توبه یکی از مهمترین راههای بازگشت انسان به خود و خداست. انسانی که دچار غفلت یا گمراهی است و از خود واقعی دور شده و خود دروغین نفس را جایگزین آن کرده، باید به حقیقت خویش بازگردد. بازگشت به خود واقعی، به طریقی بازگشت به خدا است، چرا که انسان، همانند دیگر آفریدههای الهی، مظهری از مظاهر الهی است و همواره مظهر و سایه از صاحب آن مظاهر حکایت میکند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی و خبری جماران، علی جواهردهی در مطلبی که در روزنامه کیهان منتشر کرده، آورده است: توبه واقعی، بازگشتی همه جانبه از سوی بنده است ولی نباید این معنا را از یاد برد که تا صاحب سایه، بازگشتی نداشته باشد، سایه هرگز بازگشتی نخواهد داشت؛ زیرا حرکات و سکنات مظهر و سایه، مبتنی بر حرکات و سکنات صاحب سایه است. لذا در فرهنگ قرآنی، هر توبه و بازگشت بنده ای مسبوق به بازگشت و توبه الهی است.
از آن جایی که مسایل و مباحث توبه، از پیچیدگی و ظرافتهای خاصی برخوردار است، نویسنده با مراجعه به آموزههای قرآنی دیدگاه قرآن را در چرایی و چگونگی توبه بیان کرده و مواردی که شخص میبایست از آن توبه کند را تبیین نموده است.
چرا استغفار و توبه کنیم؟
برخی از اصطلاحات در فرهنگ قرآنی، با همه سادگی معنایی آن، از عمق و پیچیدگی و ظرافت های خاصی برخوردار است. شاید بارها این واژه را شنیده و یا به کار برده اید که توبه یکی از واجبات انسانی و تکالیف بشری است. از این رو همواره دیگران را به توبه و استغفار دعوت میکنید و یا خود بدان دعوت میشوید. وظیفهای که بارها شنیده میشود و تکرار میگردد.
برخیها هرگاه با مشکلی مواجه میشوند، خود درونی و یا دیگران، وی را به استغفار و توبه دعوت میکنند. گاه این دعوت چنان تکرار میشود که شخص ناخودآگاه و گاه شگفت زده میگوید و یا میپرسد، از چه توبه و استغفار کنم؟! من که گناه، خطا و اشتباهی نکردهام؟!
در فرهنگ ایمانی اسلامی مردم، این معنا جاافتاده که هر مشکل و سختی و رنج و مصیبتی با خطا و اشتباه و گناه آمیخته است و ریشه هر بلا و ناخوشی را می بایست در این امور جست. از این رو دعوت به استغفار و توبه را تنها راه نجات و رهایی از مصیبت و بلا و ناخوشی میدانند.
ولی تعریف گناه را باید کمی فراتر از ارتکاب جرایم و یا ترک واجبات و ارتکاب محرمات دانست. برخی از امور، در فرهنگ ایمانی، گناه است، در حالی که شخص آن را گناه نمیشمارد. از جمله این گناهان، غفلت از خداوند است. بسیاری از انسانها دچار غفلت میشوند و ذکر و یاد خداوند از دلهایشان بیرون میرود. همین غفلت است که بسیاری از مصیبتها و سختیها و رنجها را موجب میشود. خداوند در آیه 124 سوره طه میفرماید: و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا، هرکسی از یاد و ذکر من رویگردان شود، دچار سختی در زندگی میشود. اعراض از یاد خداوند و ذکر او میتواند به دو شکل صورت گیرد: گاه شخص از روی عمد برای خداوند جایگاهی در پروردگاری نمیبیند و او را در کارها و زندگی خویش لحاظ نمیکند و از یاد و ذکر او غافل میشود؛ و گاه دیگر اصولا خداوند در یاد و ذکر او نیست و به همه چیز جز خداوند توجه دارد.
بنابراین، علت بسیاری از مشکلات و سختیها در زندگی بشر را باید در رویگردانی و غفلت انسان از خدا جست، بسیاری از مردم این اعراض و غفلت را به عنوان گناه نمیشناسند. از این رو دعوت ایشان به توبه و استغفار از گناه را شامل این دسته از موارد ندانسته و از در انکار برمیآیند و مدعی میشوند که گناهی مرتکب نشدهاند تا توبه و استغفار کنند و از رنج و سختی که دچار آن شدهاند رهایی یابند.
این درحالی است که غفلت و اعراض از یاد خدا، خود گناهی بزرگ است، چرا که چنین غفلتی به معنای نادیده گرفتن پروردگاری خداوند و غفلت از ربوبیت الهی و خروج از توحید مطلق و گرفتاری به شرک خفی و نهان و بلکه شرک آشکار است.
اعراض و غفلت از خداوند و ذکر و یادش، با سرگرمی به دنیا مسایل روزانه زندگی نیز اتفاق میافتد؛ زیرا کسی که در پس و پیش و همراه هر چیز دنیایی و آفریدههای الهی، خدا را نمیبیند، به نوعی از خدا غافل شده است. درحالی که لازم است انسان همواره خدا را حاضر ببیند و بر نقش پروردگاری و ربوبیت الهی اذعان کند و پیش و پس و همراه هر چیزی خدا را ببیند تا به جای دنیا، خداوند اصالت یابد و هر چیز دنیوی از لهو و لعب بودن خارج شده و به عنوان ابزار رشد انسان در مسیر خدایی شدن درآید.
به سخن دیگر، کسی که همواره به یاد خداست و ذاکر دایمی است، هر چیز دنیایی را، مظهری از مظاهر الهی و بستر و ابزاری برای بهرهمندی انسان برای خدایی شدن و تقرب به خدا میداند و این گونه همواره مقصد و مقصود را در پیش چشم داشته و بدان سو حرکت میکند. در چنین حالتی اموری که در یک نگاه لهو و لعب به نظر می رسد، عامل تکامل و رشد و تعالی بشر میشود؛ چنانکه اموری که به نظر میرسد اصالت دارد، در هنگام غفلت و اعراض، عین لهو و لعب خواهد بود حتی اگر آن امر به ظاهر عبادتی برای خدا باشد؛ زیرا عبادت غافل، عین بازیچه کودکانه و سرگرم کننده است که گاهی این بازیچه و سرگرمی، امری چون اسباب بازی کودکانه است و گاه دیگر می تواند به ظاهر نماز و روزه و مانند آن باشد. به این معنا که شخص درحال نماز از خدا غافل باشد و در هنگام روزه گرفتن یاد خداوند در دلش نباشد.
به هرحال، وقتی از توبه و استغفار و بازگشت به خدا سخن به میان میآید، تنها مواردی نیست که انسان مرتکب ترک واجب و مستحبی یا انجام حرام و مکروهی شده باشد، بلکه میتواند شامل غفلت از خداوند و سرگرم شدن به دنیا نیز باشد که بسیاری از انسانها دچار آن میباشند و خدا را از یاد میبرند.
اینکه در روایت است که پیامبر(ص) پس از برخاستن از هر مجلسی، بیست و پنج بار استغفار میکرد؛ از این روست که در جلسه به طور طبیعی سخن از غیرخداست و گاه غفلت از هدف اصلی یعنی عبودیت در همه حال پیش میآید و پیامبر(ص) با آن که خود هرگز دمی از خداوند غافل نبوده است ولی حضور در جمعی که هنگام جلسه به طور طبیعی از خدا غافل میشوند و به «حدیث غیر» میپردازند، در آدمی تأثیر منفی میگذارد که این استغفار و توبه موجب دفع و رفع آثار این غفلت دیگران می شود. از این رو از التفات آدمی به انسانهای غافل نهی شده است تا شخص، از آثار عذابهایی که برای غافل فرستاده میشود در امان ماند. بنابراین، بهتر است که انسان پس از هر جلسهای به استغفار و توبه بپردازد تا از آثار غفلت دیگران محفوظ باشد.
بنابراین در پاسخ این پرسش نخست که چرا توبه و استغفار کنیم؟ باید به همه این نکات و ظرایف توجه داشت؛ زیرا برای رهایی از تأثیرات غفلت دیگران هم که شده می بایست به دژ استوار توبه و استغفار پناه برد. افزون بر اینکه کارکرد توبه و استغفار از نظر قرآن، کارکردهای سه گانه برای دفع بلا یا رفع بلای موجود یا جلب نعمت و رحمت الهی است. به این معنا که استغفار و توبه افزون بر دفع و رفع بلا میتواند موجبات جلب رحمت الهی را نیز فراهم آورد که خود به تنهایی امری بسیار مهم و اساسی است و سزاوار است که انسان به توبه و استغفار به عنوان ریسمان استوار الهی برای جلب نعمت و رحمت الهی چنگ زند و از این ابزار و وسیله کارآمد بهترین بهره را برد. (بقره، آیه 222 و نیز هود، آیه 09)
توبه، عنایت الهی و گرایش خدا و بنده
براساس آموزههای قرآنی، هر توبه انسان و بازگشت وی، مسبوق به توبه و بازگشتی از سوی خداست. این توبه و بازگشت از سوی خداوند، درحقیقت عنایتی خاص به بنده است. به عبارتی هر یا رب بشر مسبوق به لبیک خداوندی است و انسان پیش از این که دست به نیایش و دعا بردارد، این خداوند است که با رحمت واسعه خویش او را مورد توجه قرار داده و از وی خواسته است تا به سوی او بازگردد.
البته برخی از اندیشمندان، توبه از سوی بنده را تنها بازگشت از معصیت و خطا و پشیمانی از آن دانستهاند، درحالی که مسئله توبه فراتر از این امور است و چنان که بیان شد اموری فراتر از آنچه گفته شد را نیز شامل میشود. بنابراین بازگشت الهی به سوی بنده، تنها به معنای پذیرفتن توبه نیست، بلکه به معنای تذکر است. به این معنا که خداوند، با بازگشت خویش به سوی بنده او را مورد نظر و عنایت قرار میدهد و فرصت بازگشت و رهایی از غفلت را برای او فراهم میآورد. بنابراین اگر توبه خداوند سابق بر توبه بنده نباشد، اصولا توبهای تحقق نمییابد و این نظر عنایتی الهی به بنده است که او را به سوی خود میکشد و یاد و ذکرش را در او ایجاد میکند.
به سخن دیگر، خداوند هرگاه به بندهای رحم کند، به سوی او باز میگردد و همین توبه و بازگشت الهی موجب میشود تا در دل بنده یاد خداوند روشن گردد و بنده به سوی خداوند بازگردد. آنگاه است که توبه سومی نیز از سوی خداوند صورت میگیرد که همان توبه به معنای پذیرفتن بازگشت بنده به سوی خود است.
کسانی که خداوند به ایشان نظر نمیکند (لاینظر الیهم و لایکلمهم) از عنایت الهی محروم میباشند. این دسته افراد هرگز رنگ توبه را به خود نمیبینند و همواره در غفلت خویش سرگردان هستند.
پس انسان برای این توبه میکند که عنایت الهی شامل او شده است. بنابراین هرگاه شخصی دعوت به توبه و استغفار میشود و یا در دل او این معنا می گذرد و بدان پاسخ مثبت میدهد، درحقیقت مشمول رحمت و عنایت خاص الهی قرار گرفته است و این گرایش و محبت سابق الهی است که گرایش بنده را سبب شده است. (بقره، آیات73و 45) خداوند در آیه 45 سوره مائده میفرماید: یحبهم و یحبونه؛ خداوند ایشان را دوست میدارد و ایشان هم خدا را دوست میدارند؛ زیرا دوستی بندگان صالح خداوند، همواره مسبوق به دوست داشتن خداوند نسبت به ایشان است. از این رو حب و دوستی خویش نسبت به بندگان را مقدم بر دوستی بندگان نسبت به خود قرار داده است.
خداوند در آیاتی از جمله 128سوره آل عمران، 62و 72 سوره نساء و 51 و 72 و 106 سوره توبه و 42 سوره احزاب، اراده و مشیت الهی را اساس توبه بندگان و پذیرش آن از سوی خود معرفی میکند تا این گونه تأکید کند که هر توبه بندهای مسبوق به توبه خداوندی است.
از چه توبه کنیم؟
چنان که گفته شد دایره توبه بسیار گستردهتر از آنچه به نظر میرسد، میباشد. بنابراین، در توبه و استغفار باید نسبت به همه آن چیزهایی که غیر خداست، توبه کرد و به سوی خدا بازگشت. این بازگشت به سوی خداوند همه چیز را رنگ خدایی میبخشد. از این رو خداوند در آیه 05 سوره ذاریات فرمان «فرار به سوی خدا» را به طور مطلق می دهد بی آنکه بیان کند که از چه چیزی باید گریخت؛ زیرا باید از هر چیزی که انسان را به یاد خدا نیندازد، گریخت و توبه کرد.
ازنظر قرآن، انسانها باید همواره جهت فرارشان مشخص باشد. به این معنا که باید بدانند تنها به سوی خدا بروند و اما اینکه از چه چیزی یا چه کسی فرار کنند، آنچنان مهم نیست، زیرا برای هر چیزی دو جهت خدایی و غیر خدایی است. شخص باید از هر جهت غیرخدایی چیزی به سوی جهت خدایی آن چیز فرار کند و این همان معنایی است که در قرآن بارها مورد تأکید قرار گرفته است که انسان لازم است همه چیز را آیه بداند و هر کاری را به سبب وجه الهی آن انجام دهد؛ زیرا تنها همان جهت خدایی و وجه الهی آن چیز باقی و برقرار است و وجه غیرخدایی آن هالک و نیست می باشد نه اینکه بعداً نیست و هلاک میشود. (قصص، آیه88)
انسانها باید از هر چیزی که آدمی را به یاد خدا نمیاندازد توبه کرده و به سوی وجه و جهت خدایی آن باز گردند. از این رو بازگشت به خود واقعی انسان به معنای بازگشت به سوی وجه الهی انسانیت است و چنین شخصی همواره خدا را پیش و پس و همراه هر چیزی از جمله خود مییابد و این همان معنای ذکر الهی است که در توبه و استغفار به سوی خدا مدنظر می باشد.
البته در آموزههای قرآنی به برخی از مصادیق اموری که باید توبه و استغفار کرد اشاره شده است. این مصادیق در حقیقت مصادیق بارز و آشکاری است که موجبات غفلت آدمی را سبب میشود و آدمی را از ذکر و یاد خدا غافل میکند. از جمله این مصادیق میتوان به ارتداد (توبه، آیه47)، استهزاء و تمسخر دیگران (حجرات، آیه11)، اسراف و زیاده روی در اعتقادات و اخلاق و خوردنیها و نوشیدنیها (طه، آیات18 و 28)، افشای رازهای خانوادگی و زناشویی (تحریم، آیات 3و4)، بکارگیری القاب زشت و ناخوشایند (حجرات، آیه11)، تجسس در عیب و کاستی های دیگران (حجرات، آیه21)، بخل ورزی (قلم، آیات 71تا 23)، رباخوری (بقره، آیات278 و 279)، تهمت (نور، آیه21)، زنا (نساء، آیه61)، سوءظن و بدگمانی در حق دیگران (حجرات، آیه21)، سرقت (مائده، آیات 83و 93)، شهوترانی(مریم، آیات95و 06)، ظلم و ستم به دیگران (نساء، آیه46 و مائده، آیه93)، غیبت (حجرات، آیه21)، عیب جویی از دیگران (همان، آیه11)، کتمان حقایق (بقره، آیه159و 160) و قذف و تهمت درباره دیگران (نور، آیات4و5) و مانند آن اشاره کرد.
اینها نمونههایی از اموری است که انسان باید از آنها توبه کند. بسیاری از اینها گناهان و جرایمی هستند که در قوانین الهی نسبت به انجام آنها هشدار داده شده است؛ زیرا این امور موجب فراموشی و غفلت از خداوند میشود و آدمی را از حرکت در مسیر خدایی شدن باز میدارد. بنابراین لازم است که از این امور توبه کرده و به سوی خداوند بازگشت تا فرصت کمال یابی برای آدمی فراهم آید.
آنچه بیان شد تنها گوشهای از مسئله مهم توبه است و مسایل و مباحث دیگری در این مسئله وجود دارد که نیازمند تفصیل و تبیین در مقاله و یا مقالات دیگر است. باشد با بازگشت و توبه به سوی خداوند گامهای بلند در خدایی شدن برداریم.