به گزارش ایرنا، واقعیت این است که قشر دانشگاهی - البته نه همه، ولی اکثریتی از آنان - به عنوان گروه نخبه و مرجع فکری جامعه، در دهه‌های اخیر بیشتر به دنبال گوشه دنج و عزلتی بوده اند که فعالیت های مربوط به تدریس و پژوهش های دانشگاهی را دنبال کنند؛ آنان علاقه ای به حضور و مشارکت در کنش های جامعه در حوزه های مختلف نداشته اند و ترجیح داده اند هر چه می توانند کمتر دیده شوند و تا حد ممکن در دسترس رسانه ها، به عنوان نماینده افکار عمومی، نباشند. 

این در حالی است که جامعه از دانشگاه و دانشگاهی به عنوان عصاره نخبگی در عرصه های مختلف، انتظار حضور، مشارکت و ارایه راهکار در رویدادهای جاری و اتفاقات غیرمنتظره را دارد تا تصمیم سازان و تصمیم گیران با استناد به انباشت اطلاعات، دانش و پژوهش های آنان، تصمیم هار درست و واقع بینانه اتخاذ و به رشد و تعالی جامعه کمک کنند.

ایرنا مرکز آذربایجان شرقی با درک این مهم میزگردی با حضور جمعی از اساتید دانشگاه های تبریز تشکیل داد تا درباره علل و عوامل بروز این وضعیت در مجامع دانشگاهی و راه های برون رفت از آن تبادل نظر کنند که خلاصه ماحصل آن در زیر ارایه می شود؛ 

دکتر فرامرز تقی لو، استاد علوم سیاسی دانشگاه تبریز

نباید انتظار شق‌القمر از دانشگاه داشت

استاد علوم سیاسی دانشگاه تبریز در مورد نقش دانشگاه در جامعه اظهار کرد: اگر جوامع انسانی را به دو دوره پیشا مدرن و پسامدرن تقسیم کنیم، در دوران قدیم از دانشگاهیان به عنوان نخبگان فکری یا نخبگان قوم، ملت و یا تولیدکنندگان فکر و اندیشه یاد می‌شود که اصولاً نخبگان فکری با دو شیوه ظهور و بروز فکری در جوامع مختلف کارکرد خودشان را در انتظام بخشی از طریق تاریخ، اسطوره، فرهنگ و ترسیم خودی و غیرخودی انجام دهند که آنها را نخبگان هویت‌بخش یا ثبات بخش می‌توان نامید که در زمینه خودآگاهی جامعه نقش ایفا کرده اند.

دکتر فرامرز تقی‌لو افزود: طیف دیگر از نخبگان فکری نخبگانی هستند که تحول فکری انجام می‌دهند مانند سقراط، ارسطو، افلاطون، هابز، لاک و روسو که می توان آنها را نخبگان فکری نامید که تاثیر اندیشه آنها منجر به دگرگونی سیاسی و اجتماعی در جوامع شد و در مقابل طیفی از نخبگان بودند که خواهان حفظ وضع موجود بودند که به اینها نخبگان محافظه کار گفته می‌شود که حفظ خاطره تاریخی و ساختار سنتی از جمله نشانه‌های بارز این نخبگان است.

استاد علوم سیاسی دانشگاه تبریز خاطرنشان کرد: مسئله این است که صرفا نخبگان نیستند که تحول ایجاد می‌کنند بلکه رابطه نخبگان و قدرت حاکم خیلی حائز اهمیت است؛ چون حفظ وضع موجود دارای آثار و تبعات سیاسی است که حساسیت قدرت حاکم را می طلبد و به همین جهت نقش نخبگان فکری در طول تاریخ از لحاظ تأثیرگذاری نوع و رابطه آنها با قدرت را نباید نادیده گرفت.

تقی لو با بیان اینکه در قدم اول باید بین علوم طبیعی و علوم انسانی تفکیک قائل شویم،افزود:علوم طبیعی هم در خدمت بشر بودند و هم در راستای جنگ و تخریب قرار گرفته‌اند اما وقتی در مورد نقش دانشگاهیان صحبت می کنیم منظورمان علوم انسانی است چون ماهیت علوم طبیعی ابزاری است که می تواند در خدمت ایدئولوژی ها و جهان بینی های مختلف قرار بگیرد. آنچه اهمیت دارد، علوم انسانی بنا به ماهیت تئوریک است که گرفتار ایدئولوژیک نیز هستند.

وی ادامه داد: به نظر می‌رسد پرداختن به بحث اساتید دانشگاه در دوران مدرن به وضعیت دوران مدرن و نهادهای دوران مدرن برمی گردد، به طور قطع وضعیت دانشگاه به عنوان نهاد تولیدکننده علم در غرب با جوامع غیر غربی متفاوت است از این بابت نقش نخبگان فکری در عصر مدرن را باید به نقش نخبگان فکری در جوامع غربی و غیر غربی تفکیک کرد؛ وقتی از نهاد دانشگاه صحبت می‌کنیم یک نظر خوشبینانه به علم و دانشگاه که موجب بهبود وضعیت بشر می شود داریم، در حالی که اگر ما به ماهیت علم نگاه کنیم، ماهیتی نظری است. همچنین اگر شرایط جوامع بسته و باز را مقایسه کنیم می‌بینیم که در جوامع بسته علوم قالب بندی می شود و در راستای اهداف خاصی بکار گرفته می‌شود و اصولاً علوم انسانی و نظریه های جامعه شناختی به ابزارهایی برای توجیه اصول کلی ایدئولوژی حاکم تبدیل می‌شود.

تقی لو با بیان اینکه رویکرد علوم انسانی معطوف به فهم مشکلات جامعه است،گفت: جامعه ای که دچار ایدئولوژی زدگی است، از شناخت مسائل و واقعیت‌های اجتماعی جامعه محروم می‌شود و باید ببینیم آیا فضا برای استاد دانشگاه وجود دارد یا نه و اگر فضا وجود ندارد، اصولا نباید انتظار شق القمر از دانشگاه و استاد دانشگاه داشت. به نظر می رسد جایگاه اساتید دانشگاه در عصر مدرن تحت تاثیر جایگاه روشنفکری غرب است ولی در جامعه ما فرصت این مسئله تا حدودی فراهم نبوده است.

دکتر رضا نصیری‌حامد، عضو هیات علمی موسسه تاریخ دانشگاه تبریز

دانشگاهیان جزئی از جامعه‌اند و برج عاج نشین نیستند

عضو هیات علمی موسسه تاریخ دانشگاه تبریز با بیان اینکه دانشگاه یک ساختار است و هر ساختاری یک سری امتیازات ای دارد،گفت: در عین حال محدودیت هایی نیز دارد به لحاظ حرفه‌ای دانشگاه نیز یک نهاد است که برای خودش دیسیپلین دارد و اجزایش چنان است که زیاد تخصصی می‌شود؛ احساس می‌کنم که در بیشتر نقاط دنیا هم چنین است، طیفی یا قشری به عنوان روشنفکر که ضمن اینکه پایگاه دانشگاهی دارند، وارد تعامل اجتماعی نیز شده اند. کاری که مربوط به دانشگاه است بیشتر وقت ها هدفشان تربیت متخصص است.

دکتر رضا نصیری‌حامد افزود: اگر دانشگاه را از اجزای خرد سیستم آموزشی در نظر بگیریم، دانشگاه جدا از جامعه نیست. در جامعه مسائل اورژانس اجتماعی اعم از دغدغه معیشتی، دغدغه‌های امنیتی و آسیب‌های اجتماعی مربوط به روز وجود دارد که در پرتو آن مسائل روزمره اولویت پیدا می کند؛ امر روزمره امروزه به قدری مهم شده است که از آن به عنوان «اصالت امر روزمره» یاد می‌شود. از نظر امنیتی،امور معیشتی امری روزمره هستند که در شرایط امروز مردم اهمیت می‌یابد؛ روزمره به این معنا که چنان نگاهی بلندمدت به آن داشته باشیم که نتایجش در طول زمان مشخص می‌شود.

وی با بیان اینکه در حوزه کنشگر بودن دانشگاه ها بیشتر علوم انسانی مد نظر هستند،خاطرنشان کرد: صحبت این است که کارایی علم باید دیده شود این مطلب ذیل کاربردی شدن علوم مطرح می‌شود؛ اولاً علوم انسانی دیر بازده است و ضمن اینکه این‌ها مربوط به حوزه‌های ذهنیت انسان‌ها که بالتبع در کوتاه مدت نتیجه نخواهد داد مثلاً امروز قانون وضع کنیم که در فلان محیط‌ها سیگار نکشیم به دلیل جریمه‌هایی که وضع می‌شود در کوتاه مدت جواب خواهد داد ولی در این زمینه فرهنگ سازی بسیار مهم است. مسئله زمانی اهمیت می‌یابد که بقای جامعه به برخی مسائل کمیتی گره بخورد و هیات علمی هایی که احساس می کنند فاصله بین آنها و جامعه زیاد شده است، حیات خودشان متزلزل شده است یعنی بعضی از مسائل دانشگاهی و مباحث مربوط به ارتقاء و تمدید قرارداد این افراد هست که در این شرایط آموزش و پژوهش فدا می‌شود.

عضو هیات علمی موسسه تاریخ خاطرنشان کرد: متاسفانه بارها به این مسئله دامن زده می‌شود که علوم انسانی ها از مسائل جامعه بی خبر هستند و در برج عاج نشسته‌اند؛ این ارتباط با جامعه ایجاد نشده است، هرچند در حوزه های مختلف اعم از اقتصاد و آسیب‌های اجتماعی در حوزه علوم انسانی مطالعه شده است و برای بیکاری در کوتاه مدت و بلندمدت نسخه هایی وجود دارد، اما این مظلومیت حوزه های علوم انسانی را باید ببینیم که نقش آنها در جامعه دیده نمی شود؛ چنین نیست که این‌ها بی‌توجه به جامعه و مشکلات آن هستند اما شکاف بین جامعه و علوم انسانی وجود دارد.

نصیری حامد اظهار کرد: الان این انگاره ذهنی ایجاد شده است که دانشگاهیان در برج‌عاج نشسته و منفعل هستند، اما رسانه‌ها نیز نقش مهمی در بازنمایی اندیشه‌های دانشگاهیان دارند که در این باره باز فیلتر وجود دارد، ولی هر قشری یک آداب و دیسیپلینی دارد مثلاً فردی که در حوزه بازار فعال است، خصوصیات و گفتمان‌های متفاوتی با فرد دانشگاهی دارد.افراد دانشگاهی بیشتر اهل گفت وگو و مدارا هستند و شأن علم ایشان بیشتر به دنبال گفت وگو و چانه زنی هستند اما صدایشان منعکس نمی‌شود و به همین جهت بزرگ ترین سرخوردگی برای این افراد ایجاد می شود.

وی ادامه داد: همیشه برایم سوال است که چرا اساتید رشته‌های مختلف دانشگاهی اعم از رشته‌های پایه، مهندسی و علوم انسانی ذهنیت شان این است که در این کشور چرا به رشته ما به آن اهمیت نمی‌دهند؛ این امر ناشی از این است که این طیف  (دانشگاه) اهل رایزنی نیستند و آن را خلاف شان علمی می‌دانند. دانشگاه ها می گویند برای تمام مسائل کشور مقالات علمی و ایده داریم؛ من فکر می‌کنم خود سیستم هم قدری فاصله بین دانشگاه و جامعه را زیاد کرده است این مسائل باید از نگاه‌های امنیتی خارج شوند و هیچ فرد دانشگاهی خودش را برج عاج‌نشین نمی داند، وقتی استاد دانشگاهی می‌بیند که حرفش خریدار ندارد سرخورده شده و خودش را کنار می کشد؛ دیوار دانشگاهیان قدری نسبت به امکانات و مقتضیات جامعه کوتاه‌تر است.

دکتر علی‌پور، عضو هیات علمی دانشگاه تبریز

علوم انسانی در کشور ما به حاشیه رانده شده است

عضو هیات  علمی دانشگاه تبریز در مورد علت انفعال دانشگاه‌ها، ضعف مفرط علوم انسانی را یکی از عوامل دانست و گفت:علوم انسانی در کشور ما دهه‌هاست که به حاشیه رانده شده و تحت سیطره علوم پایه و علوم پزشکی و فنی مهندسی در آمده  است و در اثر یک فرهنگ اشتباهی که در خانواده‌ها و جامعه ما رسوخ کرده ما نخبگان مان را به سمت رشته های فنی و پزشکی سوق داده‌ایم که در نتیجه آن حوزه‌ای که باید برای مسایل و مشکلات جامعه فکر کند، دیگر نخبه واقعی وجود ندارد و در خود دانشگاه‌ها هم به لحاظ کمی به مسائل علوم انسانی توجهی نشده است.

دکتر علی‌پور ادامه داد: الان خیلی از رشته‌های علوم انسانی که واقعاً هم تاثیرگذار است در دانشگاه‌های مادر ما وجود ندارد؛ به عنوان مثال چند تا از دانشگاه‌های ما در آذربایجان‌شرقی رشته علوم ارتباطات و رسانه دارند؟ در شمال غرب کشور دانشگاه های دولتی این رشته را ندارند؛ در حالی که ۶ استان شمال غرب کشور جمعیت کثیری هم دارند اما رشته علوم ارتباطات در دانشگاه‌های آن وجود ندارد و دانشکده ارتباطات تنها در یک دانشگاه دولتی در تهران وجود دارد.

وی با بیان اینکه رسانه یک ابزار مهم آموزشی و تاثیرگذاری و تاثیرپذیری است،افزود: ما در  رسانه‌هایمان از متخصصان امر بهره درستی نمی بریم، استان‌های شمال غرب ۶ تا صدا و سیما دارند و هر کدام یک شبکه رادیویی؛ این شبکه‌ها از کجا باید تغذیه فکری کنند و نیروی انسانی شان را تجهیز کنند.

عضو هیات علمی دانشگاه تبریز خاطرنشان کرد: اخیراً گزارشی داده شد مبنی بر اینکه  ۲۵ درصد نیروهای سازمان های دولتی فنی و مهندسی خوانده هستند؛ این فاجعه است،فقط پنج درصد علوم انسانی خوانده هستند؛ فردی که مهندسی خوانده است نگاهش به ارباب رجوع کاملا مکانیکی است در حالی که همه جای دنیا افراد مهندس جایشان در کارخانه و کارگاه است به خاطر این نقص در علوم انسانی ما حوزه مدیریت را از دست داده‌ایم؛ یعنی در بدنه کارشناسی ما فارغ التحصیلان فنی استخدام شده‌اند در نتیجه کارایی لازم را ندارند.

علی پور ادامه داد: فکر می‌کنیم هر کس دکتر باشد حتما می تواند وزارت بهداشت را خوب مدیریت کند در حالی که این یک نگاه در دنیا تغییر یافته و رشته مدیریت درمان سلامت را جایگزین آن کرده اند. مدیریت خوب از یک پزشک بر نمی‌آید در حوزه وزارت علوم هم این خطا رخ داده است یعنی در ۴۰ سال گذشته ما یک وزیر علوم انسانی خوانده در مدیریت وزارت علوم نداشته‌ایم؛ حداقل برای آزمون و خطا هم که شده باید یک یا دو بار وزارت علوم را به دست علوم انسانی خوانده شده  بسپاریم؛ ما باید وزارت علوم را به دست کسانی بدهیم که در مدیریت علم و دانش برتر هستند آنها می توانند برای استاد، دانشجو و دانشگاه سیاستگذاری کنند در نتیجه این مسائل باعث شده ما پاسخی برای معضلات عمومی جامعه نداشته باشیم. یک بحث هم مربوط به فرهنگ ماست ما در فرهنگ مان خودمان را علامه دهر می دانیم و به لحاظ این معضل فرهنگی نمی‌توانیم کار را به کاردان بسپاریم.

علوم انسانی در کشور ما وضع رقت‌آوری دارد

عضو گروه فلسفه و هیات علمی دانشگاه پیام نور نیز با بیان اینکه من از منظر فلسفه این پرسش را مطرح می‌کنم که چرا این‌گونه شده است،اظهار کرد: اول اینکه ما همیشه جامعه فعالی نداشتیم؛ انفعال به معنی این نیست که وقتی اتفاق ناگواری رخ می‌دهد افرادی واکنش نشان می دهند. اتفاقا جامعه ما جامعه‌ای است که برای برخی مسایل سریع واکنش نشان می دهد به عنوان مثال شما در زلزله ورزقان و کرمانشاه مشاهده کردید که یک واکنش هیجانی کوتاه مدت از طرف مردم به وجود آمد، این اصل نشانه همدلی نبود در واقع نشانه هیجانی مردم بود.

جلال پیکانی افزود: نقطه مقابل انفعال که فعال بودن است هیجان زود گذر نیست، یک رهیافت و مشی بلندمدت اجتماعی است پس اگر می پرسیم چرا جامعه منفعل است باید این گونه بپرسیم که چرا جامعه دانشگاهی در این باره از وضعیت انفعال به وضعیت فعال بودن وارد نشده است که جامعه دانشگاهی و غیردانشگاهی یک کل به هم پیوسته است است؛ نباید فکر کنیم جامعه دانشگاهی از این کل جداست. اینکه دانشگاهی یک وجهی دانشگاهی و یک وجهه شهروندی دارد این وجهه شهروندی غالب است.

عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور با بیان اینکه چون منافع و مضرات بلند مدت هر انسان را وجه شهروندی وموقعیت شغلی تعیین می کند،گفت: اتفاقاتی در جامعه ما رخ داده که برخی ها ریشه دارند و برخی ها جدید حادث شده اند که وجهه دانشگاهی دانشگاهیان را هم تا حد زیادی کم رنگ تر کرده و باعث شده که همچون دیگران رفتار کنند؛ این اتفاقات کدام هستند یکی بالا رفتن هزینه زیستن غیر منفعلانه و به تعبیر فنی زیستن خود مدارانه؛چون جامعه توده وار شده است در جامعه توده‌ای هزینه نخبه بودن بالا رفته است و دیگر اینکه جامعه ما در گذر زمان به شدت فردگرا می‌شود؛ در معنای منفی منظور از فردگرایی خودخواهی بسیار کوته نگرانه است؛ جامعه ما اکنون دچار یک خودخواهی کوتاه نگرانه شده است که در عمل خود زنی است.

دیوید هیوم در رساله ای درباره طبیعت بشر در تحلیل شکل گیری جوامع انسانی می گوید "چون انسان ها توان برقرار کردن تعادل میان منافع کوتاه مدت و بلند مدت را ندارند چیزی به نام حکومت را به دست خودشان ایجاد می‌کنند و به دست خودشان برای خودشان محدودیت ایجاد می‌کنند"؛ یعنی انسان موجودی است که منافع بلندمدت‌اش را فدای منافع کوتاه مدت می کند و مهم ترین تجلی این است که نفع جمعی را جزو منافع خود نبیند و احساس می‌کنم خطرناک ترین آسیبی که جامعه ما الان با آن مواجه است، این آسیب معرفتی است که شهروندان منافع خودشان را فقط در منافع کوتاه مدت شخصی می بینند.

دکتر پیکانی خاطرنشان کرد: خوب الان بگوییم دانشگاهی نخبه است و نباید این گونه باشد، دانشگاهی‌ای که نمی خواهد این گونه باشد باید هزینه زیستن را خیلی بالا ببرد و به نظر من نباید از دانشگاهی چنین انتظاری داشت؛ نکته مهم دیگر اینکه چرا علوم انسانی در کشور ما وضعیت رقت آوری پیدا کرده است دلیلش به فهم خوانش نخستین ایرانیانی که با مدرنیته آشنا شدند، بر می گردد. فهم ما از مدرنیته غلط آلود است؛ یعنی ما مدرنیته را با مدرنیزاسیون خلط کردیم و فکر کردیم مدرنیته یعنی ماشین، موبایل، اینترنت، دانشگاه و مجلس؛ در حالی که ما روح مدرنیته را در نظر نگرفتیم، روح مدرنیته یک نوع نگرش جدید به جامعه و انسان است.

مسئله بعدی در مورد انفعال جامعه‌ ما آموزش و پرورش است؛ یعنی آموزش و پرورش ما از همان کودکی، کودکان ما را منفعل بار می‌آورد. این که چرا آموزش و پرورش به این امر دچار شده است به نظر من جامعه ما به لحاظ فرهنگی به دلیل اتکایش به شیوه تولید آسیایی جامعه است که واجد فرهنگ استبدادی است یعنی کودکان در خانه با استبدادی رشد می‌کنند و این استبداد در سلوک اجتماعی و زندگی خانوادگی آینده نیز بازتولید می‌شود که اساساً چنین جامعه ای نمی‌تواند مدرسه را انتقادی بپروراند.

نظرات دانشگاهیان احصا و اجرا شود

دکتر نصیری‌حامد در مورد راهکارهای برون رفت از انفعال دانشگاه و دانشگاهی با بیان اینکه دانشگاهی خودش را جدا از مسئله و دغدغه ها و مشکلات جامعه نمی داند، اظهار کرد: پژوهشی که در حوزه‌های مختلف انجام می‌گیرد ناشی از همین مسئله و دغدغه است و به عنوان یک مسئله ذهنی برای دانشگاهی به وجود آمده که سراغ این پژوهش رفته است؛ ما دانشگاهیان نیز در این جامعه زندگی می‌کنیم و به نظر من باید ببینیم که چه عواملی باعث روز مرگی می شود.

وی افزود: جامعه هم باید از بدنه کارشناسی احساس بی نیازی نکند و در مسایل و مشکلات به وجود آمده به سوی آنها برود؛ در مسائل و مشکلات همواره از دانشگاه‌هیان نظر بخواهند؛ معتقدم بنیان قوام بخش مسائل اجتماعی، اعتماد است؛ اگر اعتماد در بین افراد و نهادها ایجاد شود بین دانشگاه و سیستم هم دلگرمی به وجود می‌آید و اگر اعتماد نباشد این شکاف بیشتر می شود و مشکلات جامعه نیز لاینحل باقی خواهد ماند.

دکتر تقی لو نیز در مورد انتظار از دانشگاه ها اظهار کرد: این انتظار که دانشگاه مشکلات جامعه را بشناسند انتظار ایدئالیستی است و چنین انتظاری را نباید از اساتید و نخبگان دانشگاه داشت،اساتید خودشان جزیی از جامعه هستند و بنا به تعلقات شخصی برداشتی از جامعه دارند.

وی ادامه داد: با ایجاد فضای آزاد گفت و گویی از طریق رقابت در قالب احزاب می‌توانند تاثیر گذاری اساتید را فراهم کنند. نخبگان فکری جایی می توانند مفید عمل کنند که اجماعی بین نخبگان با طیف‌های مختلف در مورد مسایل عالی جامعه،( ملت -دولت) فراهم شده باشد که این را در عصر مشروطه به طور نسبی مشاهده می‌کنیم که از طیف سنتی تا مدرن نیز در مورد مسیرها و اهداف به یک اجماع رسیدند و از دل آن قانون اساسی مشروطه نیز به وجود آمد که متاسفانه نیمه کاره رها شد و از دلش سیاست‌های مدرنیزاسیون آمرانه با تکیه بر ایدئولوژی های خاص ناسیونالیسم و مدرنیزاسیون از بالا پیگیری شد.

تقی لو خاطرنشان کرد: من رسالت دانشگاهیان در مورد مسئله شناسی در حوزه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فضای جامعه را منحصر به دانشگاهیان نمی‌دانم بلکه یکی از کارکردهای دانشگاهیان، فراهم کردن زمینه‌های شکل‌گیری فضای انتقادی و گفت وگویی بر بر پایه اصول دموکراسی است که در سایه این گفت و گو، راه حل هایی برای برون رفت از بحران ها می توان ارائه داد.

وی ادامه داد: واقعیت این است که ورود در عرصه های عمومی برای دانشگاهیان به لحاظ مسائلی ممکن نیست و ملاحظات زیادی برای دانشگاهیان وجود دارد؛ اینکه آیا زمینه اظهار نظر برای دانشگاه‌ها فراهم است و اینکه آیا ارائه راه حل از طرف دانشگاهیان منجر به حل مسئله در جامعه می‌شود یا نه؛ اساتید دانشگاه باید هدف غایی‌شان این باشد که نظریه‌هایی ارائه دهند که منجر به حل مسئله شود.

استاد علوم سیاسی دانشگاه تبریز افزود: به نظر می‌رسد رشته‌های جامعه‌شناسی، علوم سیاسی، فلسفه و اقتصاد رسالت اساسی در این زمینه دارند ولی این را هم باید در نظر داشت که تحولات در جوامع توسعه یافته غیر غربی به صورت خود جوش نبوده بلکه تحولات جهانی در تغییرات سیاسی اجتماعی و اقتصادی جوامع در حال گذار نقش اساسی داشته است؛ بنابراین یک دانشگاهی در چنین جوامعی(جهان سوم - در حال توسعه) باید ابتدا جهان را خوب بشناسد و بعد مسائل جامعه خودش، و در مرحله بعد مناسبات بین این‌ها را به خوبی بشناسد و راهکارهای متناسب با موضوع و مصلحت عمومی ارائه دهد.

کل جامعه را باید از انفعال خارج کنیم

دکتر علی‌پور با تاکید بر این که ما نمی‌توانیم منکر انفعال جامعه باشیم،خاطرنشان کرد: ما باید جامعه را قلقلک دهیم تا فعال شود؛ هر جامعه به لحاظ فرهنگی دوره‌های انفعالی داشته است ما همه در یک قایق هستیم اگر حرکت کند همه به مقصد می رسیم و اگر حرکت نکند هیچ کدام به مقصد نمی رسیم.

باید ببینیم چه اتفاقی در درون دانشگاه رخ داده است، باید به دانشگاه و کارکرد اصلی اش بها بدهیم؛ آموزش عالی اگر می‌خواهد دانشگاه از انفعال بیرون بیاید باید به استاد انقلابی روی بیاورد و بگوید می‌خواهم استاد انقلابی استخدام کند؛ استاد انقلابی دو ویژگی بارز دارد اینکه تفکر خلاقانه دارد و دوم اینکه تفکر انتقادی دارد، این ویژگی را به دانشجویان نیز باید منتقل کند.

استاد فلسفه دانشگاه پیام نور نیز معتقد است: مسئله اصلی ما فقدان راهکار نیست، فقدان گوش شنوا برای راهکار هست. افراد امکان زیستن اصیل را داشته باشند؛ گسترش تفکر انتقادی در حوزه آموزش و کرنش در مقابل علوم انسانی، پرهیز از تکروی، ایجاد همدلی در جامعه، ترویج و عقلانیت در جامعه می‌تواند به راه برون رفت از انفعال بیانجامد.

دکتر پیکانی خاطرنشان کرد: در یک جامعه بسامان هر کس کار خودش را می کند؛ گاهی در جامعه ما کار کرد و نقش روشنفکر با دانشگاهی خلط می‌شود دانشگاهی کارش اظهارنظر آنی و ارائه راهکارهای عاجل در مقابل مشکلات اجتماعی نیست، کار دانشگاهی تولید علم است و این وسط روشنفکران واسطه ای بین حکومت و مردم هستند. ما باید مجالی فراهم کنیم که دانشگاهی با فراغ بال بتواند تولید علم کند و جامعه باید از دانشگاهی چیزی را مطالبه کند که کار دانشگاهی است و انتظار معجزه از دانشگاهی نداشته باشد؛ در واقع اگر دانشگاهی رشد کند با رشد آن جامعه نیز به رشد و بلوغ می‌رسد.

هماهنگی و تنظیم از: نعمت مرادپور

  

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.