پایگاه خبری جماران، نظام تربیتی موردنظر حضرت امام(ره) متأثر از ویژگیهای انسان کامل است. انسان کاملی که مطلوب نظر دین مبین اسلام بوده و به همین جهت جلوه ای از تمام صفات حق تعالی و جلوه گاه نور مقدس خداوندی است. انسانی که عصارة همه موجودات و فشردة تمام عالم است. بنابراین خصوصیات انسانی، تعریف تربیت از دیدگاه حضرت امام(ره)، از قوه به فعل رسانیدن استعدادهای نهفته و متعالی بشر در جهت الهی شدن اوست. پس نظام تربیتی مطلوب نظر ایشان، نظامی جهت دار و جهت آن راه مستقیم رسیدن به الله است.
به عقیدة امام خمینی، اساس عالَم، بر تربیت انسان است و تربیت انسان در رأس همة امور قرار دارد. این مسأله بیش از پیش، اهمیت تعلیم و تربیت را از دیدگاه امام راحلمان مینمایاند.
نظام تربیتی مطلوب از دیدگاه امام خمینی(ره)
مسأله بعدی، ابعاد نظام تربیتی مطلوب در نظر ایشان است. حضرت امام، تربیت بشر را بنا بر ماهیّت وجودی انسان دارای دو بعد مادی و معنوی میدانند. یعنی از آنجا که انسان ماهیتاً ملاحظات مادی و معنوی دارد، تربیت او نیز با توجه به دو بعد وجود انسانی صورت میگیرد و این به نوبة خود نکته مهم و قابل تأملی را مشخص میکند و آن اینکه برخلاف نظامهای تربیتی موجود که هیچ گونه سنخیتی میان ویژگیهای انسانی انسان با ملاحظات تربیتی او قائل نیستند و علوم امروزی آن را به حساب جدا بودن علم از ارزشهای انسانی طرح میکند، نظام تربیتی مطلوب حضرت امام دقیقاً در راستای ارزشهای وجود انسانی طرح و تنظیم میشود که این یکی از تفاوتهای بارز و اصولی نظریههای انسان شناسی غربی و نظامهای تربیتی وابسته بدان و نظام تربیتی مطلوب امام خمینی(ره) است.[1]
نکته قابل ذکر دیگر آنکه مجری و کارگزار اصلی تعلیم و تربیت الهی، شخص نبی است. چرا که مأموریت وی ـ به اذن الهی ـ اساساً در همین جهت تعیین شده است و پیامبر مأموریت هدایت بشر و خارج کردن وی از ظلمات به سوی نور را به عهده دارد. به عبارتی انبیا، مربیان بزرگ بشریت هستند و میخواهند سیادت فطری انسان را به سیادت عملی تبدیل کنند. پیامبر است که به شناخت مهارت و نگرش مربوط به این رسالت مجهز است و گلهای فطرت انسانها را شکوفا میکند و طبیعتاً اساسی ترین مسأله ای که برای پیامبر مکشوف است، جان (روان) انسان است. زیرا باید وی جان را بشناسد تاقادر به «جان پروری» باشد. فطرت بشری را آنگونه که هست بشناسد تا پرورش دهندة خوبی برای دیگران باشد. نکته قابل توجه این است که چگونگی راه تربیت بستگی به معرفت مربی از انسان دارد و معلم یا مربی هرطور که به انسان بیندیشد، همان طور به تربیت او همت خواهد گماشت.
جایگاه خانواده در نظام تربیتی امام خمینی(ره)
بعد از روشن شدن تعریف موضوع و ابعاد تربیتی مطلوب از نظر حضرت امام(ره)، اکنون به جایگاه خانواده در نظام تربیتی ایشان میپردازیم.
خانواده در نظام تربیتی امام خمینی(ره) جایگاه ویژه ای دارد. در راستای تفکر ایشان مبنی بر اهمیت فوق العاده تربیت انسان، خانواده به عنوان محملی برای این تربیت و مهد پرورش فکر و اندیشه و اخلاق و تعالی روح انسانی، جایگاه خود را مییابد. خانواده مبدأ بروز و ظهور عواطف انسانی و رکن عمدة جامعه است. لکن در این بین و در بین نقشهای مختلف اعضای خانواده اعم از مادر، پدر و فرزندان، بزعم حضرت امام، این مادر است که سهم اصلی و اساسی را در تربیت کودک ایفا میکند؛ تا آنجا که هیچ کس دیگر، حتی پدر، به پای او نمی رسد و حتی سایر کارگزاران تربیتی همانند معلم، استاد و... به هنگام مقایسه با نقش مادر جنبه ثانویه پیدا میکنند. حضرت امام(ره) در این راستا میفرمایند:
«دامن مادر بزرگترین مدرسه ای است که بچه در آنجا تربیت میشود. آنچه که بچه از مادر میشنود غیر از آن چیزی است که از معلم میشنود. بچه از مادر بهتر میشنود تااز معلم. در دامن مادر بهتر تربیت میشود تا در جوار پدر، تا در جوار معلم...»[2]
یا
«... خانههای شما باید خانة تربیت اولاد باشد... تربیت دینی، تهذیب اخلاق. توجه به سرنوشت اینها در عهده پدران است و در عهده مادرها. مادرها بیشتر مسئول هستند. و مادرها اشرف هستند. شرافت مادری از شرافت پدری بیشتر است. تأثیر مادر هم در روحیة اطفال از تأثیر پدر بیشتر است...»[3]
یا
«... این مادر که بچه در دامن او بزرگ میشود، بزرگترین مسئولیت را دارد و شریفترین شغل را دارد. شغل بچه داری، شریفترین شغل در عالم، بزرگ کردن یک بچه است و تحویل دادن یک انسان است به جامعه. این همان بود که خدای تبارک و تعالی در طول تاریخ برای انبیا فرستاد. در طول تاریخ از آدم تا خاتم، انبیا آمدند انسان درست کنند...»[4]
همان طور که از سخنان گهربار امام خمینی(ره) مستفاد میگردد، شروع پرورش کودک و انسان از دامن مادر است و دامن مادر اولین مرکز و محل تربیت کودک است زیرا شدت نقش پذیری که کودک از مادر دارد و تزریق و الهام مادر به کودک، از دیگران بیشتراست. از این رو به دلیل احاطة افعال و اقوال مادر بر افعال و اقوال کودک لازم است که مادران به مسئولیت خطیر خویش که همان شغل انبیاست یعنی تربیت فرزندان؛ در جهت صحیح و اسلامی بپردازند. این نقش اولیه و سازندة مادر در ساختار شخصیت فرزند است که باعث میشود «از دامن زن مرد به معراج میرود»[5] یا زنان و مردان بزرگ و مؤثر در جامعه و تاریخ به وجود آیند و لذا زن مربی جامعه میشود و نقشهای اجتماعیش برجستگی خاصی مییابد.
«... زن انسان است. آن هم یک انسان بزرگ. زن مربی جامعه است. از دامن زن انسانها پیدا میشوند. مرحله اول مرد و زن صحیح، از دامن زن است. مربی انسانها زن است. سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است...»[6]
نکته دیگر، اینکه حضرت امام (ره) نابسامانیها و مشکلات تربیتی جامعه، را به جدا شدن فرزند از مادر و پیدایش عقدههای ناشی از آن نسبت میدهند. ایشان ریشه اکثر بزهکاریها و آسیبها و مفاسد اجتماعی را درنتیجه عدم درک محبت مادری و محروم بودن از آن میدانند. همچنان که میفرمایند:
«...بچههای ی که از دامن مادر جدا شده اند و در پرورشگاهها رفتند... محبت مادر ندیده اند. عقده پیدا میکنند. این عقده ها منشأ همه مفاسدی است یا اکثر مفاسدی است که در بشر حاصل میشود. این جنگهای ی که پیدا میشود... این دزدیها، این خیانتها...»[7]
جامعه شناسی تربیتی خانواده و تئوریها
خانواده ومسائل مرتبط با آن در مرکز مباحث جامعه شناسی قرار دارد. هر جامعه شناس از دیدگاه و زاویه ای خاص به مطالعة آن پرداخته و اساساً برخورد جامعه شناسی با پدیده خانواده، به لحاظ بررسی روابط فرد و جامعه و مسأله «اجتماعی شدن»[9] و «فرهنگ پذیری»[10] بوده است. اجتماعی شدن به عقیدة جامعه شناسان، فرآیند یادگیری برای انسان بودن و انسان شدن است. نظریههای اصلی جامعه شناسی که در سطح خرد برای توصیف و تشریح این فرآیند ارائه شده اند، همه از انواع نظریههای یادگیری هستند. بسیاری از مطالعات و فعالیتهای کنونی در این مورد، ریشههای رفتارگرایی دارند و اصولاً تمام نظریه ها بر مکانیزم یادگیری تمرکز یافته است. بعضی دیگر از تحقیقات، از نظریه کنش متقابل سمبلیک[11] پیروی کرده و به جنبههای مختلف ایفای نقش در یادگیری تأکیدمی نمایند. سومین دسته از نظریههایی که در زمینه اجتماعی شدن ارائه گردیده است، به مراحل رشد در فرآیند اجتماعی شدن تأکید دارد. در این زمینه، روان شناس سوئیسی، «ژان پیاژه»[12] و طرفدارانش به توجیه مراحل مختلف رشد پرداخته اند.[13]
نظریههای یادگیری بر پایه اصول و قوانین شرطی شدن و تقویت، استوار است. افراد چیزهای ی را یاد میگیرند که برای انجام آنها پاداش دریافت کرده باشند. هرچند که نظریه یادگیری در جریان شرطی شدن و تقویت با فرآیند فهم و تعقل در تعلیم و تربیت سازگاری نداشته و آن را نادیده میگیرند، اما آنچه مسلم است و نتایج تحقیقات نیز تأیید میکند، مؤثر بودن پاداش و تنبیه در تثبیت یک رفتار یا ترک آن است و افراد آدمی نیز تحت تأثیر این دو عامل قرار دارند و ما نیز از دریچه تأثیر ـ و نه بیشتر ـ به این نظریه نگاه میکنیم.
موضوعی که در ایجاد ارتباط بین نظریه یادگیری و اجتماعی شدن اهمیت دارد، مسأله پاسخهای یاد گرفته نشده یا فراموشی و خاموشی[14] است. یکی از قواعد مهم فراموشی این است که در یک سلسله از حوادث و رویدادها احتمال فراموشی واقعه نخستین، بسیار کمتر است. لذا باید کوشش کرد که کودکان در شرایط و موقعیتهای ویژه، به مناسبترین و مطلوبترین صورت ممکن با هر پدیدة تازه ای آشنا شوند. نتایج مطالعات نشان میدهد که اگر فرد به هنگام یادگیری از نظر عاطفی درگیر موقعیت و شرایط شود، رفتار یاد گرفته شده به دشواری خاموش میشود و از آنجا که در یادگیریهای اولیه کودکی، عواطف همیشه همراه هستند، این یادگیریهای ابتدایی در مقابل تغییرات بعدی بسیار ثابت و مقاوم خواهند بود.[15]
از اینجا میتوان به فهم علمی سخنان امام(ره) درخصوص اهمیت نقش مادر در خانواده و تربیت فرزند پی برد. چرا که اولاً، دامن مادر، اولین محل پرورش انسانهاست. ثانیاً مادر موجودی عاطفی تر از سایر اعضای خانواده از جمله پدر است.و لذا کودک از نظر عاطفی در اولین برخورد تربیتی خویش، درگیر موقعیت میشود و رفتارهای فرا گرفته شده از سوی مادر در یادگیریهای اولیة کودک به لحاظ همراه بودن با محبت و عاطفة مادری، دیرتر و به دشواری خاموش یا فراموش میشود.
یکی دیگر از انواع مهم و اساسی یادگیری، الگوسازی[16] و تقلید است. تقلید یکی از ویژگیهای اجتماعی شدن انسانهاست.
«باندورا» و «الترز» نشان داده اند که کودکان احتمالاً رفتاری را تقلید میکنند که الگوی مورد مشاهده برای انجام آن رفتار، پاداش دریافت کرده باشد. بطور مثال دیده میشود که مادر ابتدا غذا را میچشد و لبها را با صدا به هم میزند تا کودک را متقاعد سازد که غذا خوشمزه است و او با خوردن غذا، به علت خوشمزه بودن آن، پاداش میگیرد.
گفتار حضرت امام نیز در این خصوص چنین است:
«... بچه وقتی در دامن مادرش هست میبیند مادر اخلاق خوش دارد. اعمال صحیح دارد. گفتار خوش دارد. آن بچه ها از همان جا اعمالش و گفتارش به تقلید از مادر که از همة تقلیدها بالاتر است و به تزریق مادر که از همه تزریقها مؤثرتر است، تربیت میشود...»[17]
چنانچه یکی از مطالعات کلاسیک دربارة نقش تقلید در اجتماعی شدن نشان داده است که واکنشهای بدون پرخاشگری والدین، نسبت به رفتار پرخاشگرانه کودکان، موجب کاهش رفتار پرخاشگری در آنها میشود. حال آنکه واکنشهای پرخاشگرانه و تنبیه والدین، رفتار پرخاشگرانه کودکان را افزایش میدهد. از آنجا که پدر و مادر نیرومندتر از کودکان هستند، پرخاشگری آنان در کوتاه مدت مؤثر میافتد و درحقیقت به کودکانشان نشان میدهند که رفتار پرخاشگرانه درصورتی که نیرومند باشند، مؤثر بوده و میتوان از آن استفاده کرد.
گفتار امام خمینی(ره) در این خصوص به گونه زیر است:
«... همه چشم و گوشش به حول و قول شما هست (کودک). از شما دروغ نشنود بعد دروغگو درآید از کار. اگر این دید مادر دروغ میگوید، بعد هم دید پدر دروغ میگوید، این دروغگو میشود. اگر دید مادر آدم صحیحی است، پدر آدم صحیحی است، این صحیح بار میآید...»[18]
طرفداران کنش متقابل سمبولیک نیز به دلیل تأکید بر رفتار ناشی از نقش، به چگونگی رشد تواناییهای کودکان برای ایفای نقش، توجه ویژه ای مبذول میدارند. این دانشمندان تأثیر ایفای برخی از نقشها را در رشد کودکان مورد توجه قرار داده. در این زمینه عقاید هماهنگی با نظریه پردازان یادگیری اجتماعی دارند. یعنی مانند آنها تقلید را به عنوان یک ویژگی مهم اجتماعی شدن کودک، در نظر میگیرند. بنابراین افرادی که به عنوان الگو انتخاب میشوند مسئولیت مهمی را برعهده خواهند داشت. زیرا اگر پدر، مادر، دوست یا معلم که الگوهای کودکان هستند افرادی ضعیف باشند، کودکانی که نقش آنان را تقلید میکنند نیز پدر، مادر، دوست یا معلم ضعیفی خواهند شد.
گفتار امام خمینی(ره) در این خصوص چنین است:
«... مادر خوب بچة خوب تربیت میکند و خدای نخواسته اگر مادر منحرف باشد، بچه از همان دامن مادر منحرف بیرون میآید...»[19]
منبع: حریم امام
فهرست منابع در دفتر نشریه موجود است