آتش را در حیاط خانه و یا در کوچه و یا یک میدان باز و با گذاردن سه بوته روی هم روشن می کردند و شعرهای سنتی مخصوص این روز را در حین جستن از روی آتش می خواندند.
این یعنی اینکه بیماری‌ها و ناخوشی ها را به دور می‌ریزیم و سلامتی و تندرستی تو را در خود می‌گیریم، پس از سوختن بوته ها، خاکستری که از آن می‌ماند جمع کرده کنار دیوار می‌ریختند و
کسی که خاکستر را بیرون میریخت می بایست در بزند و از درون خانه از او می پرسیدند، کیست؟
او در جواب می گفت، منم
بعد از او می پرسیدند: از کجا آمده ای؟
جواب می داد: از عروسی
سپس از او می پرسیدند: چه آورده ای؟
او می گفت: تندرستی

***کوزه شکنی:
یکی دیگر از مراسم مخصوص چهارشنبه سوری آن زمان این بود که در کوزۀ کهنه‌ای مقداری نمک، زغال و سکه ده شاهی می‌ریختند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر می چرخاندند و نفر آخری آن را از پشت‌بام به کوچه می افکند و می گفت: (درد و بلای ما بره تو کوزه- رنج و عذابمون بره تو کوچه).
این عمل امروزه ضرب‌المثلی شده، کسی که بعد از مدتی کار نسبتاً قابل توجهی انجام دهد به طعنه می گویند: باید برایش سبویی از پشت‌بام پایین بیندازند یعنی برای رفع چشم زخم و دوری بلا این کار را انجام دهند.
سالیانی است که در شهرستان بافق چهارشنبه سوری بسیار کم‌رنگ شده اما باورهایی وجود داشتهد و تا حدودی پایبندی به این باورها همچنان وجود دارد به عنوان نمونه پختن آش ابودرده که چهارشنبه آخر سال پخته می شود.

***آیین کهن نوروز در بافق
هر سال نزدیک نوروز حال و هوای مردم شهرستان بافق عوض می شود و به خاطر خانه تکانی و آماده شدن برای نوروز جنب و جوش زیادی دارند و در خیابان شهروندان را می بینیم که با کیسه های خرید عید به سمت خانه در حرکت اند و یا ویترین مغازه ها را تماشا می کنند و معمولا خانواده های کوچک به صورت دسته جمعی به خرید می روند و پدر دست بچه ها را می گیرد و با هم حرکت می کنند که صحنه های زیبایی خلق می شود.
نزدیک سال تحویل، همه لباسهای نو به تن می کنند و برای فرارسیدن سال نو لحظه شماری دارند و در آخرین دقایق همراه خانواده در کنار سفره هفت سین می نشینند و پدر خانواده معمولا قرآن می خواند و همه سعی دارند ثانیه های شروع سال را در حال ذکر و دعا باشند.
وقتی که سال تحویل می شود دست بزرگتر ها به ویژه پدر و مادر بزرگ بوسیده می شود و سال نو را به همدیگر تبریک میگویند و لحظات شادی به وجود می آید.
110 کیلومتر که از شهر یزد به سمت جنوب شرق حرکت کنیم به شهر کویری بافق (بهشت معادن ایران) می رسیم که به آن سرزمین نخل و آهن و آفتاب گفته می شود، این شهرستان پر از رمز و راز و سنت ها قدیمی که از پیشینگان نسل به نسل گشته و امروز در بستر زندگی جوانان کنجکاو رنگ و جان تازه ای گرفته است.

***آداب و سنت ها
نوروز نو باز آمده بلبل به آواز آمده
نوروز نو بهاره وقت شکوفه زاره
بابا تو عیدی بده ملام در انتظاره
این شعر را بچه‌هایی که به مکتب می‌رفتند می‌خواندند و از پدر، مادرها برای ملا (اُسّای) مکتب، چیزی به عنوان عیدی می‌گرفتند و می بردند.
بزرگ ترها به بچه‌ها هم عیدی می‌دادند اما قدیم‌ها خیلی پول در دست مردم نبود به همین دلیل هم عیدی نقدی معمول نبود و مقداری نخود-کشمش یا خرمای قوز تو جیب بچه‌ها می‌ریختند و آن‌ها هم به عنوان عیدی قبول می‌کردند تا اینکه وضع کمی بهتر شد و از 30-40 سال پیش به این طرف پول هم برای عیدی داده شده است.

***لباس نو
وضع نامناسب اقتصادی موجب می‌شد در طول سال اگر لباس پدر، دیگر قابل استفاده نبود آنرا برای پسر ارشد اندازه می‌کردند و او آن را استفاده می‌کرد و اگر چیزی از آن باقی می‌ماند پس از مدتی برای برادر کوچکتر اندازه می‌کردند و می‌پوشید ولی همۀ خانواده‌ها واجب خود می‌دانستند سالی یک‌دست لباس نو را برای خودشان و فرزندان آماده و تهیه کنند که آن هم برای سال نو و زمان سال تحویل بود.
زن بیوه بی سرپرستی نتوانسته بود برای بچه‌اش لباس نو تهیه کند خیلی غصه خورده بود و با هزار بدبختی موفق شده بود 9 روز بعد از عید (نهم فروردین) لباس نویی ببافد و تن فرزندش کند به همین خاطر دنبال بچه‌ها فرستاده بود بیایند و یک بار دیگر مثل روز نوروز شادی کنند و نفرین کرده بود هر که به دل من نرسد و همراه من نشود مصیبتی برایش برسد بر اساس این باور یا واقعه مردم بافق از قدیم الایام روز نهم فروردین را هم مثل عید نوروز گرامی می‌دارند و کار نمی‌کنند، زن‌ها هم در این روز چرخ ریسی نمی کردند.
یک مرد 77 ساله بافقی در این لباس عید به ایرنا گفت: چهار برادر دارد که خودش از آنها بزرگتر است و پدر و مادرش لباس های برادر بزرگتر را که فقط تا سیزده پوشیده بود،در نزدیک نوروز سال بعد شستشو داده و اندازه می کردند تا برای برادر کوچکتر مناسب باشد و این روند از بزرگ به کوچک هر سال ادامه داشت تا موقعی که برادران به قدری بزرگ می شدند که دیگر لباس قابل استفاده نبود و از طرفی لباس هم پس از چند سال پوشیدن رنگ و رو رفته و بعضا پاره می شد.
در بافق قدیم، مردم همچنین سالی یکبار پلو یا برنج می پختند، پختن برنج بعد از گذشت یکسال می‌طلبید که با تشریفاتی همراه باشد به همین خاطر برنج را در کمیدون چفت دار (قابلمه مسی که درب آن محکم و چفت می شد) می ریختند، مقداری آب به آن اضافه می‌شد و حتماً با آتش می پختند موقع دم گذاشتن مقداری روغن حیوانی اضافه می کردند و روی در کمیدون هم مقداری آتش می ریختند.
پلو پخته می‌شد که بویش تا هفتا کوچه می رفت، پلو خوردن بعد از یک سال مزه ای داشت وصف نشدنی.
رباب‌ها (صاحبان آب و ملک) مقداری برنج پخته در سینی ظرف می‌کردند و برای برزگرهایشان می فرستادند که احتمالاً اگر بضاعتی ندارند، شب عیدی پلویی خورده باشند.

***سفرۀ هفت سین
نزدیک تحویل سال نو در هر خانه‌ای سفرۀ هفت سین چیده می‌شد روی این سفره یک جلد قرآن کریم، لاله های بلور آویزدار یا شمعدان پایه بلور با شمع های روشن، آینه بزرگ، تخم مرغ رنگی، تُنگی پر از آب با ماهی قرمز، قرصی نان، نقل و نبات و شیرینی، آجیل و هفت سین که عبارتند از: سبزی، سکه، سمنو، سنجد، سرکه، سماق، سیب (در صورت فراهم نشدن هر یک) سیر، سپستان، سپند می چیدند.
امروزه هم مردم روی همین رسم سبزه هایی را در بشقاب یا دور کوزه سبز می‌کنند و تا روز سیزدهم فروردین نگه می دارند.
به طور کلی سنجد، سیب، سیر، سپستان، سپند و تخم مرغ نمادی از حیات و زندگی هستند (به دلیل اینکه هر گاه شرائط لازم فراهم شود شروع به رشد و نمو می کنند) ماهی مظهر تلاش و تحرک است و حضور آن در سفره عید به این معنا است که باید کار و تلاش خستگی ناپذیر داشت تا چرخ زندگی نایستد.
آیینه هم نشانۀ روشنی، حیات و راستگویی است.
علاوه بر آنچه گفته شد هر یک از سین ها برای خود معنایی دارد و نماد و نشانه ای به شمار می آید.
سیب نماد آگاهی، سنجد نماد باروری، سماق نشانۀ صبر و خوش صحبتی همچنین معتقد بودند سیر باعث سلامتی و دور کنندۀ شیطان و اجنه، سرکه برای آزادی روح، سکه فراوانی نعمت و بهبود وضع اقتصادی، ماهی سنبل زایش، تحرک و بیداری، سمنو نماد توجه به فقرا و حمایت از آنها، سبزی (جو و
گندم) نماد برکت اسلامی است.

***باورهای مردم در مورد هر سال
موش و بقر و پلنگ و خرگوش شمار از چار که بگذریم نهنگ آید و مار، اسب و گوسفند هست حساب میمون و مرغ و سگ و خوک آخر کار .
بر اساس سنت قدیم به هر یک از سالهای شمسی نام یک حیوان را نسبت می‌داده اند و این نام ها هر دوازده سال یک بار تکرار می‌شوند یعنی نام دوازده حیوان برای دوازده سال متوالی در نظر گرفته شده و باورهایی نسبت به هر سال در بین مردم بافق شکل گرفته است بی مناسبت نیست که در این مجال چگونگی تعیین نام سال‌های شمسی را در طالع بینی متذکر شویم.
چنانچه سال دقیق شمسی را با تمام ارقام بر عدد 12 تقسیم کنیم باقیماندۀ این تقسیم بین صفر تا 11 می‌شود که به صورت قراردادی هر عدد مبین نام یک حیوان و نام سال است به شرح ذیل:
نام حیوان
مثال:
باقیماندۀ سال 1378 بر 12 برابر 10 می‌باشد که مبین سال خرگوش است و باقیماندۀ تقسیم سال 1387 بر 12 برابر 7 می‌باشد که مبین سال موش است.
بر اساس خصلت و خوی هر حیوان صفات و ویژگی‌هایی را برای هر سال تصور می کردند.
سال مار: این سال هم مثل سال خرگوش آرام و ساکت است. پول زیاد در دست مردم است و نسبتاً وضع مردم رو به راه تر است. مار، مال است.
سال اسب: سال جنگ است.
سال گوسفند: در سال گوسفند، گوسفندان، زیاد می میرند، سال مرگ آن‌ها است.
سال میمون (حمدونه): سال، بازیگر است، بازیگری زیاد می شود.
سال مرغ: مراد از مرغ، مرغ خانگی است که عادت دارد در موقع استراحت خاکو کند یعنی با پا و بال و پر خود گودالی ایجاد می‌کند و در آن می‌خوابد و با بال هایش گرد و خاک روی خودش می‌پاشد بر همین قیاس مردم معتقدند در سال مرغ، سال خشک است یعنی باران کم می‌بارد و در عوض گرد و خاک
زیاد، همچنین باور دارند که مرغ دعا می‌کند بارون نباره که نشکش (نوکش) تر نشه.
عده‌ای هم بر این عقیده اند که منظور از مرغ، خروس هم می تواند باشد در این صورت عقیده دارند در این سال جنگ و درگیری زیاد می شود.
سال سگ: سال، گشنه است، مردم از این سال اظهار ناراحتی و ناخشنودی می‌کنند، معتقدند باران نمی‌آید، فقط تندغُر (رعد و برق) می‌شود بدون آنکه بارانی ببارد، آسمان فقط مانند سگ، سر و صدا دارد همچنین بر این باورند که قال و قیتول (بگو و مگو) بین مردم زیاد خواهد بود.
سال خوک: خوک حیوانیست که دوست دارد محیط زندگیش تر و نمناک باشد بنابر این مردم شهرستان بافق معتقدند در سال
خوک، بارندگی زیاد است.
سال موش:مردم از رسیدن این سال خوشحال می‌شوند زیرا نعمت فراوان است و میتوانند مازاد آن را انبار کنند بافقی ها معتقدند سال موش، سال کُتی است یعنی همان طور که موش عادت به بردن مواد غذایی به لانه و انبار کردن آن دارد مردم هم چنین رفتاری از خود بروز می دهند.
سال گاو: گاو نماد قدرت و زور است. معتقدند در این سال یا دولت به مردم زور می‌گوید یا مردم به دولت.
سال پلنگ: سال درنده ای است.
سال خرگوش: سال خواب است، روزگار آرام و ساکتی را می گذرانند.
سال نهنگ: به دلیل اینکه زیستگاه نهنگ دریاست و حیات آن به آب بسته است، سال نهنگ هم بارندگی فراوان است و کمبود آب و باران ندارد و به اصطلاح سال تَر است (مقابل سال خشک) مردم از این سال احساس خوبی دارند و خوشحالند.

***دید و بازدید
مردم، سه روز اول فروردین دید و بازدید داشتند علاوه بر اقوام و آشنایان که برای دیدنی به خانۀ یک دیگر می‌رفتند، حمامی محل (متصدی حمام عمومی) همراه همسر و دلاک حمام به تک تک خانه‌ها سر می‌زدند و عیدی می گرفتند، همان‌طور که گفته شد عیدی پول نقد نبود، بلکه مقداری نخود، کشمش، نقل، و خرمای قوز (خشک) یعنی همۀ آجیل عید همین بود.

***حنابندون
شب عید نوروز همۀ خانواده‌ها، مرد و زن، کوچک و بزرگ دست و پای خود را حنا می بستند، زن‌ها فقط انگشتان دست (سه بند انگشت) کف پا و به صورت خال خال (نقطه نقطه) کف دستشان را حنا می کردند. مردها، تمام دو دست، پاها (به جز گودی کف پا) و احتمالاً ریش خود را حنا می‌کردند.

***شلغم شب عید
شب عید است و یار از من چغندر پخته می خواهد.
اسفند ماه شلغم مزارع تیرک می‌کند و آمادۀ تخم دادن می‌شود و از این رو کیفیت لازم را برای پختن ندارد به همین خاطر از دو ماه قبل از عید، شلغم را می‌کندند و در اتاقی باد می‌ریختند تا کم کم
خشک (پیرو) شود و دو روز به عید مانده شلغم های خشک را در آب می‌ریختند تا خیس بخورد و شب عید یا روز عید می پختند و می خوردند.
عده‌ای عقیده داشتند هر میوه ای که فصلش گذشته باشد اگر برای عید نگهداری کنند و بخورند برای دوایی خوبست مثلاً:
انار سال گردش برای سرگردش خوبه یعنی اناری که یک سال از روی آن گذشته باشد برای سرگیجه خوب است.

***آش شنبه اول سال
اولین شنبه بعد از سال تحویل آش می پختند و اهل خانه آش را می‌خوردند و برای کسی نمی بردند ولی اگر مهمانی می رسید به او هم می‌دادند در این روز چیزی به کسی قرض نمی دادند.

***بازی‌های عید نوروز
به تناسب گروه‌های سنی مختلف بازی‌هایی وجود داشت.
بچه‌ها تُخ جنگی می‌کردند برای این کار تخم مرغ ها را که از چند روز قبل از عید جمع آوری کرده بودند و با گَرد ریشۀ رناس می جوشاندند و رنگ می‌کردند بعد آن را طوری در دست می‌گرفتند که فقط سر تخم مرغ پیدا باشد و دو نفر، تخم مرغ ها را به هم می‌زدند هر کدام که می شکست باید
تخم مرغ خود را به عنوان جایزه به نفر مقابل بدهد.

***قلعه بلند
بزرگ ترها بازی قلعه بلند داشتند، دو نفر مقابل هم می نشستند، یکی از آن‌ها پاشنۀ پایش را روی زمین می گذاشت به طوری که انگشت شست پا به طرف بالا باشد نفر دوم پاشنۀ پای خود را روی انگشت شست او می گذاشت برای اینکه ارتفاع بیشتر شود هر دو دستشان را به صورتی که می‌خواهند وجب کنند روی پاها می گذاشتند و ارتفاعی بیش از یک متر به وجود می‌آمد بعد نفر سوم باید از روی این مانع بپرد باید جفت بزند به طرف دیگر و اگر نمی‌توانست یا با مانع (دست ها و پاهایی
که روی هم گذاشته شده بود) برخورد می‌کرد سوخته بود و از دور خارج می شد. از سرگرمی‌های دیگر هُچو بستن یا تاب بازی بود که زن و مرد در محل های مناسب انجام می دادند سرگرم می شدند.

***تحفۀ نامزد
اگر دختری را نامزد کرده بودند و به اصطلاح سنگ روی بافه گذاشته شده بود، روز عید مقداری اسفناج و ظرفی
ماست به خانۀ پدرش می‌بردند (به جای طلا و جواهری که امروزه می بردند) به دلیل رنگ سبز اسفناج باور داشتند که دختر سبز بخت می شود.

***میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بافق جان تازه ای
گرفته است
رئیس اداره میراث فرهنگی بافق درگفت و گو با ایرنا افزود: به منظور توجه به مقوله گردشگری این شهرستان در سه چهار سال اخیر 30 اثر که واجد ارزش ثبت شناخته شداست با پیگیری‌های انجام‌شده و اختصاص مبلغ 170 میلیون ریال از سوی اداره کل میراث استان یزد و همچنین 160 میلیون ریال توسط فرمانداری بافق ثبت ملی شد.
لیلا رنجبر در ادامه گفت: همچنین در سالجاری 6 اثر معنوی نا ملموس در فهرست آثار ملی به ثبت رسید.
وی مقدم مسافران نوروزی را گرامی داشت و بیان کرد: تمام مراکز اقامتی شهرستان بافق برای اسقرار گردشگران آماده شده است.
رنجبر تصریح کرد: تمام تلاش مردم و مسئولان بافقی برای خلق لحظات شاد و مفرح برای مهمانان نوروز آمادگی دارند و سفری بی خطر و خاطرات خوشی برای این عزیزان آرزو می کنند.
فرمانداری بافق هم در گفت و گو با ایرنا از ساماندهی میدان خان و جمع آوری تیرهای برق فرسوده در این مکان خبر داد و افزود: صحنه ناهمگونی که قبلا در این میدان دیده می شد امروز به مکانی زیبا و دیدنی تبدیل شده که محصولات دست هنرمندان بافقی در غرفه های صنایع دستی به عنوان سوغات شهرستان بافق به هموطنان عرضه می شود.
بناهای تاریخی، آثار طبیعی، طبیعت گردی، بازدید از یکی از بزرگترین معادن سنگ آهن خاورمیان، کویر نوردی در ماسه های بکر صادق اباد و دیدن از اماکن مذهبی با محوریت امام زاده عبدالله(ع) از مهمترین ظرفیت های گردشگری شهرستان بافق است که همواره در کانون توجه مهمانان نوروزی قرار دارد.
مرکز شهرستان بافق در فاصله 100 کیلومتری جنوب شرقی یزد قرار دارد.
7543/ 6197
گزارش از اصغر عسکری
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.