به گزارش ایرنا, عواملی که به هر فرهنگ و قومیتی هویت می‌بخشد بسیار متنوع است و این عوامل بر اثر تعامل اجتماعی و در طی زمان پیوسته از نسلی به نسل دیگر منتقل و موجب تمایز و تفاوت میان آن‌ها می شود.
یکی از عناصر مهم بازی‌ها و سرگرمی هاست که علاوه بر اینکه برآیندی از ویژگی‌ها و توانمندی‌های محیطی و اقلیمی و در پیوند عمیق با آن‌ها بوده راهی سودمند برای پر کردن اوقات فراغت, تفریح و سرگرمی به شمار می آید.
این بازی‌های سالم یکی از عوامل اجتماعی کردن کودکان است و این قشر آرام آرام ورود به اجتماع و ایفای نقش‌های اجتماعی را تمرین کرده و می آموزند.
تغییر فرهنگ در ابعاد مادی و معنوی منجر به تغییر این بخش از فرهنگ هم شده به طوری که انواع بازی‌ها, ابزار و اسباب‌بازی هایی که با بهره گیری از امکانات محلی و اقلیمی ساخته می‌شد در حرکت جامعه از خودکفایی به مصرف گرایی دستخوش تغییر شده است و بعضا در بوته فراموشی قرار دارد یا جای خود را به اسباب‌بازی های الکترونیکی و رایانه ای داده که هیچ سنخیتی با هویت و فرهنگ مردمان این دیار ندارد.
بازی‌های پر تحرک و پر جنب و جوش قدیمی که چالاکی, آمادگی جسمانی, سرزندگی و سلامتی را تأمین میکردند قربانی ابزار و وسایل ارتباطی عصر نوین شده که پیامد آن سستی, تنبلی, چاقی, فردگرایی و آموزش خشونت است.
اما خوشبختانه در یکی 2 سال اخیر جوانان و نوجوانان بافقی با بازگشت به اصالت خود بازیهای بومی-محلی را احیا کرده و در برخی رشته‌ها مسابقات دیدنی و پر هیجان برگزار می کنند.
بازی‌های سنتی به انواع پر تحرک, کم تحرک, دخترانه, پسرانه, شبانه و روزانه تقسیم شده که نیاز به ابزار و امکانات پر هزینه و زمین خاصی ندارد و عمدتا محل انجام آن‌ها کوچه پسکوچه ها یا حیاط خانه‌ها بوده و روح تعاون, همکاری و همنوایی را میان همسالان تقویت می‌کند و تنوع و تعدد آن‌ها نشان از حیات فرهنگی جامعه و غنای آن دارد.
تقریباً 18 بازی محلی در بافق شناسایی شده که هر کدام برای گروه سنی خاص و با درجات متفاوت از تحرک بدنی طراحی و اجرا می‌شده و بعضی از آن‌ها فقط در طول سال یک بار انجام می گرفته مانند گاو بازی یا در اصطلاح محلی «هچو» که اکنون منسوخ شده است.
اکثر بازی‌های بومی محلی قبل از شروع به ابزار و وسایل هر چند ساده نیاز داشتند که می بایست فراهم می شد و بازیکنان نیز یا به صورت تصادفی انتخاب و چون برخی افراد در تعدادی از بازی‌ها مهارت بیشتری داشتند به روش‌های مختلف برگزیده می شدند.
روش اول
اَتَکو-مَتَکو تو تاقچه- شَمّ و رَمّ و بالوچه
در بازی‌هایی که شرکت کنندگان به 2 گروه تقسیم می‌شدند و با هم رقابت می کردند, همه بازیکنان دور هم حلقه می زدند تا یاران خود را انتخاب کنند.
یک نفر از آنان شروع به شمارش می کرد و در ازای هر کلمه‌ ای از شعر بالا دست خود را به سینه یکی از بچه‌ها می گذاشت تا شعر تمام شود وقتی به کلمه آخر می‌رسید یکی از بازیکنان از دایره خارج می‌شد و به عنوان یار یکی از گروه‌ها کنار می ایستاد, مجدداً شعر از اول خوانده می‌شد و به همین ترتیب نفر دوم برای گروه رقیب انتخاب می‌شد الی آخر و بدین روش یارگیری می کردند.
روش دوم
10, 20, 30, 40 تا 100, حالا که رسید به صدتا, ما می‌زنیم 300 تا.
آش, ماش, شکلا, تاش, کنار باش.
مانند روش اول در بازی‌های 2 گروهی, برای انتخاب بازیکنان دور هم حلقه می‌زدند.
2 نفر به عنوان سرگروه یاران خود را انتخاب می کردند.
وقتی به کلمه کنار باش میرسیدند نوبت به هر کس رسیده بود از حلقه کنار می‌رفت و به عنوان یکی از بازیکنان انتخاب می شد.
سپس همین روند تا انتخاب آخرین نفر ادامه می یافت.
بازی‌ها
1- چشم گیربازی
چه شی زیر پاته, شیشه هر کی ببینه, کور شه.
این بازی ویژه گروه سنی 5-7 ساله بود.
یک نفر به همان شیوه تصادفی که شرح آن گذشت انتخاب می‌شد و نقطه‌ای را به عنوان توقف گاه انتخاب می‌کردند, مثلاً تیره چوبی که کنار کوچه نصب شده بود یا فرو رفتگی دیوار ناودان یا ستونی از دیوار, فرد انتخاب شده چشم می گذاشت, یعنی چشم خود را می بست و دیگر بازیکنان برای اینکه مطمئن شوند این فرد واقعاً چشم خود را بسته و جایی را نمی بیند, شعر بالا (هر کی ببینه, کور شه) را می خواندند که در‌واقع نوعی قسم دادن تلقی می شد.
بازیکنان در جایی پنهان می‌شدند سپس او دنبالشان می‌گشت, اولین نفری را که پیدا می کرد می گرفت و در صورتی که می‌توانست دست خود را روی سر او بگذارد بلند می‌گفت کَل و مرحله اول بازی را شروع می کرد و در صورتی که افراد خود را به توقف گاه می رساندند و کل نمی شدند همان نفر اول مرحله دوم بازی را شروع می‌کرد و در‌واقع بازنده بود.
بازی سنگ چِل چِل چِله پا
سنگ چل چل چله پا قاضی گفته که بیا.
تعدادی از بچه‌ها که محدودیتی از نظر نفرات نداشتند روی خط مستقیمی در کنار و از طرفین, چسبیده به هم قرار می‌گرفتند و انگشتان هر 2 دست خود را از پشت سر به گونه‌ ای در کنار هم قرار می‌دادند که گویی می‌خواهند چیزی را از کسی بگیرند.
سپس یکی از آن‌ها به عنوان قاضی برگزیده می‌شد, او یک دانه خرما, بادام, گردو یا خوراکی دیگری را در دست گرفته و پشت سر بچه‌ها حرکت می‌کرد, بدون آنکه دیگران متوجه شوند خوراکی را کف دست یکی از بازیکنان قرار می‌داد و برای اینکه مشخص نشود دریافت‌کننده چه کسی است, پشت سر همه حرکت و وانمود می‌کند خوراکی را به تک تک آن‌ها داده ولی در‌ واقع فقط یک نفر دانه بادام یا گردو را گرفته بود سپس جلوی بازیکنان قرار می‌گرفت و می گفت: سنگ چل چل چله پا قاضی گفته که بیا.
دریافت‌کننده گردو یا بادام با چالاکی به سرعتی تمام خود را به قاضی (آُسا) می‌رساند قاضی در‌واقع یکی از بازیکنان هم سن و سال است که جلوی دیگران و در محل مشخصی نشسته و مقدار خوراکی قبل از شروع بازی از شرکت کنندگان دریافت کرده است.
در صورتی که از سرعت این بازیکن رضایت داشت, مقداری پاداش به او می‌داد و برای دور بعد شروع کننده بازی و در ‌واقع همین بازیکن برنده بود.
در صورتی که بازیکن تنبلی می کرد و سرعت لازم را نداشت, هنگام خروج از صف از بازیکنان طرفین خود لگدی میخورد و می باخت در این صورت باید به فردی که لگد زده سواری دهد و یک دور او را اطراف زمین بازی بچرخاند.
3- گُوجنگی (گاوبازی)
گو نبود شغال بود خوراک او سیفال بود. (سیفال در گویش محلی به ساقه های بدون خوشه گندم گفته می شود)
یکی از بازی‌ها و سرگرمی‌هایی که توسط جوانان و میانسالان انجام می‌شد و هیجان زیادی داشت, گاوبازی بود.
در زمان گذشته به دلیل حاکمیت ساختار قومی به ویژه محله ای رقابت‌های شدیدی میان 2 قسمت شهر بافق وجود داشت که در یک نگاه کلی به سفلی (بن ده) و علیا (سر ده) تقسیم می‌شد و این رقابت‌ها بعضی از ایام جای خود را به تنش و ستیزه جویی می‌دادند مانند عزاداری های محرم.
گاوبازی هم از جمله رقابت‌هایی بود که یک سال مردم انتظار می‌کشیدند و فقط در طول سال یک بار آن‌ هم عید نوروز با تشریفات خاصی انجام می شد.
از هر محله یک نفر که شغلشان گاوداری بود یکی از قوی‌ترین گاوهای خود را در طول سال پروار می کردند و حتی عده‌ای که تعصب زیادی داشتند خود را موظف می‌دانستند در تیمار و پرورش گاو محله، خود را شریک بدانند آذوقه رایگان اهدا کنند.
از محله سر ده مرحوم رمضان قادر و از محله بن ده مرحوم سیدموسی, مهارت خاصی در آماده سازی گاوها و برگزاری مسابقه گاوبازی داشتند.
روز موعود که عید هر سال بود, مردم از هر محله و کوی و برزن به طرف محل برگزاری مسابقه باغی در منطقه لرد قبله بود حرکت می کردند.
در اثر برگزاری پیاپی مسابقه گاوبازی نام آن باغ به باغ گوجنگ (گاوجنگ) ماندگار شده است.
در حالی که مردم روی دیوارهای اطراف و بالای تل های ریگ مشرف به باغ, برای تماشا می ایستادند صاحبان 2 گاو, افسارها را باز کرده و گاوهای افسار گسیخته شاخ در شاخ هم می گذاشتند و فشار می آوردند, معروف است که گاو حیوان ترسویی است سر و صدای زیاد مردم, گاوها را به هیجان می‌آورد و تشویق های پی در پی صاحبان گاوها آن‌ها را جری می‌کرد و با هم جدال می‌کردند تا اینکه نهایتاً یکی از آن‌ها از ادامه جنگ منصرف می‌شد و فرار می کرد.
گاو متعلق به هر کس بود مردم آن را با نام صاحبش می شناختند مثلاً اگر گاو رمضان قادر فرار می‌کرد مردم فریاد برمی آوردند: رمضون قادر گُووش (گاوش) گُرخت.
امروزه این جمله ضرب‌المثلی شده است برای کسانی که در رقابت‌های سیاسی و اجتماعی بازنده می‌شوند و می‌گویند فلانی گاوش گریخته است.
این مسابقه اکنون در بافق منسوخ شده است.
بازی چوب و فلک
الکم, دولکم چرخ و فلکم.
در این بازی 3 نفر شرکت دارند و تکه چوبی هست به نام فلکو که معمولاً قطعه‌ای از پره های چرخ ریسندگی دستی است و تکه چوب دیگری به طول تقریباً 70 سانتیمتر.
یکی از بچه‌ها فلکو را به گونه‌ای روی زمین می‌اندازد که یک طرف آن کمی از سطح زمین بالا قرار گیرد, سپس با چوب بزرگ‌تر 2 ضربه به آن وارد می‌کند. ضربه اول فلکو را از زمین بلند کرده در هوا می‌چرخاند و ضربه دوم در نهایت قدرت به آن می‌زند تا از محل بازی هر چه دورتر شود در این هنگام یکی از 2 نفر باقیمانده که نفس بیشتری دارد سریع به محلی که فلکو افتاده می دود که آن را بردارد و نزد نفر سوم که نقش اُستا دارد بیاورد.
اُوستا او را تشویق می‌کند و با فریاد هایش میخواهد که چوب را سریع‌تر بیاورد تا برگشتن به نقطه حرکت به طور ممتد (سو) می کشد.
گو بازی
گو به اندازه پرتقال نسبتاً بزرگی بود و از پارچه و نخ پیچیده می‌شد بدین ترتیب که ابتدا مقداری نخ و پارچه را مرطوب می‌کردند تا بتوانند محکم آن را بپیچند سپس روی آن را به شکل جالبی قلاب دوزی کرده و نقش‌هایی به شکل ستاره یا شکل‌های دیگر روی آن می دوختند.
گوی معمولاً از 3 رنگ آبی سفید و سرخ تهیه می شد.
تعداد بازیکنان بین 5 تا 10 نفر بودند که جایی را به عنوان «سوخته» معرفی می‌ کردند, اگر گو به جایی می‌افتاد که آوردنش مشکل بود سوخته می‌رفت و کسی که زحمت آوردنش را می‌کشید به عنوان اوستا شروع کننده بازی می شد.
زمین بازی محوطه نسبتاً بزرگی به ابعا تقریباً 15 متر بود.
وسایل بازی, گو و چفته
چفته: قطعه چوب به اندازه تقریبی 70 سانتی‌متر در نظر گرفته می‌شد برای شروع بازی, بازیکنان یک طرف بازی می ایستادند و یکی از بچه‌ های بازیکن به عنوان اوستا در طرف مقابل قرار می‌گرفت.
اوستا گو را در دست چپ و چفته را در دست راست خود گرفته سپس گو را بالا می انداخت و با چفته ضربه محکمی به آن می‌زد به این عمل (گو بر زدن) می گفتند.
گو به طرف آسمان پرتاب می‌شد بازیکنان باید تلاش می‌کردند تا آن را وسط هوا و زمین بگیرند و نگذارند با زمین تماس حاصل کند هر بازیکنی که موفق می‌شد برنده بود و جای اوستا رو می‌گرفت و اوستای قبلی که باخته بود به جمع بازیکنان می پیوست در غیر آن صورت اوستا در جایگاه خود باقی می ماند و بازی ادامه پیدا می‌کرد در این بازی بچه‌های کوچک‌تر توپ جمع کن بودند.
حرم حرم، موشک بازی, بازی قلعه بلند, بازی باقلی به چند من, کلاغ پر پر, گو گوساله پنگئلی, گو دو بازی, بازی یمن دومن, شیشو بازی, بازی اوسا زنجیر بافو طناب کشی از دیگر بازی‌های بومی و محلی است که برخی از آن‌ها در بافق و روستاهای اطراف آن احیا شده و جوانان این مرز و بوم با علاقه‌مندی در مسابقات آن شرکت می کنند.
معاون فرماندار بافق به خبرنگار ایرنا گفت: برگزاری مسابقات بازیهای بومی و محلی در مناسبت‌های مختلف به ویژه ایام نوروز باعث رونق صنعت گردشگری و جذب بیشتر گردشگر به شهر بافق و روستاهای اطراف شده است.
محمدعلی طالعی افزود: در ایام عید 97 بیش از 260 هزار نفر گردشگر نوروزی از آثار باستانی و مسابقات بازی‌های بومی -محلی این شهرستان دیدن کردند که رکوردی بر تعداد بازدید کنندگان بود.
یک مرد 75 ساله بافقی هم با ابراز نگرانی از بازی های کامپیوتری به خبرنگار ما گفت: 50 سال قبل بازی ها شوق و ذوق دیگری داشت و آدمی را به وجد می آورد اما امروز جوانان و نوجوانان حتی کودکان دائما سرشان در گوشی هاست و حالت افسرده و خمودگی دارند.
علی محمد رنجبر افزود: اکنون چندسالی است که تعدادی از این قشر بازی های قدیمی را احیا کردند و مسابقه برگزار می کنند که مایه خوشحالی خانواده ها شده است.
وی ابراز امیدواری کرد: با همت مردم و مسوولان، سنت ها احیا شود و بازی ها سنتی رواج و گسترش بیشتری در قشر جوان پیدا کند و باعث غنی سازی اوقات فراغت دانش آموزان و دانشجویان شود.
مرکز شهرستان 50 هزار نفری بافق در فاصله 110 کیلومتری جنوب شرقی یزد قرار دارد.
7543/ 6197
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.