سردار حسین علایی فرمانده پیشین نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: قبل از پاسخ به تهاجم نظامی دشمن، مهم ترین مسئله ای که باید مورد توجه قرار می گرفت آن بود که نسبت به خبرهایی که در باره آماده شدن ارتش عراق برای حمله نظامی به ایران می رسید باید بسیار حساس تر رفتار می شد. ایران نباید در برابر قصد صدام حسین برای شروع جنگ، غافلگیر می شد. بنی صدر که فرمانده کل قوا بود با تحلیل هایی که داشت تا یک هفته قبل از آغاز جنگ، احتمال شروع یک جنگ تمام عیار توسط عراق را نمی داد و بنابراین اقداماتی که باید انجام می گرفت، صورت نپذیرفت.

به گزارش جماران؛ سایت دیده‌بان ایران نوشت: ۳۱ شهریور مصادف است با آغاز تهاجم رژیم بعث عراق به خاک ایران. تهاجمهی که شاید تاریخ معاصر ایران را پس از انقلاب اسلامی تغییر داد و مبدأ اتفاقاتی شد که تا به امروز نیز اثرات آن را می‌توان در نوع سیاست‌ورزی حاکمیت و نوع مواجهه با مسائل نظامی به وضوح دید.

بررسی تاریخ جنگ تحمیلی و همچنین وقایع پشت پرده علمیات‌های مهم دفاع مقدس از آن دست اقداماتی است که باید در دستورکار مورخین و همچنین محققین این حوزه قرار بگیرد. موضوعی که حتی در کلام رهبر انقلاب نیز به آن اشاره شده و ایشان نیز بر بازگویی شفاف این واقعه تاریخی به عنوان یک میراث برای آیندگان تأکید دارند.

سردار حسین علایی فرمانده پیشین نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از آن دست نظامیانی است که تمامی رخدادهای دوران جنگ را به وضوح مورد رصد قرار داده و از همان ابتدای تهاجم عراق به خاک ایران تا فردای پذیرش قطعنامه در جریان تصمیمات کلان نظامی کشور قرار داده است.

آنچه در ادامه می‌خوانید؛ گفتگو با این فرمانده عالی‌رتبه نظامی در دوران جنگ تحمیلی است:

* آقای علایی! در روزی که تجاوز عراق به سمت سرزمین ایران آغاز شد کجا بودید؟ آیا از آن روز خاطره خاصی دارید؟

قبل از شروع جنگ من فرمانده سپاه آذربایجان شرقی و سپس فرمانده بسیج مستضعفان آن استان بودم. حدود یک سالی بود که از دانشکده فنی دانشگاه تبریز مدرک مهندسی گرفته بودم ولی همچنان با دانشجویان و دانشگاه مرتبط بودم. در شهریور ماه سال 1359، ما دستاندرکار برنامه ریزی و آماده شدن برای آغاز سال تحصیلی در دانشگاه تبریز بودیم. با جمعی از دوستان انقلابی تصمیم گرفتیم به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید، عده‌ای از شخصیتهای انقلاب را در اواخر شهریور ماه برای سخنرانی به دانشگاه تبریز دعوت کنیم. افراد زیادی را دعوت کردیم تا در دانشگاه تبریز سخنرانی کنند، از جمله مرحوم آیت‌الله علی مشکینی، آیت‌الله حسین نوری‌ همدانی و آقای مهندس میرحسین موسوی که آن موقع سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی بود. آقایان مشکینی و نوری ‌همدانی سخنرانیهای خود را انجام داده بودند و با استقبال خوبی هم مواجه شدند.

 

حسین علایی در کنار آیت الله حسین نوری همدانی در دانشگاه تبریز در روزهای آخر شهریور ماه سال 1359
حسین علایی در کنار آیت الله حسین نوری همدانی در دانشگاه تبریز در روزهای آخر شهریور ماه سال 1359

 

روز 31 شهریور ماه نوبت سخنرانی آقای مهندس میر حسین موسوی بود. من با آقای مهندس علی قیامتیون به فرودگاه تبریز رفتیم تا ایشان را که با هواپیمای هما از تهران می آمد به محل سخنرانی در دانشگاه بیاوریم. قبل از ساعت دو بعد از ظهر ما جلوی درب اصلی فرودگاه با یک خودروی ژیان منتظر ورود ایشان بودیم. در همین اوضاع و احوال بود که متوجه سمت جنوب فرودگاه شدم و دیدم دو هواپیمای میگ عراقی (البته الان میگویم میگ، ولی آن زمان نمیدانستم نوع آن هواپیما چیست) در ارتفاع پایین به سمت فرودگاه می‌آیند.

هواپیماهای جنگی عراق که به رنگ مشکی بودند از بالای سر ما گذشتند و وارد فضای فرودگاه شدند. چند دقیقه بعد دو هواپیمای دیگر آمدند و بعد از چند دقیقه از بالای سر ما به سوی پایگاه نیروی هوایی رفتند. دو هواپیمای اول، باند مسافری فرودگاه تبریز و هواپیماهای دوم، باند پایگاه شکاری نیروی هوایی را بمباران کردند. بمب ها با چترهایی فرود می آمدند تا دقت لازم را برای اصابت قرار دادن باند فرودگاه و غیر عملیاتی کردن پروازهای ایران به ویژه جنگنده ها داشته باشند. 

 

2
حسین علایی در کنار مهندس میرحسین موسوی در سال 1380

 

در حالی که مسافرین و مردم، وحشت‌زده و سراسیمه از سمت سالن فرودگاه در حال فرار بودند، ما به سمت پایانه مسافری حرکت کردیم. من از یکی از پاسبانها پرسیدیم چه اتفاقی افتاده؟ او گفت باند فرودگاه بمباران شده است. پاسبان ها کنترل پایانه مسافربری را رها کرده بودند و مانعی برای رفتن ما به سمت باند پروازی نبود. به سمت باند رفتیم تا ببینیم چه اتفاقی رخ داده است. به باند فرودگاه که رسیدیم دیدم بر اثر پرتاب راکت از سوی جنگنده های عراقی، بر روی باند حفره هایی به قطر حدود یک و نیم متر ایجاد شده است و دیگر امکان فرود و برخاست هواپیما وجود ندارد. یک هواپیمای مسافربری هم که ظاهراً از مشهد آمده بود و تازه به زمین نشسته بود، پله های اضطراری اش را باز کرده بود و مسافرین با عجله و سُر خوردن از پله ها در حال تخلیه هواپیما بودند. این اولین بار بود که چنین وضعیتی را می دیدم.

بسیاری از ما با مفهوم جنگ بیگانه بودیم

آن‌قدر با جنگ بیگانه بودیم و بی‌تجربه که وقتی این اتفاق افتاد، باز هم منتظر نشستن هواپیمای سخنران بودیم. در واقع بیشتر از آغاز جنگ، نگران بر هم خوردن مراسم خود بودیم. به داخل سالن فرودگاه بازگشتیم. در آن شرایط نابسامان و به ‌هم ‌ریخته، یکی از مسئولین فرودگاه را پیدا کردیم و پرسیدیم تکلیف هواپیمایی که قرار بود از تهران بیاید چه می‌شود؟ آن شخص با نگرانی گفت: جنگ شروع شده و عراق به ایران حمله کرده است و آن هواپیما هم از آسمان به تهران بازگشته است.

ما آن زمان متوجه شدیم که یک جنگ واقعی و گسترده بین عراق و ایران آغاز شده است. بلافاصله به دانشگاه برگشتیم و مراسمی را که برای روز اول مهر در دانشگاه سازماندهی کرده بودیم، تبدیل به اجتماع ضد جنگ و آمادگی برای دفاع از کشور کردیم. علاوه بر دانشجویان جمعیت عظیمی از مردم تبریز نیز به دانشگاه آمدند. در این مراسم من و آیت الله مدنی سخنرانی کردیم و اعلام کردیم که در برابر ارتش متجاوز عراق می ایستیم و اجازه اشغال هیچ بخشی از خاک وطن را نمی دهیم. 

 

سخنرانی حسین علایی در اول مهر ماه سال 1359 و روز دوم جنگ در دانشگاه تبریز
سخنرانی حسین علایی در اول مهر ماه سال 1359 و روز دوم جنگ در دانشگاه تبریز

 

سعدی علیه الرحمه می فرماید: 

                دانی که چه گفت زال با رستم گُرد                                           دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد

                دیدیم بسی که آب سرچشمه خُرد                                             چون بیشتر آمد شتر و بار ببُرد

به هر حال کشور در وضعیتی نبود تا بتواند حمله سراسری عراق را درست پیش بینی کند و از قبل برای مقابله با آن چاره اندیشی کند.  زیرا:   

               "سرِ چشمه شاید گرفتن به بیل                                چو پر شد نشاید گذشتن به پیل"

وقتی حضور انبوه مردم را در دانشگاه تبریز دیدم، حس کردم که اگر افراد داوطلب از بین این جمعیتِ عظیم، سازماندهی شوند و آموزش ببینند و به جبهه ها اعزام شوند، بعید است که ارتش متخاصم عراق بتواند به پیشروی در خاک ایران ادامه دهد و به اهداف خود در تحمیلِ جنگ بر ایران برسد. 

40 هزار مستشار آمریکایی مسئولیت های فکری، فنی و ارائه کمک های آموزشی به ارتش شاه را بر عهده داشتند

* برخی معتقدند حذف برخی از سران ارتش چه به صورت بازنشستگی اجباری و یا حتی حذف فیزیکی (اعدام) موجب شد بخشی از تفکر نظامی ایران آسیب ببیند. به همین دلیل نیز در روزهای نخست حمله عراق به ایران شاهد نوعی غافلگیری هستیم. آیا شما نیز قائل به این تحلیل هستید و یا اعتقاد دارید که امکان ادامه همکاری با آن بخش از ارتش شاهنشاهی وجود نداشت؟

در زمان شاه بیش از 40 هزار مستشار آمریکایی مسئولیت های فکری، فنی و ارائه کمک های آموزشی به ارتش ایران را در سطوح مختلف بر عهده داشتند. مرکز اصلی استقرار مستشاران آمریکایی در پادگان خلیج واقع در خیابان سلطنت آباد (پاسداران فعلی) بود. آنها عملاً ارتش و صنایع نظامی ایران را با کمک افسران تحصیل کرده ایرانی اداره می کردند. در واقع ارتش ایران از خود استقلالی نداشت و در برابر تهدیدات احتمالی خارجی، بدون اتکا به آمریکا، اعتماد به نفس لازم را نداشت. از آن 40 هزار مستشار آمریکایی، حدود 6 هزار نفر در صنایع نظامی ایران و بالغ بر یک هزار نفر هم در مراکز آموزشی هوانیروز مشغول به کار بودند. در واقع مغز و قوای فکری و فنی ارتش ایران در اختیار آمریکا بود و هیکل و اندام آن در اختیار رژیم شاهنشاهی قرار داشت.

از سوی دیگر به کارگیری ارتش از سوی شاه برای مقابله با اعتراضات خیابانی و تظاهرات مردم در سال 1357، موجب تضعیف تدریجی ارتش گردید. زیرا در افکار عمومی و از دیدگاه بسیاری از مردم سازمان ارتش، اعضاء و نیروهای آن به عنوان پاسداران "سلطنت و شاه" و نه حافظان کشور و ملت، تلقی می گردیدند. بنابراین ارتش در اواخر حکومت شاه، وضعیت نابسامان تری پیدا کرده بود.

این مسئله باعث شد تا هم قابلیت و قدرت ارتش کاهش یابد و هم روحیه نیروهای آن در سطوح مختلف تضعیف گردد. درگیر نگهداشتن ارتش در طول بیش از شش ماه حکومت نظامی در شهرهای مختلف کشور و در مقابله با مردم در اواخر دوره شاه، باعث شد تا یگان های ارتش از تمرین و آموزش نظامی بازمانده و قادر به حفظ آمادگی رزمی خود در برابر یک دشمن خارجی نباشند.

آمریکا تجهیزات نظامی خریداری شده از سوی شاه را به ایران نداد

از سوی دیگر آمریکا پس از فرار شاه از ایران از واگذاری سلاح ها و تجهیزات خریداری شده که پول آنها نیز پرداخته شده بود به ایران خودداری کرد. برای مثال حتی آمریکا آخرین هواپیمای تام کتF14  را به ایران تحویل نداد و از واگذاری قطعات یدکی هواپیماها و سلاح های موجود در ارتش ایران نیز امتناع ورزید. بنابراین آمریکا عملاً تحریم تسلیحاتی ایران را به جرم قیام مردم علیه نظام استبدادی شروع کرد و ارتباط تسلیحاتی و نظامی خود با ارتش ایران را به طور کامل قطع کرد. انگلیس هم مثل آمریکا رفتار کرد و از واگذاری تعداد 1000 تانک چیفتن که ایران پول آنها را پرداخت کرده بود به ارتش ایران خودداری کرد. ایتالیا نیز از واگذاری بالگردهای شینوک خریداری توسط ایران امتناع ورزید و عملاً پشتیبانی تدارکاتی ارتش ایران به طور کامل از خارج قطع شد.  

مارکسیست‌ها و چریک‌های فدایی خلق به دنبال انحلال ارتش پس از انقلاب بودند

از طرفی با پیروزی انقلاب اسلامی، همه گروه های مارکسیستی از جمله سازمان مجاهدین خلق و سازمان چریک های فدایی خلق و حتی افرادی مانند دکتر شایگان از جبهه ملی خواستار انحلال ارتش بودند. اما علیرغم این که بسیاری از جریانات سیاسی و بخشی از مردم هم موافق با انحلال ارتش بودند، ولی امام خمینی ارتش را حفظ کرد و با انحلال آن به شدت مخالفت ورزید. ایشان برای بازگرداندن اعتبار ارتش، روز 29 فروردین ماه سال 1358 را روز ارتش اعلام کرد و از ارتش خواست تا در همه شهرها در برابر مردم رژه برود. بنابراین پس از گذشت 66 روز از پیروز انقلاب، اولین روز ملی به اسم ارتش انتخاب شد. 

کودتای نقاب را یک ارتشی فراری رقم زد

اما برخی از فرماندهان ارتش شاه مثل تیمسار اویسی که از ایران فرار کرده بودند به همراه شاپور بختیار آخرین نخست وزیر شاه سعی کردند با حکومت بعثی عراق ارتباط پیدا کرده و بخشی از ارتش را وادار به کودتا علیه انقلاب کنند. کودتای نقاب موسوم به نوژه که در 19 تیر ماه سال 1359 خنثی شد نتیجه این تلاش ها بود که بدبینی نسبت به ارتش را درست حدود دو ماه قبل از شروع جنگ افزایش داد. 

بنابراین امام خمینی تلاش بسیار زیادی داشت تا ارتش باقیمانده از دوره شاهنشاهی سازماندهی مجدد شده و در خدمت مردم قرار گیرد و از ظرفیت و توان آن برای دفاع از کشور استفاده شود. البته به دلیل مشکلاتی که ارتش پیدا کرد، نتوانست احتمال حمله عراق به ایران را درست و به موقع اعلام کند و به این ترتیب ایران غافلگیر شد. البته وزارت امور خارجه نیز نتوانست مسئولین کشور را نسبت به قصد عراق برای جنگ حساس نماید و از ظرفیت خود برای مقابله با آن استفاده کند. گرچه روابط ایران و عراق در آن زمان تیره شده بود و مرحوم آقای دعایی سفیر ایران در بغداد نیز به کشور فراخوانده شده بود.  

 

* تا چه میزان تجهیزات نظامی باقیمانده از زمان محمدرضا پهلوی به نظامیان و نیروهای مردمی کمک کرد تا ابتدای جنگ تا حدی مقاومت کنند؟ زیرا معتقد هستند شاه مخلوع ایران از بیم جنگ نظامی در سالهای پایانی حضور در ایران انباشت تسلیحات نظامی را افزایش داده بود.

وقتی که جنگ شروع شد ارتش و سپاه و نیروهای داوطلب مردمی، شروع به مقاومت در برابر تهاجم ارتش عراق کردند. تجهیزات و سلاح های ارتش در اختیار واحدهای سازمانی خودش بود. سپاه هم سلاح های سبکی مثل کلاشینکف و آرپی جی 7 را از خارج از کشور می خرید. بنی صدر که در آن زمان فرمانده کل قوا بود خیلی موافق با واگذاری سلاح های مازاد ارتش به سپاه و نیروهای مردمی نبود. من چند روزی پس از جنگ به دنبال گرفتن تعدادی تفنگ M1  و برنو که سلاح هایی از رده خارج و مربوط به زمان رضاشاه در انبارهای ارتش بودند برای نیروهای داوطلب مردمی از ارتش رفتم ولی هر چه تلاش کردم، موفق نشدم. البته ارتش به تشکیلات جنگ های نامنظم شهید دکتر چمران مقداری سلاح و مهمات واگذار می کرد ولی سپاه و نیروهای مردمی در روزهای اول جنگ برای تأمین تسلیحات و تجهیزات و مهمات با مشکل جدی مواجه بودند. 

در هر صورت انگیزه ایمانی ارتش و سپاه و بسیجیان داوطلب و نیروهای فدائیان اسلام و عشایر و مردم نوار مرزی باعث شد تا ارتش عراق به راحتی نتواند سرزمین های ایران را اشغال کند و پشت دروازه های خرمشهر 34 روز معطل بماند. نقش اول در مقاومت ایران در برابر تجاوز ارتش عراق را انگیزه های الهی افراد نیروهای مسلح که دفاع از کشور را بر خود واجب می دانستند، تشکیل می داد. البته انواع سلاح ها و تجهیزات نظامی هم نقش موثر خود را داشتند. در هر صورت در روزهای اول جنگ، واحدهای مختلف ارتش به ویژه لشکرها و تیپ های پیاده و زرهی و همچنین نیروی هوایی و هوانیروز و نیروهای سپاه و بسیج در کنار یکدیگر قرار گرفتند و با همدلی و همکاری و همفکری در مقابل ارتش متجاوز صدام ایستادند و از جنگ افزارهای موجود استفاده کردند.   

بنی صدر احتمال نمی‌داد که عراق به ایران حمله کند

* فکر می‌کنید اگر شما مسؤولیت تمامی بخش‌های نظامی کشور را در روزهای ابتدایی جنگ در اختیار داشتید، چه واکنشی از خود به دشمن نشان می‌دادید؟ آیا شما نیز معتقد هستید که باید اولین پاسخ به دشمن بشدت کوبنده و درهم شکننده باشد، و یا باید از مقابله هیجانی دوری کرد.

قبل از پاسخ به تهاجم نظامی دشمن، مهم ترین مسئله ای که باید مورد توجه قرار می گرفت آن بود که نسبت به خبرهایی که در باره آماده شدن ارتش عراق برای حمله نظامی به ایران می رسید باید بسیار حساس تر رفتار می شد. ایران نباید در برابر قصد صدام حسین برای شروع جنگ، غافلگیر می شد. بنی صدر که فرمانده کل قوا بود با تحلیل هایی که داشت تا یک هفته قبل از آغاز جنگ، احتمال شروع یک جنگ تمام عیار توسط عراق را نمی داد و بنابراین اقداماتی که باید انجام می گرفت، صورت نپذیرفت. 

از جمله آن که بایستی فوری به نیروهای مسلح و استان های مرزی آماده باش داده می شد. بایستی حداقل کالاها و خودروهای وارد شده به گمرک خرمشهر تخلیه می شد. باید به یگان های ارتش دستور حرکت به سمت مرز داده می شد. باید از ظرفیت سپاه برای سازماندهی نفرات خود در قالب واحدهای نظامی استفاده می شد.  بعضی از یگانهای ارتش مثل لشکر16 زرهی قزوین و لشکر 77 خراسان پس از آغاز جنگ دستور حرکت به سوی جبهه ها را دریافت کردند. استقرار تمامی واحدهای ارتش در جبهه ها تا 6 ماه پس از شروع جنگ ادامه داشت. این اقدامات می توانست قبل از شروع جنگ انجام شود. در روزی که جنگ شروع شد، هیچیک از سایت های پدافند هوایی موشکی هاوک آماده به شلیک نبودند. به همین دلیل هیچ جنگنده ای از 192 فروند هواپیمای نظامی عراق که در روز 31 شهریور ماه سال 1359 به فرودگاه ها و پایگاه های نیروی هوایی ایران حمله کردند هدف این موشک ها قرار نگرفتند و همگی بجز یک فروند سالم به عراق بازگشتند. باید قبل از شروع جنگ، رزمایش هایی در حاشیه مرز با عراق انجام می شد تا ارتش عراق متوجه آمادگی قوای ایران بشود و صدام به راحتی تصمیم به برپایی جنگ نگیرد. 

از سوی دیگر باید دستگاه سیاست خارجی ایران فعال می شد و از ابزار دیپلماسی برای مقابله با جنگ استفاده می کرد. البته به دلیل تشکیل دولت جدید در ایران، در آن زمان وزارت امور خارجه، وزیر نداشت ولی در هر صورت باید وزارت امور خارجه به شورای امنیت سازمان ملل متحد نسبت به قصد عراق برای شروع جنگ با ایران هشدار می داد و از ظرفیت این شورا برای مقابله با طرح عراق علیه جمهوری اسلامی ایران استفاده می کرد. همچنین با شروع جنگ، بایستی ایران فوری درخواست برگزاری نشست اضطراری شورای امنیت سازمان ملل را می کرد و طرح خود را برای متوقف کردن ماشین جنگی صدام به آن شورا ارائه می کرد. 

مجلس شورای اسلامی هم تازه شروع به کار کرده بود. بنابراین نمایندگان مجلس و حتی احزاب سیاسی هم تلاشی برای انجام اقدامات پیشگیرانه نکردند. 

به هر حال جنگ، مهم ترین بحرانی است که ممکن است برای یک کشور پیش آید. در صورت احتمال بروز جنگ بایستی بلافاصله ستاد مقابله با جنگ در حوزه های مختلف نظامی، سیاسی، دیپلماسی، تبلیغاتی و اداری تشکیل شود و تصمیمات مقتضی بگیرد. به نظرم مهم ترین تصمیم هم باید اتخاذ راهبرد چگونگی مقابله با تهاجم دشمن و چگونگی خاتمه دادن به جنگ باشد. 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
3 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.