بنفشه و سنبل ، نرگس و پامچال و گلهای رنگارنگ وحشی چونان نگین هایی در میان مخمل سبز طبیعت گیلان پدیدار می شوند.
'گیله وا ' می وزد و شمیم بهاران را در جلگه و کوهپایه و دشت و جنگل پراکنده می سازد .
'تی تی' های صورتی و سپید درختان آلوچه و هلو بر نوک شاخسارها می شکفند.
چلچه ها و چی چی نی ها شادمانه برای لانه سازی و دانه برچینی به پرواز در می آیند و آوای شادمانه شان در آسمان به گوش می رسد.
گیلان این عروس زیبای پوشیده در حریر مه و شکوفه خود را مهیای فرارسیدن نوروز می کند .
کدبانوهای قبراق و سرزنده گیلانی از نیمه اسفند 'خانه فوشور یا همان خانه تکانی را برای ' تازه سال ' آغاز می کنند و بر این باورند که باید تا چهارشنبه سوری خانه پاکیزه و مهیای بهار شود.
خانه تکانی های گذشته چون امروز منحصر به استفاده از مواد شوینده و پاک کننده شیمیایی و کشیدن جارو برقی و مصرف هزاران لیتر آب برای شست و شو نبود.
زهرا علیزاده بانوی شاعر و ادیب گیلانی روایت می کند که 'خانه فوشور' از حدود 15 روز مانده به نوروز آغاز می شد. 'حصیر شوران' یعنی شست و شوی زیراندازهای حصیری یکی از رسوم این ایام بود که به صورت دسته جمعی و با یاوری زنهای همسایه صورت می گرفت . حصیرها را در رودخانه می شستند و هنگام شستن ترانه های زیبایی را که سینه به سینه برایشان مانده بود می خواندند.
ظروف مسی و برنجی را با مشتی کاه و کلش و خاکستر می سابیدند و بعد می شستند.
در قدیم کدبانوها ، بعد از گرفتن گرد و غبار و تار عنکبوت از گوشه های سقف ، خانه را برای عید با گل و آهک رنگ آمیزی می کردند .دیوار اتاقها را آهک و کف خانه را گل تازه می زدند که به آن علاوه کردن می گفتند ، دور ایوان را نیز با گلی که از کناره رودخانه می آوردند به کمک جارو رنگین می کردند . اول از همه از “دودِ اتاق” شروع می شد، چون “کَلَه” – اجاق- در آن بود و تمام دیوارها وسقف اش، سیاه می شد.
بوته های بنفشه و پامچال و سنبل وحشی را از دل طبیعت به میهمانی خانه ها آورده و جلوی ایوان یا درون گمج های آویزان از جودهای دور ایوان می کاشتند.
تا چهارشنبه سوری باید خانه تکانی تمام و خانه آماده نوروز می شد.
سپس آستین بالا می زدند و به کار پختن شیرینی های محلی خرشه حلوا، شیرینی پادرازی، نان برنجی، نان نخودچی، باقلوا ، حلوا لابه لا(ضیابری) و پخت نان های گندمین و برنجی و خرفه و لاسو مشغول می شدند.
بانوان برای عید گیس و دست و پایشان را حنا می گذاشتند.
مادران به خرید پارچه های رنگین و گلدار می رفتند و برای بچه ها معمولا خود مادران یا خیاطهای محل لباس عید می دوختند.
بر سفره هفت سین قرآن و آینه ،کله قند و نبات، سبزه ، سنجد و سیب و سماق و سرکه و سکه و سیر و شیرینی های خانگی و میوه می گذاشتند.
قدح گلاب جزئی اساسی از سفره هفت سین بود که ابتدا کف دست مهمان می ریختند و سپس با تنقلات از او پذیرایی می کردند.
تنقلات سفره هفت سین تخمه های هندوانه و خربزه و کدو و برنج و عدس و سویای برشته شده بود.
ذغال اخته و آلبالو و انجیر خشک را نیز خیس می داده و در کاسه های کوچک برای پذیرایی از مهمانان نوروزی می آوردند.
سفره هفت سین را حتما تا 9 روز پهن نگاه می داشتند و سپس برای انتقال برکت آن را در آغل می تکاندند.
شبنم گیلانی روایت می کند که قبل از تحویل سال در سینی بزرگی که به آن مجمع می گفتند لاکو و حلوا و برنج و سبزه نوروز و قرآن می نهادند. همچنین با خمیر آدمکی درست می کردند به اسم 'زاماگوده' یا داماد که نشان نو شدن بود.
موقع تحویل سال ، درها را باز و چراغها را روشن نگاه می داشتند تا نور و سعادت به خانه ها راه یابد .
در برخی نقاط گیلان بر این باور بودند که در لحظه تحویل سال آبها از حرکت می ایستند و هر کس لحظه سکون آب را دریابد ، هر مرادی که داشته باشد کامروا خواهد شد.
زنی که معتقد بودند قدمش خیر است و به او “خانه دمج” یا ' خانه پازن ' می گفتند را به خانه دعوت می کردند . او نخستین کسی بود که در سال نو پابه خانه می گذاشت ، قرآن را باز می کرد و در حالی که پای راستش را در آستانه در قرار می داد سه بار،الله، محمد یا علی می گفت، قرآن را می بوسید و کمی آب در چارگوشه اتاق می ریخت و می گفت: ایشالا عروسی باشه، خوشی باشه، ثروت باشه، نگرانی نباشه. بعد، از سفره هفت سین مقداری شیرینی بر می داشت و با قیچی، کمی سبزه را می برید و درون کاسه ی آب می ریخت و از اتاق خارج می شد. برای قدردانی به او دیگی پر از برنج می دادند.
این زن را برای مراسم دیگری نظیر پختن آش نذری و پخت وپز عروسی ها هم دعوت می کردند و احترام زیادی برایش قائل بودند.
روزهای عید دید و بازدیدها رونق بسیار داشت . بنا به سنت کهن و دیرین ایرانیان، در ایام عید، کوچکترها به دیدن بزرگترهای خانواده می رفتند و بچه ها عیدی سکه ، حلوا، شیرینی، تخم مرغ رنگ شده می گرفتند.
بهار فصل خوبی برای پیوندهای زناشویی بود . عروسی هایی با ساز و نقاره که همه اهالی به آن دعوت بودند و عروسی پلا می خوردند .
خانواده های سوگوار را نیز فراموش نمی کردند و برایشان حنا و لوازم سفره عید و پیراهن نو برای از سیاه در آمدن می بردند.
در سیزدهمین روز بهار نیز همگان مهمان مادر طبیعت بودند و کار را تعطیل کرده و این روز را به گشت و گذار دسته جمعی با اقوام و دوستان می گذراندند.
فکر آزاد نویسنده و پژوهشگر گیلانی نیز از سنتهای کهن گیلان می گوید:بهار و نوروز در سرزمین گیل و دیلم با آیین های شادمانه ای چون ' نورزوزی خوانی و “عروسه گولی” همراه بود.
چند شب مانده به بهار دسته نوروز خوان‌ها که اغلب سه نفره بود در روستاها به راه می افتادند و'سرخوان' می خواند: 'فصل بهاران آمده، گل در گلستان آمده /مژده دهید ای دوستان ، نوروز سلطان آمده/ به حق سوره یاسین و عمران ،به حق حرمت آیات قرآن/به حق آن تن شاه شهیدان ، بلا را دور از این خانه بگردان'
وی از روزهای نزدیک عید یاد می کند که با بوی نان “گندمین” و “خولفا نان” تهیه شده از آرد و کدو از خواب بیدار می شدند و صدای ساز و دهل می پیچید توی خانه.
آیین “عروسه گولی” از دیگر آیین های نوروزی بود .
“ساز زن” ، سرنا می زد و “همسرایان ” می خواندند :عروسَ گولی باوردیم، جان دیلی باوردیم (عروسِ گُل آوردیم ، جان و دل آوردیم) /عروس گولی همینه ، بیدینه چی نازنینه (عروس گل همینه ، ببین چه نازنینه )/نوروز تره مبارک ببه (نوروزت مبارک)ساله نو مبارک .
نقش عروس ' نازخانم' را پسر جوانی با تن پوش زنانه، شلیته و شلوار مشکی، پیراهن کوتاه رنگین ، جلیقه و پیشانی بند و روسری دور دوزی شده با آویزهایی از سکه ایفا می کرد . این نمایش آیینی یک نفر “سر خوان” داشت که آواز می خواند و کارگردانی می کرد.
جوان تنومندی نیز با صورتی سیاه شده از دوده ی ذغال و کلاهی شاخ دار نقش غول را بازی می کرد .
ناز خانم یا همان عروسَه گولِی نشانه ی بهاره و غول، نشانه ی بدی وسرما و بد بختی بود.
“پیر بابا” یا همان عمونوروز مردی با ریش سفیدی از دُم اسب، چماقی در دست از ناز خانم در مقابل غول محافظت می کرد. سرخوان می خواند که نوروز تره مبارک ببه (سال نو مبارک)
نمایش ها که تمام می شد، زن خانه، چند تخم مرغ، کمی برنج و میوه و شیرینی درون کیسه “کول بار کش” می گذاشت که “بدنبال گروه از خانه ای به خانه ی دیگر می رفت و عیدی ها را جمع می کرد.”
جامعه شناسان ، آیین ها وآداب و رسوم هر ملت را سازنده عناصر فرهنگی جامعه و تنوع و گوناگونی آیین ها و آداب و رسوم را دلیل غنای فرهنگی یک جامعه می دانند.
بسیاری از آیین های سنتی محلی در گذر سالها و با تغییر شیوه زندگی کمرنگ شده یا به کلی از بین رفته است.اما نوروز همچنان مانده تا پیام نوشدن را به ما برساند.
جان جهانمان را با بهار تازه کنیم و چونان درخت بار دیگر جوانه بزنیم و شکوفا شویم .
گزارش: گیتی بابایی
6030
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.