١٩دی در واقع جواب کار مذبوحانه رژیم در مقابل امام خمینی (ره) بود.

حوزه‌ها احساس کردند باید با جامعه ارتباط مستقیمی داشته باشند لذا اساتید از حوزه وارد دانشگاه‌ها شدند و جوان‌ترها هم عده‌یی به دبیرستان‌ها رفتند و تعدادی دبیر از طرف حوزه استخدام می‌شدند و ما از این موارد زیاد داشتیم؛ این کارها باعث شد که یک نوع ارتباط تنگاتنگی بین قشر روشنفکر جامعه با روحانیت ایجاد شود
بعضی‌ها می‌گفتند درس راتعطیل نکنیم و فقط در درس سخنرانی کنیم. اطلاعیه هم ندهیم. چون برخی نمی‌خواستند امضا کنند. اما بعضی می‌گفتند نه، باید درس را تعطیل کرد و اعلام هم کرد که چرا تعطیل شده است. بالاخره درس تعطیل کردن در کل حوزه علمیه قم، رای آورد

تاریخ انقلاب از زبان انقلابیون اصیل شنیدنی است و می‌توان به آن به منزله کلاس درس نگاه کرد. آیت‌الله سیدحسین موسوی تبریزی یار و همراه انقلاب و امام خمینی (ره)، از افرادی است که شاید بتوان او را عامل اصلی قیام ١٩ دی مردم قم دانست؛ همان قیامی که به اعتقاد و اذعان اکثر قریب به اتفاق چهره‌های انقلابی، اعم از اصلاح‌طلب و اصولگرا، منجر به تحقق انقلاب شکوهمند اسلامی ایران شد. ایشان با حکم شخص بنیانگذار انقلاب، به سمت دادستان کل کشور منصوب شده و از سوی دیگر با دستور امام راحل مامور تاسیس دفتر تبلیغات اسلامی برای ساماندهی امور تبلیغ طلاب حوزوی می‌شود. آیت‌الله سیدحسین موسوی تبریزی در گفت‌وگوی خود با «اعتماد» می‌گوید: پس از آنکه یادداشت توهین آمیز روزنامه اطلاعات به امام خمینی (ره) را در عصر روز ١٧ دی‌ماه دیدم، به منزل آیت‌الله نوری همدانی که پدرزنم باشد رفتم و گفتم باید در مقابل این اهانت، اقدامی کنیم. با اینکه ساعت هشت و نیم شب و هوا تاریک بود، به درب منزل آیت‌الله یوسف صانعی رفتم و از ایشان خواستم به منزل آیت‌الله نوری همدانی برود تا من برگردم. من به سراغ آیت‌الله مشکینی، وحید خراسانی، مکارم شیرازی، سبحانی، محمد یزدی، محمدی گیلانی، طاهری خرم آبادی و... رفته و به آنها گفتم و به منزل آیت‌الله نوری همدانی آمدند. در آن جلسه که حدود ١٣ نفر بودیم تصمیم بر این شد که فردا ١٨ دی‌ماه درس‌های حوزه علمیه تعطیل باشد و در روز ١٩ دی‌ماه در اول کلاس‌های درس سخنرانی کنیم. برخی بازاریان نیز بعد‌از‌ظهر ١٨ دی‌ماه نزد من آمدند و گفتند ما هم می‌خواهیم حرکتی کنیم و فردا بازار تعطیل باشد و... آیت‌الله سیدحسین موسوی تبریزی که در حال حاضر دبیرکل مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم نیز است، در بخشی دیگر از این گفت‌وگو در خصوص مصادره انقلاب توسط برخی افراد نیز به اظهارنظر می‌پردازد. مشروح گفت‌وگوی خواندنی «اعتماد» با آیت‌الله سیدحسین موسوی تبریزی که همزمان با سالروز ١٩ دی صورت گرفت را در ادامه بخوانید.

حضرت آیت‌الله! علت قیام ١٩ دی مردم قم در سال ٥٦ که به گفته بسیاری از انقلابیون و افراد سیاسی، جرقه اصلی پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ٥٧ است، چیست؟
بعد از آنکه سال ٤٢ حضرت امام (رض) تبعید شدند، یک مقدار زیادی خفقان در جامعه حاکم شد. در عین حال که خفقان حاکم می‌شد، از یک طرف رشد فکری در جامعه و در قشر باسواد و دانشگاهی کشور زیاد می‌شد. از طرف دیگر با برنامه‌هایی که شاه، درباره مسائل اقتصادی و تقسیم اراضی در دهات پیش آورد، با آن برنامه‌یی که ظاهرا تبلیغ خوبی می‌کردند که به نفع کشور است، حالا یا خیانت شد و عده‌یی مجریان خیانت کردند، یا چیز دیگر، بالاخره به ضرر کشور تمام شد؛ مثلا قبلا مالک‌های بزرگ در دهات بودند و خانه‌ها و ملک‌ها داشتند و کشاورزی کلان می‌کردند؛ دهاتی‌ها هم آن موقع برای آنها کار می‌کردند. در عین حال در آنجا یک کاری داشتند، یک مزدی داشتند اما ظلم هم به آنها می‌شد، تبعیض هم بود، درآمد و حاصل دست‌شان را و حاصل رنج‌شان را دیگران می‌بردند. گاهی هم خیلی با شکنجه و زور و آزار و اذیت که از طرف قوانین و مالک‌های بزرگ انجام می‌گرفت، به آنها ظلم می‌شد؛ به هر صورتی که بود تا آن موقع دهات‌ها آباد بودند و زراعت خوب بود اما وقتی این مساله تقسیم اراضی پیش آمد، زمین‌ها را از مالک‌ها گرفتند و به رعیت دادند؛ عوض اینکه بیایند و برای این مردم رعیت امکانات بدهند تا بروند در آن زمین‌های کشاورزی بکارند و محصولاتی به دست بیاورند و بعد حاصل را ببرند و در بازار بفروشند، این کار را نکردند؛ فقط یک نماد شد به نام طرح تقسیم اراضی این کار باعث شد که آن خان‌های دهات به شهرهای بزرگ آمدند. علاوه بر آن، آن کشاورزها هم ماندند و نتوانستند کار کنند؛ به همین دلیل آنها هم هجوم آوردند به شهرهای بزرگ. این موضوع فعلا کنار؛ از یک طرف کارخانه‌ها و شرکت‌های صنعتی که تازه می‌خواست در کشور ایجاد شود، بالاخره رشد صنعتی را در جامعه پیش می‌آورد. نفت هم در سال ٤٨ گران‌تر شد و یک سازمان اوپک را در همان سال‌ها تشکیل دادند؛ این کار باعث شد که نفت در بازار حراج نشده و با یک قیمت بهتری به فروش برسد یعنی همان اول از دو دلار در هر بشکه به قیمت هشت دلار رسید. تا اینکه آرام آرام بیشتر شد. و پول کلان در دست دولت آمد و این هم در اختیار شاهزاده‌ها و پولدارهای واقعی قرار گرفت؛ به این ترتیب در شهرها، ظاهر شهرها را ساختند، کارخانه‌ها درست شد و کارگرها همان کشاورزهای دهات، آمدند در تهران، تبریز و اصفهان و دیگر شهرهای بزرگ، کارگر کارخانه‌ها شدند یعنی یک قشر عظیمی از شهرهای بزرگ درست شد که قشر فقیر و ضعیف و محروم بودند و یک قشر قلیل اندکی هم یا پولدار درجه یک بودند یا متوسط به بالا بودند و این تضاد طبقاتی روز به روز خود را بیشتر نشان می‌داد. زجری که در جامعه ایجاد شده بود، در میان این طبقه پایین و پایین‌تر از متوسط، ناراحتی‌هایی که در مقابل تبعیض‌ها می‌دیدند، روز به روز خشم این مردم را بیشتر می‌کرد؛ از یک طرف رشد فرهنگی و آگاهی مردم را شاهد بودیم؛ دانشگاهی به مرور بیشتر می‌شد، دبیرستانی بیشتر می‌شد و از آن طرف هم حوزه‌ها و روحانیت بعد از اینکه جرقه انقلاب زده شد، تکان خوردند. از دو جهت، هم درباره مسائل سیاسی وارد شدند، حوزه‌ها احساس کردند باید با جامعه ارتباط مستقیمی داشته باشند لذا اساتید از حوزه وارد دانشگاه‌ها شدند مثل آیت‌الله مطهری، آیت‌الله مفتح، آیت‌الله بهشتی، مرحوم آقای گلزاده غفوری، مرحوم شهید آقای باهنر و خیلی از اینها؛ این شخصیت‌ها به دانشگاه‌ها رفته و استاد دانشگاه شدند و جوان‌ترها هم عده‌یی به دبیرستان‌ها رفتند و تعدادی دبیر از طرف حوزه استخدام می‌شدند و ما از این موارد زیاد داشتیم؛ این کارها باعث شد که یک نوع ارتباط تنگاتنگی بین قشر فرهنگی و روشنفکر جامعه با روحانیت ایجاد شود.
بعد به مرور هم، افراد روشنفکر دانشگاهی، خودشان را در دانشگاه‌ها نشان دادند، سخنرانی‌های مختلف، جلسات مختلف و به‌خصوص از وقتی که مرحوم دکتر شریعتی وارد مساله شد. ایشان از خارج آمدند و به مرور در مشهد و بعد هم در تهران، در دانشگاه‌ها یا در حسینیه ارشاد، همین طور در جاهای دیگر و در شهرهای مختلف دعوت می‌شدند و صحبت می‌کردند. سخنرانی‌های چهار ساعته چندین هزار نفری و گاهی هم چند صد نفری انجام می‌شد، این اقدامات در نوع خود باعث رشد فکری جامعه شد.
در عین حال از طرفی هم شکنجه و بگیر و ببند ایجاد شده بود یعنی حکومت با کوچک‌ترین مساله‌یی دستگیر می‌کرد و هیچ ملاقات نمی‌داد؛ از سال ٥٤ به بعد این دستگیری‌ها بیشتر شد. اوج خفقان زمان شاه، بین سال‌های ٥٤ تا ٥٦ بود و این اوج خفقان زمان شاه، از آن جهت بود که وقتی کسی دستگیر می‌شد، به خاطر یک رساله امام خمینی (ره) یا به خاطر یک کتاب دکتر شریعتی دستگیر می‌شد یا به خاطر یک سخنرانی مختصر دستگیر می‌کردند و متاسفانه وقتی کسی دستگیر می‌شد، تا یک سال شاید هم دوسال و کمتر و بیشتر، اطلاع نداشتیم کجا هستند و اجازه ملاقات هم نداشتیم و این در خصوص یکی از برادرهای خود من حاج سیدحسن آقا ایجاد شد و از آن طرف، شکنجه، بسیار بسیار شدید شده بود؛ مثل آویزان کردن مردم، شلاق زدن که جای خود داشت، داغ کردن، ناخن کشیدن و امثال اینها، بسیار بسیار زیاد شد. اعدام‌ها هم که از سال ٥١ و ٥٢ شروع شد و تا سال ٥٥ هم ادامه داشت و اینها باعث می‌شد که روز‌به‌روز جامعه متشنج شود؛ از میان علما هم در سال ٥٤، افرادی را بردند و در زندان شهید کردند، افرادی مثل شهید سعیدی، شهید غفاری و امثال این بزرگان.
بزرگان قم را مثل آیت‌الله منتظری، آیت‌الله مشکینی، آیت‌الله فاضل لنکرانی، آیت‌الله نوری همدانی و خیلی‌ها را یا تبعید کردند یا به زندان بردند. البته هر تبعیدگاهی که این علما می‌رفتند، همان جا را مبدل می‌کردند به یک کانون تبلیغات و مردم را جذب می‌کردند. این باعث شد که جامعه از درون آگاه شود و بسوزد و سوز داشته باشد و نسبت به آینده نگران باشد؛ اما یک ترسی بر مردم، حاکم بود؛ هنوز به انفجار نرسیده بود تا اینکه مرحوم شریعتی، شهید شد و آنجا یک مقدار باز دوباره در دانشگاه‌ها جرات پیدا کردند و سخنرانی و جلسات و اینها اثر گذاشت؛ تا اینکه مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی در سال ٥٦ شهید شد و از آن پس، دیگر نه‌تنها دانشگاهی، که بازاری و روحانی و عامه مردم وارد میدان شدند و این ورود باعث شد در جامعه، آن ترس شدید ریخته شود و آگاهی دادن به مردم دوباره در سخنرانی‌ها و فاتحه‌ها بیشتر شود؛ تا اینکه مساله ١٩ دی پیش آمد.
بله. در خصوص قیام ١٩ دی توضیح دهید؛ اینکه چطور شد اعتراض اولیه تبدیل به قیام شد؟
١٩دی در واقع جواب کار مذبوحانه رژیم در مقابل امام خمینی (ره) بود؛ البته من فکر می‌کنم کلاه سر شاه گذاشتند؛ فکر کردند که اگر یک تهمت به امام خمینی (رض) بزنند، ماجرا حل می‌شود؛ فکر کردند امام را از حیثیت و آبرو ساقط کردند و حرکت‌های انقلابی و اعتراضی تمام شد و رفت. چه زمانی بود این ماجرا؟ ١٩ دی ٥٦. تقریبا درست یک ماه و نیم بعد از چهلم شهادت آقا مصطفی خمینی (ره)؛ یعنی مرحوم حاج آقا مصطفی که شهید شد، تا چهلم ایشان این شهر و آن شهر و به ویژه قم، غوغا و مجالس فاتحه خوانی فعال بود و این برای جامعه خیلی مفید و برای حکومت شاه بد بود. ١٠ الی ١٥ روز بعد از چهلم حاج آقا مصطفی، دهه محرم شد. دهه محرم ٥٦، تقریبا تمام شهرهای بزرگ حتی شهرهای کوچک مثل جهرم و اطراف شیراز و آذربایجان و تهران و همه جا، عزاداری و سینه‌زنی، تبدیل به کارهای سیاسی شد. اینکه جهرم را نام بردم، نوارهای صوتی جهرم بعد از عاشورا در کشور توزیع شد؛ شعارشان هم این بود که «کاخت کنم زیر و زبر، یابن مرجانه »؛ یا در جاهای دیگر. این جو سیاسی تمام دهه محرم سال ٥٦ را در بر‌گرفت و این باعث شد که حکومت به فکر این بیفتند که مثلا این غائله را بخوابانند. چون همه در این مجالس، از امام خمینی (رض) اسم می‌بردند. البته به کار بردن لفظ امام برای امام خمینی (ره)، برای نخستین بار در تهران و در چهلم حاج آقا مصطفی، یعنی ٧ الی ٨ روز قبل از محرم ٥٦، به کار برده شد؛ علمای بزرگ تهران مثل آقای بهشتی و... با همراهی اعضای جامعه روحانیت آن زمان، مجلس فاتحه‌یی برای حاج آقا مصطفی و در مسجد ارگ تهران گرفتند و همین آقای حسن روحانی که اکنون رییس‌جمهور است، سخنران آنجا بود؛ در آنجا لفظ امام را برای نخستین بار، ایشان گفته بود؛ بعد از دهه محرم، یادم نیست ٢٥ محرم یا یک روز این طرف و آن طرف. ١٧ دی ٥٦ پیش آمد. ١٧ دی‌ماه را حکومت شاه، روز آزادی زنان نامگذاری کرده بودند؛ چون حکومت پهلوی حجاب را در این روز برداشته بود و هر ساله به این بهانه آن روز را به عنوان عید آزادی زنان جشن می‌گرفتند. در آن روز، مقاله‌یی با عنوان رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات نوشته شد و البته بعدا معلوم شد یک شخص دیگری نوشته و در ساواک رشیدی مطلق یک اسم جعلی بود؛ شخص دیگری و با دستور این مقاله را نوشته و چاپ کردند و کل آن به این خاطر بود که به امام خمینی (رض) اهانت کنند؛ مثلا می‌گفتند ایشان اصلا هندی است و ایرانی نیست، شعرهای عاشقانه می‌گوید، از انگلستان پول گرفته و انگلیسی‌ها با چمدان پول دادند و...، تا تقدس امام (رض) را در نزد مردم پایین بیاورند؛ خب این ماجرای علت قیام ١٩ دی مردم قم در سال ٥٦ بود.
لطفا بفرمایید که کیفیت اعتراض به این مقاله چگونه بود؟
وقتی که این مقاله نوشته شده بود، دهه سوم محرم سال ٥٦ بود؛ آن موقع و در دهه سوم محرم، آقا شیخ محمد یزدی (رییس فعلی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم) مجلس روضه داشت. آقای شیخ محمد یزدی، از دوستان ما بود؛ چون همه با هم دوست بودیم و همه طرفدار امام (رض) بودیم؛ ایشان هم همین طور؛ در مجلس روضه منزل ایشان، دوستان و و انقلابی‌ها جمع می‌شدیم؛ در آن سال این حاج آقای محمدتقی خلجی سخنران بود و انصافا قشنگ و انقلابی صحبت می‌کرد. می‌دانید که منزل آقای یزدی در آن زمان، رو به روی بیت آیت‌الله منتظری (ره) بود که مثل اینکه اکنون موسسه نشر آثار امام خمینی (ره) آنجا را گرفته و امروز تبدیل به مدرسه فقهی امام خمینی (ره) شده است. عصر روز ١٧ دیماه ٥٦ به روضه منزل آقای یزدی رفته بودم. آن موقع خود من یکی از اساتید معروف قم بودم و به ٣٠٠ الی ٤٠٠ شاگرد در مسجد نو درس می‌گفتم. از منزل آقای یزدی در ساعت ٨ شب که بیرون می‌آمدم. یکی از شاگردانم، روزنامه اطلاعات خریده بود و مقاله معروف را به من نشان داد؛ من همانجا در کوچه روزنامه را خواندم؛ آن وقت برگشتم منزل آقای یزدی و گفتم همچین چیزی نوشته است و باید حرکتی انجام داد. انصافا ایشان هم گفت هرچه شما بگویید و هر کاری کنید، من انجام می‌دهم. گفتم من به شما خبر می‌دهم. ابتدا آمدم منزل آیت‌الله نوری همدانی، چون دامادش بودم و به همین دلیل اول آنجا رفتم و گفتم جریان این طور است و من الان نمی‌توانم بروم این و آن را ببینم تا به خانه کسی برویم؛ شما در خانه باشید تا من دوستان را پیدا کنم که بیایند اینجا و فکر کنیم. اول گفتند دیر‌وقت است و... و واقعا هم دیر بود؛ گفتم نه، حالا امشب باید دوساعتی دیرتر بخوابیم.
ساعت چند بود؟
همان ساعت هشت یا هشت و نیم شب بود. بعد با خودم فکر کردم اگر آیت‌الله نوری همدانی تنها بماند، تا من کارها را دنبال کنم، ممکن است استراحت کند و وقتی کسی بیاید بد باشد؛ آقای آیت‌الله یوسف صانعی، آن زمان خانه‌اش مقابل خانه آیت‌الله نوری همدانی و در همان کوچه بیگدلی خیابان صفاییه بود؛ کمی بعد‌تر از منزل آیت‌الله نوری همدانی کوچه‌یی به نام کوچه شیرین، منزل آیت‌الله یوسف صانعی بود؛ فوری رفتم اول منزل ایشان و گفتم شما همین الان بروید منزل آیت‌الله نوری همدانی و با ایشان صحبت کنید تا من ببینم چه کار می‌کنم. بعد رفتم خدمت آیت‌الله مشگینی و ایشان را برداشتم و آوردم منزل آیت‌الله نوری همدانی و بعد خدمت آیت‌الله وحید‌خراسانی و آیت‌الله سبحانی و آیت‌الله مکارم شیرازی رسیدم و همه اینها را اطلاع دادم و ایشان هم گفتند می‌آیند و آمدند و همین طور آیت‌الله طاهری‌خرم‌آبادی (ره) و همین آیت‌الله مومن بودند؛ به آیت‌الله یزدی هم گفتم و خودشان آمدند و یکی هم آیت‌الله محمدی گیلانی؛ خلاصه این شخصیت‌ها برای جلسه و تصمیم‌گیری، در منزل آیت‌الله نوری همدانی جمع شدند؛ فکر می‌کنم با من و آیت‌الله نوری همدانی مجموعا ١٣ نفر شدیم. آن وقت آنجا بگو مگو و صحبت شد که چه کاری کنیم؟ همه می‌گفتند کاری است خلاف و باید هم جواب داد. اما چگونه باید جواب داد؟ یک چیزی بنویسیم؟ درس تعطیل کنیم؟ سخنرانی کنیم؟ و...؛ بعضی‌ها می‌گفتند درس تعطیل نکنیم و فقط در درس سخنرانی کنیم. اطلاعیه هم ندهیم. چون برخی نمی‌خواستند امضا کنند. اما بعضی می‌گفتند نه، باید درس را تعطیل کرد و اعلام هم کرد که چرا تعطیل شده است. بالاخره درس تعطیل کردن در کل حوزه علمیه قم، رای آورد و تقسیم کار شد در رابطه با مراجع تقلید. و مثلا بعضی‌ها گفتند می‌رویم پیش آیت‌الله‌العظمی شریعتمداری(ره)، بعضی‌ها پیش آیت‌الله‌العظمی مرعشی نجفی(ره)، بعضی‌ها هم پیش آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی(ره) و برگزاری این جلسه را به اطلاع شان برسانیم. من یادم هست که بعضی از اساتید بزرگ را هم، دو سه نفر به عهده گرفتند. از جمله من با یکی از دوستان نزدیکم به نام آقای شاکری که با او این طرف و آن طرف می‌رفتیم، همان شبانه خدمت برخی از اساتید برجسته حوزه همچون آقایان ستوده، اعتمادی و... رفتیم تا به اطلاع‌شان برسانیم که فردا حوزه تعطیل باشد. خلاصه کارها را تقسیم‌بندی کردیم و هر کدام مان به سراغ دو یا سه نفر از اساتید برویم. آقای مومن و آقای طاهری خرم آبادی (ره) هم بنا شد به آیت‌الله مرتضی حائری پسر آیت‌الله شیخ عبدالکریم و آیت‌الله گلپایگانی بگویند؛ بالاخره گفته شد و بحمدالله کار گرفت و بنا شد درس‌های حوزه فردا ١٨ دیماه تعطیل باشد و ١٩ دی هم درس‌ها را شروع کنیم و در سر درس هم هر یک از اساتید صحبت کنند. بالاخره روز ١٨دی‌ماه ٥٦ درس‌های حوزه تعطیل شد و طلاب و فضلای حوزه علمیه قم جمع شدند و به منزل آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی(ره)، منزل آیت‌الله‌العظمی شریعتمداری(ره) و منزل آیت‌الله‌العظمی مرعشی نجفی(ره) و منزل آیت‌الله‌العظمی آملی‌لاریجانی(ره) رفتند و هر کدام‌شان خوب صحبت کردند. هم این توهین انجام شده در روزنامه اطلاعات را محکوم کردند و هم طلبه‌ها را تشویق کردند که شما کار خوبی کردید. زمینه خیلی آماده شد. بازاری‌ها این کار حوزه علمیه را فهمیده بودند و چند نفر بازاری هم از قبل انقلابی بودند و با ما هم آشنا بودند. اینها بعد از ظهر ١٨ دی‌ماه آمدند پیش من که ما در بازار هم می‌خواهیم حرکتی کنیم؛ گفتم چه بهتر و کارتان را انجام دهید. گفتند فردا می‌خواهیم بازار را ببندیم و در خیابان راه بیفتیم و شعار بدهیم. گفتم خیلی خب شما همان اول صبح بازار را ببندید و راه بیفتید؛ من ساعت ٩ صبح در مسجد نو [‍مسجدی در ابتدای میدان آستانه و مابین مسیر حرم حضرت معصومه(س) تا بازار اصلی قم] کلاس درس برای ٢٠٠ تا ٣٠٠ طلبه دارم. شما از بازار به سمت حرم حضرت معصومه(س) حرکت کنید و وقتی من در مسجد نو و در حال درس دادن، صدای شما را بشنوم، کلاس را تعطیل می‌کنم و ٢٠٠ الی ٣٠٠ طلبه‌یی که پای درس هستند را بیرون می‌آورم و با هم حرکت می‌کنیم. نخستین درس، صبح‌های آن زمان در مسجد اعظم قم، درس آیت‌الله‌العظمی شریعتمداری (ره) بود؛ گفتم با بازاری‌ها و طلبه‌ها می‌رویم آنجا و می‌گوییم بازار تعطیل است و از آقا هم می‌خواهیم درس را تعطیل کند؛ همین‌طور شد. بازاری‌ها آمدند و ما هم درس را نصفه‌کاره تعطیل کردیم؛ به این ترتیب طلبه‌ها با بازاری‌ها متحد شدند و شعار گویان تا مسجد اعظم حرم حضرت معصومه(س) رفتند. وقتی به مسجد اعظم رسیده بودند، آیت‌الله‌العظمی شریعتمداری (ره) درس را شروع کرده بودند. اینها داخل شدند و شعار دادند و آقای شریعتمداری(ره) هم درس را تعطیل کردند و گفتند امروز هم درس تعطیل است؛ بعد از آن ساعت، آیت‌الله‌العظمی مرعشی نجفی(ره) هم در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه(س) درس می‌گفتند که ایشان هم خود به خود نیامدند و درس ایشان هم تعطیل شد و درس بعدی هم درس آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی(ره) در شبستان دوم مسجد اعظم بود که آن درس هم تعطیل شد؛ یعنی درس‌ها آن روز هم تعطیل شد. و آن وقت این بازاری‌ها و طلبه‌ها، آن روز گفتند برویم اول منزل آیت‌الله علامه طباطبایی (ره)؛ منزل علامه طباطبایی همان بغل منزل آیت‌الله منتظری(ره) بود. علامه طباطبایی(ره) هم به دلیل کسالت‌شان خیلی کوتاه صحبت کردند و بعد آقای شیخ محمد یزدی، به دستور ایشان صحبت کردند؛ بعد، از آنجا رفتیم مدرسه آیت‌الله مکارم شیرازی و آنجا ایشان صحبت کرد و خوب هم صحبت کرد و بعد از آنجا، همه با هم رفتیم منزل آیت‌الله وحید خراسانی؛ نوار صوت این سخنرانی‌ها را من دارم. آنجا هم آیت‌الله وحید خراسانی صحبت کرد و خیلی خیلی خوب صحبت کرد. آن وقت بعد از سخنرانی آیت‌الله وحید خراسانی، ظهر شد؛ قرار گذاشتیم و بنا شد ساعت ٤ عصر برویم منزل آیت‌الله نوری‌همدانی و بعد از آن برویم منزل آیت‌الله مشگینی؛ بالاخره تا ظهر برخی تهرانی‌ها هم خبر‌دار شده بود و از تهران هم عده‌یی برای تظاهرات آمده بودند و ما مجبور شدیم برای تجمع در مقابل منزل آیت‌الله نوری‌همدانی، بلندگو در کوچه بگذاریم. ساعت ٤ جمعیت کثیر در حیاط و کوچه پر شده بود. آیت‌الله نوری‌همدانی به من دستور دادند که شما ابتدا صحبت کن و من با وجود اینکه برنامه نداشتم صحبت کنم، به دستور ایشان صحبت کردم. ابتدا من حدود ٢٥ دقیقه صحبت کردم و بعد حدود ٤٠ دقیقه آیت‌الله نوری‌همدانی و خیلی هم خوب صحبت کردند و بعد جمعیت آتشی و شعار بده رفتند به سمت منزل آیت‌الله مشگینی؛ سر چهارراه شهداء که دفتر تبلیغات اسلامی هم آنجاست. جمعیت را بستند به رگبار و اسلحه و ١٠ الی ١٥ نفر شهید شدند و چند نفر هم زخمی شدند و آن شب ماجرا تمام شد و دیگر ادامه پیدا کرد. و فردای ١٩ دی اطلاعیه‌ها و بیانیه‌های مختلف و چهلم‌ها ادامه پیدا کردند.
اینکه افرادی که شاید نقشی هم در انقلاب نداشته باشند، به جای امثال شما که همراه امام و انقلاب بودید، بیایند و تاریخ انقلاب را توضیح دهند، آزرده خاطر نمی‌شوید؟
فقط از تحریف تاریخ انقلاب دلم می‌گیرد اما از اینکه خودم نباشم، اصلا دلم نمی‌گیرد؛ فقط از تحریف تاریخ انقلاب دلگیر می‌شوم؛ چه اشکالی دارد دیگران نقل کنند؟ فقط حرف ما این است که دروغ نقل نکنند. یک بار نشسته بودم و دیدم که تلویزیون شخصی را نشان می‌دهد که می‌گوید در روز ١٩ دی از منزل آقای نوری‌همدانی همه باهم رفتیم منزل علامه طباطبایی و...؛ در حالی که تجمع منزل آیت‌الله طباطبایی (ره) صبح بود و صبح هم اصلا درگیری نبود. این دروغ‌ها را که می‌شنوم دلم می‌گیرد چون تحریف است. ما کار خودمان را همیشه انجام دادیم و خدا می‌داند قصد قربت بوده و امیدواریم اگر اشتباهاتی بوده، خدا خودش ببخشد. اینکه تاریخ انقلاب و حرف امام خمینی(ره) را عوضی نقل کنند و دروغ به امام(رض) نسبت دهند دل آدم می‌گیرد. در همین چند روز گذشته چند دروغ را به امام(رض) نسبت دادند؛ حالا کاری نداریم فردی در مورد خودش دروغ بگوید که من چنین کردم و...؛ اما اینکه به امام (رض) دروغی را نسبت می‌دهند یا به بزرگان دیگر یا گاهی به برخی بزرگان تهمت‌هایی می‌زنند؛ اینهاست که آدم دلش می‌گیرد.
به نظر شما چرا صدا و سیما به عنوان فراگیرترین رسانه فعلی در ایران، برای موضوعاتی مثل تاریخ انقلاب، کمتر به سراغ شخصیت‌هایی مثل حضرتعالی یا برخی شخصیت‌های انقلابی اصلاح‌طلب می‌رود؟
چون آنها صحبت‌های ما را محدود می‌کنند؛ آنها می‌خواهند همان‌طور که آنها می‌خواهند صحبت شود؛ این طرف هم کسانی حاضر نیستند هر طوری که صدا و سیما میل دارد صحبت کنند؛ مثلا قبل‌ها سراغ من هم می‌آمدند اما می‌دیدیم حرف‌های من را تحریف می‌کنند و از ١٠ دقیقه صحبت فقط ٢دقیقه را به صورت گزینشی از طرف خودشان پخش می‌کنند و من هم حاضر نشدم دیگر مصاحبه کنم.

منبع: اعتماد

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.