مجمع دانشجویان عدالتخواه دانشگاه تهران در نامهای از آیتالله آملیلاریجانی، رئیس پیشین دستگاه قصا خواسته از سمتهای انتصابیاش در مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای نگهبان استعفا دهد.
به گزارش جماران، روزنامه شرق نوشت: این مجمع با اشاره به سخنان پیشین لاریجانی در حمایت از طبری و اینکه گفته بود این اتهامات قبلا در دادسرا بررسی شده و کذببودن آن محرز شده بود، به نقد شدید عملکرد او در قوه قضائیه پرداخته و خواستار این شده است که از سمتهای فعلیاش استعفا دهد.
نطفه تشکلهای دانشجویی که عنوان «عدالتخواهی» را به دوش میکشند با قدرتگیری احمدینژاد گره خورده است. به نظر میرسد که پیوندی ناگسستنی میان آنها و رئیس سابق دولت وجود دارد؛ رئیس دولتی که مدعی عدالتورزی بود. این پیوند به نظر میرسد که کماکان در همه این سالها برقرار بوده است. جنبش عدالتخواه دانشجویی که بزرگترین و شناختهترین تشکل در میان این جریان است در همه سالهای گذشته یکی از هدفگذاریهایش نقد دستگاه قضائی و شخص لاریجانی بوده؛ درست مانند احمدینژاد که خاندان لاریجانی را به سیبل حملات خود در همه این سالها بدل کرده است.
جنبش عدالتخواه دانشجویی هم مانند احمدینژاد مدعی است که اعتقادی به تقسیمبندیهای سیاسی و جناحی کشور ندارد. آنها مدعیاند که بعد از پیام رهبری در سال ۸۱ حلقههای دانشجویی مختلف همدیگر را از طریق محصولات و جلساتی که پیش از این شکل گرفته بود، یافتند و تلاش در انسجام و ارتباط با یکدیگر کردند. برخی چهرههای سیاسی دانشگاهی هم مستقیم یا غیرمستقیم با آنها پیوند دارند؛ چهرههایی که برخلاف ادعای حاملان این جریان مبنی بر فراجناحیبودنشان، از قضا کاملا در دامن جریان اصولگرایی قرار دارند؛ مانند سعید زیباکلام، وحید جلیلی، حسن و حیدر رحیمپورازغدی، محمدصادق کوشکی، سیدعباس نبوی، سعید قاسمی، سلیمینمین، مسعود دهنمکی و... که به ادعای خود جنبش عدالتخواه دانشجویی در گفتمانسازی برای این حلقهها مؤثر واقع شدند.
تجمع مقابل قوه قضائیه و دیدار با رئیس قوه در پی آن در سال ۱۳۸۱ شروع جلب توجههای جدی به جنبش بود. موضوع کارتنخوابی نیز از نقاط اوج جنبش عدالتخواه بود و بعد از فوت ۴۳ نفر از کارتنخوابهای تهران در سرمای سال ۸۳ اعضای جنبش مقابل پنج نهاد رسمی، کارتنخوابی کردند. یکی از مهمترین اقدامات دیگر، اعتراض به دانشجوی پولی بود که هفت شبانهروز تحصن در دانشگاه اصفهان صورت گرفت و سپس در مقابل مجلس شورای اسلامی پنج شبانهروز زیر باران ادامه پیدا کرد.
آنها خود معترفاند که یکی از تشکلهای حامی برآمدن احمدینژاد در انتخابات ریاستجمهوری نهم هم بودهاند: «اعضای جنبش عدالتخواه معتقد بودند که باید گفتمان انتخابات را عوض کرد و مسائل اصلی نظیر عدالتخواهی و استکبارستیزی جریانسازی شود. همایش و بیانیههای متعدد، دیدار نمادین از خانه شهید رجایی و درخواست دیدار از منازل کاندیداها، طرح سؤالات در فضای سیاست خارجی، نظام آموزشی، کشاورزی و... برای عقلانی و علمیکردن فضای انتخابات بخشی از این برنامهها بود. با توجه به ضعفها و قوتها مشترکا از آقای احمدینژاد و قالیباف و در دور دوم که دعوای عدالت و سرمایهداری شکل گرفت از احمدینژاد حمایت کرد. بعد از پیروزی احمدینژاد احساس شد باید فضای فکری برای دولت شکل بگیرد و لذا همایش دولت نهم چالشها و راهکارها با حضور بسیاری از اساتید و مسئولان عدالتخواه برگزار شد. پیشنهاد چهرههای انقلابی و غیرسیاستزده برای کابینه به صورت نامه سرگشاده و نقد کابینه به صورت جدی در دستور کار قرار گرفت».
مرحوم فریبرز رئیسدانا، اقتصاددان پیش از این درباره جنبش عدالتخواه دانشجویی گفته بود «اگر آن دانشجویان میخواهند عدالتخواه باشند، به سراغ ریشههای بیعدالتی بروند. ریشههای بیعدالتی این نیست که چرا احمدینژاد نیست. رحیمی معاون احمدینژاد یکی از بزرگترین صاحبان ثروت و دارای پرونده است، اما آقای احمدینژاد درباره رحیمی چیزی نگفت. در واقع با شبکه تشکیل سرمایه مخالفتی نداشت. سرمایهداری ایران این فساد را ایجاد کرد و نبود نظارت از سوی تودههای مردم باعث رشد آن شد».
با آمدن دولت احمدینژاد و مشکلاتی که از آن پس برای تشکلهای دانشجویی رخ داد بسیاری از آنها به محاق تعطیلی و انحلال رفتند، اعضایش با احضار و بازداشت و آرای کمیتههای انظباطی روبهرو شدند یا مانند دفتر تحکیم وحدت و انجمنهای اسلامی به هر نحو از سوی جریانهای دانشجویی اصولگرا تسخیر شدند. این جریانها جنبش دانشجویی را از جریانی که منتقد سیاستهای حاضر بود به حافظان وضع موجود بدل کرد. در این میان جنبش عدالتخواه دانشجویی با تکیه بر بعد «عدالتخواهی و عدالتجویی» صرف نه دغدغههایی مانند آزادیخواهی سعی کرده بود به نوعی بدیل جنبش دانشجویی منتقد عمل کند اگرچه آبشخور گفتمانیاش و چهرههای سیاسی حامیاش همچنان به درون جریان اصولگرایی بازمیگشت. نقد اشرافیگری و حمله به قوه قضائیه به عنوان ملجأ عدالت یکی از محورهای اصلی گفتمان این جریان بوده است.
اسفند 95 دو اتحادیه دانشجویی جنبش عدالتخواه دانشجویی و دفتر تحکیم وحدت طی نامهای خطاب به آملیلاریجانی ریاست قوه قضائیه خواستار شفافیت و نظارت عمومی بر عملکرد قوه قضائیه و همچنین رسیدگی هرچه سریعتر به پرونده منصور نظری شاعر عدالتخواه در بند شدند. آنها در نامه خود نوشته بودند منصور نظری شاعر انقلابی و عدالتخواه که نتوانست نسبت به عوامل فسادی که با نفوذ در حاکمیت به دنبال نیات پلید خویش بودند بیتفاوت باشد و بنا به وظیفه امر بهمعروف و نهی از منکر خود که یک تکلیف الهی است؛ اقدام به ارائه گزارشهای تخلفات برخی قضات به صورت محرمانه به مراجع ذیصلاح جهت برخورد با متخلفان احتمالی نمود. لکن با اعمال نفوذی که انجام گرفت، نه تنها با آنان برخورد نشد بلکه با زدن اتهامات واهی، منصور نظری به تحمل یک سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد. سال 96 هم که آملیلاریجانی جلسهای با تشکلها و اتحادیههای دانشجویی داشت این جریان طی نامهای از او خواستار حضور حداکثری رسانهها برای پوشش خبری و پخش کامل این جلسه شد.
آنها نوشته بودند که: «چندسالی است شاهد شکلگیری جلسات فرمایشی هستیم که صرفا جهت رفع تکلیف در دفاتر خود مسئولین و پشت درهای بسته با عده معدودی از هسته مرکزی اتحادیههای دانشجویی صورت میپذیرد. برگزاری جلسات اینچنینی علاوه بر اینکه منجر به دورماندن از شنیدن صدای طیفهای مختلف فکری میشود، همچنین با توجه به عدم پخش کامل جلسه در رسانهها رسما تبدیل به یک ریپرتاژ و مانور تبلیغاتی برای مسئولین شده است. لذا باتوجه به سابقه جلسه سال گذشته با حضرتعالی از شما درخواست داریم نسبت به اصلاح رویه و فراهمنمودن حضور حداکثری رسانهها برای پوشش خبری و پخش کامل این جلسه اقدام نمایید». همان سال هم بابت تخریب 70 درصد باغات تهران دوباره نامهای به لاریجانی نوشتند و اعلام کردند که علیرغم پیگیریهای بسیار از دادستان وقت کشور و نامهنگاریهای متعدد، نه تنها هیچگونه اقدام اجرائی از سوی قوه قضائیه صورت نگرفت، بلکه بسیاری از پلاکهای مربوط به دانهدرشتها ساخته شد و مورد بهرهبرداری قرار گرفت!
جنبش دانشجویان عدالتخواه در این سالها اگر تحرکاتی متفاوت از خاستگاه اصولگراییاش انجام داده بسیار نادر و موقتی بوده چراکه بهسرعت از سوی همان خاستگاه محکوم شده است مثلا در۱۰شهریور 96 برخی اعضای این جریان به همراه سعید زیباکلام به منزل رضا شهابی، عضو سندیکای اتوبوسرانی رفتند تا به نوعی با اعتصاب غذای او همدردی کنند؛ اما خانواده رضا شهابی به دستور سندیکای اتوبوسرانی آنها را راه نداد. عدالتخواهان اما در خیابان بیانیه صادر کردند و عکس و فیلم خود را گرفتند. این جنبش، قبل از حضور در خیابان، بیانیه تند و تیزی هم صادر کرده بود که در بخشی از آن آمده است: «با اطلاعاتی که ما از مردم و زندانیان کسب کردهایم، نحوه مواجهه با زندانیان به دور از کرامت انسانی و رعایت اسلام است. به عنوان نمونه اتفاقات اخیری که برای منصور نظری، رضا شهابی، حمید بقایی، علیرضا رجایی، اسماعیل عبدی، هنگامه شهیدی و دیگران افتاده، صحه بر این امر میگذارد». اما سریعا پاسخش را از رسانههای اصولگرا دریافت کرد که درباره آنها نوشت: «رهبر معظم انقلاب در سال ۸۸ نصیحتی به کروبی و میرحسین موسوی داشتند مبنی بر اینکه با دشمن انقلاب مرزبندی آشکار داشته باشند. برای دوستان جنبشی هم چنین نصیحتی مصداق دارد. استقبال رسانههایی مثل آمدنیوز و زیتون از رفتارهای اخیر این جریان، عجیب و سؤالبرانگیز است».
شاید از همینروست که آنها بعد از آن هم و غم خود را به سمت موارد کمخطرتر معطوف کردند مثلا متوجه شدند که حمله به رئیس سابق قوه قضائیه نه تنها عقوبت ندارد بلکه شاید باعث تشویق پنهان هم بشود برای همین بعد از انتصاب رئیسی به سمت ریاست قوه قضائیه نامهای به او در گلهگذاری و شکایت از آملیلایجانی نوشتند که در آن آمده بود: «همانگونه که مستحضرید مطالبات عدالتخواهان پیرامون تخلفات صورتگرفته در لواسان به انتشار اسنادی در رابطه با نقش آقایان شیخ صادق آملیلاریجانی و علیاکبر ناطقنوری در موضوع زمینهای معروف به کلاک منجر شده است. با توجه به طرح چنین مسائلی، شایسته است در راستای برخورد با دانهدرشتها و مسئولان متخلف، با تحقیقات دقیق و رعایت کلیه حقوق متهمین نسبت به تخلفات احتمالی رئیس پیشین قوه قضائیه و مسئول وقت بازرسی بیت رهبری، اقدام قضائی نموده تا ابعاد دخالت ناروای صورتگرفته، برای افکار عمومی شفاف گردد. بدیهی است در صورت محرزشدن تخلفات، اشد مجازات برای نامبردگان مورد تقاضا میباشد».
نمایندگان این جریان چند سالی است که در دیدارهای رهبری با دانشجویان حاضر شده و در مقام منتقد صحبتهایی را طرح میکنند. مثلا علی اسکندرینداف، دبیر جنبش عدالتخواه دانشجویی در دیدار رمضانیه سال ۹۹ دانشجویان با رهبری که رمضان امسال به صورت مجازی برگزار شد، خواستار شفافیت دارایی نهادهایی نظیر بنیاد مستضعفان، اوقاف، ستاد اجرائی، کمیته امداد، آستانهای مقدس و نهادهای فرهنگی شد و از اینکه بارها از رئیس صداوسیما دعوت شده که در دانشگاه حضور یابد، ولی کمترین توجهی نشده و این شیوه پاسخگویی شامل برخی از معاونان دفتر رهبری هم میشود گلایه کرد. او در ادامه گفته بود: «مشکل ساختاری نظارت بر این نهادها نیز کماکان حل نشده است. همانگونه که قبلا فرمودید رهبری تنها شأن نصب مدیرانشان را دارد، لذا باید ساختاری برای نظارت بر پیشبرد جهتگیریهای رهبری در این نهادها تعبیه شود و نظارت بر آنها به سازوکارهای مردمی و انتخاباتی گره بخورد تا نتوانند با بهانه انتساب به رهبری از پاسخگویی و نظارت فرار کنند». او از انتصاب طولانیمدت برخی افراد در نهادهای زیرمجموعه رهبری هم گلایه کرده و گفته بود: «برخی از منصوبان رهبری، مدتها در یک منصب مشخص، حضور دارند. ثباتِ طولانیمدت، علیالخصوص در دفتر رهبری و سایر نهادها اگر منجر به تشکیل باند نشود ناگزیر منجر به رخوت و رکود خواهد شد. البته ما منکر فضیلتهای منصوبان نیستیم، ولی معتقدیم تغییر در نهادهایی مثل شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، شورای عالی انقلاب فرهنگی و رسانههایی نظیر اطلاعات، خراسان، کیهان و جمهوری اسلامی، میتواند منجر به تحولات مؤثر شود».