سید محمود صادقی
مقاله حاضر به قلم سید محمود صادقی شرح کاملی از کتاب گوهر معنا نوشته حجتالاسلام سیدحسن خمینی است که در سه بخش جداگانه تقدیم مخاطبان پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران خواهد شد. بخش نخست این مقاله را در ادامه می خوانید:
1. مقدمه
پیدایش زبان، با گسترش آن توسط انسان همراه بود، چراکه قالب بیان در برابر خواستههای انسان بسیار محدود است؛ شاید به همین دلیل، استفاده از مشترک لفظى و معنوى، مجاز، استعاره، کنایه و ... رشد یافت.
از سوی دیگر و با توجه به اینکه بهرهگیری از راهکارهاى لفظى و ادبى، بستر آزادى بیشتر گوینده یا نویسنده را در ابراز هدف فراهم میآورد، خود نیز به عاملی برای محدودیت در فهم مقصود براى شنونده یا خواننده تبدیل شد، چراکه احتمال استفاده گوینده یا نویسنده از معانى گوناگون (حقیقی یا مجازی) یک واژه یا گزاره، شناخت یا فهم مقصود متکلم را محدود میسازد. این مسئله نشانگر اهمیت مباحث ادبى و زبانشناختى است که موجب تنسیق و تدوین قواعد و اصول زبانى و دستورى گردیده است.
امروزه افزایش گسترهٴدانش بشرى، موجب شده است که براى فهم مقصود گوینده یا نویسنده، افزون بر اصول و قواعد رایج زبانى، مباحثی خارج از قلمرو زبان را در این حیطه بر میرسند، که علم زبان شناسی و دانش هرمنوتیک در این راه گام برمیدارند.
آنچه گذشت نشانگر این حقیقت است که فهم معنا و مقصود واژگان یا گزارههای زبان عرفى و متداول مردم، به مقدماتى نیاز دارد؛ مقدماتی که دستیابى به مطلوب را پیش از فراهم آوردن آن ناممکن میسازد. این مسئله در مواجهه با زبانی غیر عرفى، مانند زبان دین، شکلی دیگر مییابد، چراکه در اینگونه زبانها قواعدی دیگر نیز -افزون بر آنچه در زبان عرفی وجود دارد- رخ مینماید.
2. زبان دین
زبان دین، زبانى است که با بهرهگیری از قواعد خاص خود، در قالب الفاظ، به بیان آموزههاى الهی میپردازد. به صورت روشن چنین زبانی را در سه کتاب آسمانى تورات، انجیل و قرآن میتوان یافت. کتابهای آسمانی یاد شده به تفسیر نیاز دارند، چراکه آورندگان آن بر این امر تصریح داشتهاند که در این متون از قواعدی فربهتر از قواعد عرفی استفاده شدهاست و چنین است که پیامبران الهی نیز خود این کتابها را برای مردم تفسیر میکردهاند و اسرار وحی را برای آنها آشکار میساختهاند. پس زبانهای غیر عرفی، هم به قواعد عرفی زبان پایبند هستند و هم از اصول خودشان بهره میگیرند(این مسئله در خود این متون نیز تصریح شده است).
بنابر این وقتی میخوانیم که خداوند، قرآن را چون دیگر کتابهای آسمانی، برای هدایت بشر فروفرستاده است: ﴿أُنزل فیه القران هدیً للناس﴾،[1] متوجه میشویم که زبان آن باید براساس فطرت مشترک انسانها و برای همگان فهمیدنی باشد؛ گرچه به دلیل عرب زبانی مردم عصر نزول و رسول گرامی(ص)، قرآن نیز به زبان عربی فرود آمدهاست: ﴿نزل به الروح الأَمین ٭ علی قلبک لتکون من المنذرین ٭ بلسان عربی مبین﴾[2]؛ [آن را روح الامین نازل کرده است، بر دل تو، تا از بیمدهندگان باشى؛ به زبان عربى روشن.] اما این به آن معنا نیست که این کتاب، از هرگونه قاعدهٴخاص بیبهره است، پس میتوان گفت که همگان، همانگونه که برای فهم قرآن باید زبان عربی را فراگیرند، باید با فرهنگ و زبان دین آشنا باشند، تا بتوانند از کلام خدا بهرهمند گردند؛ هرچند باید توجه داشت که کلام خدا براساس فرهنگ مشترک مردم نازل شده است؛ انسانها گرچه در لغت و ادبیات از یکدگر بیگانهاند و در فرهنگهای قومی و اقلیمی با هم اشتراکی ندارند، امّا در فرهنگ انسانی که همان فرهنگِ فطرت پایدار و تغییرناپذیر است، با هم اشتراک دارند و قرآن کریم با همین فرهنگ مشترک با انسانها سخن میگوید؛ گرچه در سخن خویش از قواعد خاص خود بهره میگیرد.
3. دیدگاههای مختلف در تفسیر زبان دین
مخاطب اصلی قرآن، فطرت انسانها و رسالت اصیل آن نیز شکوفایی همین فطرتهاست. از اینرو، زبان قرآن برای همگانْ آشنا، و فهمش میسور همهٴ بشر است؛ بنابر این در بهرهگیری از معارف قرآن، نه بهرهمندی از فرهنگ خاص شرط است تا بیآن نیل به اسرار قرآنی میسور نباشد؛ نه تمدّن ویژهای مانع است تا عدّهای بر اثر داشتن آن از لطایف قرآن محروم باشند.
با این همه دانشمندان، در دورههای مختلف، در تفسیر زبان دین راههای مختلفی پیمودهاند:
الف. مخالفان دین و تجربه گرایان، ملاک حقیقت را همان وجود خارجى و تجربه قرار دادند و واقعیتهاى فراطبیعى را انکار کردند و ملاک معنادارى گزارهها و صدق و کذب آنها را تجربه پذیرى گزارهها معرفی کردند؛ بدین ترتیب از نظر آنان گزارههاى دینى تجربهناپذیر، مهمل و فاقد معنا و تفسیرند.[3]
ب. معروفترین دیدگاه، رهیافت عرفى یا رهیافت عقلایى از زبان دین است. بر این اساس زبان ادیان آسمانى با زبان رایج عصر نزول تطابق دارد و خداوند دین را بر اساس اصول و قواعد رایج زبان مخاطبان و فرهنگ زمانه نازل کرده که نتیجه آن، قابل فهم بودن آن براى عموم مردم است؛ به دیگر سخن، دین در عرضه آموزههاى خود، زبان رایج عرف و اصول عقلایى را رعایت کرده و زبان خاصى را پى نیفکنده است.[4]
ج. دیدگاه زبان تمثیلى، نمادین و استعارهای، دیدگاهى میانه، میان دو نظریه پیشین است؛ برای مثال در این دیدگاه، حمل صفات ثبوتى عدالت و علم بر خدای سبحان به دلیل وجود شباهتهایى میان انسان و ذات مقدس حق، به نحو تمثیل است.
این دیدگاه زبان دین را زبانی نمادین و استعارهای بر میشمارد. در این دیدگاه، واژگان و گزارههاى آن، بر معناى مطابقى خود دلالتى ندارد، بلکه مقصود، معنایی ماوراى آن است. برای مثال این دیدگاه معتقد است که به دلیل نامتناهى بودن خدای متعال، معانى، دلالت واژگان و گزارهها درباره او حقیقى نخواهد بود، بلکه نمادین و استعارهاى است، چراکه در غیر این صورت لازم است که خداوند در عرض موجودات دیگر قرار گیرد؛ در حالى که وراى موجودات است، بلکه اساس وجود است.
دیدگاه مزبور از تبیین اوصاف و افعال الهی ناتوان است و نوعى نظریّه تعطیل به شمار میآید. پرسش از صدق و کذب گزارههاى دینى، در این دیدگاه پرسشى کاملاً نابجاست، زیرا آنها در مقام بیان و دلالت حقیقى مدعیّات خود نیستند.
اسطوره پنداشتن زبان دین نیز در حقیقت شاخهاى از زبان نمادین است. بر این اساس، گزارههاى دینى اسطوره و خیالپردازىهاى اقوام بدوى است که بر اساس تخیّلات ذهنى خود، به اختراع گزارههاى دینى میپرداختند.
د. برخى عارفان (صوفیه) و فرقه باطنیه[5]، همه آیات قرآن، حتى ظواهر آن را در معناى باطنى و غیر ظاهرى تفسیر و تأویل کردهاند و معتقدند که ظواهر آیات، مقصود اصلى قرآن نیست، بلکه هر آیهاى معناى اشارهاى و رمزى دارد که عالمان ظاهرگرا از آن بیاطلاعاند.
تفسیر حرفى و حسابى براساس مسائل نجومى، از مظاهر رهیافت مذکور است. مستند دیدگاه پیشگفته بعضى روایات اهل بیت است که در آنها بعضى حروف قرآن را با اشاره به مبنایی خاص تفسیر کردهاند، چنان که از امام على(ع) روایت شده است:«و ما من حرف الا و له تأویل».[6]
[1]. سورهٴ بقره، آیهٴ 185.
[2]. سورهٴ شعراء، آیات 195 ـ 193؛ عربی روشن یعنی عربیای که خود آشکار است و چیزهای دیگر را هویدا میکند.
[3]. گونه رقیقتر این نظریه، در طرح مسئله عدم حجیت ظواهر قرآن (نظریه اخبارى) قابل مشاهده است.
[4]. برخى معاصران، مانند آیت الله خویى و دیگران از این دیدگاه جانبدارى میکردند.
[5]. ر.ک: فرهنگ جامع فرق اسلامی.
[6]. بحار الانوار، ج33، ص155.