به گزارش ایرنا، مرتضی نخجوانی، معروف به «رسام نخجوانی»، استاد برجسته و صاحب سبک نقاشی در سال ۱۲۹۴ هجری‌ شمسی در محله دوه‌چی تبریز متولد شد؛ در سنین نوجوانی از محضر استاد میرمصور ارژنگی، هنرمند چیره‌ دست نقاشی بهره گرفت و پس از فراگیری مقدمات نقاشی به هنرستان عالی هنرهای زیبا و کلاس علیمحمد حیدریان در تهران راه یافت.

استاد رسام نخجوانی بعد از اتمام هنرستان عالی برای تدریس به تبریز بازگشت و در طول فعالیت هنری خود به‌ عنوان اولین عکاس هنری در تبریز آتلیه عکاسی «رامبراند» را دایر نمود.

نخجوانی در سبک رئالیسم کار می‌کرد و آبرنگ‌پرداز های ایشان بسیار معروف است که غربی‌ها به آن پونتیلیسم می‌گویند.

 استادان معروفی چون میرمصور، کمال الملک، وارطانیان، طاهرزادۀ بهزاد و صنیع الملک قبل از ایشان آبرنگ را به شیوۀ پرداز کار می کرده اند. اما آثار استاد به تایید اهل فن و کارشناسان هنری، تفاوت ماهوی با آثار دیگران دارد. این تفاوت در تکنیک های اجرا، نرمی و غنای رنگی و نیز درجات متعدد سایه روشن و مهمتر از همه ریزتر بودن عناصر تشکیل دهندۀ پرداز، یعنی نقطه ها،نمود عینی می یابد. 

 استاد رسام نخجوانی پس از ۸۸ سال عمر بابرکت و به دنبال سه سال جدال با بیماری سرطان خون در ۸ مرداد سال ۱۳۸۲ هجری‌ شمسی چشم از جهان فروبست. 

استاد سیدحسین میرمصور ارژنگی نیز از نقاشان بزرگ این خطه بود که در تعالی و رشد این هنر نقش بسزایی ایفا کرد.

سیدحسین میرمصور ارژنگی معروف به میرمصور، نقاش پرآوازه ایران و بنیانگذار مدرسه صنایع مستظرفه تبریز، در سال ۱۲۶۰ هجری‌ شمسی در تبریز متولد شد؛ از کودکی به همراه برادرش سیدعباس رسام ارژنگی به روسیه رفته و به فراگیری تحصیلات هنری در تفلیس و مسکو پرداخت.

میرمصور در انواع نقاشی اعم از رنگ روغن، آبرنگ و سیاه قلم از چهره‌های برجسته دنیای هنر بود و تابلوهای حمله نادر به هندوستان، شاپور اول و اسارت والرین امپراطور روم، فردوسی در حضور سلطان محمود غزنوی و امیرکبیر از جمله شاهکارهای این هنرمند سرشناس به شمار می‌رود.

گفته می‌شود در زمان حضور کمال‌الملک در تهران، میرمصور نیز سرآمد هنرمندان نقاش تبریز بود.

میرمصور ارژنگی در ۱۰ مرداد ماه ۱۳۴۲ هجری شمسی چشم از جهان فرو بست و در امامزاده عبدالله شهر ری به خاک سپرده شد.

میرمصور در تبریز جایگاهی همانند کمال الملک در تهران داشت

مجتبی نخجوانی، فرزند استاد مرتضی رسام نخجوانی و از اساتید بنام نقاشی در تبریز، می گوید: «میرمصور» نقاش بزرگی بود و  همچون کمال الملک در تهران، جایگاه والایی در تبریز داشت، 

استاد نخجوانی اضافه می کند: آذربایجان و تبریز مهد هنر و پرورش دهنده هنرمندان و ادیبان بسیاری بوده، ولی نتوانسته آن ها را نگهداری یا از آن ها به خوبی حمایت کند و در این بین هنرمندان تبریز بجای اینکه مورد حمایت قرار گرفته و شناخته شوند در برخی موارد نیز مورد بی مهری قرار گرفته و در محاق بی توجهی ها پنهان مانده اند. با وجود اینکه بیشتر نقاشانی که در تهران معروف شده اند، از خطه آذربایجان بوده اند، اما هنرمندانی که دور از مرکز مانده و ریشه هایشان را از زادگاهشان برنکنده اند، به اندازه داشته هایشان شناخته نشده اند.

وی با اشاره به اینکه مقاله ای چاپ نشده با عنوان « تبریز؛ یک نقاش و ۳ نقاش» دارد، اظهار می کند: همه این نقاشان اهل تبریز بوده اند. منظور از «یک نقاش» سلطان محمد، نقاش عصر صفوی بود و سه نقاش نیز عبارتند از میرمصور ارژنگی، مرتضی رسام نخجوانی و منصور قندریز که نمایندۀ سه نسل نقاشی تبریز می باشند.

 منصور قندریز که در ۱۳۱۴ در تبریز زاده شده بود، در ۷ اسفند ۱۳۴۴ در اوج جوانی بر اثر سانحه رانندگی، درگذشت و در مدت کوتاه عمر خویش تاثیرات بسزایی در جریان نقاشی معاصر ایران گذاشت. قندریز با استعداد بسیاری که داشت و نیز فعالیت در تهران و مکتب «سقاخانه»، آنجا شناخته شد و پس از فوتش نیز تالار قندریز به نام وی نامگذاری گردید

این استاد نقاشی تبریز با اشاره به جایگاه این نقاشان و تاثیر گذاری آن ها در رشد و پرورش هنرمندان این خطه می گوید: 

هریک به نوعی نمایندگان سه نسل پیاپی در نقاشی تبریز بوده اند، با این توضیح که این سه تن را از آن جهت انتخاب نموده ام که همعصر بودند و در ارتباط با هم، و هرکدام به گونه ای یا تاثیرگذار بودند یا جریان ساز برای نسل بعد.

 اما باید اذعان داشت که در این میان مرتضی نخجوانی، آنگونه که باید، شناخته نشده و مجهول القدر و در محاق  مانده است. علل بسیاری را می توان در چرایی این امر برشمرد. اولین و مهمترینش دوری از مرکز و سکونت در تبریز می باشد و در اینمورد به تفصیل در کتابی که در مورد زندگی و آثارشان نگاشته ام، توضیح داده ام.

 رسام نخجوانی تقریبا تمامی دوران عمر هشتاد و هشت ساله اش را در تبریز سپری نمود و همچون بسیاری دیگر از هنرمندان، در پایتخت سکنی نگزید. از مرکز توجه دور ماند و کار در تبریز، چه عکاسی و چه نقاشی و تدریس و تعلیم را به پایتخت نشینی ترجیح داد و شاگردانش را در تبریز تربیت نمود. به برپایی نمایشگاه نقاشی در تهران و تبریز و هیچ کجای دیگر در زمان حیاتش تمایلی نداشت و تدریس در هنرستان میرک و فعالیت در آتلیۀ عکاسی و نقاشی و مراوده با دوستان ادیب و هنرمند تبریزی را به هیاهوی مرکز ترجیح داد و آنهایی که می شناختندش، می دانستند که هرگز علاقه ای به مطرح نمودن خود نداشت. اما با اینحال در سال ۶۹ از طرف شورای عالی ارزشیابی هنری هنرمندان درجۀ یک هنری بپاس عمری آفرینش هنری و نیز ابداع مکتب آبرنگ پرداز با ویژگی های خاص به وی اعطاء و در سال های آخر عمرشان در سال ۷۸، با دستور وزیر ارشاد وقت که به دیدنشان به منزلشان آمده بود و با مساعدت های مدیرکل محترم ارشاد در آن زمان، جناب رسول بشیری، مراسم بزرگداشتی برای پدر برپا شد. 

مراسم بزرگداشت استاد «میرمصور» مهر ماه در تبریز برگزار می شود

استاد نخجوانی یادآوری می کند: انجمن نقاشان تبریز  در اواخر مهر ماه امسال مراسم بزرگداشتی با همکاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی برای استاد فقید سیدحسین میرمصور، برای تبیین جایگاه این نقاش برجسته کشورمان به مردم و نقاشان جوان برگزار خواهد کرد.

نخجوانی اضافه می کند: برای این همایش از فخرالدین فخرالدینی، استاد عکاسی، « مهربانو ارژنگی»، دختر استاد میرمصور و برخی هنرمندان برجسته در حوزه هنر به ویژه نقاشی دعوت شده است.

وی با اشاره به اینکه مرحوم دکتر« صمد سرداری نیا» کتابی به نام « نگارگران معروف آذربایجان» نوشته و در آن به صورت کامل بیوگرافی میرمصور را آورده است، می گوید: این کتاب به علت فوت مرحوم سرداری نیا به چاپ نرسید و تلاش می شود این کتاب توسط فرزندش آیدین سرداری نیا تا مراسم بزرگداشت میرمصور چاپ و در روز مراسم رونمایی شود.

نخجوانی، با تاکید بر اینکه این مراسم باید در شان و جایگاه میرمصور باشد، اظهار می کند: در این مراسم علاوه بر بخش ارایه مقالات و سخنرانی، همزمان یک نمایشگاه نقاشی نیز از هنرمندان تبریز برپا خواهد شد.

مرحوم استاد مرتضی نخجوانی، چشم و چراغ قبیله هنر بود

از بچگی در میان رنگ، بوم و قلم نقاشی بزرگ شده ام

این مدرس دانشگاه می گوید: متاسفانه یا خوشبختانه در رشته ای غیر از هنرهای تجسمی "مهندسی مکانیک" تحصیل کرده ام. اما همواره خود را نقاش دانسته ام و در زمان اشتغال در رشته مرتبط با تحصیل خود در مراکز غیر دولتی همواره آرزو می کردم که پشت سه پایه نقاشی باشم.

استاد نقاشی تبریز با بیان اینکه نقاشی دنیای من است، یادآوری می کند: از سال ۱۳۶۴ وارد عرصه آموزش در این رشته شده ام و این روند تاکنون نیز ادامه داشته و در دانشکده ها و دانشگاه ه و موسسات عالی آموزشی تدریس کرده ام و در حال حاضر نیز در گالری شخصی خود مشغول کار و آموزش نقاشی به هنرجویان خود هستم. 

تعطیلی هنرستان «استاد نخجوانی» پس از  حدود یک دهه فعالیت 

استاد نخجوانی اضافه می کند: در سال ۱۳۷۹ تاسیس  هنرستانی به افتخار نام پدرم با عنوان « هنرستان استاد نخجوانی» را که اولین هنرستان غیردولتی در حوزه هنرهای تجسمی بود، در تبریز عملیاتی نمودم.

وی می گوید: این هنرستان پس از حدود ۱۰ سال فعالیت به علل مختلف  و از جمله تاسیس هنرستان های دیگر در همان رشته ها و مانع تراشی  های شهرداری و ... بالاجبار تعطیل شد.

استاد نقاشی تبریز یادآوری می کند: به دنبال تاسیس این هنرستان ، درسال های بعد نیز چند هنرستان غیردولتی دیگر در تبریز  مجوز تاسیس گرفت و آموزش و پرورش نیز از بین ده ها رشته آموزشی، تنها در رشته هایی با زمینه فعالیت هنرستان ما به هنرستان های نوپا مجوز فعالیت داد و بالطبع این امر موجب تضعیف هنرستان ما و هنرستان های دیگر هم شد.

وی می گوید: در این مدت شهرداری فرهنگی تاریخی منطقه ۸ تبریز  نیز مرتب طی ابلاغیه هایی ما را تحت فشار قرار می داد تا  فضای مسکونی را که به فضای آموزشی تبدیل شده بود، به حالت اول برگردد که یا باید تعطیل میکردیم و یا کاربری آن را تغییر میدادیم و با توجه به استیجاری بودن محل هنرستان  و اینکه تغییر کاربری برای مالک مقرون به صرفه نبود، عطای ادامۀ فعالیت  هنرستان را به لقایش بخشیده و آن را تعطیل کردیم.

این استاد نقاشی تبریز اظهار می کند: پس از تعطیلی این هنرستان، در دانشگاه علمی کاربردی دوکمال " کمال الدین بهزاد" وابسته به میراث فرهنگی تبریز مشغول تدریس شدم ، ولی اخیرا میراث فرهنگی بدنبال بازپس گیری فضای آموزشی در اختیار این دانشگاه بوده و با قطع مقطع و عدم پذیرش دانشجو در سال جدید تحصیلی، عملا فعالیت این دانشگاه به تعطیلی کشانده شده است. 

استاد نخجوانی اضافه می کند: قبور دو شخصیت ادبی و هنری ممتاز ایران، کمال الدین بهزاد و کمال خجندی در محوطه این دانشگاه است و البته در خصوص قبر کمال الدین بهزاد شبهاتی وجود دارد و در هرحال وضعیت نگهداری این مکان که به "باغ دوکمال" معروف است، در وضع بسیار نامطلوبی قرار دارد.

وی با اشاره به مشکلات اساتید این دانشگاه، یادآوری می کند دانشکاه  سه ترم است که  از پرداخت حق التدریس اساتید خودداری می کند و این، در حالیست که دانشکاه، تمام و کمال شهریه های دانشجویان را دریافت کرده است..

در برگزاری اکسپوی نقاشی، انجمن نقاشان تبریز دور زده شد

استاد نقاشی تبریز با اشاره به اینکه حدود یک و نیم سال است که به عنوان رئیس انجمن نقاشان تبریز فعالیت دارد، می گوید: تاکنون تعدادی از برنامه های مصوب این انجمن مانند برگزاری نمایشگاه های متعدد، میزگردها، گردهمایی ها و کارگاه های منظره سازی اجرا شده است.

استاد نخجوانی، اضافه می کند: سال گذشته اولین دوره نمایشگاه «بوی رنگ» از سوی این انجمن برگزار شد و دوره بعدی آن نیز در آبان امسال برگزار می شود.

وی با بیان اینکه هدف از برگزاری این نمایشگاه این است که  از ارایه کارهای تکراری خودداری و آثار جدیدی از هنرمندان به نمایش گذاشته شود، اظهار می کند: این کار با هدف ایجاد انگیزه در بین نقاشان برای خلق آثار جدید و جلوگیری از دلزدگی مخاطبان انجام می شود.

این استاد نقاشی با اشاره به برگزاری ۴ دوره اکسپو در سال های گذشته در تبریز می گوید: در این دوره که آبان ماه برگزار می شود انجمن نقاشان و خود بنده در آن شرکت نکرده ام، زیرا انجمن نقاشان که تشکل رسمی حرفه ای و صنفی نقاشان است عملا نادیده گرفته شد. 

استاد نخجوانی ادامه می دهد: در این اکسپو بجای اینکه هیات انتخاب آثار ترکیبی از کارشناسانی با سلایق مختلف و حداقل سه نفر باشند، این مسئولیت بر عهده یک نفر گذاشته شده، بنابراین انتخاب آثار حتما که مطابق با سلیقه شخصی خواهد شد و چه بسا در این انتخاب گرایش های فردی تاثیرگذار شود و احتمال دارد نسبت به انتخاب آثار غیر منطبق با گرایش فردی بصورت سلیقه ای و انحصارطلبانه عمل شود. 

وی با اشاره به اینکه انجمن نقاشان تبریز از برگزاری هر نمایشگاه یا اکسپو به شکل حرفه ای حمایت می کند، می گوید: انتظار می رفت در این دوره حداقل از نظرات و پتانسیل انجمن نقاشان استفاده و این انجمن نیز حداقل در ممیزی آثار شرکت داده می شد و از نظرات و مشاوره کارشناسان انجمن در پیشبرد و تعالی بهبود کیفی آثار به نمایش درآمده بهره گرفته می شد، و این مشاوره گرفتن از انجمن های تخصصی به هیچوجه به معنی از دست دادن استقلال اکسپو نیست و ما آنرا به انحصارطلبی تعبیر می کنیم.

 به هر صورت  انجمن نقاشان تبریز دور زده شد و در نتیجه بنظر میرسد تعداد کمتری از هنرمندان صاحب نام تبریز در این اکسپو شرکت کرده باشند و اکسپو، بیشتر از آنکه محلی برای ارائه و فروش آثار هنری فاخر باشد، تبدیل به بازار فروشی مطابق با ذوق و سلیقه مخاطب عام می شود و نه ارتقاء و بهبود نگرش آنان به یک اثر هنری و ادامه این وضع، در روند رو به رشد اکسپو تاثیر منفی خواهد داشت و این را زمان ثابت خواهد کرد.

استاد مرتضی نخجوانی در موزه نظامی باکو 

آرزوی برآورده نشدۀ تاسیس  موزه « مرتضی نخجوانی» 

استاد نقاشی تبریز با بیان اینکه پدرم در سال ۱۳۸۲ فوت کرد، می گوید: پس از فوت پدر و با توجه به قدمت پنجاه ساله منزل پدری با مساحتی بیش از سیصد مترمربع و دو کله در خیابان عباسی ، با توجه به عدم توانایی مادر  در اداره این خانه و علل دیگر و لزوم فروش این منزل و خریداری منزل مناسب دیگری برای مادر،  به اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان پیشنهاد دادم که این خانه را برای تبدیل آن به موزه مرتضی نخجوانی خریداری کنند. 

در مصاحبه های مختلف رادیویی و تلویزیونی و از هر طریق ممکن دیگر، از جمله در یک مقاله مفصل که در نشریات محلی و سراسری نیز منتشر شده نیز این خواسته را مطرح نموده ام. 

وی در تبیین اهمیت منزل مسکونی استاد رسام نخجوانی اظهار می کند: آنزمان با پیشنهاد من بدلیل اینکه منزل پدر از قدمت خانه های قاجار برخوردار نیست، موافقت نشد و به این استدلال من که هنرمندی چون رسام نخجوانی بیش از چهل سال در این خانه زندگی کرده و آثار فاخر خود را در این خانه خلق کرده و بهتر است تمامی آثار و نیز لوازم نقاشی و شخصی اش در این خانه حفظ و حراست گردد، بی توجهی کامل شد. گویی که ارزش خانه فقط در قدمت آن و نه کسی است که در آن سالها زندگی کرده. در اینصورت چرا خانه استاد شهریار را در مقصودیه که خانه ای معمولی و با قدمتی کمتر است، به موزه تبدیل کرده اند؟ 

این استاد نقاشی می گوید: این خانه باید حفظ می شد و تابلوهای استاد در اتاق ها نصب و لوازم نقاشی کارگاه ایشان در این محل به نمایش عموم  گذاشته می  شد و من هم مانند دیگران برای دیدن آثار پدرم به این موزه مراجعه میکردم.

استاد نخجوانی، ادامه می دهد: به هر دلیلی با خرید این خانه و حفظ و نگهداری آن مخالفت شد و اکنون به تالار پذیرایی تبدیل شده است و ما پس از فروش این خانه، معادل قیمت آن، یک واحد آپارتمان و البته با متراژی کمتر برای مادر خریداری کردیم و  همیشه افسوس این را می خورم که باید این خانه را به عنوان یک میراث هنری یک هنرمند برجسته تبریز حفظ می کردند که اگر چنین میشد، حداقل از منظر اقتصادی، تصور کنید که ارزش افزوده آن چقدر بود.

آثار پدرم در خانه من محبوس شده است

این استاد نقاشی تبریز می گوید: اکنون حدود ۶۰ تابلو و وسایل کار استاد رسام نخجوانی را به عنوان میراث هنری پدر حفظ و حراست میکنم و این در حالی است که تلاش من برای تبدیل خانه پدرم به موزه یا بنیاد تاکنون بی نتیجه مانده و به بزرگترین آرزوی خود در زندگی دست نیافته ام.

استاد نخجوانی، می افزاید: مطمئنم که هیچ کس به اندازه من از ارزش تابلوهای پدر آگاهی ندارد، بنابراین بزرگترین دغدغه فکری من، نه تابلوهای خودم، بلکه  این است که بعد از من چه بر سر آن ها خواهد آمد. در حالی که باید آن ها حفظ و تحویل  نسل های آینده شود. 

 پیشنهاد رئیس موزه نظامی باکو برای تابلو های پدر                                                                                                                                                                                                   وی با اشاره به سفر سال پیش خود به باکو و دیدار با «رافائل حسین اوف»، رئیس موزه نظامی این شهر، می گوید: در دیدار با وی کتاب پدرم را که حاوی تصاویری از تابلوهای او بود، به حسین اوف نشان دادم و وقتی شنید که این تابلوها درموزه یا نمایشگاهی دایمی در تبریز نگهداری نمیشوند، تاکید کرد که اصولا جای این آثار موزه ای در تبریز و زادگاه استاد است. اما اگر بهر دلیلی این امر میسر نشده، هر اتاقی از موزه نظامی باکو به انتخاب من، میتواند محلی برای نگهداری و نمایش تابلوهای پدر باشد. 

این استاد نقاشی تبریز - که یک تابلو از او در موزه نظامی باکو نگهداری میشود -  نیز با تاکید بر اینکه ترجیحم اینست که تابلوهای پدر در تبریز بماند در غیر این صورت دوست دارم در تهران، اصفهان و مشهد یا هرجای دیگر دنیا بصورت مجموعه ای حفظ شوند، اظهار می دارذ بشدت در مقابل وسوسه پیشنهاد فروش حتی یکی از تابلوهای پدر به کلکسیونرها  – با قیمتهای بسیار گزاف-  مقاومت کرده و بلکه گاهی هم آثار پدر را در صورت امکان خریداری کرده و به مجموعه ام افزوده ام. 

آنقدر که نگران آینده تابلوهای پدر هستم، نگران تابلوهای نقاشی خودم نیستم، دغدغه اصلی من اینست که آثار هنری پدر را به عنوان شناسنامه هنر ایران و آذربایجان، تا زنده ام، به سرانجام مطلوب برسانم.

خاطره ای از سالهای دور  

استاد نقاشی تبریز و فرزند رسام نخجوانی می گوید:  روزی مرحوم  « احمد جواد زاده» که از تجار  بسیار بافرهنگ و بنام آذربایجان و شریک تجاری مرحوم عالی نسب بود و با پدرم دوستی صمیمانه ای داشت و کلکسیونی از تعداد قابل توجهی از تابلوهای پدر را گرد آورده بود، در سال ۱۳۴۸ زمانی که  ۱۰ سال داشتم، به منزل ما آمده بود.

 پس از صرف چایی و شیرینی و صحبت های متداول، اظهار داشت که با اجازه پدر برای خرید تابلوی معروف  حمله نادرشاه آمده است.

 این تابلوی آبرنگ، کپی از اثر رنگ و روغن استادش میرمصور بود و قبل ترها پدر حاضر به فروشش نشده بود. با توجه به سابقه دوستی پدر با ایشان، پدر حرفی نزدند. 

ایشان بسته ای اسکناس صدتومانی قهوه ای رنگ که آنزمان بزرگترین اسکناس رایج بود، درآورد و قبل از شمارش، به پدر گفت هرجا بس شد، بفرمایید.

 تا اسکناس چهلم بسرعت شمرد و بعد از آن سرعت کمتر شد تا به پنجاهم رسید. بعد از آن سرعت شمارش کمتر و کمتر شد تا به شصتم رسید و پدر نیز بناچار و از سر ملاحظه ی رفاقت گفتند کافی ست. و بدین ترتیب آن تابلو با قیمت شش هزارتومان از آنِ مرحوم جوادزاده گردید. 

وی یادآوری می کند: چندسال بعد گویا مرحوم «غلامحسین صدقیانی» پیشنهاد فروش آن تابلو را به مرحوم جوادزاده به قیمت دویست هزارتومان داده بود و ایشان حاضر به فروش نشده بود.

البته نسخه ای با اندازه بزرگتر و آنهم آبرنگ پرداز، بعدها توسط پدر کار شد و اکنون در منزل من نگهداری می شود. 

۸۰۲۳/۵۱۸

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.