جماران: پرتال امام خمینی درس گفتار دیگری از مجموعه تفاسیر دکتر فاطمه طباطبایی بر کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل امام خمینی را منتشر کرد.
کتاب شریف «شرح حدیث جنود عقل و جهل »، از آثار عرفانی امام است که در آن مباحث عرفان نظری، حکمت متعالیه و اخلاق مطرح شده است. این کتاب اما، بر خلاف «مصباح الهدایة الی الخلافة و الهدایة »، دیگر اثر عرفانی ایشان، یکسره در عرفان نظری نیست؛ بلکه، مباحث عرفان عملی را نیز در بر می گیرد و برای علاقه مندان به سلوک عرفانی بسیار مفید و راه گشاست. مباحث اخلاقی مطرح در این کتاب، به منزله ی پلی است برای رسیدن به معرفت الله، که غایت قصوای سلوک عملی امام خمینی است.
از این رو می توان این کتاب را، بیانگر اخلاق عرفانی امام نیز دانست. فرقِ فارق این کتاب، با سایر کتبی که به بیان مقامات و روش سلوک عرفانی پرداحته اند و توسط صوفیه، به نگارش در آمده اند، مشحون بودن آن، از آیات قرآن کریم و احادیثِ ائمه معصومین است.
«شرحِ حدیث جنود عقل و جهل»، مشتمل بر شش مقاله است که بلند ترین مقالات آن، مقاله ی ششم است. این مقاله، مبتنی بر بیست و پنج مقصد و هر مقصد مشتمل بر چند فصل است.
متن زیر، گزارشی است از درس گفتارهای سرکارخانم دکتر فاطمه طبایی، رییس انجمن عرفان اسلامی و مدیر گروه عرفان پژوهشکده ی امام خمینی و انقلاب اسلامی در تفسیر این اثر عرفانی امام خمینی.
او که خود مخاطب برخی از مهمترین متون و نامه های عرفانی امام خمینی است، و به عنوان عروس امام خمینی از اعضای بیت امام و همواره مورد محبت و توجه آن عارف بزرگ و درس آموخته مکتب عرفانی او بوده است؛ مدت مدیدی است که کلاس هایی در تفسیر این اثر استاد بزرگ خویش در دفتر انجمن علمی عرفان اسلامی، آغاز کرده است. متاسفانه پرتال امام خمینی، تاکنون، به جلسات قبلی این دروس دسترسی نیافته و به ناچار، از میانه کتاب به انتشار این دروس اقدام می کند.
این درس گفتار دکتر طباطبایی در تفسیر مقاله ششم، مقصد چهارده، فصل چهارم کتاب که از صفحه 288 کتاب آغاز می شود ارائه می شود.
«موعظت برای اصلاح نفس» عنوانی است که امام خمینی برای فصل چهارم انتخاب کرده است. در آغاز این نشست دکتر طباطبایی نخست به ادبیات و ارتباط عاطفی مولف با مخاطب خود اشاره می کند. او در اینجا تعبیر صمیمانه «هان! ای عزیز» امام خمینی را که او برای مخاطب قرار دادن خواننده اش در این بحث بکار می گیرد را مورد نظر دارد.
دکتر طباطبایی در ادامه توضیح می دهد که چگونه امام خمینی ناآرامی انسان را در مسیر اصلاح نفس نشانه پراهمیتی برای سنجش باورهای او می داند و چگونه او با استدلال هایی ساده نشان می دهد که «دغدغه نداشتن انسان برای اصلاح نفس» همانا؛ باور نداشتن و به تعبیری لطیف تر و گویاتر «کوری باطن» اوست.
واکنشی که گزاره «بچه ات در حال غرق شدن است» در وجود آدمی بر می انگیزد؛ و مقایسه آن با برانگیختگی و دغدغه های انسان نسبت به خبر از محاسبه آخرت؛ استدلالی است که امام خمینی برای ارزیابی باور خویشتن به دست می دهد.
امام خمینی در این جا در واقع شاخصی ساده برای تشخیص و ارزبابی مفهوم کوری باطن انسان ارائه می دهد و توضیح می دهد؛ چگونه ناآرامی ای که تلقی «حسبنا کتاب الله» به انسان مومن می بخشد؛ او را ناگزیر از اصلاح نفس خود می کند.
دکتر طباطبایی این نکته را مورد توجه قرار می دهد که از منظر امام خمینی هم برهان و هم شهود؛ هم عقل و هم نقل، می تواند انسان را به این باور و ناآرامیِ پیامد آن برساند. ناآرامی ای که تنها در اصلاح نفس، به آرامش می رسد.
او در ادامه توضیح می دهد که امام خمینی «کوری باطن» را ناشی از چه دلایلی می داند و این که از منظر او، راه حل کوری چشم باطن چیست؟
او تعریف امام خمینی را برای سه قوه شهوت، غضب و وهم یادآور می شود و با اشاره به این که در تعاریف ارائه شده؛ ما با نیروی غضب آن چه را که مضر است از خود دور می نماییم و با قوه ی شهوت، آن چه را که مفید است جذب می نماییم؛ متذکر می شود؛ حالا اگر این قوا در این جهت عمل ننموده و در فکر امور دیگری باشند و به امور نادرست اشتغال یابند، همین امر سبب «کوری چشم باطن» انسان خواهد گشت.
او توضیح می دهد که چگونه قوایی که باید بینش انسان را قوی کند و او را نسبت به بدی ها و خوبی ها حساس کند و آن ها را دفع وجذب کند، موجب کوری چشم باطن می شود و عکس العمل او را معکوس می کند.
دکتر طباطبایی سپس با اشاره با سه مفهوم عبادت، عبودیت و عبودت. متذکر می شود؛ این تقسیم بندی، نشان می دهد حتی پس از رسیدن به مرحله ی عابد بودن، مراحل دیگری در خود عبادت مطرح می گردد.
از منظر طباطبایی هنگامی که فردی لیاقت عبادت نمی یابد، در واقع هدف خلقت در مورد وی محقق نمی شود و شخص در جایگاهی که خداوند برای او مقرر کرده بود، قرار نمی گیرد. چنین فردی با تعاریفی که از انسان بیان میگردد، مطابقت ندارد و همچون چهارپایان عمل می کند. حتی می توان گفت از چهارپایان نیز پست تر شده است؛ چراکه به هدف وجودی خود نائل نگشته است.
او سپس با اشاره به منطق کلی حاکم بر کتاب یادآور می شود که در اثر حکومت نفس، عقل در انسان، کم رنگ می شود و جنود شیطان بر وجود او حاکم می گردد عقل، احکام خود را از وحی دریافت می کند و نفس از شیطان، بنابراین چنین فردی به جای اتصال به وحی، به شیطان متصل می شود.
او با تأکید بر این که اگر انسان استعداد خود را آگاهانه در جهت عبودیت شکوفا نکند، کر و کور بوده و از پشت پردة حقایق بی خبر خواهد ماند؛ یادآور می شود: انسان هنگامی که عبد نباشد، با پروردگار خود سنخیتی نخواهد داشت.
او متذکر می شود: انسان هنگامی خلیفةالله و جاویدان خواهد گشت که با پروردگار خود سنخیت داشته باشد؛ چراکه برای خلیفه ی خداوند شدن نزدیکی و هم صفت شدن با پروردگار امری اجتناب ناپذیر و الزامی است. انسان هنگامی که با پروردگار خود هم صفت می گردد، می تواند ادعای انسانیت کرده و خود را در آستانه ی بهشت موعود فرض نماید.
او سپس تعبیر الست بربکم؟ (آیا من پروردگار شما نیستم؟) را زیباترین موسیقی خلقت می داند که پیوسته جاری است.
مدیرگروه عرفان پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی در ادامه به سخن خواجه عبدالله انصاری درباره ی آیه ی " الست بربکم " اشاره می کند که میگوید هنگامی که خداوند فرمود الست بربکم، نفرمود که آیا شما بنده ی من هستید در حالی که بیان جمله بدین شکل نیز امکانپذیر بود و در ظاهر، معنای یکسانی داشت. لکن خداوند این گونه سؤال را مطرح کرد که آیا من رب شما نیستم؟
او ادامه می دهد: آیه ی الست، آموزنده ی شیوه ی گفتگو، شیوه ی تعلیم و شیوه ی مراوده است که باید از حضرت حق آموخت. ما نیز باید این درس اخلاقی را از پروردگار خود که اولین معلم عالم است "و علم آدم الاسماء" بیاموزیم.
دکتر طباطبایی سپس به این نکته پراهمیت اشاره می کند که برای فهم علامات جهنمی بودن طبق فرمایشات حضرت امام، به دل های خود نظر کرده و توجه نماییم که آیا این دل در جهت هدف خلقت آن که تفقه و تدبر در آیات الهی است، به کار گرفته شده است یا خیر؟
او سپس به این نکته اشاره می کند که در منطق امام خمینی قرآن برای قصه گویی و بیان وقایع تاریخی نیامده است. قرآن کتاب انسان سازی است و نظر کردن به آن بدون عمل فایده ای ندارد. همان طور نگاه کردن به نسخه ی پزشک یا از روی آن نوشتن، مرض درمان نمی شود.
مخاطب نامه های عرفانی امام خمینی در ادامه تفسیر خود از کتاب جنود عقل و جهل می گوید: اگرچه داشتن زندگی اخروی نیکو از زندگی نیک و درست در دنیا آغاز می گردد؛ اما قرآن برای بهبود وضعیت مالی و برخورداری از سایر مواهب دنیوی انسان نازل نشده و آنچه که که در بین بسیاری از ما رایج بوده و اشتباه است، این است که راه تشویق فرزندان خود به قرائت قرآن و یا سایر عبادات را در دادن وعده های دنیوی می دانیم. این تنزل قرآن و تأمین لذات و شهوات از قرآن چه شهوات دنیوی و چه اخروی، نشان دهنده ی آن است که انسان از حیوانیت خود خارج نگشته است.
او سپس این منطق کتاب امام خمینی را مورد تأکید قرار می دهد که انسان باید در هر سه قوا اعتدال پیشه کرده و متعادل باشد و اگر در یکی ازاین سه قوا -شهویه(بهیمه) وغضبیه(سبعی)و واهمه(شیطانیه)- رشد کرد از سایر بهائم و سباع و شیاطین جلو می افتد؛ چراکه انسان برخلاف حیوان در همه چیز نامحدود بوده و حد یقف ندارد.
مدیرگروه عرفان پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی سپس با طرح این پرسش که مقصود از لذات اخروی چه می تواند باشد؟ متذکر می شود که کسی که عملی را به نیت مثلا کسب بهشت انجام می دهد، به دنبال لذت در جهان باقی است. انسان به عنوان یک انسان باید هدف خود را از انجام عبادات قرب حضرت حق قرار دهد.
دکتر طباطبایی تأکید می کند: بهشت شأنی از شئون و مرتبه ای از مراتب محسوب می شود. و نظر کردن به آن به تنهایی به معنای آن است که از هدف عالی بازمانده ایم. امام شعری در این زمینه دارند که می فرمایند: این عبادت ها که ما کردیم خوبش کاسبی است
او با اشاره به این گزاره امام خمنی که " به حسب بعضی مراتب داخل آیه ی شریفه است که می فرماید: (اولئک کالانعام)."[14] می گوید: افرادی که به دنبال لذات می باشند بدان دلیل که ناآگاه بوده و به عبودیت خود پشت می نمایند، همچون چهارپایانند. این افراد قدمی برای عبد گشتن برنداشته و هرگز عابد نیز نشده اند. یکی از معانی که برای عبد شدن برشمرده می شود، آیینه شدن است. بدین مفهوم که انسان باید خود را به اندازه ای صفا دهد و لایه های وجودی خود را پاک نماید که همچون آیینه ی صیقل یافته، حق را نشان دهد. و بدین ترتیب از من و انانیت خود خارج گشته و "من" نبیند و "من"نگوید و در نتیجه آیینه ی وجود او تجلی گاه پروردگار گردد. چنان که پیغمبر اکرم فرموده اند: "من رأنی فقد رأی الحق".
دکتر طباطبایی ادامه می دهد: امام در این جا می فرمایند: انسانی که تمام زحمات و رنج ها و اهداف انبیاء و اولیاء و آیات قرآن و احادیث و علوم مختلف را وسیله ای برای تأمین شهوات خود می داند، همچون حیوانی است که تصور می کند انسان است.
بنابراین انسانی که از میان امور انسانی تنها این دو وجه را در نظر گرفته و تمام همّ و غم خود را بر آن می گذارد، باید در انسان بودن خود تجدید نظر نماید. امام در رابطه با موضوعی که این جا مطرح می کنند، می فرمایند انسان باید معلم به تعلیم اسماء باشد.
طباطبایی در پایان این درس گفتار خود، با ارائه سروده ای عرفانی از امام خمینی به محتوای واحد کتاب چهل حدیث در ایام جوانی و سروده های عرفانی 80 سالگی اشاره می کند و می گوید: این نکته بیانگر آن است که آنچه آموخته اند را به قلب خود داده و این مطالب جزء شاکله ی ایشان گشته است.
متن کامل این درس گفتار در پرتال امام خمینی بخوانید(اینجا را کلیک کنید)