« سرطان » بیماری عجیبی است. درحالت عادی وقتی انسان بیمار میشود مکانیسم دفاعی بدن بطور خودکار فعال شده و تلاش می کند تا عامل بیماری را خارج کرده و یا برآن فائق آید. حتی در موارد پیشرفته تر اگر این امکان برایش وجود نداشته باشد به کمک نیروهای کمکی یا همان ترکیبات دارویی تلاش می کند تا نهایتا عامل بیماری را منهدم سازد اما در سرطان اوضاع یک تفاوت اساسی دارد. در این حالت بدن خود به جنگ خود برخواسته است. سلول ها یکی پس از دیگری تغییر حالت می دهند و خود در قامت یک مهاجم به جنگ سلول های مجاور می روند و اینگونه این خود بدن است که با خود میجنگد و حتی در موارد بسیاری کاری از دست نیروهای کمکی برنمی آید چون به شکل عجیبی بدن تصمیم گرفته خودش، خودش را نابود کند. این وضعیت نامناسب ممکن است به دلیل برخی تحریکات بیرونی و یا اختلالات ساختاری رخ دهد.
اگر بپذیریم « سازمان » ها هم همانند بدن انسان کار می کنند هیچ بعید نیست در مواردی، سازمان ها هم دچار مشکل شوند . در این شرایط ، یک سازمان پویا و سالم فورا به کمک «مکانیسم کنترل» به فکر درمان خود و رفع نواقص پیش آمده می افتد و چه بسا از مکانیسم های کمکی و مشاوران کارآمد استفاده کند تا مشکل را رفع نماید با اینحال در مواردی هم ممکن است، سازمان خود به جنگ خود برمیخیزد! همچون بدنی که دچار بیماری سرطان شده است در این شرایط اوضاع متفاوت است و ممکن است نه تنها منجر به مرگ سازمان شود، بلکه جامعه و سازمان های دیگر را هم دچار چالش های جدی سازد.
با این توضیح خوب است نگاهی به سازمان هایی که می شناسیم بیاندازیم. در اغلب موارد وقتی به ادارات مان نگاه می کنیم ، اثرات این خود درگیری سازمانی و تبعات آن بیماری درونی را می بینیم . کارکنانی با کمترین انگیزه کاری و افت شدید بهره وری نیروی کار (بهره وری نیروی کار حدود 25 دقیقه در یک شیفت کاری )، بیکاری گسترده و عدم توانایی جذب نیروی متخصص توسط ادارات ( فقط حدود 27درصد کل جمعیت ایران دارای شغل هستند)، عدم امکان شایسته سالاری و شایسته گماری و حتی حذف افراد شایسته و توانمند در ناکارآمدی سیستمی، گسترش رشوه خواری و مفاسد اداری سازمان یافته ( رتبه 130 بین کشورهای سالم جهان)، توسعه نیافتگی سیستم اداری بخصوص در بخش تکنولوژی اطلاعات و دولت الکترونیک ( رتبه 107 بین کشورهای جهان)، عدم شفافیت اداری و ده ها عارضه ساختاری دیگر که نشان از وخامت حال این بیمار دارد. این درحالی است که نظام اداری در هر کشوری بدلیل ارتباط مستقیم و رو در رو با آحاد جامعه و لایه های مختلف اجتماعی از اهمیت و اعتبار خاصی برخوردار است و به دلیل اینکه حجم عظیمی از خدمات دولت از طریق همین ادارات به انجام می رسد ، برخورداری از یک نظام اداری منسجم، سالم، پویا، کارآمد، شفاف و پاسخگو همواره از دغدغه های دولتمردان و سیاستگذاران محسوب می شود و با این رویکرد ، دولت ها سعی می کنند تا با مطالعات علمی و تدوین قوانین و مقررات لازم و انجام اصلاحات اداری بر توانمندی های نظام اداری خود افزوده و از نارضایتی های عمومی بکاهند.
نکته مهمتر اینکه تنها یک نظام اداری سالم و پویا است که باعث رونق اقتصاد، بهبود شاخص های زندگی، ارتقای سطح آموزش عمومی، احیا و گسترش فرصت های کسب و کار و سلامت جامعه می شود . با همه اینها ، متاسفانه علی رغم تصویب قوانین مختلف و چاره جویی های متفاوت عملا حال سیستم اداری ما خوب نیست. این یعنی آنکه بدن بیمار در برابر داروهای تزریقی مقاومت می کند و از این رو بیم آن می رود که به « کما » برود. اگر سیستم اداری بیمار ما به کما برود هزینه بسیاری برای کشور خواهد داشت که نارضایتی عمومی، عدم توانایی حل مشکلات ساده و کوچک و تبدیل آنها به یک بحران، گسترش ناامیدی و خدای نکرده هرج و مرج از اولین تبعات آن است. پس تا حال این پیکر وخیم تر نشده باید چاره ای تازه اندیشه کرد و اولین قدم آن هم شاید پرهیز از شعارهای عوام پسند همچون « جوان گرایی » و «تجربه گرایی » و یا تقسیم منافع اداری ! بر اساس « جناح» و « قومیت » باشد. به نظر می رسد دیگر زمان آن رسیده که به جای همه اینها، براساس یک مکانیسم دقیق، سالم و تعریف شده، به سه اصل اساسی «شایسته سالاری»، « شایسته پروری» و «شایسته گماری» تکیه کنیم و با الگو برداری از سیستم مدیریت علمی تحولی اداری را در سیستم اداری کشور پایه ریزی کنیم .
تنها در این حالت است که میتوان به تداوم حیات سایر بخش ها همچون اقتصاد و آموزش و فرهنگ امیدوار بود.
2007
اگر بپذیریم « سازمان » ها هم همانند بدن انسان کار می کنند هیچ بعید نیست در مواردی، سازمان ها هم دچار مشکل شوند . در این شرایط ، یک سازمان پویا و سالم فورا به کمک «مکانیسم کنترل» به فکر درمان خود و رفع نواقص پیش آمده می افتد و چه بسا از مکانیسم های کمکی و مشاوران کارآمد استفاده کند تا مشکل را رفع نماید با اینحال در مواردی هم ممکن است، سازمان خود به جنگ خود برمیخیزد! همچون بدنی که دچار بیماری سرطان شده است در این شرایط اوضاع متفاوت است و ممکن است نه تنها منجر به مرگ سازمان شود، بلکه جامعه و سازمان های دیگر را هم دچار چالش های جدی سازد.
با این توضیح خوب است نگاهی به سازمان هایی که می شناسیم بیاندازیم. در اغلب موارد وقتی به ادارات مان نگاه می کنیم ، اثرات این خود درگیری سازمانی و تبعات آن بیماری درونی را می بینیم . کارکنانی با کمترین انگیزه کاری و افت شدید بهره وری نیروی کار (بهره وری نیروی کار حدود 25 دقیقه در یک شیفت کاری )، بیکاری گسترده و عدم توانایی جذب نیروی متخصص توسط ادارات ( فقط حدود 27درصد کل جمعیت ایران دارای شغل هستند)، عدم امکان شایسته سالاری و شایسته گماری و حتی حذف افراد شایسته و توانمند در ناکارآمدی سیستمی، گسترش رشوه خواری و مفاسد اداری سازمان یافته ( رتبه 130 بین کشورهای سالم جهان)، توسعه نیافتگی سیستم اداری بخصوص در بخش تکنولوژی اطلاعات و دولت الکترونیک ( رتبه 107 بین کشورهای جهان)، عدم شفافیت اداری و ده ها عارضه ساختاری دیگر که نشان از وخامت حال این بیمار دارد. این درحالی است که نظام اداری در هر کشوری بدلیل ارتباط مستقیم و رو در رو با آحاد جامعه و لایه های مختلف اجتماعی از اهمیت و اعتبار خاصی برخوردار است و به دلیل اینکه حجم عظیمی از خدمات دولت از طریق همین ادارات به انجام می رسد ، برخورداری از یک نظام اداری منسجم، سالم، پویا، کارآمد، شفاف و پاسخگو همواره از دغدغه های دولتمردان و سیاستگذاران محسوب می شود و با این رویکرد ، دولت ها سعی می کنند تا با مطالعات علمی و تدوین قوانین و مقررات لازم و انجام اصلاحات اداری بر توانمندی های نظام اداری خود افزوده و از نارضایتی های عمومی بکاهند.
نکته مهمتر اینکه تنها یک نظام اداری سالم و پویا است که باعث رونق اقتصاد، بهبود شاخص های زندگی، ارتقای سطح آموزش عمومی، احیا و گسترش فرصت های کسب و کار و سلامت جامعه می شود . با همه اینها ، متاسفانه علی رغم تصویب قوانین مختلف و چاره جویی های متفاوت عملا حال سیستم اداری ما خوب نیست. این یعنی آنکه بدن بیمار در برابر داروهای تزریقی مقاومت می کند و از این رو بیم آن می رود که به « کما » برود. اگر سیستم اداری بیمار ما به کما برود هزینه بسیاری برای کشور خواهد داشت که نارضایتی عمومی، عدم توانایی حل مشکلات ساده و کوچک و تبدیل آنها به یک بحران، گسترش ناامیدی و خدای نکرده هرج و مرج از اولین تبعات آن است. پس تا حال این پیکر وخیم تر نشده باید چاره ای تازه اندیشه کرد و اولین قدم آن هم شاید پرهیز از شعارهای عوام پسند همچون « جوان گرایی » و «تجربه گرایی » و یا تقسیم منافع اداری ! بر اساس « جناح» و « قومیت » باشد. به نظر می رسد دیگر زمان آن رسیده که به جای همه اینها، براساس یک مکانیسم دقیق، سالم و تعریف شده، به سه اصل اساسی «شایسته سالاری»، « شایسته پروری» و «شایسته گماری» تکیه کنیم و با الگو برداری از سیستم مدیریت علمی تحولی اداری را در سیستم اداری کشور پایه ریزی کنیم .
تنها در این حالت است که میتوان به تداوم حیات سایر بخش ها همچون اقتصاد و آموزش و فرهنگ امیدوار بود.
2007
کپی شد