دراین یادداشت آمده است: جایگاه حوزه و روحانیت درحفظ اسلام و تشیع بر کسی پوشیده نیست و همه می دانند آنچه که به عنوان میراث اسلامی باقی مانده است در پرتو زحمات علمای بزرگ از زمان ائمه هدی علیهم السلام تاکنون بوده است و بیان آن شرح مستوفایی می خواهد.
عالمان دین که ادامه دهنده راه انبیاء و نبی مکرم اسلام حضرت ختمی مرتبت و ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین هستند در زمان غیبت امام و حجت دوازدهم وظیفه ای بس سنگین دارند، آنان باید علاوه بر ابلاغ دستورات الهی و حفظ شریعت اسلامی، حامی و پشت و پناه ملت های مسلمان باشند و در حقیقت هر کدام وظیفه ای در راستای پیوند امت و امامت دارند.
فلسفه وجودی حوزه های علمیه نیز برای تربیت سربازانی عالم و فداکار برای حفظ قرآن و اسلام و تشیع بوده است تا آنان بتوانند با تعلیم و تعلم معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام موجبات اشنایی عمومی نسبت به فرهنگ اسلامی را پدید آورند.
در حدیث مشهوری از حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نقل شده است که فرمودند: «وَ أمّا الحوادث الواقعه فارجعوا فیهاإلی رواة احادیثنا» یعنی در کوران حوادث و گذشت روزگار به راویان احادیث اهل بیت علیهم السلام رجوع کنید و سپس در تبیین بهتر و کاملتر آدرس این راویان که چه کسانی هستند، می فرمایند: «وأمّا من کان من الفقهاء حافظا لدینه، صائناً لنفسه، خالفاً لهواه و مطیعاً لأمر مولاه، فللعوام ان یقلدوه» یعنی از میان فقهاء و مجتهدین به کسانی رجوع کنید که حافظ دین باشند، مواظبت از نفس خود می کنند و به تعبیری صیانت نفس دارند و اهل هوی و هوس نیستند و هوای نفس را در خود کشته اند و مطیع دستورات پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام هستند، پس بر مردم است که از چنین افرادی تقلید کنند.
شاید برای بعضی این سؤال پیش بیاید که در میان این مشخصات چرا حرفی از انقلابی بودن نیست که پاسخ آن برای کسانی که کوچکترین آگاهی از نهضت اسلام و تشیع داشته باشند، مبرهن است که اساساً مکتب اسلام و خصوصاً تشیع فی نفسه خود یک انقلاب واقعی و به تمام معنا در بشریت است کما اینکه با پیدایش آن در صدر اسلام تمام کاخهای ظلم و ستم زمان فرو ریخت و از آنجا که تعلیمات اسلامی حاکمیت ظلم و ستم را نمی پذیرفت و حاکمیت کفار و مشرکین را هم بر نمی تافت لذا در طول قرون، پیوسته مسلمانان درگیر با دشمنان دین خدا بودهاند و بحث انقلابی بودن در روح مکتب و تعالیم اسلامی نهفته است و پذیرش اسلام مساوی است با پذیرش انقلاب و مبارزه با ظالمان و مستکبران و چقدر آیات قرآن مسلمانان را به جهاد و مبارزه فرا می خواند و از سکون و بی تحرکی برحذر می دارد و با پرخاش به آنان که اهل جهاد نیستند می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انفِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الأَرْضِ أَرَضِیتُم بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِیلٌ» (سوره توبه، آیه 38) یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید شما را چه شده است که وقتی برای جهاد شما را فرا می خوانند حرکت نمی کنید و به زمین چسبیدید آیا به زندگانی دنیا در مقابل آخرت راضی شدید؟! پس بدانید که مواهب و بهره های زندگانی دنیا در برابر زندگی آخرت بسیار ناچیز و اندک است!
و یا در آخرین آیه سوره فتح می فرماید: « مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ » (سوره فتح، آیه 29) یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله پیامبر خداست و هرکس که با او هست اولین ویژگی اش این است که با کفار سر سخت و شدید است ولی همین انسان سرسخت و انقلابی با مسلمانان و برادران دینی خود مهربان است و دیگر توصیفاتی که در ادامه آیه آمده است و به علت اختصار صرفنظر می کنم و بسیارند آیاتی که در همین مقوله هستند و این حقیقت را بیان می کنند که اساساً اسلام یک دین انقلابی است و سکولاریسم در او راه ندارد و اگر در جایی سکولاریسم حاکم شد در حقیقت روح اسلامی از آن جامعه رخت بر بسته است.
در قرآن کریم آیات صریحی وجود دارد که سلطه کفار و معاندان اسلام را بر مسلمانان نمی پذیرد، هنگامی که می فرماید: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ » (سوره نساء آیه 144) یعنی ای کسانی که ایمان آوردید، کافران را به جای مؤمنان دوست و ولی و سرپرست خود انتخاب نکنید و یا آنجا که می فرماید: «وَمَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ نَصِیرًا» (سوره نساء آیه 75) یعنی شما را چه شده است که در راه خدا برای رهایی مردان، زنان و کودکانی که به دست ستمگران تضعیف شده اند، پیکار نمی کنید، همان افراد ستمدیده ای که می گویند پروردگارا ما را از این شهر که اهلش ستمگرند بیرون ببر و از سوی خود برای ما سرپرست و یار و یاوری مقرر فرما.
و یا آیه شریفه « وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ » (سوره انفال آیه 60) و یا آیه « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ خُذُواْ حِذْرَکُمْ فَانفِرُواْ ثُبَاتٍ أَوِ انفِرُواْ جَمِیعًا » (سوره نساء آیه 71) که بر آمادگی نظامی در مقابل دشمنان اسلام تأکید دارد و بسیاری از آیات دیگر که روح جهاد و شهادت را در انسان مسلمان و لزوم قتال و جنگ و تقابلش برای ظالمان و ستمگران را گوشزد می کند، حال چطور چنین دین و آیینی با سکولاریزم که معتقد به جدایی دین از سیاست است قابل جمع است؟! آیا وقتی امام حسین علیه السلام می فرماید: «فإنّی لا أری الموت إلّا السعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما» یعنی واقعاًمن مرگ را جز سعادت نمی بینم و زندگی با ستمکاران را جز محنت نمی دانم، چنین دینی که اینطور مبارزه با مستکبران را ترغیب می کند با سکولاریسم قابل جمع است؟!
بسیاری از یاران ائمه اطهار علیهم السلام همانند ائمه که پیشگام در مبارزه با ظالمین بودند، به فوز شهادت رسیدند و این پویایی و بالندگی و عدم ایستایی از ابتدا در مکتب اهل بیت علیهم السلام که تالیان واقعی کتاب الهی و مفسران و مبینان قرآن کریم بودند، کاملاً مشهود است. عملکرد عالمان ربانی و زعمای حوزه های علمی تشیع در طول تاریخ مبین همین معناست که آنان پیوسته در حفظ اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام کوشا بودند و پناهگاه جوامع و امت اسلامی محسوب می شدند و در مقابله با ظالمان و ستمگران و حمایت از محرومین و مستضعفان هیچگاه دریغ نکرده اند ولیکن سلوک آنان به اقتضای شرایط و امکانات زمان آنها متفاوت بوده است که فعلاً محل این بحث نیست.
از قرن سیزدهم و در پی فتوای یک سطری و تاریخی مرحوم آیت الله العظمی میرزا سید محمد حسن شیرازی مرجع اعلای شیعیان جهان که در مقابله با استعمار انگلستان و بریتانیای آن روز صادر شد و فرمود: «الیوم استعمال تنباکو حرام و در حکم محاربه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه است» عظمت قدرت مرجعیت شیعه برای دشمنان و استعمارگران آشکارتر شد و آنان دیدند در پی یک فتوای مرجع تقلید، تمام امتیازات آنها در جریان قرارداد تنباکو با رژیم ناصر الدین شاه قاجار، بر هم ریخت و حتی نوکران در دربار شاهی قلیان ها را شکستند و دیگر یک قلیان سالم باقی نماند! و تمام جهان تشیع یکپارچه امر مرجعیت را روی چشم نهادند و در مقابل استعمار انگلیس ایستادند و یا در جریان اشغال عراق در سال 1920 میلادی توسط انگلستان همه دیدند که با فتوای جهاد مرحوم آیت الله العظمی میرزا محمد تقی شیرازی (قدس سره) و همراهی دیگر علماء و مراجع به طوری که حتی لباس رزم پوشیدند و اسلحه به دست گرفتند و عتبات عالیات را از دست اندازی دشمنان حفظ کردند و در این راه هزاران شهید دادند و یا در جریان نهضت مشروطه این روحانیون و علماء بودند که همواره حافظ منافع ملت بودند و در مقابل مستکبران و ستمگران می ایستادند و بالاخره نمونه کامل و واضح آن ،انقلاب اسلامی ملت ایران به رهبری امام خمینی از دل حوزه علمیه قم برخاست و بحمد الله شعاع آن تمام ملت های آزادیخواه را در بر گرفته و امروز رهبری عظیم الشأن ما حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) همان حرکت انقلابی و طوفنده امام راحل را با قدرت و صلابت در مقابل استکبار جهانی به پیش می برد و شعله انقلاب اسلامی را شعله ورتر کرده و وسعت بسیار بیشتری به آن بخشیده است که همه اینها از مواهب حوزه و روحانیت و مرجعیت است و به نظرم این سخن که گفته شده است حوزه و نه دانشگاه منشأ سکولاریزم است، ظلم بزرگی در حق حوزه و روحانیت است و با کلام مقام معظم رهبری که فرمودهاند خطر سکولاریزم حوزه را تهدید می کند بسیار فرق دارد و آن سخن حکیمانه ایشان به این معناست که باید هشیار باشیم مبادا حوزه ای که انقلاب اسلامی را پدید آورد خدای ناکرده از ادامه راه باز ماند و از روح انقلاب اسلامی فاصله بگیرد که قطعاً با رهنمودهای ایشان و با حضور مراجع عالیقدر جهان تشیع که هر کدام سهم بزرگی در حرکت انقلابی حوزه ها از قبل از انقلاب تا کنون داشته اند، چنین چیزی اتفاق نخواهد افتاد.
این نکته را هم اضافه کنم که در حوزه جهان تشیع هیچگاه مسابقه مرجعیت نبوده است و هر گاه یکی از آنان فقیه جامع الشرایط اعلم بوده معمولاً سکان هدایت امت را بدست داشته و بقیه هم در کنار او بوده اند و معمولاً مراجع مطرح در عالم تشیع در هر دوره ای، همیشه کمتر از عدد انگشتان دست بوده اند و این سخن که در قم هم اکنون هفتصد و یا هشتصد نفر می خواهند رساله بدهند حرف صحیحی نیست و البته این بدان معنا نیست که هفتصد یا هشتصد مجتهد نداریم شاید داشته باشیم کما اینکه بیش از یک هزار درس خارج در قم و شهرهای بزرگ برگزار می شود و اینها غنای حوزه های علمیه را می رساند ولی عموم این بزرگواران در تکریم مقام مرجعیت عظمی، هیچگاه برای رساله نویسی پیشقدم نمی شوند و قوت جهان تشیع هم در این است که مرجعیت نقطه محوری داشته باشد و فرمانش علی الاطلاق باشد و متعاقباً وحدت جامعه اسلامی بروز و ظهور پیداکند .
سخن دیگری هم گفته شده است که دروس حوزه هیچ نسبتی با نیازهای جامعه ندارد و در مقام پاسخگویی به مسائل مبتلابه جامعه و نیازهای بیرونی نیست و معمولاً به مباحثی تکراری و غیر ضروری می پردازد که در این مقال هم گوینده این سخن اطلاعات کافی از دروس و مباحث جدید علمای حوزه را نداشته و حال آنکه خوشبختانه مراجعی که هر ماه هزاران مسئله جدید که از سوی مقلدان ایشان استفتاء می شود را با بررسی عالمانه در شورای استفتایی که هر یک از آنان معمولاً دارند پاسخ می گویند در جریان نیازهای جدید و مباحث روز جامعه و کشور هستند و پاسخگویی به مسائل مستحدثه یکی از کارهای همیشگی آنان است.
تبیین مسائل مربوط به فقه حکومت، فقه اقتصاد و بانکداری، فقه سیاسی، فقه مدیریت، فقه خانواده، فقه تربیت، فقه رسانه ، فقه فناوری های نوین و فضای مجازی، فقه محصولات تراریخته، فقه روابط بین الملل، فقه روانشناسی، فقه طب و بسیاری از نیازهای فقهی دیگر در کنار دروس سنتی رسائل و مکاسب و مباحث طهارت، صلاة و حج و قضاء و حدود، هم اکنون مخصوصاً در حوزه علمیه قم برگزار می شود و البته لازم است مسئولان آموزش حوزه نسبت به این درس ها اطلاع رسانی بیشتری داشته باشند.
و سخن آخر اینکه نسبت به حفظ حرمت مرجعیت شیعه حساسیت بیشتری داشته باشیم و بدانیم که بی حرمتی به این جایگاه موجب تزلزل ایمان و اعتقادات مردم خواهد شد و پیامدهای بسیار خسارتبار و غیر قابل جبران خواهد داشت و در بکارگیری جملات و کلمات و اظهار نظر پیرامون آنان قدری تأمل و دقت داشته تا مبادا به اشتباه و خطا رویم. از خدای متعال دوام توفیقات و صحت و عافیت همه مراجع بزرگوار و رهبری معظم انقلاب که خود یکی از بزرگترین مراجع عظمای تقلید هستند را از درگاه الهی مسئلت دارم.
7406/ 6133/
عالمان دین که ادامه دهنده راه انبیاء و نبی مکرم اسلام حضرت ختمی مرتبت و ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین هستند در زمان غیبت امام و حجت دوازدهم وظیفه ای بس سنگین دارند، آنان باید علاوه بر ابلاغ دستورات الهی و حفظ شریعت اسلامی، حامی و پشت و پناه ملت های مسلمان باشند و در حقیقت هر کدام وظیفه ای در راستای پیوند امت و امامت دارند.
فلسفه وجودی حوزه های علمیه نیز برای تربیت سربازانی عالم و فداکار برای حفظ قرآن و اسلام و تشیع بوده است تا آنان بتوانند با تعلیم و تعلم معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام موجبات اشنایی عمومی نسبت به فرهنگ اسلامی را پدید آورند.
در حدیث مشهوری از حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نقل شده است که فرمودند: «وَ أمّا الحوادث الواقعه فارجعوا فیهاإلی رواة احادیثنا» یعنی در کوران حوادث و گذشت روزگار به راویان احادیث اهل بیت علیهم السلام رجوع کنید و سپس در تبیین بهتر و کاملتر آدرس این راویان که چه کسانی هستند، می فرمایند: «وأمّا من کان من الفقهاء حافظا لدینه، صائناً لنفسه، خالفاً لهواه و مطیعاً لأمر مولاه، فللعوام ان یقلدوه» یعنی از میان فقهاء و مجتهدین به کسانی رجوع کنید که حافظ دین باشند، مواظبت از نفس خود می کنند و به تعبیری صیانت نفس دارند و اهل هوی و هوس نیستند و هوای نفس را در خود کشته اند و مطیع دستورات پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام هستند، پس بر مردم است که از چنین افرادی تقلید کنند.
شاید برای بعضی این سؤال پیش بیاید که در میان این مشخصات چرا حرفی از انقلابی بودن نیست که پاسخ آن برای کسانی که کوچکترین آگاهی از نهضت اسلام و تشیع داشته باشند، مبرهن است که اساساً مکتب اسلام و خصوصاً تشیع فی نفسه خود یک انقلاب واقعی و به تمام معنا در بشریت است کما اینکه با پیدایش آن در صدر اسلام تمام کاخهای ظلم و ستم زمان فرو ریخت و از آنجا که تعلیمات اسلامی حاکمیت ظلم و ستم را نمی پذیرفت و حاکمیت کفار و مشرکین را هم بر نمی تافت لذا در طول قرون، پیوسته مسلمانان درگیر با دشمنان دین خدا بودهاند و بحث انقلابی بودن در روح مکتب و تعالیم اسلامی نهفته است و پذیرش اسلام مساوی است با پذیرش انقلاب و مبارزه با ظالمان و مستکبران و چقدر آیات قرآن مسلمانان را به جهاد و مبارزه فرا می خواند و از سکون و بی تحرکی برحذر می دارد و با پرخاش به آنان که اهل جهاد نیستند می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انفِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الأَرْضِ أَرَضِیتُم بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِیلٌ» (سوره توبه، آیه 38) یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید شما را چه شده است که وقتی برای جهاد شما را فرا می خوانند حرکت نمی کنید و به زمین چسبیدید آیا به زندگانی دنیا در مقابل آخرت راضی شدید؟! پس بدانید که مواهب و بهره های زندگانی دنیا در برابر زندگی آخرت بسیار ناچیز و اندک است!
و یا در آخرین آیه سوره فتح می فرماید: « مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ » (سوره فتح، آیه 29) یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله پیامبر خداست و هرکس که با او هست اولین ویژگی اش این است که با کفار سر سخت و شدید است ولی همین انسان سرسخت و انقلابی با مسلمانان و برادران دینی خود مهربان است و دیگر توصیفاتی که در ادامه آیه آمده است و به علت اختصار صرفنظر می کنم و بسیارند آیاتی که در همین مقوله هستند و این حقیقت را بیان می کنند که اساساً اسلام یک دین انقلابی است و سکولاریسم در او راه ندارد و اگر در جایی سکولاریسم حاکم شد در حقیقت روح اسلامی از آن جامعه رخت بر بسته است.
در قرآن کریم آیات صریحی وجود دارد که سلطه کفار و معاندان اسلام را بر مسلمانان نمی پذیرد، هنگامی که می فرماید: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ » (سوره نساء آیه 144) یعنی ای کسانی که ایمان آوردید، کافران را به جای مؤمنان دوست و ولی و سرپرست خود انتخاب نکنید و یا آنجا که می فرماید: «وَمَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ نَصِیرًا» (سوره نساء آیه 75) یعنی شما را چه شده است که در راه خدا برای رهایی مردان، زنان و کودکانی که به دست ستمگران تضعیف شده اند، پیکار نمی کنید، همان افراد ستمدیده ای که می گویند پروردگارا ما را از این شهر که اهلش ستمگرند بیرون ببر و از سوی خود برای ما سرپرست و یار و یاوری مقرر فرما.
و یا آیه شریفه « وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ » (سوره انفال آیه 60) و یا آیه « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ خُذُواْ حِذْرَکُمْ فَانفِرُواْ ثُبَاتٍ أَوِ انفِرُواْ جَمِیعًا » (سوره نساء آیه 71) که بر آمادگی نظامی در مقابل دشمنان اسلام تأکید دارد و بسیاری از آیات دیگر که روح جهاد و شهادت را در انسان مسلمان و لزوم قتال و جنگ و تقابلش برای ظالمان و ستمگران را گوشزد می کند، حال چطور چنین دین و آیینی با سکولاریزم که معتقد به جدایی دین از سیاست است قابل جمع است؟! آیا وقتی امام حسین علیه السلام می فرماید: «فإنّی لا أری الموت إلّا السعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما» یعنی واقعاًمن مرگ را جز سعادت نمی بینم و زندگی با ستمکاران را جز محنت نمی دانم، چنین دینی که اینطور مبارزه با مستکبران را ترغیب می کند با سکولاریسم قابل جمع است؟!
بسیاری از یاران ائمه اطهار علیهم السلام همانند ائمه که پیشگام در مبارزه با ظالمین بودند، به فوز شهادت رسیدند و این پویایی و بالندگی و عدم ایستایی از ابتدا در مکتب اهل بیت علیهم السلام که تالیان واقعی کتاب الهی و مفسران و مبینان قرآن کریم بودند، کاملاً مشهود است. عملکرد عالمان ربانی و زعمای حوزه های علمی تشیع در طول تاریخ مبین همین معناست که آنان پیوسته در حفظ اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام کوشا بودند و پناهگاه جوامع و امت اسلامی محسوب می شدند و در مقابله با ظالمان و ستمگران و حمایت از محرومین و مستضعفان هیچگاه دریغ نکرده اند ولیکن سلوک آنان به اقتضای شرایط و امکانات زمان آنها متفاوت بوده است که فعلاً محل این بحث نیست.
از قرن سیزدهم و در پی فتوای یک سطری و تاریخی مرحوم آیت الله العظمی میرزا سید محمد حسن شیرازی مرجع اعلای شیعیان جهان که در مقابله با استعمار انگلستان و بریتانیای آن روز صادر شد و فرمود: «الیوم استعمال تنباکو حرام و در حکم محاربه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه است» عظمت قدرت مرجعیت شیعه برای دشمنان و استعمارگران آشکارتر شد و آنان دیدند در پی یک فتوای مرجع تقلید، تمام امتیازات آنها در جریان قرارداد تنباکو با رژیم ناصر الدین شاه قاجار، بر هم ریخت و حتی نوکران در دربار شاهی قلیان ها را شکستند و دیگر یک قلیان سالم باقی نماند! و تمام جهان تشیع یکپارچه امر مرجعیت را روی چشم نهادند و در مقابل استعمار انگلیس ایستادند و یا در جریان اشغال عراق در سال 1920 میلادی توسط انگلستان همه دیدند که با فتوای جهاد مرحوم آیت الله العظمی میرزا محمد تقی شیرازی (قدس سره) و همراهی دیگر علماء و مراجع به طوری که حتی لباس رزم پوشیدند و اسلحه به دست گرفتند و عتبات عالیات را از دست اندازی دشمنان حفظ کردند و در این راه هزاران شهید دادند و یا در جریان نهضت مشروطه این روحانیون و علماء بودند که همواره حافظ منافع ملت بودند و در مقابل مستکبران و ستمگران می ایستادند و بالاخره نمونه کامل و واضح آن ،انقلاب اسلامی ملت ایران به رهبری امام خمینی از دل حوزه علمیه قم برخاست و بحمد الله شعاع آن تمام ملت های آزادیخواه را در بر گرفته و امروز رهبری عظیم الشأن ما حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) همان حرکت انقلابی و طوفنده امام راحل را با قدرت و صلابت در مقابل استکبار جهانی به پیش می برد و شعله انقلاب اسلامی را شعله ورتر کرده و وسعت بسیار بیشتری به آن بخشیده است که همه اینها از مواهب حوزه و روحانیت و مرجعیت است و به نظرم این سخن که گفته شده است حوزه و نه دانشگاه منشأ سکولاریزم است، ظلم بزرگی در حق حوزه و روحانیت است و با کلام مقام معظم رهبری که فرمودهاند خطر سکولاریزم حوزه را تهدید می کند بسیار فرق دارد و آن سخن حکیمانه ایشان به این معناست که باید هشیار باشیم مبادا حوزه ای که انقلاب اسلامی را پدید آورد خدای ناکرده از ادامه راه باز ماند و از روح انقلاب اسلامی فاصله بگیرد که قطعاً با رهنمودهای ایشان و با حضور مراجع عالیقدر جهان تشیع که هر کدام سهم بزرگی در حرکت انقلابی حوزه ها از قبل از انقلاب تا کنون داشته اند، چنین چیزی اتفاق نخواهد افتاد.
این نکته را هم اضافه کنم که در حوزه جهان تشیع هیچگاه مسابقه مرجعیت نبوده است و هر گاه یکی از آنان فقیه جامع الشرایط اعلم بوده معمولاً سکان هدایت امت را بدست داشته و بقیه هم در کنار او بوده اند و معمولاً مراجع مطرح در عالم تشیع در هر دوره ای، همیشه کمتر از عدد انگشتان دست بوده اند و این سخن که در قم هم اکنون هفتصد و یا هشتصد نفر می خواهند رساله بدهند حرف صحیحی نیست و البته این بدان معنا نیست که هفتصد یا هشتصد مجتهد نداریم شاید داشته باشیم کما اینکه بیش از یک هزار درس خارج در قم و شهرهای بزرگ برگزار می شود و اینها غنای حوزه های علمیه را می رساند ولی عموم این بزرگواران در تکریم مقام مرجعیت عظمی، هیچگاه برای رساله نویسی پیشقدم نمی شوند و قوت جهان تشیع هم در این است که مرجعیت نقطه محوری داشته باشد و فرمانش علی الاطلاق باشد و متعاقباً وحدت جامعه اسلامی بروز و ظهور پیداکند .
سخن دیگری هم گفته شده است که دروس حوزه هیچ نسبتی با نیازهای جامعه ندارد و در مقام پاسخگویی به مسائل مبتلابه جامعه و نیازهای بیرونی نیست و معمولاً به مباحثی تکراری و غیر ضروری می پردازد که در این مقال هم گوینده این سخن اطلاعات کافی از دروس و مباحث جدید علمای حوزه را نداشته و حال آنکه خوشبختانه مراجعی که هر ماه هزاران مسئله جدید که از سوی مقلدان ایشان استفتاء می شود را با بررسی عالمانه در شورای استفتایی که هر یک از آنان معمولاً دارند پاسخ می گویند در جریان نیازهای جدید و مباحث روز جامعه و کشور هستند و پاسخگویی به مسائل مستحدثه یکی از کارهای همیشگی آنان است.
تبیین مسائل مربوط به فقه حکومت، فقه اقتصاد و بانکداری، فقه سیاسی، فقه مدیریت، فقه خانواده، فقه تربیت، فقه رسانه ، فقه فناوری های نوین و فضای مجازی، فقه محصولات تراریخته، فقه روابط بین الملل، فقه روانشناسی، فقه طب و بسیاری از نیازهای فقهی دیگر در کنار دروس سنتی رسائل و مکاسب و مباحث طهارت، صلاة و حج و قضاء و حدود، هم اکنون مخصوصاً در حوزه علمیه قم برگزار می شود و البته لازم است مسئولان آموزش حوزه نسبت به این درس ها اطلاع رسانی بیشتری داشته باشند.
و سخن آخر اینکه نسبت به حفظ حرمت مرجعیت شیعه حساسیت بیشتری داشته باشیم و بدانیم که بی حرمتی به این جایگاه موجب تزلزل ایمان و اعتقادات مردم خواهد شد و پیامدهای بسیار خسارتبار و غیر قابل جبران خواهد داشت و در بکارگیری جملات و کلمات و اظهار نظر پیرامون آنان قدری تأمل و دقت داشته تا مبادا به اشتباه و خطا رویم. از خدای متعال دوام توفیقات و صحت و عافیت همه مراجع بزرگوار و رهبری معظم انقلاب که خود یکی از بزرگترین مراجع عظمای تقلید هستند را از درگاه الهی مسئلت دارم.
7406/ 6133/
کپی شد