در ادامه این مطلب به قلم محمدعلی شاهنده آمده است: هنوز ردای شهرداری یزد به تنش تازگی داشت و چند روزی بیش نبود که کلید شهر را با سلام و صلوات به او تقدیم کرده بودند.
شهری که به واسطه معماری اصیل و سابقه ارزشمندش برای او یک اسطوره بود.
اولین دیدارم با او بود، مردی به غایت خوش سخن، خوش صورت و مهمتر از آن خوش سیرت، مردی که در لحظه اول دیدار، عاشق آن می شدی که برای ساعت ها با او حرف بزنی، سئوال و جواب کنی و حتی درد دل کنی.
اما او شهردار بود و سهم من شهروند از وقت او اندک، آخر دیگران نیز برای همین دیدار ولو اندک، زنبیل در صف گذاشته بودند، تنها به یک سئوال کوچک بسنده کردم.
از او پرسیدم که به عنوان یک طبیب، مهمترین درد شهرمان را چه می دانید و چه درمانی برای آن دارید؟؟ در جواب گفت: مهمترین درد شهرمان دیوار بی اعتمادی بین شهرداران است!!
به و جد آمده بودم از اینکه او در همین مدت کوتاه آنچنان با یزد و مردمان نجیبش عجین شده بود که خود را یک یزدی می دانست.
نمی دانم چرا ولی به یاد روزی افتادم که میدان امیرچقماق یزد رئیس دولت اصلاحات را چونان نگینی در بر گرفته بود.
آن شکرگزاری زیبا در گوشم طنین انداز شد‌، که گفت: «خدا را شاکرم که نعمت یزدی بودن را به من عطا فرمود» آن کلام را به او یادآور شدم و گفتم: این نعمت را به هر کسی نمی‌ دهند.
اما هنوز معنای عبارت دقیق بی اعتمادی شهرداران را نفهمیده بودم، خودش توضیح داد.
او علاوه بر شهرداران و کارکنان عمارت شهرداری، شهروندان را دارندگان اصلی شهر و در یک کلام شهرداران واقعی می دانست و به درستی درد را تشخیص داده بود، بی اعتمادی بین این دو درد بود.
تشخیصی صحیح و جوابی زیرکانه و معقول، دردی که به خواست تنها یک تن طبیب دوا نمی شد چرا که اولین شرط بهبود بیمار تنها آن است که خودش خواسته باشد، آری شهر باید می خواست، شهروندان، شهردار و... همه و همه.
به قول امروزی ها توپ در زمین همه افتاده بود حتی خودش، و او در ارائه راه درمان تنها به یک کلمه بسنده کرد و گفت: «کار، کار و کار».
درمانی که از دید او به نوعی سخت و به نوعی ساده بود، از یک سو معماری خاص و سابقه تاریخی شهر آن را سخت و ظریف می‌کرد و از سوی دیگر ساده بود چرا که شهر پر بود از مردمانی شهره به تعهد، تخصص، سخت‌کوشی و بسیاری ویژگی ‌های خوب دیگر.
در روزهای آتی پس از دیدار، شاهد بودم که او در تخریب آن دیوار بلند بی اعتمادی، کمر همت خود را مردانه بست و از هیچ کوششی دریغ نکرد.
اما با رفتن ناگهانیش گلایه های زیادی به گوش رسید، انگار آن دیوار دوباره بلند و بلندتر می ‌شد اما با قسم جلاله خود در آخرین جملاتش گفت: خدا را شاهد می گیرم ارتقای پست و مقام برایم اهمیت ندارد.
همین ثابت کرد که هرگز خشتی بر این دیوار ننهاده است، آری او دکتر مهدی جمالی نژاد بود.
با اینکه عمر کاریش برای یزد بسان گل بود ولی امیدوارم عمرش، عمرگل نباشد و در منصب جدید برای مردمان ایران و مردمان یزد منشا خیرات و مبرات باشد.
چرا که او را از جنس مردانی چون ملک مدنی و کرباسچی می دانم و رجاء واثق دارم که روزی او را در لباس شهردار پایتخت و پست های بالاتر خواهم دید.
عمر عزتتان و عمر عزتش مستدام
روزنامه بشارت یزد در گستره استان یزد منتشر و توزیع می شود.
166 رسانه در استان یزد مجوز دارند که از این تعداد ١١8 مجوز متعلق به نشریات چاپی، 30 مورد متعلق به رسانه های برخط (خبرگزاری و پایگاه خبری) و ١8 مجوز هم مربوط به رسانه های الکترونیک غیر برخط است.
7532/ 2047/
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.