تماسهای زیادی از سوی معاون درمان و روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی یزد، متخصصان عفونی و داخلی، رییس بیمارستان شهید صدوقی و جمع زیادی از پرستاران این بیمارستان برای حضور در این مرکز درمانی و تهیه گزارش از فعالیت کادر درمان در مبارزه با کرونا داشتم.
هنوز این توفیق حاصل نشده تا در جمع این عزیزان باشم، نمی دانم چرا؟ ترس از کرونا؟ نداشتن طاقت دیدن رنج بیماران یا...؟ نمی دانم اما نرفتم، شاید فردا...
اما حدود یک ماه گذشته را با اغلب این عزیزان از جان گذشته در تماس تلفنی و پیامکی هستم، همه پای کارند، همه ایستاده اند و عهد کردهاند تا کرونا را شکست ندهند همچنان در کنار بیماران و مبتلایان و آنها که مشکوک به کرونا هستند باشند.
هر بار که با معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی تماس گرفتم یا در بیمارستان شهید صدوقی و در کنار کادر درمان بود و یا در بیمارستان های اردکان و میبد و یا در جمع مسوولان استان برای تصمیم گیری های مقابله با کرونا.
هر بار که با رییس بیمارستان شهید صدوقی، همکلام شدم اصلا فرصت سر خاراندن هم نداشت، مدام پای کار بود و درگیر.
وقتی به یک متخصص داخلی که مدام با بیماران بستری و مشکوک به کرونا در تماس است زنگ زدم نای نفس کشیدن هم نداشت و فقط عبارت "دعایمان کنید" بر سر زبانش بود؛ این بانوی متخصص نزد پدر و مادر پیرش زندگی میکرد و تنها نگرانی اش همین پدر و مادرش بودند؛ آخر شب که به خانه برمیگشت نگران بود که مبادا والدین پیر او هم مبتلا شوند.
این بانوی متخصص، خودش داوطلبانه و برای کمک به همکاران خود و یاری بیماران مشکوک به کرونا به این بخش آمده بود و این نهایت ایثار و فداکاری یک پزشک ایرانی است.
به یک بانوی متخصص عفونی زنگ زدم تا جویای احوالش باشم و از اوضاع بیمارستان و بیماران کرونایی بپرسم؛ گفت: تا آخر هستم و می جنگم و کنار نمی کشم.
گفتم پس خانواده چی؟ گفت: اگر کرونا را مهار نکنیم دیر یا زود به سراغ همه خانواده ها خواهد رفت.
این متخصص بیماری های عفونی از صبح اول وقت تا پاسی از شب در بیمارستان شهید صدوقی در حال خدمت است.
با پرستاری که مدام با بیماران کرونایی و مشکوک به کرونا در تماس بود تماس گرفتم، مادرش بیمار بود اما پای کار بود، فشار کار و ارتباط نردیک به بیماران موجب شده بود تا خودش نیز دچار مشکل تنفسی شود و به توصیه متخصص عفونی به استراحت برود اما پس از یکروز استراحت باز به بیمارستان برگشته بود.
اما فقط اینها درگیر کرونا نیستند، حتی کادر اداری بیمارستان شهید صدوقی هم با این بیماری درگیر است؛ آنها در دل حادثه هستند و در چند متری بیماران کرونایی و مشکوک به کرونا قرار دارند و فقط با یک ماسک و یک جفت دستکش از خود محافظت میکنند.
رنج بودن با بیماران کرونایی و مشکوک به کرونا یک طرف داستان است، آن سوی سکه که موجب رنجش خاطر کادر درمان می شود این است که برخی از شهروندان یزدی به هشدارها و توصیه های مسوولان بهداشتی و همین پزشکان توجهی نمی کنند و بدون ملاحظه به خیابان میآیند و حاضر نیستند در خانه بمانند.
آنها راضی هستند که ما در خانه بمانیم ولی آنها در بیمارستان با کرونا بجنگند اما باز هم گوش نمی کنیم و به خیابان می آییم، دستهای خود را نمی شوییم، در اجتماعات و فروشگاههای بزرگ حاضر می شویم و به مسافرت می رویم و این یعنی عدم احساس مسوولیت از سوی یک شهروند وظیفه شناس.
متاسفانه آمار مبتلایان به کرونا در استان در چند روز گذشته به طرز وحشتناکی افزایش یافته و هر روز هم این آمار در حال افزایش است؛ مسوولان دانشگاه علوم پزشکی هم تاکید می کنند که تنها راه قطع این زنجیره بلا ، ماندن در خانه و رعایت مسائل بهداشتی است.
تعداد قابل توجهی از کادر درمان ما اعم از متخصص و پرستار و ازمایشگاهی به کرونا مبتلا شده اند و روزانه نیز این آمار در حال افزایش است؛ اگر روزی با کمبود پزشک و پرستار روبرو شویم یا اگر کادر فعلی، اندک اندک فرسوده شوند چه خواهیم کرد و کیست که مقابل این بیماری منحوس قدعلم کند؟.
کادر درمانی که هم اکنون در بیمارستان شهید صدوقی یزد، جانانه ایستاده و جان در طبق اخلاص نهاده اند همانهایی هستند که تا چند ماه قبل به خاطر دیر زدن یک آمپول سرماخوردگی یا دیدن یک برگ درخت در کنار اتاق بیمار یا دیر پذیرش شدن بیماری، بر آنان می تاختیم و گله میکردیم و کانالهای خبری را از پر از شکوه و شکایت می نمودیم.
حالا همین به ظاهر مقصران دیروز، این روزها چون کوه ایستادهاند تا من و تو آسوده باشیم.
برای شما دعا می کنیم.
درود بر شرفتان و آفرین بر همتتان.