پایگاه خبری جماران، حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید ابوالفضل موسویان عضو هیئت علمی دانشگاه مفید قم، نویسنده و پژوهشگر است که به دلیل رابطه صمیمی و علمی با مرحوم آیتاللهالعظمی صانعی با آراء و نو آوری های ایشان آشنایی دارد.
کتاب "دین و آزادی" او از سوی وزارت ارشاد در سال 1390 به عنوان کتاب سال شایسته تقدیر قرار گرفت.
در این گفتوگو بنای معرفی وجوه مختلف شخصیت علمی و سیاسی فقیه فقید، حضرت آیتاللهالعظمی صانعی را داریم.
با توجه به شناختی که حضرتعالی از ایشان داشتید، میخواهیم از منظر شما به این امر بپردازیم.
شخصیت ایشان باید از جهات مختلف مورد توجه قرار بگیرد. نخست از بُعد علمی که دربارة آن سخن خواهیم گفت؛ دیگری بُعد سیاسی و مبارزاتی آن عالم عالیقدر. فقط در برخی افراد این ابعاد با یکدیگر جمع شده است. ما علمای بسیاری را در حوزه سراغ داریم که اگرچه از نظر علمی سطح بالایی داشتند، اما به هیچ وجه وارد جریان انقلاب و مبارزات علیه حکومت شاهنشاهی نشدند.
اما مرحوم آیتالله صانعی از همان ابتدا در مبارزات انقلابی فعالیت داشت؛ یعنی از همان سال 42 که امام مبارزه را آغاز کرد، ایشان با حضرت همراه بود و تا آخر نیز این همراهی ادامه داشت.
آیتالله صانعی علاوه بر اینکه از بعد معنوی و علمی حضرت امام بهره میگرفت، از جهات مبارزاتی و انقلابی نیز جزو یاران نزدیک ایشان بود.
حضرت امام تعاریف خاصی از ایشان دارد که نظیر آن را نسبت به کمتر افرادی از میان شاگردان و همراهان ایشان دیدهایم. چرا که آیتالله صانعی از ابتدا با حضرت امام محشور و در اکثر موقعیتها در کنار ایشان بود.
امام به زندگی آیتالله صانعی اشراف کامل داشت و ایشان را تأیید میکرد. آن شخصیت بزرگ گرچه از ابتدا در انقلاب و جریان مبارزات فعال بود ولی هرگز به دنبال کسب مقام و منصب و موقعیت خاصی پس از پیروزی انقلاب نبود و همه چیز خود را برای امام در طبق اخلاص گذاشت و تا آخر عمر نیز هر بار نام امام در محضرش آورده میشد، میفرمود: «سلامالله علیه».
آیتالله صانعی از آغاز دست پرورده امام بود و اخلاق و سیره زندگیاش برگرفته و متأثر از ایشان بود.
از خصایل و خصوصیات بارز سیره مرحوم آیتاللهالعظمی صانعی به چه مواردی میتوان اشاره کرد؟
یکی از ویژگیهای بارز سبک زندگی آن فقید، سادهزیستی بود و همین امروز هم منزل ایشان، گواهی است بر این مدعا. به هیچ وجه اهل بریزوبپاش و تجملات نبود و در مقام مرجعیت هم، همان زندگی ساده طلبگی را حفظ کرد.
در باب حضور اجتماعی و سیاسی آن مرجع عالیقدر نیز توضیح بفرمایید.
در خصوص منش سیاسی، ایشان در تمامی مراحل انقلاب حضور فعال داشت و حقیقتاً از سر دلسوزی به مسائل ورود میکرد و اگر جایی لازم میدید وارد عمل شود، دریغ نمیکرد.
تعبیری از ایشان به خاطر دارم که میفرمود: اگر لازم باشد برای این انقلاب کفش کسی را در مقابلش جفت کنم، این کار را میکنم.
یعنی به هیچ روی به دنبال کسب مقام و منصب نبود و معتقد بود هر کاری که از دستش بر بیاید، باید برای انقلاب انجام دهد.
خب انقلاب در مسیر خود، فراز و فرودهایی داشته است و ایشان با توجه به خطراتی که متوجه انقلاب میدید در موقعیتهای مختلف هشدارهای لازم را میداد و نسبت به چنین جریاناتی بیتفاوت نبود. آنجا که احساس میکرد لازم است تذکر دهد و مطلبی را مطرح کند، در قالب سخنرانی یا بیانیه به آن مسئله میپرداخت. حال آنکه عدهای مخالف اظهارنظرهای ایشان برخلاف آراء برخی بزرگان دیگر بودند. علیرغم همه اینها، وقتی آیتالله صانعی احساس تکلیف میکرد، حرفش را میزد و حقیقتاً به این انقلاب علاقهمند بود و دلش برای حفظ آن میسوخت؛ چراکه زحمات زیادی برای پیروزیاش کشیده بود و راضی نبود کوچکترین آسیبی به آن وارد شود.
هرگز هم از این برخورد به دنبال کسب جاه و مقام و منصب و مال نبود. هر جا که متوجه میشد خطری انقلاب را تهدید میکند وارد عرصه میشد و هشدار میداد. بحمدالله از بیان شیوا، رسا و اثرگذاری هم برخوردار بود.
از آنجا که خود آیتالله صانعی در متن مبارزه فعال بود و تلاشهایی که برای برقراری این نظام صورت گرفته بود را از نزدیک مشاهده کرده بود و به خوبی از زحمات حضرت امام و دیگر مبارزان اطلاع داشت، وظیفه خود میدانست که از دسترنج آنها دفاع کند. فلذا هر جا احساس تکلیف میکرد، بدون مماشات و ملاحظه مطلب را بیان میکرد و میگفت که مثلاً فلان خطر امروز نظام را تهدید میکند و باید جلوی آن گرفته شود.
بنابراین باید گفت ایشان از بعد انقلابی از همان آغاز همراه و مورد تأیید امام بود و هر وظیفهای که به ایشان محول میشد را با علاقه و روی باز میپذیرفت و هرگز در انجام چنین اموری کوتاهی نمیکرد.
آنچه ذکر شد بخشی از بعد سیاسی زندگی آیتالله صانعی بود. انشاءالله خداوند رحمتشان کند و به ما توفیق دهد که مسیر امثال این بزرگان را ادامه دهیم و به وظایف خود عمل کنیم.
علمیت ایشان در چه سطحی بود؟
در خصوص ابعاد علمی شخصیت آیتالله صانعی در آغاز لازم است اشاره کنم که اولاً ایشان مورد تأیید حضرت امام بود و معمولاً مباحث علمی گوناگونی را با امام مطرح میکرد. حضرت امام در تمجید مرتبه علمی ایشان، آیتالله صانعی را محقق دقیق و پیگیر در مباحث علمی معرفی کرده است.
امام فرموده بود که من از توان علمی ایشان حظ میبرم.
بله و این بسیار ارزشمند است که حضرت امام با آن مرتبه، ایشان را از نظر علمی اینگونه تأیید میکرد.
آیتالله صانعی یکی از مدرسین بزرگ حوزه علمیه بود. از همان پیش از انقلاب جلسات درس ایشان همیشه شلوغ و معروف بود و تدریسشان تا همین اواخر و پیش از بحث کرونا هم برقرار بود. مقصود اینکه ایشان طی سالیان متمادی، تمامی توان خود را در جهت فهم درست مسائل اسلامی و روشنگری برای طلاب حوزه علمیه به کار گرفت. میتوان گفت که آن عالم مجاهد هرگز از فعالیت و تلاش در عرصههای علمی دست بر نداشت.
حتی گاهی که جلساتی موضوعیت علمی نداشت، ایشان یک بحث فقهی را مطرح میکرد و منابع مختلف مربوط به موضوع را میآورد تا آن جلسه، خالی از بهره علمی نباشد.
میتوان گفت بخش عمده و عظیمی از زندگی ایشان به بحثهای علمی گذشت. گاهی که ایشان را میدیدیم، به عنوان نمونه میفرمود: دیشب خوابم نبرد و ساعت 3 یا 4 صبح، فلان موضوع را مطالعه و روی فلان بحث کار کردم. مقصود اینکه ایشان حتی در منزل نیز پیگیر امور علمی بود.
در خصوص جایگاه و ویژگیهای علمی ایشان توضیح بفرمایید.
کسی که میخواهد کار علمی کند و اجتهاد داشته باشد، باید آراء اندیشمندان مختلف را بخواند و نمیتواند بدون مطالعه و تأمل در آراء علما و اندیشمندان دینی در طول تاریخ تشیع، اظهارنظر کند. باید منابع مختلف را دید و خواند. در اصول هم بزرگان ما بر روی روشهای مختلف کار کردهاند و طرق استنباط احکام را مشخص کردهاند.
آیتالله صانعی بهطور کامل بر صناعت فقهی مسلط بود؛ چرا که تمامی سطوح را تدریس کرده بود و حتی بسیاری از عبارات را از حفظ میخواند. ایشان منابع مختلف را مطالعه کرده بود و زمانی که بحثی مطرح میشد، تقریباً تمامی آراء اندیشمندان مختلفی که در طول تاریخ فقه شیعه در آن خصوص مطلبی عنوان کرده بودند را مطرح میکرد و بر مبانی اصولی تسلط کامل داشت.
کسی که میخواهد به استنباط فقهی برسد، باید در نخستین گام به این نکته توجه کند که بزرگان و علمای پیشین در آن خصوص چه گفتهاند. در این زمینه آیتالله صانعی کاملاً از منابع مطلع بود. وظیفهای که امام صادق علیهالسلام بر عهده فقها گذاشته است: «انما علینا ان نلقی الیکم الاصول و علیکم ان تفرعوا». امام به یکی از اصحابشان، ابان بن تغلب و یا زراره، میفرماید: ما اصول را تعیین میکنیم و دیگر فروعات دست شما است و خودتان باید آنها را دریابید.
چند هزار مسئلهای که در کتب فقهی و رسالههای فعلی وجود دارند که در روایات نیامدهاند. بخشی از آنها در روایات بوده و بخش دیگر نتیجه استنباطی است که فقهای ما داشتهاند. فقها در طول تاریخ از کلیاتی که در روایات و آیات وجود داشته، استنباط و حکم کردهاند. به عنوان نمونه در دورههای گذشته که «تلقیح» وجود نداشته که بخواهند بگویند از نظر شرعی درست است یا نه. برخی مسائل مانند بحث ژنتیک که در گذشته مطرح نبوده و هیچ آیه و روایتی در ارتباط با آنها وجود ندارد اما فقهای ما باید در این خصوص اظهارنظر کنند و حکم بدهند. در اینجا مجتهد با توجه به آیات و روایات، استنباط میکنند که نظر شارع در این زمینه چیست.
این یکی از مهمترین کارهایی است که فقها باید انجام دهند. منتها مسئلهای در اینجا پیش میآید و آن این است که فتوایی که فقیهی هزار سال پیش به آن حکم کرده، به اقتضای همان شرایطی که در آن بوده اعلام شده و معلول شرایط آن زمان بوده است؛ یعنی این فتوا در جای خودش درست بود و هیچ اشکالی نداشت، منتها ممکن است شرایط در طول تاریخ عوض شود.
ما نباید بگوییم که به فرض چون آن فقیه، عالم بزرگ و علامه و شخصیت علمی برجسته بوده، دیگر کسی حق ندارد در مقابل فتوای او نظر دیگری بدهد. اصلاً ممکن است در استنباطی که او کرده تردید کنیم و یا اساساً موضوع تغییر کرده باشد.
درست است که عنوان ثابت است منتها موضوع عوض شده است.
مثال معروفی که میتوان مطرح کرد بحث شطرنج و فتوای حضرت امام است. حتی این را به دوره معصومین نیز مربوط کردهاند و میگویند که از آن دوره شطرنج حرام بوده و روایات تندی هم علیه آن وجود دارد؛ تا جایی که گفتهاند حتی نگاه کردن به آن اشکال دارد.
اما حضرت امام فرمود: این موضوع عوض شده است و آن شطرنج، این بازی که امروز رواج دارد، نبودهاست.
در گذشته شطرنج وسیله قمار بوده و امروز در جامعه ما دیگر به آن صورت نیست و بیشتر جنبه ورزش فکری دارد. حتی پس از آنکه آقای قدیری با ذکر آن روایات به نظر امام اشکال گرفت، امام فرمود: آیتالله خوانساری، آن شخصیت علمی بسیار ارزشمند هم معتقد بود که بازی شطرنج اشکالی ندارد. پس این نشان میدهد که امر دایر مدار قمار بوده است.
این مهم است که انسان بفهمد دلیل این حکم چیست و دیگر اینکه آیا واقعاً این موضوع همان موضوع است و یا تغییر کرده است. وقتی ما سخن از اجتهاد زنده میگوییم صرفاً مربوط به مسائل جدید نیست، بلکه بسیاری از مسائل گذشته نیز ممکن است تغییر موضوعیت داشته باشند و فقهای ما باید بر روی اینها کار کنند.
آیتاللهالعظمی صانعی از جمله فقهایی بود که با صراحت و شجاعت آراء فقهی خود را بیان میکرد. چه وجه امتیازی در شیوه استنباط ایشان وجود داشت که گاهی به نظریاتی متفاوت از دیگر فقها میانجامید؟
به نظرم یکی از نکات مهم در اجتهاد تشخیص این است که موضوعی که امروز وجود دارد، همان موضوعی است که در گذشته وجود داشته و آن فتاوا برایش صادر شده یا نه. این کار ارزشمندی است که فقهای ما باید انجام دهند. یکی از ویژگیهای برجسته آیتالله صانعی همین موضوع شناسی و آنچنان که فرمودید شجاعت در بیان فتاوایشان بود.
گاهی با برخی فقها که وارد بحث میشویم میبینیم که نظر خاصی دارند، اما حاضر نیستند آن را در رسالهشان وارد کنند؛ اما مرحوم آیتالله صانعی شهامت و شجاعت بیان آرائش را در رساله داشت.
ایشان از نظر صناعت فقهی بسیار مسلط بود و اینطور نبود که بخواهیم بگوییم یک روشنفکری، بدون اطلاع از آیات و روایات و آراء علما و فقها سخن میگوید. خیر، ایشان کاملاً به آیات و روایات و نظر فقها و بزرگان احاطه داشت و اهل ملاحظه هم نبود و با شجاعت، به آنچه میرسید، بیان میکرد و بر اساس میل، خواسته یا خوشایند دیگران رفتار نمیکرد و هزینه آن را نیز میپرداخت.
حضرت آیتالله صانعی به برخی مسائلی که در گذشته به عنوان ملاک و مبنای اصول مطرح نبوده، پرداخته است. البته برخی دیگر مانند مرحوم شهید مطهری هم اشاراتی داشتهاند. مثلاً ایشان میگوید: چرا ما نباید عدالت را در سلسله علل احکام قرار دهیم؟ یعنی اگر دیدیم حکمی بر خلاف عدالت است، بگوییم این حکم مردود است. حالا اگر در گذشته شرایط و موقعیت بهگونهای بوده که آن حکم عادلانه محسوب میشده، اما امروز دیگر عادلانه نیست، باید بتوانیم آن حکم را برداریم.
آیتالله صانعی بهطور جدیتر به دنبال این مسئله بود. یکی دیگر از مسائلی که امروز مطرح است و در کلام پیشینیان کمتر دیده شده که مرحوم آیتالله صانعی بسیار به آن توجه داشت، بحث «کرامت انسان» است. ما معتقدیم که انسان بذاته دارای کرامت است.
بنابراین هر حکمی در فقه با کرامت انسان مغایرت پیدا کند، باید کنار گذاشته و یا اصلاح شود. توجه داشته باشید که ما نمیخواهیم احکام را عوض کنیم.
اما مثلاً یک برخوردی 100 سال پیش عیب و ناپسند محسوب نمیشده و امروز خوشایند نیست. نباید بگوییم چرا فقها در گذشته آنطور فتوا دادهاند.
مثلاً میگویند غیبت غیرمسلمان جایز است. اگر بحث کرامت را ملاک قرار دهیم، هم مسلمان و هم غیرمسلمان کرامت دارد و نباید غیبت هیچ یک از آنها را کرد.
حالا باید بررسی کنیم و ببینیم که آیا در گذشته غیر مسلمانان نسبت به مسلمانان اهل غیبت و ناسزا بودهاند یا نه. اگر آنها این کار را میکردند، پس مسلمانان هم متقابلاً میتوانستند چنین رفتاری نشان دهند. چرا که آنها به نحوی حرمت خودشان را از بین برده بودند و نگهداشتن حرمت کسی واجب است که حریمی برای خود قائل باشد.
مثلاً در فقه داریم که نگاه کردن به زنی که بیحجاب است، البته درصورتی که نگاه ریبه نباشد، اشکالی ندارد. چراکه او خود با پوششاش عملاً اعلام کرده که نگاه کردن به خود را بلااشکال میداند؛ اما زنی که حجاب گرفته، مقصودش این است که نمیخواهم به من نگاه کنید. پس ما حق نداریم به او نگاه کنیم.
حالا چنانچه غیرمسلمان، خودش کاری را نسبت به مسلمانان انجام دهد، حق اعتراض به رفتار متقابل را ندارد.
اکنون که شرایط جامعه تغییر کرده و مرزبندیها به شکل دقیق وجود ندارد، میتوانیم بگوییم که غیر مسلمانان حرمتی ندارند و ما حق داریم غیبت کنیم؟ باید در این خصوص مطالعه و بحث شود.
این تنها یک مثال بود. بسیاری موارد مشابه فقهی وجود دارند که قابل بحث مجدد هستند و باید بررسی کرد که اگر کرامت انسانی در آنها مخدوش شده ولو اینکه در گذشته رفتار بدی نبوده و امروز به عنوان یک عمل غیرارزشی تلقی میشود، اصلاح شوند.
نمیشود گفت چون فقهای ما در گذشته اینگونه فتوا دادهاند، ما هم امروز مجاز به برخی رفتارها هستیم.
اینها نمونههایی از نکاتی است که آیتالله صانعی میخواست در مسائل فقهی وارد کند. تمامی این مبانی جدید هم از قرآن و روایات استخراج شده است، نه اینکه چون مثلاً بحث حقوق بشر این روزها داغ است، باید نگاه خود را تغییر دهیم. ما باید از این مبانی جدید، قاعده درست کنیم و اگر میبینیم برخی احکام فقهی ما با این قواعد مغایرت پیدا میکنند، آنها را کنار بگذاریم و اصلاح کنیم. لزوم رسیدن به این مرحله، هم تسلط علمی است و هم شجاعت ابراز نظر. نمیشود هر کسی دلش خواست بگوید: من این بخش اسلام را قبول ندارم. بلکه باید همان مسیری که عرض کردم طی شود.