؟

بادامچیان: بله. زندگی مخفی و کارهای مخفی و سری با هم. وقتی در اردیبهشت سال ۴۱ امام دستور تشکیل موتلفه اسلامی را دادند، ما با هم که شدیم آقای هاشمی جزو بخش روحانیت ما بودند.

س: روحانیت موتلفه؟

با حالتی به من نگاه کرد و گفت آقای بادامچیان من و شما چه زمانی خواستیم سلام‌الله علیه بمانیم؟ ما وظیفه داریم برای انقلاب کار داریم قبلا قرار بود زیر شکنجه‌ها کشته شویم و حالا مانده‌ایم و چه اشکالی دارد له شویم؟ این روحیه و ویژگی‌هی خاص آقای هاشمی بود.

بادامچیان: بله. یعنی شورای روحانیت ما با نظر مبارک امام، مرحوم آیات مطهری و بهشتی بودند و مرحوم آیت الله انواری و مرحوم آشیخ مولایی و آقای علی گرزاده غفوری بودند که بعد او نیامد. اینها شورای روحانیت شدند. منتها در کنار این شورای روحانیت اگرچه رسما عضو شورا نبودند، شهید باهنر و شهید محلاتی و جناب آقای هاشمی عناصر موثر بودند.

آقای هاشمی کسی بود که برای ما چریک همه‌جانبه بود یعنی هم کار تبلیغاتی داشت هم کار خدماتی داشت، هم کار پشتیبانی، مالی و غیرمالی برای زندانیان و کمک‌ و غیره داشت، بعد که پا به صحنه جهاد مسلحانه گذاشتیم آقای هاشمی جزو عناصر اصلی بودند.

س: مهم‌ترین ویژگی آقای هاشمی در مبارزه چه بود؟

بادامچیان: خیلی ویژگی داشتند و ولایت‌پذیری و در خط امام کار کردن. آقای هاشمی فرد عاطفی بودند. به امام عشق ویژه داشت. به مقام معظم رهبری هم عشق ویژه داشت. سیاست‌مدار برجسته جهان است. در دهه معاصر یکی از سیاست‌مداران برجسته جهان است و هنوز ابعاد سیاسی ایشان باز نشده است.

مثلاً ایشان جداً معتقد بود باید تحول جدی داشته باشیم. معتقد بود این تحول حتماً باید در محور آقای خامنه‌ای انجام شود. یک بحث جدی با هم داشتیم.

س: منظور از تحول چیست؟

بادامچیان: ما الان کشور مقتدر داریم. در صحنه بین‌المللی، داخلی و در منطقه حرف اول را می‌زنیم. در سوریه و در جاها یکدیگر و در یمن که یک سال و نیم است بدترین جنایت‌ها را سعودی‌ها به عرب می‌کنند. مثلاً در جنگ با صدام، می‌گفت اینها عجم هستند. مجوس هستند. یمن که مسلمان است و این گونه وحشی‌گری نشانه شکست آنها است.

با این اقتدار بیرون، ما در درون دچار مشکلاتی هستیم. مشکلات داریم و این کشوری که این گونه امنیت و نیروی ماهر و تحصیلکرده نزدیک به ۸-۷ میلیون دارد، ۴ میلیون جوان دانشجو دارد، با این مسئله ما گرفتار این مشکلات باشیم؟

س: منظور آقای هاشمی تحول ساختاری بود؟

بادامچیان: خیر. تحول همه جانبه است. آقا هم همین را می‌خواهند.

س: درست است که می‌گویند آقای هاشمی دوران مبارزه با آقای هاشمی دوران بعد از مبارزه فرق کرد؟

بادامچیان: همه فرق می‌کنند. دوران انقلاب ویژگی‌های خاص خود را دارد. وقتی انقلاب بود این حرف‌ها وجود نداشت. وقتی به حکومت رسیدند طبعاً چند گروه پیدا می‌کنیم. یک گروه صادقانه و مخلصانه روش‌های خود را حق می‌دانند همانند آقای هاشمی که این شیوه را حق می‌داند. معادل آن یک کسانی هستند که این شیوه را حق نمی‌دانند و مغایر این را حق می‌دانند اما هر دو اهل حق هستند و می‌خواهند به حق عمل کنند. یک عده قدرت‌طلب هستند. این روحیات با هم فرق دارد.

برخی این تیپی هستند. برخی زدوبندی هستند. برخی سهم‌خواه هستند. همه اینها را در این سال‌ها شما جوانان دیدید. می‌گوید سهم من چقدر؟ می‌خواهد انتخابات شورای شهر تهران یا شهر دیگر را داشته باشد. مثلاً می‌گوید یک نفر از تیپ شما نیست، نمی‌شود. او می‌گوید نمی‌شود!

س: آقای هاشمی در کدام یک از دسته‌ها می‌گنجید؟

بادامچیان: در افکار حق خود می‌ایستاد. به انقلاب عشق داشت. معتقد بود این شیوه پیش می‌برد.

س: مثلاً؟

بادامچیان: مثلاً رئیس‌جمهور شدن ایشان؛ وقتی بعد از آقا دنبال رئیس‌جمهور گشتیم خیلی‌ها این نظر را داشتند که آقای هاشمی رئیس‌جمهور شود. من مخالف بودم. نزد آقای هاشمی رفتم و گفتم بعد از جنگ و بازسازی بعد از آن خیلی سخت است. مشکلات زیاد است، خرابی‌ها فراوان است، میلیاردها ارز می‌طلبد و پول می خواهد. بسیج مردم می‌خواهد. اختلاف سلیقه‌ها وجود دارد. انتظارات مردم همانند خانواده شهدا و مجروحین و جانبازان جنگ وجود دارد.

آقای هاشمی شما در جنگ خیلی خدمت کردید و شخصیت موثری هم هستید و اگر الان رئیس‌جمهور شوید چهره شما خواهد شکست. وقتی خصوصی صحبت کردیم قبول کردند. گفتند درست است و حق با تو است. باید یک فردی را پیدا کنیم و شما کمک کنید.

سه روز بعد که خدمت ایشان رفتیم تا نتیجه بگیریم گفتند همه اینها را بررسی کردیم و حق با شما است. من هم اگر بخواهم رئیس‌جمهور بشوم می‌شکنم، قبول! اما در موقعیتی هستیم که باید همه نیروهای خود را جمع کنیم و یک بازسازی بعد از جنگ و سازندگی قوی انجام دهیم. غربی‌ها هم تصور کنند من با آنها همراه هستم. می گفتند اینها گمان می‌کنند من با اینها مداراگر هستم. این نیروهای گوناگون هم همه با من همراهی می‌کنند، ما باید همه نیروها را جمع کنیم و این فرصت محدودی است و بعد متوجه خواهند شد می‌سازیم و نمی‌گذارند. این ذهن را ببینید!

من گفتم شخصیت شما آسیب می‌بیند. با حالتی به من نگاه کرد و گفت آقای بادامچیان من و شما چه زمانی خواستیم سلام‌الله علیه بمانیم؟ ما وظیفه داریم برای انقلاب کار داریم قبلا قرار بود زیر شکنجه‌ها کشته شویم و حالا مانده‌ایم و چه اشکالی دارد له شویم؟ این روحیه و ویژگی‌هی خاص آقای هاشمی بود.

س: از دوران زندان خاطره خاصی دارید؟

بادامچیان: فراوان دارم. من ده ماه با آقای هاشمی و آقای مهدوی و آقای طالقانی و همه اینها در زندان اوین یک دوره زیبا و خاطره‌انگیز در طی عمرم دارم. من حاضر بودم در سال چند بار شکنجه دهند ولی با این آقایان با هم باشیم. می‌گفتیم و می‌خندیدیم و درس می‌خواندیم و کار می‌کردیم.

آقای هاشمی هم محور نشاط بود. غیر از مسئله مبارزه و درس و تفسیر و سیاست‌مداری ...نقل فتوا را که منافقین را درهم شکاند و نیروهای خالص و متعهد را از نیروهای التقاطی پالایش کرد با نظر جمع آقایان انجام دادیم. یکی از موثرین هم آقای هاشمی بود.

س: این برای چه سالی بود؟

بادامچیان: سال ۵۴ شروع کردیم و سال ۵۵ نقل فتوا را من رفتم با مرحوم شهید کچویی و شهید طالبیان، معلم گروه ابوذر، را خدمت آقای ربانی شیرازی و منتظری و گفتیم اگر ما به منافقین بگوییم نقل فتوا این است که اینها باید از هم جدا شوند و با هم دعوا نکنند، اینها تحریف خواهند کرد. شما متن یکنواخت تهیه کنید و ما همه حفظ می‌کنیم و همه با هم می‌گوییم. آقای ربانی شیرازی خیلی فرد تیز و خالصی بود و پذیرفت. قرار شد متن را به من دهند و همه حفظ کردیم. بدون امضا بود. نامه هم نزد من بود. روزی که قرار بود ما را جا به جا کنند ریز کردم و درون دستشویی ریختم.

این نقل فتوا منافقین را درهم شکاند. به شدت در هم شکاند. تمام معادلات را برهم زد. بعد امام فرصت یافتند در اردیبهشت ۵۶ آیت‌الله مطهری نزد ایشان رفتند و از وضعیت ایران و مسائل و راهی که رفتیم، گزارش دادند. من آن زمان زندان بودم اما آقای عسگر اولادی اینها بیرون آمده بودند. آنجا امام به آقای مطهری فرمودند به برادران بگوئید ریشه شجره خبیثه پهلوی در ایران از خاک بیرون است و جمع شوید و همت کنید و برای همیشه او را از خاک میهن اسلامی خود به دور بیندازید.

این پیام را که آقای مطهری آوردند تشکیلات مخفی سال ۵۷-۵۶ که اداره‌کننده جریانات این سال‌ها است شکل گرفت. از سه گروه، جامعه مدرسین، جامعه روحانیت و موتله اسلامی شکل گرفت. مسئول تبلیغات آن راهپیمائی‌ها من بودم و زیرنظر آیت‌الله خامنه‌ای

س: راهپیمائی‌هایی عظیم ۵۷-۵۶؟

بادامچیان: بله. آخر می شود این همه انسجام و یکنواختی و برنامه و تغییر روازنه شعار ! ما آن روز با گروه سرود که در خانه آقا ابراهیم اکبری در خیابان غیاثی بودیم یک مدت شعار دادیم که دیدیم نمی‌شود و این شعار آهنگین را آنجا ساختیم. ای شاه خائن آواره گردی! این شعار آنجا ساخته شده زیر رگبار گلوله‌ها. خدا حمید سبزواری و حمید مردانی را رحمت کند!

امام که به ایران می‌آیند در کمیته استقبال از ایشان، من جزو شورای ۷ نفره هستم. ۷ نفر ۴ نفر اصلی هستند و ۳ فرعی دارد. ۴ اصلی از درون آن گروه برخاسته و معرفی آن گروه است. آقای شهید مطهری، شهید مفتح و شهید محلاتی؛ البته شهید مفتح جزو جلسه مخفی نیست. آقای محلاتی بود و بنده هم بودم. ما چهار نفر بودیم. این سه نفر که دو نفر از نهضت آزادی و یک نفر جبهه ملی گذاشتیم

س: سه نفر چه کسانی بودند؟

بادامچیان: آقای صباغیان، آقای تهرانچی از نهضت آزادی و آقای شاه‌حسینی از جبهه ملی بودند.

س: فکر می‌کنید ناب‌ترین تصمیم سیاسی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در دوران حیات سیاسی ایشان چه بود؟

بادامچیان: نمی‌دانم، خیلی تصمیمات گرفته است ولی به نظر من ناب‌ترین مک‌فارلین است.

س: نمی‌گوئید؟

بادامچیان: خیر.

س: چرا؟

بادامچیان: دلم نمی‌خواهد. مگر قرار است بگوئیم؟ یک بار به دل خود عمل کنیم. الان وظیفه نیست.

س: فکر می‌کنید در مقابلش کجا آقای هاشمی می‌توانست بهتر عمل کند یا اشتباه راهبردی کرد؟

بادامچیان: خیلی جاها. اذکروا موتاکم باالخیر، هیچ انسان سیاسی نیست که ولو زیرک باشد دچار اشتباه نشود.

س: مثلا این اشتباهات را اگر به نظرتان می‌رسید به ایشان می‌گفتید؟

بادامچیان: بله، با ایشان بحث‌های بسیار جدی داشتیم. نامه نوشتیم و بحث کردیم از موتلفه. این خاطره را هم بگویم. ما در انتخابات مجلس پنجم ۵ نفر از دوستانی که جمع آنها را واجد شرایط لازم برای نامزد کردن از سوی گروه ما نمی‌دانستند، قبلا هم در مجالس قبلی بودند را در فهرست قرار ندادیم.

آقای هاشمی به شدت بحث کردند که اینها باید باشند و اگر نباشند می روند انشعاب می‌کنند و گروه راه می‌اندازند. من و آقای عسگر اولادی گفتیم که از آقا می‌پرسیم. یک جا خط محوری ما است و آن هم آقا است. ولی امر هستند چه امام و چه مقام معظم رهبری!

خدمت آقا رفتیم و ایشان گفتند دخالت در این بحث‌ها ندارم اما یکی از آسیب‌هایی که حزب جمهوری اسلامی دید این بود که کارهایی برخی انجام دادند و به نام حزب تمام شد. معلوم شد که آقا نظر مساعد ندارند. ما هم نظر قطعی داشتیم که اینها نمی‌شود باشند. تکلیف شرعی مان... بعد کارگزاران راه افتاد. پس هر کسی در مسائل سیاسی خود نگاه‌های خاص خود را دارد.

س: تقریبا بعد از دو ساعت از خبر درگذشت آقای هاشمی که آقا پیام دادند. زمانی که پیام را خواندیم خیلی دقت نداشتیم و وقتی دوباره خواندیم دیدیم عجب پیام پرمغزی است.

بادامچیان: بله. این گونه است.

س: به نظر شما هم چنین است؟

بادامچیان: اصلاً ولی فقیه مطلبی را می‌خواهد بگوید چون هم عادل است و هم متقی است و مدیر و هم مدبر است، سختی این را بر آقا می‌یابم. تعریف زیبایی که آقا از این حالتش کرده است از ابعاد مختلف اگر آدم کارکند، ارزشی، عقیدتی، موازین، از نظر روحی و از نظر عمق جان خیلی زیبا است.

س: فکر می‌کنید فضای سیاسی کشور بعد از درگذشت آقای هاشمی رفسنجانی تغییر خاصی کند؟

بادامچیان: همیشه انسان‌های موثر در معادلات سیاسی تاثیرگذار هستند مخصوصاً زمانی که بدون زمینه‌سازی است و یکباره غافلگیر می‌کند. مسلما در معادلات سیاسی تاثیر خاص خود را خواهد داشت.

س: به عنوان کسی که از نسل اول انقلاب هستید ان شاالله همه سالم باشند اما این از طبیعت روزگار است آیا ما کادرسازی لازم را انجام دادیم؟

بادامچیان: این نگاه و این سوال را خیلی‌ها دارند. یک جواب عمیق انقلابی بدهم. اگر انقلاب ما انقلاب یک گروه و یک حزب و یک مجموعه بود همین می‌شود که شما می‌گوئید. انقلاب ما انقلاب مردم سالاری است. از درون مردم است. انقلاب عبدالناصر نیست. او انقلاب کرد ولی با افسران آزاد انقلاب کرد. روزی که از دنیا رفت همه چیز از بین رفت.

ولیکن در انقلاب اسلامی ایران در یک شب ۷۳ تن بر زمین ریخته شدند. طوری شد؟ مستحکم شد. چرا؟ صبح مردم در خیابان‌ها گفتند امریکا در چه فکریه، ایران پر از بهشتیه!

اگر نظام خود را مردم‌سالارانه انجام دادیم و اگر نظام مردم‌سالاری را نگه داشتیم، از درون مردم برمی‌خیزد و الان معتقد هستم که همانطور که رهبری می‌فرمایند در درون جامعه ما جوان‌های قوی و مسلط و پاک و مخلص و خداخواه فراوان داریم. بنابراین من هیچ نگرانی از آینده انقلاب از نظر ملت ندارم.

در این قسمت از برنامه دوربین دست خط به سراغ خانواده آقای بادامچیان رفت و در رابطه با ایشان به گفتگو نشست

س: همسرتان دختر خانوم شهید امانی هستند.

بادامچیان: خیر. ایشان دختر مرحوم حاج سعید امانی هستند که معتمد امام و رهبری بود و از اولیاالله و مشهور است. دبیر کل جامعه انجمن‌های اسلامی اصناف و بازار بود

س: با آن شهید امانی

بادامچیان: برادر ایشان هستند.

س: ایشان خواهر شهید امانی هستند؟

بادامچیان: ایشان برادرزاده آقای امانی هستند. برادرزاده شهید صادق امانی هستند. البته من هم خواهرزاده شهید صادق امانی هستم. ایشان با پسرعمه خود ازدواج کرده است و من هم با دختردایی خود ازدواج کردم.

س: مهریه چه میزان بود؟

بادامچیان: ۱۴ هزار تومان بود.

س: خطبه را چه کسی خواندند؟

بادامچیان: شهید محلاتی و مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی خواندند.

س: ازدواج کردید و در دوران مبارزه به زندان رفتید. سر زندگی آن چنان نبودید.

بادامچیان: مگر در مبارزه نمی‌توان زندگی کرد؟ من خیلی با همسر خود صمیمی و شاد بودیم و زندگی زیبا داشتیم. الان هم جفت‌مان یکی هستیم و دو نفر نیستیم. این روشن است منتها یک چیز به نسل جوان بگویم که تنبلی هیچ فایده‌ای ندارد. اصل توفیق از خداوند است که انسان فکر نکند خود کاره‌ای است. بداند می‌تواند از خداوند توفیق بطلبد و کار کند. شرط هم همان شرط آقای بهشتی یعنی نظم است.

مطلق نباید گفت هیچ چیزی را باز نکرد. مطلق هم نباید گفت فتح‌الفتوح شد. برجام یک رویداد سیاسی بود که ما در ابعاد مذاکره، بردیم. یعنی در دنیا گفتیم ما اهل مذاکره هستیم. ما سلاح هسته‌ای نمی‌خواهیم بسازیم. این را خودشان گفتند.آقای بهشتی، این وجود پربرکت که عبد مبارک خداوند بود، به این دلیل بود که اگر با شما یک ربع قرار می‌گذاشتند می‌پرسید چقدر کار شما طول می‌کشد و مثلا می‌گفتید یک ربع! ایشان یک ربع یادداشت می‌کردند. ده دقیقه شما صحبت می‌کردید می‌گفتند ۵ دقیقه هم برای من است. تمام شد می‌گفتند وقت گذشته است. یک وقت دیگر در زمان دیگر!

این انسان ۲۴ منظم داشت. لذا به همه کار خود می‌رسید. بنابراین من همین الان از ۶:۳۰ صبح کار می‌کنم و تا ۱۲ شب مشغول هستم. یکسره هم درس و بحث...

س: نخستین فرزند شما چه زمانی به دنیا آمد؟

بادامچیان: سال ۱۳۵۰ دنیا آمدند. ۱۳۵۳ هم زندان کمیته مشترک رفتیم.

س: بچه را دیدید و به زندان رفتید.

بادامچیان: سه ساله بود و در بغل من خوابیده بود. ساعت ۱۲ شب که من را گرفتند بچه خواب بود. از سر خیابان ری، سه راه امین حضور، تا ۴ صبح شکنجه دادند.

س: چند فرزند دارید؟

بادامچیان: ۵ دختر و ۵ داماد و یک پسر دارم که ۱۵ ساله است. به رانت و این مسائل نرسیده است.

س: چه می کنند؟

بادامچیان: درس می‌خواند. البته دو سال بعد تفت در سالن فرهنگ سخنرانی داشتم که یکی نامه داد آقای بادامچیان شما که این حرف‌ها را می‌زنید درباره آقازاده خود چه می‌گویید که روزی یک مدل ماشین عوض می‌کند؟ من هم عادت دارم سوالات را می‌خوانم. خواندم و گفتم به من چه ربطی دارد؟ برای او می‌آوردند و استفاده می‌کند. همه تعجب کردند. من گفتم پسر من هنوز دو ساله است و تازه خداوند به ما داده است و ماشین اسباب‌بازی استفاده می‌کند.

س: دختر خانم‌ها همه ازدواج کردند. درس خواندند؟

بادامچیان: بله. فرشته خانم فوق لیسانس ادبیات است. بقیه هم همین‌جور و همه در انقلاب بودند.

س: اینکه برای خبر تولد از ۷ تیر بیرون آمدید درست بود؟

بادامچیان: بله. من آنجا ماندم. به من گفتند در حال چنین کاری است و گفتم من کار دارم و همانند همیشه است. انفجار که رخ داده است و من باید بمانم. انجام وظیفه تا صبح داشتیم.

س: همه ازدواج‌های دختر خانم‌های شما عادی بود یا افراد سیاسی بودند؟

بادامچیان: اصلاً خانواده ما سیاسی است. اخیراً سندی پیدا کردم که برای ۷۰ سال پیش است. در قزوین پسردایی‌های من، حاج تقی امانی، مهدی امانی، حاج رضا امانی این سند را نوشته‌اند که ما می‌خواهیم جامعه موحدین با تلاوت آیات قرآن و مسائل ایت‌الله بروجردی و با بررسی جلوگیری از منهیات و منکرات و کمک و خدمت به بندگان خدا راه بیاندازیم. در قزوین

س: با حاج خانم چه تفریح دونفره‌ای دارید؟

بادامچیان: از اینجا به کوشک برویم و برگردیم حرفی نیست. اما ما مجموعاً جدا نیستیم که از این کارها کنیم. زندگی ما در شادی می‌گذرد.

س: تا کنون دعوا هم نکردید؟

بادامچیان: مگر می‌شود ۴۰ و خرده‌ای سال زندگی دو بداخلاقی به هم نداشته باشیم؟ بی‌احترامی و بی‌ادبی به اینها نداریم.

س: چطور از دل ایشان درآوردید؟

بادامچیان: معمولاً من دعوا نمی‌کنم. اگر مشکلی پیش آید با شوخی برخورد می‌کنم. به نسل دختر و پسر جوان می‌گویم که آدم با زن خود دعوا می‌کند پیامبر می‌فرمایند زن ریحانه است. خانم من زندگی من را اداره می‌کند. پا به سن هم گذاشته و خیلی هم راضی هستیم و صبح هم به ما گزارش می‌دهد که این جنس‌ها گران شده است و چرا این گونه است و یک دلسوزی برای همه می‌کند و بدتر از همه پول می‌گیرد. من می‌گویم آن دو را هر چه می‌خواهید بگوئید اما پول را نگیرید.

س: قبول دارید رغبت مردم قدری به حزب شما کمرنگ‌تر شده است؟ در حاشیه چهلم آقای عسگر اولادی از شما پرسیدند چرا گرانی است و شما گفتید ما می‌گوییم به این رای دهید به آن رای می‌دهند و می‌گوییم به آن رای دهید به این رای می‌دهند. این نشان از کم شدن رغبت مردم نیست؟

بادامچیان: این غیر از آن مسئله است. این که مردم به ما توجه دارند مشخص است که روزبه‌روز حزب ما گسترده‌تر و موقعیت‌دار و قوی‌تر شده است. به اضافه بر این همه در کشور می‌دانند در مجموعه ما یک نفر رانت‌خوار پیدا نمی‌شود. زندگی یکی از ماها خلاف اخلاقی نیست.

س: در اینها شکی نیست. تاثیرگذاری منظورم است.

بادامچیان: من هم همین را عرض می‌کنم. وقتی یک کشور می‌بیند مجموعه‌ای ۵۳ سال کار می‌کند. نه زیر شکنجه‌ها سست شده و نه لو داده است و نه خودنمایی کرده و ده بار خواستند خاطرات من را چاپ کنند من چاپ نکردم. آقای عسگر اولادی و بقیه هم همین‌طور هستند. وقتی می‌بیند ما پاک و سالم و سلامت کار می‌کنیم و برای خود کار نمی‌کنیم. در سن بنده، آقای هاشمی، مرحوم آقای عسگر اولادی، حاج سعید امانی و باید در گوشه‌ای بنشینیم و کتاب بنویسیم و خاطره بنویسیم. وسط صحنه هستیم.

اتفاقاً آمار ما خیلی روشن است و روزبه‌روز موقعیت موتلفه گسترده‌تر شده است. کدام تشکیلات در ایران همانند موتلفه...

س: به لحاظ تشکیلاتی قبول داریم ولی به لحاظ تاثیرگذاری قبول کنید تاثیرگذاری قبل را ندارید.

بادامچیان: این دست ما نیست و ما دسته‌جمعی با هم کار می‌کنیم. اگر موتلفه خود تک بیاید یک حرفی است اما وقتی جبهه ما جمع می‌شود یعنی جبهه اصولگرایان، بعد نامزد معرفی می‌کنیم، می شود شورای ائتلاف ۲۲ نفره. در تهران آن شب که فهرست ۲۹ نفره را آوردند، ما مثبت حرف می‌زنیم، ۱۹ بند نوشتم و بعد که خواندم که اگر ‌بخواهیم رای بیاوریم باید این مطالب باشد و در پایان گفتم این نکته ای که رعایت نکردید یک نفر رای نخواهید آورد. کسی در کنار من نشسته بود و گفت فلانی و فلانی هم رای نمی‌آورند؟ گفتم رای نمی‌آورند. ۷ اسفند که هیچ کسی رای نیاورد آن را کپی کردم و ۱۹ بند را به آنها دادم.

این برآورد جامعه است. جامعه گاهی اوقات رجحان می‌دهد. انتخابات ما طرد نیست. برخی گمان می‌کنند کسی رای نیاورد مثلاً طرد شد. دو طرفی که وارد صحنه می‌شوند یکی باید رای نیاورد.

س: آقای عسگر اولادی اواخر از موتلفه بیرون آمدند؟

بادامچیان: خیر. ایشان وظیفه‌ای احساس کرد که باید آقایانی که در فتنه فریب خوردند راه را برای آنها باز کند تا بازگردند.

س: تا آخر هم به این اعتقاد داشتند؟

بادامچیان: آنهایی که قبول نکردند، نه دیگر. ایشان در شورای مرکزی موتلفه آمدند و صدایشان ضبط است و مطالب را در صورت‌جلسه نوشتیم. گفتند من آفتاب لب بوم هستم و وظیفه شرعی را احساس می‌کنم. من نباید به فکر خود باشم. ممکن است این با سیاست‌های موتلفه همخوانی نداشته باشد. اگر صلاح می‌دانید این وظیفه را باید انجام دهم چون ما معتقد هستیم هر کسی باید به وظیفه شرعی خود عمل کند، این تکلیف که بر دوش من هست و اگر موافق باشید ۶ ماه مرخصی می‌گیرم و تکلیف خود را انجام می‌دهم. همه به اتفاق رای دادیم که نخیر، حتماً باشید و این تکلیف را انجام دهید. ما از خدا می‌خواهیم شما تکلیف خود را انجام دهید.

بعد که این کار را کردند میدان را باز کردند و برخی از آن ها گمان کردند آقای عسگر اولادی از آن .... من می‌خواهم بگویم شما سران فتنه نیستید. شما فتنه خورده و مفتون هستید و بعد هم بیایید از ولی امر عذرخواهی کنید. بعد اینها به نصیحت انسان خداخواه مخلصی همانند عسگر اولادی گوش ندادند دلیلی نداشت آقای عسگر اولادی... هیچگاه نه موتلفه نسبت به تکلیف آقای اولادی حرفی داشت و نه ..

مهم‌ترین مشکل قوه تشریفات و مسائل ساختار قوه قضائیه است. الان شما در قوه قضائیه گرفتار می‌شوید اول باید دادسرا بروید و بعد دادنامه بنویسید. نزدیک به ۲۷ مورد باید طی کنید تا به حکم برسید. برای روسای قوه قضائیه از طرف موتلفه نوشتیم که رستم هم ۷ خان داشت، این ۲۷ خان است. مردم چه کنند؟س: شما هم با نظر آقای اولادی در این مقطع موافق بودید؟

بادامچیان: با هم مشورت داشتیم.

س: یعنی موافق بودید؟

بادامچیان: با این شیوه بله. به همین حالت که حزب این کار را نکند، شخص عسگر اولادی کار کند. معمولاً ایشان محبت داشت و سری و محرمانه با هم در این کارها صحبت و مشورت می‌کردیم.

س: عملکرد دولت یازدهم و آقای روحانی را چطور می‌بینید؟ آیا آن مشی معتدلی که گفته بودند را رعایت کردند؟

بادامچیان: نتوانستند. اصلاً نتوانستند.

س: یعنی چه؟

بادامچیان: می‌خواستند اما نتوانستند. برای این که سیاست‌های ایشان دقیقاً جواب نداد. به جای این که گسترده‌نگر باشند باز هم در گیرودار جناح‌بندی‌ها و گروه‌ها افتاد. تازه گروه جدیدی راه انداخت به نام اعتدالیون. ابتدا اصلاح‌طلبان و بعد اصلاح‌طلبان نه، اعتدالیون، بعد اصلاح‌طلبان ...

س: کابینه ایشان را نگاه می‌کنید ملغمه‌ای از جناح‌های مختلف است.

بادامچیان: علت همین است. شخصیت‌هایی که شما می‌آورید شخصیت منفرد هستند. اینی که خیلی ها معتقد هستند باید حزب بتواند اداره کند البته آن هم مشکلاتی دارد، ولی در عین حال بهتر است برای این است که اینها وقتی به مسئولیت می‌رسند آن گاه می‌خواهند افرادِ اطراف خود را جمع کنند. اینها دارای نگاه‌های مختلف هستند. نیستند؟

بنابراین اختلاف سلیقه پیدا می‌کنند. همین الان مسئولین اصلی معاونین ایشان، وزرای ایشان با هم خیلی اختلاف نظر دارند.

س: برجام توانست گره‌های ما را در سیاست خارجی باز کند؟

بادامچیان: مطلق نباید گفت هیچ چیزی را باز نکرد. مطلق هم نباید گفت فتح‌الفتوح شد. برجام یک رویداد سیاسی بود که ما در ابعاد مذاکره، بردیم. یعنی در دنیا گفتیم ما اهل مذاکره هستیم. ما سلاح هسته‌ای نمی‌خواهیم بسازیم. این را خودشان گفتند. حالا وزیر خارجه امریکا اذعان می دارد جلوی ساخت سلاح هسته‌ای ایران را بدون شلیک یک گلوله گرفتیم. آقای اوباما هم می‌گفت گزینه‌ها روی میز است. بعد معلوم شد آن شبی که برجام امضا شد من نطق او را گوش می‌دادم و می‌گفت اصلاً ما نمی‌توانستیم بجنگیم. همه سران ارتش ما می‌گفتند نمی‌شود بجنگید.

پس یک زمان است که ما می‌خواهیم بگوییم مطلق مذاکره ۵+۱ برای ایران هیچ چیزی نداشت! خیر، برای ایران چیزهایی دارد اما این که راهگشا بوده است خیر. اینها تازه تحریم‌های مجدد اعمال می‌کنند مخصوصاً دولت آینده امریکا که شمشیر را از رو بسته است و دشمنی‌های او علنی است.

س: درباره این اختلافات اخیر روسای دو قوه نظری ندارید؟

بادامچیان: همان که آقا فرمودند مسائل فرعی است و خوب نیست. معتقدم که وقتی ما مبنای قانونی داریم که هماهنگ‌کننده سه قوه ولی امر است دیگر جایی برای اختلاف نمی‌ماند.

س: یک چیز برای من جالب بود که آقای بادامچیان بعد از انقلاب به غیر از نمایندگی مجلس به سوی سمت اجرایی اصلاً نرفته است. به غیر از معاون سیاسی رئیس قوه قضائیه و مشاور که بودید.

بادامچیان: یک ذره این یک ذره آن می‌شود. مگر من چقدر عمر دارم. رئیس کمیسیون احزاب اجرایی است. نماینده قوه قضائیه در شورای امنیت کشور، نماینده قوه قضائیه در مسائل ساماندهی پول و لباس و اینها، نماینده مجلس در اندوخته اسکناس و موزه‌های جواهرات ملی و معاون سیاسی قوه قضائیه، خود موتلفه، رئیس فراکسیون‌های موتلفه و حزب درمجلس. ما بیکار نبودیم.

س: در سطح کابینه و وزارت منظورم است.

بادامچیان: خیر. من معتقد بودم باید در حزب بمانیم و حزب را بسازیم. خیلی پیشنهاد شد.

س: جداً به شما پیشنهاد شد؟

بادامچیان: بله.

س: برای کجاها پیشنهاد شد؟

بادامچیان: همه جا

س: کجا مثلا؟

بادامچیان: وزارت ارشاد.

س: چه زمانی بود؟

بادامچیان: حالا آن بماند.

س: در زمان آقای هاشمی بود؟

بادامچیان: خیر. از گروه‌های دیگر قبل و بعد پیشنهاد شد. مرحوم آقای پرورش به رهبری گفت که آقای بادامچیان را به ما بدهید ما در آموزش و پرورش قائم مقام وزیر شود. آقا فرمودند و من هم گفتم اگر نظر شما باشد انجام وظیفه است و سرباز هستم و هر جا تکلیف بنده باشم عمل می‌کنم. اما نظر من را پرسیدند و من هم گفتم من در حزب باشم هزاران آموزش و پرروشی می‌سازم. در آموزش و پرورش بروم فقط یک آموزش و پرورش را سامان می‌دهم والا حق هم با آقای پرورش است که ایشان می‌گویند من آنجا بروم خیلی از مشکلات حل خواهد شد.

بنابراین از این نوع کارها زیاد به من پیشنهاد شد. من هیچ کاری را جز با تکلیف شرعی نپذیرفتم. همین معاونت سیاسی ریاست قوه قضائیه ....

س: همین قصه این چه بود؟ زمان آقای یزدی بود؟

بادامچیان: بله، آقای یزدی وقتی به قوه قضائیه آمدند و از شورای عالی قضائیی درآمد و به ریاست قوه رسید و تشکیلات جدید و بازنگری قانون اساسی... من را خواستند و گفتند برای معاونت سیاسی قوه بهتر از شما پیدا نکردیم و شما بیایید کمک کنید. گفتم مستحضر هستید که هیچ شغلی را در نظام جمهوری اسلامی بدون تکلیف شرعی نپذیرفتم. علت این است که اگر من خودم خواهان شغلی باشم هر معضلی در آن پیش آید در سراسر کشور باید جوابگوی خداوند باشم.

اما این که تکلیف شرعی باشد سعی می‌کنم آن چه تکلیف است انجام دهم. خداوند هم بگوید خواهم گفت لا یکلف الله نفسا الا وسعها. شما تکلیف شرعی کنید من قبول می‌کنم و هر کسی هم نمی‌تواند به من تکلیف شرعی کند. خیلی‌ها به من تکلیف گفتند و من قبول نکردم چون نمی‌توانستم با آنها کار کنم.

مرحوم آیت الله موسوی اردبیلی در مجلس سوم که رای نیاوردم خیلی اصرار داشتند که آنجا بروم و من نمی‌توانستم با مشی ایشان... خیلی با هم صمیمی بودیم اما با او نمی‌توانستم کار کنم. لذا نپذیرفتم. گفتند من تکلیف شرعی نمی‌کنم و رفتم. معاون سیاسی قوه یعنی معاون اول قوه قضائیه است. به او بگویند معاون شوید و قبول نکند کلی تلاش می‌کند پستی به او بدهند.

۱۵-۱۰ روز بعد من را خواستند و گفتند بهتر از شما پیدا نکردیم و من هم دوباره نظر خود را بیان کردم. آیت الله یزدی گفتند تکلیف شرعی است. ۱۰ سال در قوه قضائیه با آقای یزدی کار کردم. نه حقوق گرفتیم و نه کارمند شدیم و نه چیزی! این برای شما جالب است یک ماه قبل یکی از خبرنگاران گفتند حقوق شما چقدر است؟ گفتم خیلی غیرمتعارف است. گفت چرا؟ گفتم من اصلاً حقوق نمی‌گیرم چون کارمند نیستم. گفت از کجا می‌آورید؟ گفتم من آب باریکه از زمان پدرم دارم و با همان زندگی می‌کنم و راضی هم هستم. نه ماشین گرفتم و نه پول گرفتم و نه چیزی!

س: همان فرش فروشی که داشتند؟

بادامچیان: خیر. از زمان پدر باقی مانده است. من خرید و فروش نمی‌کنم. مرحوم حاج سعید امانی هم همین‌طور بودند. تاجر بازار بودند و بعد از انقلاب خرید و فروش نکرد. بچه‌های او هزینه زندگی را دادند.

س: ده سال آقای یزدی و شاهرودی و الان آقای آملی را بخواهید مقایسه کنید کدام را بهتر می‌دانید؟

بادامچیان: همه می‌خواستند خدمت کنند و خداوند به خدمات ایشان اجر دهد.

س: نمی‌خواهید اظهارنظر کنید؟

بادامچیان: خیر.

س: الان به عنوان کسی که ده سال در این قوه فعالیت داشتید مهم‌ترین مشکل قوه قضائیه را چه می‌دانید؟

بادامچیان: تشریفات و مسائل ساختار قوه قضائیه است.

س: یعنی چه؟

بادامچیان: یعنی قوه قضائیه را فراماسونر انگلیسی به نام داور زمان رضاشاه ساخته است و این گونه نبود که رضا خان عقلش به این برسد. او بی‌سواد و قلدر بود. این فراماسونر خیلی قوی بود. بعد هم خودکشی کرد.

ما مقررات و قوانین قوه قضائیه را اسلامی کردیم. اما این ساختار قوه قضاییه نیست. الان شما در قوه قضائیه گرفتار می‌شوید اول باید دادسرا بروید و بعد دادنامه بنویسید. نزدیک به ۲۷ مورد باید طی کنید تا به حکم برسید. برای روسای قوه قضائیه از طرف موتلفه نوشتیم که رستم هم ۷ خان داشت، این ۲۷ خان است. مردم چه کنند؟

شما یک کاری بخواهید بکنید و گرفتار هستید. یک قرضی به من دادید یا یک خانه به من فروختید.

س: برای برخی از روسای قوه قضائیه این را نوشتید؟

بادامچیان: بله.

س: چرا این مطالب را رسانه‌ای نمی کنید؟

بادامچیان: برای این که قصدمان برخورد نیست. یک زمانی می‌خواهیم دعوا یا برخورد کنیم. یک زمان می‌خواهیم کار را حل کنیم پس نمی‌خواهیم دعوا کنیم. می‌خواهیم حل کنیم.

س: چند اسم می‌خواهم بگویم خیلی کوتاه جواب دهید. آیت الله خامنه‌ای؟

بادامچیان: نائب امام زمانی که همه دل ها متوجه اوست.

س: آیت الله جنتی؟

بادامچیان: کسی که مظهر استقامت و حوصله و تحمل و فدا کردن آبروی خود برای حفظ آبروی دیگران است. شورای نگهبان این است.

س: آیت الله شهید بهشتی؟

بادامچیان: یک ملت!

س: شهید رجائی؟

بادامچیان: به تمام معنا مقلد امام.

س: مرحوم عسگر اولادی؟

بادامچیان: حبیب امام. همان که امام به ایشان گفت حبیب من آمدی!

س: شهید باهنر؟

بادامچیان: حرفی که بنی‌صدر برای او گفت. گفت این همانند زیردریایی از زیر به دشمن موشک می‌زند.

س: آیت الله موحدی کرمانی؟

بادامچیان: مظهر تقوا و اخلاص انصافاً.

س: آیت الله مصباح یزدی؟

بادامچیان: مظهر این که تکلیف شرعی‌اش هر آن چه است انجام دهد. ملاحظه هیچ هزینه‌ای هم نکند.

س: شهید مطهری؟

بادامچیان: یک جهانی در تبعیت از علی که باب العلم بود.

س: آقای دکتر علی لاریجانی؟

بادامچیان: شخصیت پخته سیاست‌مدار مدیر.

س: آقای دکتر حسن روحانی؟

بادامچیان: کسی که خیلی خدمت کرده و امیدواریم دوره ریاست جمهوری ایشان بابرکت و موفقیت تمام شود.

س: آقای بادامچیان آخرین باری که مناطق محروم رفتید چه زمانی بود؟

بادامچیان: من در جریان مناطق محروم به چند دلیل هستم. یکی به علت گستره حزب مان است. اطلاعات لازم را می‌گویند. یکی به دلیل اطلاعاتی که از گوناگون دارم. سوم این که گاهی خودم این کار را بی‌سروصدا انجام می‌دهم.

س: به این طرح و کار خیر ما کمک می‌کنید؟

بادامچیان: مگر این که از دیگران برای شما بگیرم.

س: ممنون. سوال اساسی این که مناطق محروم الان با مناطق محروم قبل از انقلاب قابل مقایسه است؟

بادامچیان: خیر. بشاگرد را بررسی کنید با محروم ترین مناطقی که الان می‌گویید. گذشته‌اش را ببینید. منطقه انار و کوه نار بعد از انقلاب برای بازدید رفتم، انجا فرماندار نداشت و کسی به آنجا نمی‌رفت. وضع عجیب و غریبی داشت. قوه قضائیه و هیچی نداشت. الان اصلا قابل مقایسه با آن دوره نیست.

س: ولی باز هم نباید چنین جاهای داشته باشیم.

بادامچیان: مشکلات داریم. مشکلات را باید حل کنیم. الان بیکاری داریم و باید حل کنیم.

س: آنها سر جای خود ولی من می‌گویم این اختلاف طبقاتی بعد از انقلاب باید کمتر می‌شد.

بادامچیان: شده است.

س: کمتر شده است؟

بادامچیان: شما جوان هستید و تهران را ندیدید. اگر عکس‌های آن دوره تهران را نگاه کرده باشید یک منطقه شمال شهر بود و بقیه فقر و فلاکت بود. اینجا هر جای این شهر ده میلیون نفره بروید حتی قسمت‌های پائین میوه‌فروشی‌ها را دارید، لباس‌فروشی دارید. اصلا فضای شهر همین میدان خراسان با آن زمان قابل مقایسه است؟

س: قبول کنید همین ها را هم نباید می‌داشتیم.

بادامچیان: قبول دارم، اگر واقعیت‌ها را نبینیم و آن چنان که هست نبینیم نمی‌توانیم علاج کنیم. خاطر مبارک آسوده باشد؟ خیر. اسلام می‌گوید مسلمان نیست کسی که سیر بخوابد و از ۴۰ همسایه یکی گرسنه بخوابد. دائم در جریان باشد. بنابراین وجود دارد اما این که می‌توانیم یکباره ظرف یک دهه همه کارها را حل کنیم، همه قوانین علمی و عقلی اذعان دارد امور به تدریج حل خواهند شد.

س: نظر شما درباره حقوق‌های نجومی چیست؟ و نوع برخوردی که شد

بادامچیان: وقتی مهندس بازرگان نخست‌وزیر شد، او متمکن بود و شرکت‌های گوناگون داشت. حقوق نخست وزیری دوران شاه ۲۰ هزار تومان بود. آن را گرفت. گفت حق من است و گرفت. شهید رجائی آمد و به آقایان گفت برای چه می‌خواهید حقوق بیشتر بگیرید؟ حقوق همه را ۴۶۰۰ تومان کرد. گفت به چه دلیل نخست وزیر حقوق بیشتر بگیرد؟ خرج او هم همانند بقیه است و اگر هزینه نخست وزیری است آن ردیف دارد اما شخص نخست وزیر ...

به نوربخش و آقای نعمت‌زاده گفتند پدران شما پولدار هستند حق ندارید از بیت‌المال پول بگیرید. وقتی نیاز ندارید چرا من از بیت‌المال پول نمی گیرم؟

س: واقعا به آن دو نفر حقوق نمی‌دادند؟

بادامچیان: ندادند. وقتی به آنها نداد به بقیه داد. او گفت برای پیرمرد و پیرزن روستایی ۶۰ ساله،  ۸۰ هزار تومان داد. من گفتم این میزان کم است و گفت بیشتر ندارم بدهم ولی نمی‌خواهم پول بدهم بلکه می‌خواهم اینها درآمددار شوند. نه یارانه دهیم. درآمددار شوند تا خود مالیات دهند. گفتند این سلام من به عنوان نخست وزیر به این پیرزن و پیرمرد روستایی است که دو هزار و چند سال است که خان و ارباب‌ها به او اعتنا نکردند و من می‌خواهم بگویم این سلام رجائی به شما است.

این روح را ببینید. شما این رجائی را بگذارید کار درست می‌شود. وقتی پسر او جمال به آنجا می‌آید که از نگهبان موتور می‌گیرد. نگهبان گفت برای مردم است و او گفت برای خودتان را بدهید و نگهبان داد. نگهبان را خواست و گفت به چه حقی این را دادید؟ گفت برای خودم بود و برای مردم را ندادم. گفت اگر برای مردم را داده بودید شما را بیرون کرده بودم. نگهبان را بازخواست کرد که چرا به پسر نخست وزیر موتور دادید؟ چه امتیازی دارد که چنین کردید؟

پرورش در مجلس رای نیاورد سوار ماشین وزارت نشد و پیاده شد. لاجوردی یک قرون از حقوق این انقلاب پول نگرفت. برادر ایشان هزینه زندگی خود را داده است و تا آخر عمر خود طبقه چهارم آپارتمان قبل از انقلاب در خیابان ایران زندگی کرد و روزی که تمام شد نگفت باید محافظین من باقی بمانند. سوار دوچرخه شد و رفت. این فرهنگ را بگذارید و الا آن فرهنگ می‌آید که دختر خانم آن آقا رفته ۵۷ میلیون تومان مزایا دریافت کرده است. بعد می‌گویند حقش است. این حق است؟

س: خیلی لطف کردید و استفاده کردم. دست خطی برای ما بنویسید.

بادامچیان: زیباترین واژه‌ای که خدا به بشر الهام کرده است عشق است. عشق به خوبی ها و زیبایی ها . به زیبای مطلق که خداست خود زیباست و زیبایی ها را دوست دارد و بالاتر از همه عشق به عشق است. شهید بهشتی که عاشقی والا در سیر الی الله بود در ایام نزدیک به شهادت درسی از عشق داد. یکی پرسید در قرآن کلمه عشق نیست و گفت اصلاً قرآن کتاب عشق است. عشق است و ایران کشور عاشقان است. آن عاشق عارف است که در لحظه شهادت در ۷ تیر ۶۰ می گوید برادران باید دیگر اجازه ندهیم تا امریکا مهره‌هایش را بر ما تحمیل کند. آنگاه می‌گوید برادران بوی عطر می‌آید، می شنوید؟ و انفجار رخ می‌دهد و عشقی نو با عاشقی لاله‌گون آغاز می‌شود. امروز عشق ما به سید علی است که با رهبری او به سوی نظام نوین تمدن اسلامی و جامعه نمونه اسلامی و دولت کریمه اسلامی باید پیش برویم که حکومت جهانی عشق صمیمانه و تمام مردمی و جهان شهر واحد را شاهد باشیم و آن مظهر عشق جهانی مهدی موعود (عج) است.

منبع:ایسنا

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.