حجت الاسلام و المسلمین رشید داودی
در طلیعه بهار سی و چهارم انقلاب اسلامی سلسله مباحثی در مورد فضای نامطلوب اخلاقی موجود در جامعه - که مسموم به ناهنجاریهای اخلاقی ازقبیل شایعه،دروغ،تهمت،تخریب و... می باشد، وطبق روایات ریشه همه این رذائل اخلاقی در دروغ نهفته است - تقدیم می شود که به ریشهیابی رذائل اخلاقی موجود و آثار و نتایج خطرناک مترتب بر آنها پرداخته میشود و راههای جلوگیری از آنها بیان خواهد شد.پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران در سلسله یادداشت هایی این موضوع را به بحث و بررسی می گذارد
امام على علیه السلام می فرمایند: « تَحَرِّى الصِّدقِ وَ تَجَنُّبُ الکَذِبِ اَجمَلُ شِیمَة وَ اَفضَلُ اَدَبٍ؛ راستگو بودن و پرهیز نمودن از دروغ، زیباترین اخلاق و بهترین ادب است.(کافى، ج 8 ، ص 150، ح 132)
با آن که دروغ در میان همه ملت ها و ادیان امری ناپسند و زشت شمرده می شود، ولی متاسفانه همگان بدان تمسک می جویند و برخلاف باورها و اعتقادات خویش دروغگویی را به شکل های گوناگون در گفتار و رفتار خود انجام می دهند. در حالیکه دروغ یکی از گناهان و رذائل اخلاقی شمرده میشود و از جمله بزرگترین نا هنجاری های فردی و اجتماعی به حساب میآید که می تواند تبعات خطرناکی را به دنبال بیاورد.
تعریف دروغ
دروغ به معنای هر گفتار و یا رفتار و اعتقاد ناراست می باشد که خلاف حقیقت و یا واقعیت و گفتاری ناحق است. و شخصی که دروغگویی می کند را دروغگو می گویند.
دروغ گاهی در کلام و گفتار است و گاهی در عمل و رفتار ؛ چون گاهی انسان در گفتار خود چیزی را بیان می کند اما هیچ اعتقادی به آن ندارد و حتی در رفتار خود خلاف آن را عمل می کند و اساسا به گفته خود اعتقادی ندارد و آنرا خلاف حقیقت می داند (مفردات،ذیل واژه کذب). مثلا وقتی منافقین نزد رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) می آمدند و می گفتند: شهادت مىدهیم که تو رسول خدایى، پس از آن خداوند این آیه را نازل فرمود: «إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُون. چون منافقان- آنان که دل و زبانشان یکى نیست- نزد تو آیند، گویند: گواهى مىدهیم که هر آینه تو فرستاده خدایى، و خدا مىداند که تو فرستاده اویى، و خدا گواهى مىدهد که همانا منافقان دروغگویند»(منافقون/1). بنابراین هرچند که در زبان و کلام آنها دروغی وجود نداشت اما چون در دل به رسالت پیامبر اعتقاد و ایمان نداشتند لذا خداوند آنها را دروغ گو میخواند. و هر که چیز راستى را بگوید ولى در دل به آن عقیده نداشته باشد دروغگو است. (مجمع البحرین،ج2، ذیل واژه کذب)
در مورد مفهوم دروغ حضرت امام خمینی(ره) در کتاب مکاسب محرمه می فرمایند: کذب، تنها در محدوده «قول و لفظ» نیست، بلکه هر چیزی که از خارج خبر دهد، در حالی که خلاف واقع است، کذب است چه گفتار باشد و چه نوشتار، چه کنایه باشد و چه اشاره. (المکاسب المحرمه، ج2، ص52)
در دروغ تفاوتی از این لحاظ نیست که در گذشته اتفاق افتاده باشد یا در آینده؛ چنان که تفاوتی از این جهت وجود ندارد که دروغ نسبت به وعده ای باشد که انجام نمی شود و یا امر دیگری باشد. (مفردات،ذیل واژه کذب)
نفاق، ماهیت دروغ
در مورد اینکه ریشه فارسی کلمه دروغ چیست اختلاف وجود دارد. برخی ریشه آنرا بر گرفته از واژه «دو رُخ» می دانند و می گویند که چون در فارسی حروف خ و غ به یکدیگر تبدیل می شوند ، مانند ستیغ و ستیخ، در اینجا نیز ابتدا دو رخ بوده بعد تبدیل به دروغ شده است. (مقدمه فرهنگ برهان قاطع ، فایده چهارم) و برخی دیگر آنرا کلمه ای بسیط می دانند. اما به هر حال آنچه مسلم است، اینست که دروغ با دورویى همراه است و دروغ گو، دو رخ و دو چهره دارد و زبان و دلش یکى نیست.
دو رویى دروغ گو، چنین است : به این که مى رسد، سخنى مى گوید و با رویى ملاقات مى کند و به آن که مى رسد، خلافش را مى گوید و با روى دیگر ملاقات مى کند؛ در این ساعت این گونه سخن مى گوید، در ساعت دیگر، طور دیگر؛ او داراى چندین رو و چندین زبان است یا آن که براى خود رویى دارد و براى مردم، رویى.
در اسلام به عمل دو رو ، نفاق گفته می شود و کسی که دورویی می کند را منافق می گویند. دروغگو، به نوعی، شخصی منافق است و اساسا ارتباط تنگاتنگی میان دروغ و دورویی است. دو رویی و دروغ بیانگر آن است که میان ظاهر و باطن فرد سازگاری و تناسب نیست و عدم تطابق رفتار و گفتار با اعتقاد به عنوان مولفه اصلی نفاق و کذب می باشد.
پیامبر عظیم الشأن در این زمینه می فرمایند که: «الْکَذِبُ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ النِّفَاق، دروغ درى از درهاى نفاق است». گویا نفاق هماهنگ نبودن ظاهر و باطن، گفتار و رفتار، و آغاز و انجام کار است، زیرا اساسى که دورویى بر آن نهاده شده است، همان دروغ است. (مجموعة ورام ،ج2،ص114تا115)
ایشان همچنین می فرمایند: ثَلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ فَهُوَ مُنافِقٌ وَ اِن صامَ وَ صَلّى وَحَجَّ وَاعتَمَرَ وَقالَ «اِنّى مُسلِمٌ» مَن اِذا حَدَّثَ کَذِبَ وَ اِذا وَعَدَ اَخلَفَ وَ اِذَا ائتُمِنَ خانَ؛ سه چیز است که در هر کس باشد منافق است اگر چه روزه دارد و نماز بخواند و حج و عمره کند و بگوید من مسلمانم، کسى که هنگام سخن گفتن دروغ بگوید و وقتى که وعده دهد تخلف نماید و چون امانت بگیرد، خیانت نماید. (نهج الفصاحه، ح 1280)
بنابراین روشن شد که اساس و ماهیت دروغ به نفاق بر می گردد و نتیجه اش خروج از اسلام می باشد و دروغگو نمی تواند ادعا کند که مسلمان است.
منشأ دروغ و اولین دروغگو
قرآن و روایات منشأ دروغ را شیطان می دانند، « أَنَّ إِبْلِیسَ أَبْدَعَ شَیْئاً (دروغ) کَانَ أَوَّلَ مَنْ أَبْدَعَهُ وَ هُوَ غَیْرُ مَعْهُودٍ ظَاهِراً وَ بَاطِناً فَخَسِرَ هُوَ بِکَذِبِه . شیطان اولین کسى بود که ابداع کذب و ابتداء به دروغ نمود و براى آدم چه در ظاهر و چه در باطن دروغى از کسى مشاهده نشده بود و شیطان خود زیان و خسرانش را دید » (بحار الانوار؛ ج68 ،ص10) ، و به انسان هشدار می دهند که شیطان به عنوان بنیانگذار دروغ و کسی که از این طریق کوشید تا به اهداف پست خود دست یابد، موجودی است که انسان را تشویق به دروغ می کند. در سوره شعراء خداوند به انسان هشدار می دهد که شیاطین و یاران ابلیس الهام کنندگان دروغ بر دروغگویان هستند؛ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیاطینُ * تَنَزَّلُ عَلى کُلِّ أَفَّاکٍ أَثیمٍ * یُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَکْثَرُهُمْ کاذِبُونَ . آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسى نازل مىشوند؟! * آنها بر هر دروغگوى گنهکار نازل مىگردند؛ * آنچه را مىشنوند (به دیگران) القا مىکنند؛ و بیشترشان دروغگو هستند! (آیات221تا223 ، ترجمه حضرت آیت الله مکارم). و خداوند متعال چه زیبا بیان کرده است که شخصیت دروغگویان و گنهکاران است که به شیاطین اجازه می دهد تا تصرف شوند. از این رو می فرماید « شیاطین بر هر تهمت زننده و گناهکار الهام به دروغ می کنند » ، تا مبادا خیال شود که اختیار انسانها در این الهام شیطانی سلب شده بلکه این سوء رفتار و عمل زشتشان هست که موجب می شود تا فریب شیطان را بخورند.
عامل دروغگویی
در آیات قرآن و روایات معصومین چند عامل برای دروغ بیان شده است مثلا در داستان حضرت یوسف ، حسادت را عامل دروغ گویی برادرانش می داند (یوسف/آیات9تا11) ، و همچنین در همین سوره ، مکر و فریب و خدعه را عامل دیگری می داند (آیات25تا28) ، و ... ، پیامبر اکرم نیز در مورد علت دروغ گویی بیان می کنند که : « لایکذب الکاذب الا مِن مهانة نفسه » ، دروغ گو دروغگویی نمی کند مگر اینکه روح پستی داشته باشد. (مستدرک الوسایل، ج 9، ص85/ الاختصاص، ص232/کنز العمال، ج3، ص625). لذا امیرالمومنین علی علیه السلام دروغگو را چنین خطاب می کند: الکاذب مهان ذلیل.دروغگو، خوار کرده شدهی ذلیل است.(غرر الحکم، ص220، ح4393)
آری دروغ گویى از حقارت و پستى روح گوینده اش ریشه مىگیرد. « دروغگو چنین می پندارد که بی ارزش بودن خود را می تواند به وسیله سخن دروغ جبران کند! انسان دانا احتیاج به دروغ گویی ندارد، چون دارای دانش است. شایستگان، احتیاج به دروغ ندارند، چون شایستگی دارند. ثروتمند نیازی به دروغ گویی ندارد، چون مال و منال دارد. دارندگان فضیلت، دارندگان قدرت، احتیاجی به دروغ گفتن ندارند، چون فضیلت دارند، قدرت دارند. عطر خودش می بوید، نیازی به ستودن عطار نیست، وقتی به ستودن عطار، نیازمند می باشد که فاقد بوی خوش باشد. دروغ گو، چون فاقد دانش است می خواهد نقص خود را به وسیله ادعای دروغ جبران کند، چون فاقد شایستگی است؛ به دروغ می خواهد خود را شایسته بنمایاند.» (دروغ، آیت الله صدر، ص53).
گاهی نیز عامل دروغ گفتن کسب مقام و پست و ریاست است که انسان را به این منجلاب می کشاند. در مورد اینگونه افراد حضرت امام خمینی (ره) می فرمایند: « انقلابى شدهاند همه امروز هر کس مىآید پیش ما مىگوید که ما مبارز بودیم! من مىبینم، مىدانم دروغ دارد به من مىگوید؛ لکن خوب من چه بگویم به این آدم. «ما در آن زمان مبارز بودیم، ما حبسها دیدیم چه دیدیم»! از این گزاف گوییها. خیال مىکنند که من بىاطلاعم. خوب، من اطلاع دارم که شما آن وقت همهتان یا بسیارىتان نوکر بودید! بسیارىتان کارهایتان براى آنها بود. حالا آمدهاید انقلابى شدهاید. خیر، شما انقلابى نیستید، و نخواهید بود.» (صحیفه امام؛ ج7، ص334)
امام على علیه السلام می فرمایند: « تَحَرِّى الصِّدقِ وَ تَجَنُّبُ الکَذِبِ اَجمَلُ شِیمَة وَ اَفضَلُ اَدَبٍ؛ راستگو بودن و پرهیز نمودن از دروغ، زیباترین اخلاق و بهترین ادب است.(کافى، ج 8 ، ص 150، ح 132)
با آن که دروغ در میان همه ملت ها و ادیان امری ناپسند و زشت شمرده می شود، ولی متاسفانه همگان بدان تمسک می جویند و برخلاف باورها و اعتقادات خویش دروغگویی را به شکل های گوناگون در گفتار و رفتار خود انجام می دهند. در حالیکه دروغ یکی از گناهان و رذائل اخلاقی شمرده میشود و از جمله بزرگترین نا هنجاری های فردی و اجتماعی به حساب میآید که می تواند تبعات خطرناکی را به دنبال بیاورد.
تعریف دروغ
دروغ به معنای هر گفتار و یا رفتار و اعتقاد ناراست می باشد که خلاف حقیقت و یا واقعیت و گفتاری ناحق است. و شخصی که دروغگویی می کند را دروغگو می گویند.
دروغ گاهی در کلام و گفتار است و گاهی در عمل و رفتار ؛ چون گاهی انسان در گفتار خود چیزی را بیان می کند اما هیچ اعتقادی به آن ندارد و حتی در رفتار خود خلاف آن را عمل می کند و اساسا به گفته خود اعتقادی ندارد و آنرا خلاف حقیقت می داند (مفردات،ذیل واژه کذب). مثلا وقتی منافقین نزد رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) می آمدند و می گفتند: شهادت مىدهیم که تو رسول خدایى، پس از آن خداوند این آیه را نازل فرمود: «إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُون. چون منافقان- آنان که دل و زبانشان یکى نیست- نزد تو آیند، گویند: گواهى مىدهیم که هر آینه تو فرستاده خدایى، و خدا مىداند که تو فرستاده اویى، و خدا گواهى مىدهد که همانا منافقان دروغگویند»(منافقون/1). بنابراین هرچند که در زبان و کلام آنها دروغی وجود نداشت اما چون در دل به رسالت پیامبر اعتقاد و ایمان نداشتند لذا خداوند آنها را دروغ گو میخواند. و هر که چیز راستى را بگوید ولى در دل به آن عقیده نداشته باشد دروغگو است. (مجمع البحرین،ج2، ذیل واژه کذب)
در مورد مفهوم دروغ حضرت امام خمینی(ره) در کتاب مکاسب محرمه می فرمایند: کذب، تنها در محدوده «قول و لفظ» نیست، بلکه هر چیزی که از خارج خبر دهد، در حالی که خلاف واقع است، کذب است چه گفتار باشد و چه نوشتار، چه کنایه باشد و چه اشاره. (المکاسب المحرمه، ج2، ص52)
در دروغ تفاوتی از این لحاظ نیست که در گذشته اتفاق افتاده باشد یا در آینده؛ چنان که تفاوتی از این جهت وجود ندارد که دروغ نسبت به وعده ای باشد که انجام نمی شود و یا امر دیگری باشد. (مفردات،ذیل واژه کذب)
نفاق، ماهیت دروغ
در مورد اینکه ریشه فارسی کلمه دروغ چیست اختلاف وجود دارد. برخی ریشه آنرا بر گرفته از واژه «دو رُخ» می دانند و می گویند که چون در فارسی حروف خ و غ به یکدیگر تبدیل می شوند ، مانند ستیغ و ستیخ، در اینجا نیز ابتدا دو رخ بوده بعد تبدیل به دروغ شده است. (مقدمه فرهنگ برهان قاطع ، فایده چهارم) و برخی دیگر آنرا کلمه ای بسیط می دانند. اما به هر حال آنچه مسلم است، اینست که دروغ با دورویى همراه است و دروغ گو، دو رخ و دو چهره دارد و زبان و دلش یکى نیست.
دو رویى دروغ گو، چنین است : به این که مى رسد، سخنى مى گوید و با رویى ملاقات مى کند و به آن که مى رسد، خلافش را مى گوید و با روى دیگر ملاقات مى کند؛ در این ساعت این گونه سخن مى گوید، در ساعت دیگر، طور دیگر؛ او داراى چندین رو و چندین زبان است یا آن که براى خود رویى دارد و براى مردم، رویى.
در اسلام به عمل دو رو ، نفاق گفته می شود و کسی که دورویی می کند را منافق می گویند. دروغگو، به نوعی، شخصی منافق است و اساسا ارتباط تنگاتنگی میان دروغ و دورویی است. دو رویی و دروغ بیانگر آن است که میان ظاهر و باطن فرد سازگاری و تناسب نیست و عدم تطابق رفتار و گفتار با اعتقاد به عنوان مولفه اصلی نفاق و کذب می باشد.
پیامبر عظیم الشأن در این زمینه می فرمایند که: «الْکَذِبُ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ النِّفَاق، دروغ درى از درهاى نفاق است». گویا نفاق هماهنگ نبودن ظاهر و باطن، گفتار و رفتار، و آغاز و انجام کار است، زیرا اساسى که دورویى بر آن نهاده شده است، همان دروغ است. (مجموعة ورام ،ج2،ص114تا115)
ایشان همچنین می فرمایند: ثَلاثٌ مَن کُنَّ فیهِ فَهُوَ مُنافِقٌ وَ اِن صامَ وَ صَلّى وَحَجَّ وَاعتَمَرَ وَقالَ «اِنّى مُسلِمٌ» مَن اِذا حَدَّثَ کَذِبَ وَ اِذا وَعَدَ اَخلَفَ وَ اِذَا ائتُمِنَ خانَ؛ سه چیز است که در هر کس باشد منافق است اگر چه روزه دارد و نماز بخواند و حج و عمره کند و بگوید من مسلمانم، کسى که هنگام سخن گفتن دروغ بگوید و وقتى که وعده دهد تخلف نماید و چون امانت بگیرد، خیانت نماید. (نهج الفصاحه، ح 1280)
بنابراین روشن شد که اساس و ماهیت دروغ به نفاق بر می گردد و نتیجه اش خروج از اسلام می باشد و دروغگو نمی تواند ادعا کند که مسلمان است.
منشأ دروغ و اولین دروغگو
قرآن و روایات منشأ دروغ را شیطان می دانند، « أَنَّ إِبْلِیسَ أَبْدَعَ شَیْئاً (دروغ) کَانَ أَوَّلَ مَنْ أَبْدَعَهُ وَ هُوَ غَیْرُ مَعْهُودٍ ظَاهِراً وَ بَاطِناً فَخَسِرَ هُوَ بِکَذِبِه . شیطان اولین کسى بود که ابداع کذب و ابتداء به دروغ نمود و براى آدم چه در ظاهر و چه در باطن دروغى از کسى مشاهده نشده بود و شیطان خود زیان و خسرانش را دید » (بحار الانوار؛ ج68 ،ص10) ، و به انسان هشدار می دهند که شیطان به عنوان بنیانگذار دروغ و کسی که از این طریق کوشید تا به اهداف پست خود دست یابد، موجودی است که انسان را تشویق به دروغ می کند. در سوره شعراء خداوند به انسان هشدار می دهد که شیاطین و یاران ابلیس الهام کنندگان دروغ بر دروغگویان هستند؛ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیاطینُ * تَنَزَّلُ عَلى کُلِّ أَفَّاکٍ أَثیمٍ * یُلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَکْثَرُهُمْ کاذِبُونَ . آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسى نازل مىشوند؟! * آنها بر هر دروغگوى گنهکار نازل مىگردند؛ * آنچه را مىشنوند (به دیگران) القا مىکنند؛ و بیشترشان دروغگو هستند! (آیات221تا223 ، ترجمه حضرت آیت الله مکارم). و خداوند متعال چه زیبا بیان کرده است که شخصیت دروغگویان و گنهکاران است که به شیاطین اجازه می دهد تا تصرف شوند. از این رو می فرماید « شیاطین بر هر تهمت زننده و گناهکار الهام به دروغ می کنند » ، تا مبادا خیال شود که اختیار انسانها در این الهام شیطانی سلب شده بلکه این سوء رفتار و عمل زشتشان هست که موجب می شود تا فریب شیطان را بخورند.
عامل دروغگویی
در آیات قرآن و روایات معصومین چند عامل برای دروغ بیان شده است مثلا در داستان حضرت یوسف ، حسادت را عامل دروغ گویی برادرانش می داند (یوسف/آیات9تا11) ، و همچنین در همین سوره ، مکر و فریب و خدعه را عامل دیگری می داند (آیات25تا28) ، و ... ، پیامبر اکرم نیز در مورد علت دروغ گویی بیان می کنند که : « لایکذب الکاذب الا مِن مهانة نفسه » ، دروغ گو دروغگویی نمی کند مگر اینکه روح پستی داشته باشد. (مستدرک الوسایل، ج 9، ص85/ الاختصاص، ص232/کنز العمال، ج3، ص625). لذا امیرالمومنین علی علیه السلام دروغگو را چنین خطاب می کند: الکاذب مهان ذلیل.دروغگو، خوار کرده شدهی ذلیل است.(غرر الحکم، ص220، ح4393)
آری دروغ گویى از حقارت و پستى روح گوینده اش ریشه مىگیرد. « دروغگو چنین می پندارد که بی ارزش بودن خود را می تواند به وسیله سخن دروغ جبران کند! انسان دانا احتیاج به دروغ گویی ندارد، چون دارای دانش است. شایستگان، احتیاج به دروغ ندارند، چون شایستگی دارند. ثروتمند نیازی به دروغ گویی ندارد، چون مال و منال دارد. دارندگان فضیلت، دارندگان قدرت، احتیاجی به دروغ گفتن ندارند، چون فضیلت دارند، قدرت دارند. عطر خودش می بوید، نیازی به ستودن عطار نیست، وقتی به ستودن عطار، نیازمند می باشد که فاقد بوی خوش باشد. دروغ گو، چون فاقد دانش است می خواهد نقص خود را به وسیله ادعای دروغ جبران کند، چون فاقد شایستگی است؛ به دروغ می خواهد خود را شایسته بنمایاند.» (دروغ، آیت الله صدر، ص53).
گاهی نیز عامل دروغ گفتن کسب مقام و پست و ریاست است که انسان را به این منجلاب می کشاند. در مورد اینگونه افراد حضرت امام خمینی (ره) می فرمایند: « انقلابى شدهاند همه امروز هر کس مىآید پیش ما مىگوید که ما مبارز بودیم! من مىبینم، مىدانم دروغ دارد به من مىگوید؛ لکن خوب من چه بگویم به این آدم. «ما در آن زمان مبارز بودیم، ما حبسها دیدیم چه دیدیم»! از این گزاف گوییها. خیال مىکنند که من بىاطلاعم. خوب، من اطلاع دارم که شما آن وقت همهتان یا بسیارىتان نوکر بودید! بسیارىتان کارهایتان براى آنها بود. حالا آمدهاید انقلابى شدهاید. خیر، شما انقلابى نیستید، و نخواهید بود.» (صحیفه امام؛ ج7، ص334)
کپی شد