می نوشتیم چرا شهرداری به وضعیت آب های سرگردان ناشی از بارش باران در معابر توجه ندارد و این جمله را همه ساله تکرار می کردیم اما هیچ کس برای قلم ما تره هم خورد نمی کرد.
می نوشتیم ای مسوولان! میدانهای اصلی شهر یزد را آب گرفته و خودروها با سختی رفت و آمد می کنند اما کو گوش شنوا؟.
هنوز هم می نویسیم که هر وقت باران ببارد معابر یزد، دریاچه ای می شود که نه با خودرو سازگار است و نه با عابران پیاده.
اما... ای کاش باران ببارد و به مبارکی آن همه اعضای شورای شهر و شهردار و پرسنل شهرداری به مرخصی تشویقی بروند!.
خدا کند بغض آسمان، ترک بردارد و خیابانها را در آغوش گیرد، باکی نیست، همه شهر تشنه حضور بارانند، ببار، هر جور که دوست داری ببار اما ببار.
روزگاری بود که می خواندیم 'باز باران با ترانه با گوهرهای فراوان می زند بر بام خانه'، یادش بخیر، منتظر بودیم تا نمی از آسمان فرود آید و مدرسه ها را تعطیل کند، به پشت بام برویم و برف پارو کنیم.
اما دیگر از آن بارش ها خبری نیست، بارشهای پراکنده هم که حوضی را پر نمی کند، از پاییز و زمستان هم جز گرد و خاک و سرما ندیدیم، به کم آبی ها هم عادت کرده ایم اما خود را بازی ندهیم چون 'واقعا آب نیست'.
گرم شدن زمین، آلاینده های جوی، سوراخ شدن اوزن و شرایط اقلیمی، بهانه های به ظاهر موجهی برای نبود باران است اما اگر سر به گریبان بریم شاید یکی از دلایل بی بارانی، خود ما باشیم.
این روزها هر وقت بر روی گزارش هواشناسی یزد تمرکز می کنیم فقط می شنویم 'افزایش ابر، وزش باد نسبتا شدید با گرد و خاک، گرمترین مرکز استان کشور و بارشهای پراکنده'، بارشهایی که یا نمی آید یا فقط کوهستانها را نمناک می کند.
دلمان برای صدای قطره های باران و چک چک ناودانها تنگ شده،
برای قدم زدن زیر باران در کویر تشنه یزد، برای صدای غرش آسمان و ابرهای سیاه و سرگردان.
اما خدایا راضی هستیم به رضای تو، برای آنچه به ما دادی یا ندادی چون دادنت رحمت است و ندادنت حکمت.
همه دست به دعا برداریم و از خدای بزرگ و مهربان بخواهیم تا درهای رحمتش را بر روی ما بگشاید و باران رحمت خود را بر ما ببارد تا همه ما ترانه قدیمی 'بارون میاد جر جر- پشت خونه هاجر'
را همنوا شویم.
6197 تهیه و انتشار: محمدحسین فلاح
می نوشتیم ای مسوولان! میدانهای اصلی شهر یزد را آب گرفته و خودروها با سختی رفت و آمد می کنند اما کو گوش شنوا؟.
هنوز هم می نویسیم که هر وقت باران ببارد معابر یزد، دریاچه ای می شود که نه با خودرو سازگار است و نه با عابران پیاده.
اما... ای کاش باران ببارد و به مبارکی آن همه اعضای شورای شهر و شهردار و پرسنل شهرداری به مرخصی تشویقی بروند!.
خدا کند بغض آسمان، ترک بردارد و خیابانها را در آغوش گیرد، باکی نیست، همه شهر تشنه حضور بارانند، ببار، هر جور که دوست داری ببار اما ببار.
روزگاری بود که می خواندیم 'باز باران با ترانه با گوهرهای فراوان می زند بر بام خانه'، یادش بخیر، منتظر بودیم تا نمی از آسمان فرود آید و مدرسه ها را تعطیل کند، به پشت بام برویم و برف پارو کنیم.
اما دیگر از آن بارش ها خبری نیست، بارشهای پراکنده هم که حوضی را پر نمی کند، از پاییز و زمستان هم جز گرد و خاک و سرما ندیدیم، به کم آبی ها هم عادت کرده ایم اما خود را بازی ندهیم چون 'واقعا آب نیست'.
گرم شدن زمین، آلاینده های جوی، سوراخ شدن اوزن و شرایط اقلیمی، بهانه های به ظاهر موجهی برای نبود باران است اما اگر سر به گریبان بریم شاید یکی از دلایل بی بارانی، خود ما باشیم.
این روزها هر وقت بر روی گزارش هواشناسی یزد تمرکز می کنیم فقط می شنویم 'افزایش ابر، وزش باد نسبتا شدید با گرد و خاک، گرمترین مرکز استان کشور و بارشهای پراکنده'، بارشهایی که یا نمی آید یا فقط کوهستانها را نمناک می کند.
دلمان برای صدای قطره های باران و چک چک ناودانها تنگ شده،
برای قدم زدن زیر باران در کویر تشنه یزد، برای صدای غرش آسمان و ابرهای سیاه و سرگردان.
اما خدایا راضی هستیم به رضای تو، برای آنچه به ما دادی یا ندادی چون دادنت رحمت است و ندادنت حکمت.
همه دست به دعا برداریم و از خدای بزرگ و مهربان بخواهیم تا درهای رحمتش را بر روی ما بگشاید و باران رحمت خود را بر ما ببارد تا همه ما ترانه قدیمی 'بارون میاد جر جر- پشت خونه هاجر'
را همنوا شویم.
6197 تهیه و انتشار: محمدحسین فلاح
کپی شد