به گزارش عصر پنجشنبه ایرنا، خالق سپیدرود زیر سی و سه پل در آیین گرامیداشت روز قلم در سخنرانی با عنوان رابطهی اقلیم و داستان اظهار داشت: از طریق ارائه ی جهانیِ تولیدات میتوان در جهان سری بین سرها برآورد.
وی با اشاره به اهمیت خردهفرهنگها افزود: در هنر، تولید کالا و دیگر زمینه ها ایران وسیع و سرشار از خرده فرهنگها است.
وی خاطرنشان کرد: داستاننویسی ایران، به مانند سایر تولیداتش در صنعت و تفکر، برای جبران عقب ماندگی چندصدساله ناشی از حملهی مغول همیشه خود را با سیرِ ادبیات جهان سنجیده است نه با سیر تاریخیِ خودش.
خانجانی خاطرنشان کرد: نه تنها با مونتاژ محصولات جهان، قادر به تغییر جهان نخواهیم بود بلکه جهان ما را تغییر خواهد داد.
نویسنده رمان بندمحکومین افزود: دسته بندی اقلیمی در ایران با وجود وسعت جغرافیا، تنوع زبان، سنت و روح جمعیِ بومی، و بزنگاه تاریخی اقوام ؛ نهتنها ایرادی ندارد، حتی شاید بتوان گفت راهکاری ناگزیر است.
خانجانی با بیان این که یکی از منابع تولید زبان، لهجه و گویش و زبان بومی است استفاده از این عناصر را برای دوری از همسانی و خلق آثار منحصر به فرد،متفاوت و تاثیرگذار مفید خواند.
وی افزود: با خواندن برخی داستانها با بسیاری واژگان، متل ها،مَثل ها، شعرها، آیین ها، باورداشت ها و فولکلورها آشنا می شویم.
وی با اشاره به این که ما در کشوری بزرگ با تنوع بسیار در گویش و زبان و لهجه زندگی می کنیم خاطرنشان کرد:یکی از راههای متنوعکردن دایره ی واژگان و ایجاد سمفونی زبانی دریافتن چنین واژگانی است.
این نویسنده و مدرس داستان نویسی اظهار داشت: معضل اکنون ما این است که چه در نحو زبان فارسی و چه در صرف و چه در لحن، همه زیر بیرق زبان معیار رفتهایم که زبان حاکم است.
وی تصریح کرد: کاری که زبان حاکم میکند این است که این خردهزبانها و خردهفرهنگها را در خود هضم میکند، آنوقت اتفاقی که میافتد این است که ما با دایرهی واژگان محدود که از تمامی فیلترها گذشتهاند و بیخطر و مخنّث شدهاند، شروع به تولید ادبی میکنیم.
خانجانی متذکر شد: این تولیدِ زبان ادبی نیست بلکه بازتولیدِ زبان حاکم و قدرت است که باید بر علیه زبان معیارِ معینشده، شورش کنیم.
وی تصریح کرد: تمام نقاط دنیا خود را از حاشیه نسبت به مرکز تعریف میکنند. این دال بر اینکه مرکز حق باشد یا نباشد و حاشیه حق باشد یا نباشد نیست.
وی یاداور شد: در ادبیات دههی چهل، مرکز با زبانهای حاشیهی کشور تصرف میشد، حالا اما اتفاقی که رخ داده این است که در تمام ایران با صرف مشخص و نحو مشخص و لحن مشخص، تولیدِ زبان معیارِ مشخص صورت میگیرد.
خانجانی خاطرنشان کرد : مهم این است که بتوانیم در نویسندگان شمال ایران این باور را ایجاد کنیم که برای از سیر عقب نماندن، جذب صدای واحد که ایجاد تکصدایی میکند نشوند.
وی با تاکید بر این که فردیتِ جمعی را از یاد نبریم افزود: آلیس مونرو فقط از حاشیهای در کانادا مینویسد و نوبل میگیرد، فاکنر فقط از جنوب آمریکا مینویسد و نوبل میگیرد، نجیب محفوظ از قهوهخانههای مصر مینویسد و نوبل میگیرد، و به همینگونه، استانبولِ پاموک، کومالای رولفو، پاریسِ مودیانو و...
خانجانی تصریح کرد : مسائل فرهنگی نیز به مانند مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی باید بستر داشته باشند، هر کشور و هر شهر و هر نویسندهای برای نوشتن در هر مکتب و جریانی مناسب نیستند.
این نویسنده به نام گیلانی اظهار داشت:بپذیریم که جریانهای هنری، سیالتر از جریانهای دیگرند؛ از طریق متن ورود میکنند و تأثیر میگذارند. مثلا متن مقالهی کویرزدایی لزوماً نمیتواند کویرهای ایران را بزداید، اما متن مقالهای ادبی سریع تأثیر میگذارد.
وی همچنین خاطرنشان کرد: مثل همهی مسائل دیگر باید به زیرساخت نگاه کنیم و دچار افراط و تفریط نشویم، نه شیوهی دخیل بستن به آن مکاتیب نه شیوه ی تنفر از آن مکاتیب.
خانجانی با تاکید بر پرهیز از مونتاژ نویسی ، نویسندگان را به شناخت تاریخ ، بوم ، دایره واژگان ،باورها و آیین ها و فرامرزی ، منطقه ای و جهانی اندیشیدن و ملی و بومی نوشتن توصیه کرد.
وی با اشاره به این که با توجه به فارسی زبان بودن افغانستان و تاجیکستان تیراژ زبان فارسی 80 میلیون نیست اظهار داشت: باید ادبیاتمان را منطقه ای کنیم.
خانجانی با هشدار نسبت به یکسان سازی گفت : در این جهان اگر کسی با دایره واژگان بومی اما ملی خوان آیین ها، باورها و زیست خود اثری پدید آورد می تواند سرجایش بایستد و دیگران را به خوانش دعوت کند همانند کاری که احمد عاشورپور در موسیقی این سرزمین انجام داد.
این نویسنده و مدرس داستان نویسی در خاتمه اظهار داشت ای کاش مام ادبیات منطقه را دریابیم .
6030
وی با اشاره به اهمیت خردهفرهنگها افزود: در هنر، تولید کالا و دیگر زمینه ها ایران وسیع و سرشار از خرده فرهنگها است.
وی خاطرنشان کرد: داستاننویسی ایران، به مانند سایر تولیداتش در صنعت و تفکر، برای جبران عقب ماندگی چندصدساله ناشی از حملهی مغول همیشه خود را با سیرِ ادبیات جهان سنجیده است نه با سیر تاریخیِ خودش.
خانجانی خاطرنشان کرد: نه تنها با مونتاژ محصولات جهان، قادر به تغییر جهان نخواهیم بود بلکه جهان ما را تغییر خواهد داد.
نویسنده رمان بندمحکومین افزود: دسته بندی اقلیمی در ایران با وجود وسعت جغرافیا، تنوع زبان، سنت و روح جمعیِ بومی، و بزنگاه تاریخی اقوام ؛ نهتنها ایرادی ندارد، حتی شاید بتوان گفت راهکاری ناگزیر است.
خانجانی با بیان این که یکی از منابع تولید زبان، لهجه و گویش و زبان بومی است استفاده از این عناصر را برای دوری از همسانی و خلق آثار منحصر به فرد،متفاوت و تاثیرگذار مفید خواند.
وی افزود: با خواندن برخی داستانها با بسیاری واژگان، متل ها،مَثل ها، شعرها، آیین ها، باورداشت ها و فولکلورها آشنا می شویم.
وی با اشاره به این که ما در کشوری بزرگ با تنوع بسیار در گویش و زبان و لهجه زندگی می کنیم خاطرنشان کرد:یکی از راههای متنوعکردن دایره ی واژگان و ایجاد سمفونی زبانی دریافتن چنین واژگانی است.
این نویسنده و مدرس داستان نویسی اظهار داشت: معضل اکنون ما این است که چه در نحو زبان فارسی و چه در صرف و چه در لحن، همه زیر بیرق زبان معیار رفتهایم که زبان حاکم است.
وی تصریح کرد: کاری که زبان حاکم میکند این است که این خردهزبانها و خردهفرهنگها را در خود هضم میکند، آنوقت اتفاقی که میافتد این است که ما با دایرهی واژگان محدود که از تمامی فیلترها گذشتهاند و بیخطر و مخنّث شدهاند، شروع به تولید ادبی میکنیم.
خانجانی متذکر شد: این تولیدِ زبان ادبی نیست بلکه بازتولیدِ زبان حاکم و قدرت است که باید بر علیه زبان معیارِ معینشده، شورش کنیم.
وی تصریح کرد: تمام نقاط دنیا خود را از حاشیه نسبت به مرکز تعریف میکنند. این دال بر اینکه مرکز حق باشد یا نباشد و حاشیه حق باشد یا نباشد نیست.
وی یاداور شد: در ادبیات دههی چهل، مرکز با زبانهای حاشیهی کشور تصرف میشد، حالا اما اتفاقی که رخ داده این است که در تمام ایران با صرف مشخص و نحو مشخص و لحن مشخص، تولیدِ زبان معیارِ مشخص صورت میگیرد.
خانجانی خاطرنشان کرد : مهم این است که بتوانیم در نویسندگان شمال ایران این باور را ایجاد کنیم که برای از سیر عقب نماندن، جذب صدای واحد که ایجاد تکصدایی میکند نشوند.
وی با تاکید بر این که فردیتِ جمعی را از یاد نبریم افزود: آلیس مونرو فقط از حاشیهای در کانادا مینویسد و نوبل میگیرد، فاکنر فقط از جنوب آمریکا مینویسد و نوبل میگیرد، نجیب محفوظ از قهوهخانههای مصر مینویسد و نوبل میگیرد، و به همینگونه، استانبولِ پاموک، کومالای رولفو، پاریسِ مودیانو و...
خانجانی تصریح کرد : مسائل فرهنگی نیز به مانند مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی باید بستر داشته باشند، هر کشور و هر شهر و هر نویسندهای برای نوشتن در هر مکتب و جریانی مناسب نیستند.
این نویسنده به نام گیلانی اظهار داشت:بپذیریم که جریانهای هنری، سیالتر از جریانهای دیگرند؛ از طریق متن ورود میکنند و تأثیر میگذارند. مثلا متن مقالهی کویرزدایی لزوماً نمیتواند کویرهای ایران را بزداید، اما متن مقالهای ادبی سریع تأثیر میگذارد.
وی همچنین خاطرنشان کرد: مثل همهی مسائل دیگر باید به زیرساخت نگاه کنیم و دچار افراط و تفریط نشویم، نه شیوهی دخیل بستن به آن مکاتیب نه شیوه ی تنفر از آن مکاتیب.
خانجانی با تاکید بر پرهیز از مونتاژ نویسی ، نویسندگان را به شناخت تاریخ ، بوم ، دایره واژگان ،باورها و آیین ها و فرامرزی ، منطقه ای و جهانی اندیشیدن و ملی و بومی نوشتن توصیه کرد.
وی با اشاره به این که با توجه به فارسی زبان بودن افغانستان و تاجیکستان تیراژ زبان فارسی 80 میلیون نیست اظهار داشت: باید ادبیاتمان را منطقه ای کنیم.
خانجانی با هشدار نسبت به یکسان سازی گفت : در این جهان اگر کسی با دایره واژگان بومی اما ملی خوان آیین ها، باورها و زیست خود اثری پدید آورد می تواند سرجایش بایستد و دیگران را به خوانش دعوت کند همانند کاری که احمد عاشورپور در موسیقی این سرزمین انجام داد.
این نویسنده و مدرس داستان نویسی در خاتمه اظهار داشت ای کاش مام ادبیات منطقه را دریابیم .
6030
کپی شد