آقا به جوادت قسمت می دهیم، آخه گفتند جوادت را خیلی دوست داری، دل ما پیش تو و کبوترهای حرم توست اما غرق گناهیم، نه پای آمدن داریم و نه طاقت ماندن.
آقا دلم هوات را کرده، شاه خراسان، چه می شود که بیاییم به مهمانی حرمت، عنایتی کن آقا که فقط تویی که درمانی.
وقتی می بینم عاشقای تو را، زائران تو را و اشک های شیعیان تو را، حسادت می کنم، غرق در تو و محبتت می شوم و دست و پایم را گم می کنم.
آرزوم دارم در لباس خادمان تو باشم، چه شود اگر عنایتی به این زائر غرق در گناهت بیندازی، به جان جوادت، خیلی دوستت دارم.
آقا از راه دوری دارم با تو درد و دل می کنم، دوست دارم رازهای دلم را با تو بگویم تا مشکلم را چاره کنی.
با دلی خسته و شکسته، تو را می خوانم ای ضامن آهو، می شود که حاجتم روا کنی؟ می دانم که لایق تو نیستم اما مرا از خود مران که جز تو پناهی ندارم.
کبوتر دلم، بهانه تو را کرده، هر لحظه و هر ثانیه به سوی حرمت پر می کشد، بطلب تا بیام اقا.
هر زائری که قدم به حرم مقدست می گذارد محو تماشای گنبد طلات می شود و پیش از آن غرق در محبت و مهمان نوازی تو.
هر دلشکسته ای که به سوی تو می آید زیر لب، نوای یا غریب الغربا را زمزمه می کند.
آقا با شما هستم، حواستان به من هست؟ من تنها نیامده ام، دلم زودتر از خودم به هوای حرمت، پر کشید و آمد و من از قافله عشق، عقب ماندم اما آمدم.
آقا به جان جوادت، بطلب ما را
6197
'محمدحسین فلاح' ایرنا - یزد
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.