در یادداشت پیشین گفته شد که آن عالم بزرگوار (قده) هرگز توقیت نکرده است و هرگاه احتمال نزدیکی ظهور را مطرح کرده، توأمان احتمال دور بودن آن را نیز گوشزد نموده است، اما برخی به‌جای تشکر و دست‌کشیدن از این نسبت نادرست، بدون فحص نسبت ناروای دیگری را به طور ضمنی می‌افزایند و می‌گویند اگر کسی بگوید پیرمردها ظهور را درک می‌کنند توقیت کرده است!

پایگاه خبری جماران: محمد خمیس‌پور در یادداشتی در پاسخ به یادداشت حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش، با عنوان: «ناروایی پرسش و اظهار نظر درباره زمانِ ظهور و زمانِ قیامت» نوشت:

برخی طوری سخن می‌گویند که گویی آنها طلایه‌دار دیدگاه حرمت و منع توقیتند و دیگران داعیه‌دار جواز آن! حال‌آنکه موضوع منهی بودن تعیین وقت ظهور، اساساً مورد تردید و اختلاف نیست که نیاز به تأکید دوباره آن و استشهاد به آیات متعدد قرآن و بیان تأثیر مخرب آن بر اعتقاد و ایمان باشد، بلکه سخن در نسبت ناروایی است که به عالمی بزرگوار داده می‌شود و نیز در سوء فهم نسبت به معنای توقیت.

در یادداشت پیشین گفته شد که نزدیک شمردن قیام و قیامت، لسان قرآن و حدیث است، اما برخی می‌گویند قرآن نفرموده قیامت نزدیک است بلکه فرموده: «لعل الساعه قریب»، یعنی شاید قیامت نزدیک باشد، درحالی‌که در آیاتی مانند «اقتربت الساعه» (قیامت نزدیک شد) و «نراه قریبا» (قیامت را نزدیک می‌دانیم) سخن از لعلّ و ربما به میان نیامده است و صراحتاً نزدیکی قیامت مطرح شده است. بگذریم از اینکه «لعلّ» خدا با «لعلّ» دیگران فرق دارد چراکه «عسی من الله واجب» (خدا وقتی بگوید احتمالاً یعنی حتماً).

همان‌طور که گفته شد با نظر به مجموع روایات و مطابق با شیوه رفتاری علمای بزرگی چون امام خمینی (ره) مقصود از توقیت منهی، تعیین زمان دقیق است، با این حال برخی می‌گویند توقیت نسبی و عرفی است و شامل زمان مبهم هم می‌شود و اگر کسی بگوید وقتی باران ببارد ظهور محقق می‌شود بازهم توقیت کرده است. باید توجه داشت که در این صورت ده‌ها بلکه صدها روایت در مورد علائم ظهور مصداق توقیت می‌شوند چراکه مفادشان این است که ظهور بعد از رخ‌دادن آن علامت (مثلاً خروج سفیانی یا خسف بیداء و ...) است و این نوعی تعیین زمان مبهم است! در معناشناسی توقیت باید به مجموع روایات مراجعه کرد و مقصود شارع را از این واژه دریافت.

در یادداشت پیشین گفته شد که آن عالم بزرگوار (قده) هرگز توقیت نکرده است و هرگاه احتمال نزدیکی ظهور را مطرح کرده، توأمان احتمال دور بودن آن را نیز گوشزد نموده است، اما برخی به‌جای تشکر و دست‌کشیدن از این نسبت نادرست، بدون فحص نسبت ناروای دیگری را به طور ضمنی می‌افزایند و می‌گویند اگر کسی بگوید پیرمردها ظهور را درک می‌کنند توقیت کرده است! در حالی که اساساً آن بزرگوار هرگز چنین جمله‌ای را نفرموده است، بلکه یکی از علمای اصفهان چنین جمله‌ای را به او نسبت داد و آن عالم بزرگوار (قده) در زمان حیاتشان صراحتاً آن را تکذیب کرد و آقازاده او هم که صحبت‌های والد مکرمش در آن جلسه را کاملاً حفظ بود و حتی ضبط هم کرده بود گفت آن عالم اصفهان در نقل خود سهواً میان دو حکایت مختلف خلط کرده است که البته چنین کم‌دقتی در بیان مطلب دیگری نیز، از یکی از علما بزرگوار دیگر، توسط آن ناقل محترم مشاهده شده است!

برخی گفته‌اند چگونه است در سیره اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در طول 250 سال خبری از ذکر زمان معین یا مبهم برای ظهور نیست. این سخن از سوی کسی که بر احادیث آگاهی داشته باشد بسیار عجیب است چراکه علاوه بر تعیین زمان مبهم که کتب حدیثی شیعه مملو از این‌گونه روایات است، طبق برخی روایات دو بار زمان معین ظهور هم از سوی امامان معصوم (علیهم‌السلام) ذکر شده که البته در آن بداء رخ‌داده است. برای مثال ر.ک: شیخ طوسی، الغیبة (انتشار دار المعارف الاسلامیه، ص428).

برخی می‌گویند ظهور بغتة (ناگهانی) رخ می‌دهد. در این صورت این سؤال را باید پاسخ گفت که چگونه می‌توانند بگویند تا دو سال آینده قطعاً ظهور رخ نمی‌دهد چون مقدماتش فراهم نشده است!

در یادداشت پیشین سخنانی از مرحوم امام (ره) نقل شد که طبق مبنای برخی - و نه طبق مبنای ما - مصداق بارز توقیت است. آدرس آن از صحیفه امام (ره) ذکر شد. پس معلوم می‌شود که مبنای آن بزرگوار نیز در معنای توقیت با مبنای ما یکسان است. با این حال برخی بدون مراجعه به مصدر سخن، می‌گویند این نسبت دارای منبع قابل اعتمادی نیست! بگذریم.

برخی می‌گویند اگر مرحوم امام (ره) با ذکر نام حضرت حجت (عج) و علائم ظهور و خبر ملاقات افرادی با او تنور نهضت و انقلاب را داغ‌تر می‌کرد، دیگر امام خمینی (ره) نبود. اما بهتر است به‌جای تحریف شخصیت آن بنیان‌گذار کبیر انقلاب، از مبنای غلط خود در معنای توقیت دست برداریم. غیر از سخنانی که در یادداشت قبلی از ایشان نقل کردیم که همگی از صحیفه امام بود و امثال آن نیز در سخنان ایشان وجود دارد، باید گفته شود مرحوم امام (قده) در کلیدی‌ترین نقاط نهضت ابایی از ذکر ارتباط - ولو بگوییم با واسطه - با امام زمان (ع) نداشتند، مثل جریان شکستن حکومت‌نظامی در تماس تلفنی با آقای طالقانی و همچنین نقل مرحوم کوثری درباره سخن امام پیرامون بیرون کردن شاه.

در آخر باید بگویم خطر تخریب وجهه علمای بزرگ که پارساترین و محتاط‌ترین علما شیعه بوده‌اند، کمتر از خطر توقیتهای نادرست نیست، علمایی که به شدت تقوا معروف‌اند و با درایت در مجموعه احادیث و پرهیز از نگاه تک ساحتی، و با افقی فراتر، معنای دقیق توقیت را دریافته و به وظیفه خود در عصر غیبت - عصری که در آن «الشیعه تربی بالامانی» (شیعه با آرزوها پرورش می‌یابد) - به‌خوبی واقف‌اند.

البته ناگفته نماند که اگر کسی از پنج موهبت یکی را بازگو کند، و دیگری از صد موهبت الهی سه تا را بازگو کند، ولو به حسب ظاهر مطالب بیان شده شخص دوم بیشتر است اما قطعاً او به‌مراتب کتوم تر از شخص اول است، و این مثال برخی از اوتاد زمان ما است که اگر جز این بود بهجت دوران نبودند و البته مرحوم امام (ره) به‌خوبی بر شأن و مقام الهی او آگاه بود که به نقل دو مطلع موثق یعنی آیت‌الله مصباح و آیت‌الله مسعودی خمینی، هرگاه در کارها به گرفتاری و مشکلی می‌رسید نزد آن عالم بزرگوار (قده) می‌رفت و هرآنچه او می‌فرمود را بی‌درنگ عمل می‌کرد.

البته متناسب با هدف منشود - که روشنگری پیرامون یک انتساب غلط یا ناقص، و دعوت به رعایت تقوا در انتساب مطالب به دیگران بخصوص بزرگان بود - همان یادداشت قبلی برای محققین منصف کفایت می‌کرد، لذا از خداوند مسئلت می‌نماییم که ما را از لغزش‌ها حفظ نماید تا خدای ناکرده سهواً - تا چه برسد به‌عمد! - مطلبی را در جامعه منتشر نکنیم که در قیامت از عهده پاسخ آن برنیاییم.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
20 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.