محمد بشرا ادیب و گیلان شناس در گفت و با خبرنگار ایرنا بیان کرد : آیین های نوروزی از پیش از نوروز آغاز می شد و تا بعد از 13 و گاه تا پایان فروردین ادامه می یافت .
وی اظهار داشت: چهارشنبه سوری مهم ترین آیین پیش نوروزی است که البته قبل از اسلام چهارشنبه آخر سال نبوده ولی پس از اسلام چون چهارشنبه را نامبارک می دانستند برای دفع نامبارکی ، مراسم را در چهارشنبه آخر سال برگزار می کردند.
پرویز فکر آزاد پژوهشگر و نویسنده گیلانی چنین روایت می کند که شبِ “گول گوله چارشنبه” یا همان چهارشنبه سوری بازار پر از آدم و شیرینی و نقل و آجیل بود. چراغ های سوتکا، روی چرخ و طبق فروشنده های دوره گرد نور افشانی می کردند و مشتری ها را به سوی خود می خواندند. زنها “عاطل و باطل” می خریدند که ترکیبی بود از اسپند و کندر و گل پر . مادران جارو و کوزه نو می خریدند و دختران آینه و شانه.
گول گول چهارشنبه یا چهارشنبه سوری که می رسید هفت کپه “کولوش”- کاهِ خشک برنج- را از توی انبار برنج بیرون می آوردند و ردیف در حیاط خانه که به آن صحرا می گفتند می چیدند و از روی آن می پریدند و می خواندند: گول گوله چارشنبه، نکبت بشه، دولت بایه(گُل گُل چارشنبه، نکبت بِره، دولت بیاد.) کهنه بشه تازه بایه (گل گل چارشنبه، کهنه بره تازه بیاد) ، می زردی تی شین ، تی سرخی می شین،( زردی من از تو، سرخی تو از من).
گوله گوله چارشنبه نیز مثل نوروز برای خودش سفره ای داشت که در آن آجیل شیرین و نان برنجی و حلوا و میوه می گذاشتند.
همچنین آیین نمادینی برای گشایش بخت دختر خانه اجرا می شد به این صورت که یکی از زنهای خانه با جاروی تمیزی با ملایمت به پشت و پهلوی دختر دم بخت خانه می زد و می گفت دیگر باید از این خانه بروی بیرون و یکی از زنهای دیگر بعنوان پا درمیانی جارو را می گرفت و می گفت : دیگه بسه چقدر می زنیش! قول می ده تا آخر سال نشده شوهر کُنه و از این خونه بره!
سپس مادر دخترش را در آغوش می گرفت و می بوسید و برایش دعای خیر می کرد.
فال گوش ایستادن سر گذر یکی دیگر از رسوم گوله گوله چارشنبه بود.
زرین سرانجام بانوی گیلانی می گوید : فال گوش ایستادن به این شکل بود که نیت می کردند و منتظر اولین جمله ای می شدند که از دهان رهگذر بیرون می آمد .اگر گوینده در صحبتش از ' می شود' استفاده می کرد یا کلام خوشایند دیگری می گفت مثل 'مبارک ' یا ' خوب' معتقد بودند که حاجت روا می شوند.
خانه فوشوری یا خانه تکانی باید تا روز چهارشنبه تمام می شد و خانه پاکیزه و آراسته آماده گوله گوله چارشنبه می شد.
شام شب چهارشنبه سوری خوراکهایی مثل “سبزی کوکو” یا 'ترش تره' و ماهی دودی بود.
هدیه بردن برای عروس نشان کرده یکی دیگر از رسمهای این روز بود بدین شکل که در طبقی که به آن مجمع می گفتند یک قواره پارچه ، شیرینی و میوه ، کفش و روسری می گذاشتند و به در خانه عروس می بردند.
شال اندازی نیز از دیگر آیین های این روز بشمار می رفت که بیشتر در تالش و غرب گیلان بود و در آن پسران جوان دم بخت شال یا دستمال را به ایوان منزل دختران مورد نظر خود می انداختند که نوعی خواستگاری غیررسمی محسوب می شد .
صاحب خانه نیز درون شال یا دستمال نان شیرین محلی و دستبافته های دختر خانه مثل جوراب پشمی و تنقلات گذاشته و به صاحب شال باز می گرداندند.
کپه های آتش که خاموش می شد، دخترها خاکستر آن را جارو می کردند و درون لانه ی مرغ و زیر درختان میوه می ریختند و کمی هم در ' توم بجار'، کرت خزانه های نورس و سبز برنج می پاشیدند.
زن خانه اسپند را دور سر همه می گردانید و یک مشت از آن را درمنقل کوچکی می ریخت و همراه با صدای جست و خیزِ اسپند دانه ها ، می خواند: اسپند اسپند دانه، بترکه چشم حسود.
از آن همه رسم های زیبا اکنون تقریبا تنها روشن کردن آتش و پریدن از روی آن مانده و ترقه پرانی که خوشبختانه در سالهای اخیر بسیار کمتر از گذشته شده است.
دانشمندان علوم انسانی ، آیین را روزنهای میدانند که میتوان از طریق آن، به فهم و دریافت روشنتری از فرهنگهای مختلف دست یافت و نشان داد که مردمان چگونه دنیای خود را میآفرینند.
شیمی گوله گوله چارشنبه پیشاپیش مبارک ببه .
6030
وی اظهار داشت: چهارشنبه سوری مهم ترین آیین پیش نوروزی است که البته قبل از اسلام چهارشنبه آخر سال نبوده ولی پس از اسلام چون چهارشنبه را نامبارک می دانستند برای دفع نامبارکی ، مراسم را در چهارشنبه آخر سال برگزار می کردند.
پرویز فکر آزاد پژوهشگر و نویسنده گیلانی چنین روایت می کند که شبِ “گول گوله چارشنبه” یا همان چهارشنبه سوری بازار پر از آدم و شیرینی و نقل و آجیل بود. چراغ های سوتکا، روی چرخ و طبق فروشنده های دوره گرد نور افشانی می کردند و مشتری ها را به سوی خود می خواندند. زنها “عاطل و باطل” می خریدند که ترکیبی بود از اسپند و کندر و گل پر . مادران جارو و کوزه نو می خریدند و دختران آینه و شانه.
گول گول چهارشنبه یا چهارشنبه سوری که می رسید هفت کپه “کولوش”- کاهِ خشک برنج- را از توی انبار برنج بیرون می آوردند و ردیف در حیاط خانه که به آن صحرا می گفتند می چیدند و از روی آن می پریدند و می خواندند: گول گوله چارشنبه، نکبت بشه، دولت بایه(گُل گُل چارشنبه، نکبت بِره، دولت بیاد.) کهنه بشه تازه بایه (گل گل چارشنبه، کهنه بره تازه بیاد) ، می زردی تی شین ، تی سرخی می شین،( زردی من از تو، سرخی تو از من).
گوله گوله چارشنبه نیز مثل نوروز برای خودش سفره ای داشت که در آن آجیل شیرین و نان برنجی و حلوا و میوه می گذاشتند.
همچنین آیین نمادینی برای گشایش بخت دختر خانه اجرا می شد به این صورت که یکی از زنهای خانه با جاروی تمیزی با ملایمت به پشت و پهلوی دختر دم بخت خانه می زد و می گفت دیگر باید از این خانه بروی بیرون و یکی از زنهای دیگر بعنوان پا درمیانی جارو را می گرفت و می گفت : دیگه بسه چقدر می زنیش! قول می ده تا آخر سال نشده شوهر کُنه و از این خونه بره!
سپس مادر دخترش را در آغوش می گرفت و می بوسید و برایش دعای خیر می کرد.
فال گوش ایستادن سر گذر یکی دیگر از رسوم گوله گوله چارشنبه بود.
زرین سرانجام بانوی گیلانی می گوید : فال گوش ایستادن به این شکل بود که نیت می کردند و منتظر اولین جمله ای می شدند که از دهان رهگذر بیرون می آمد .اگر گوینده در صحبتش از ' می شود' استفاده می کرد یا کلام خوشایند دیگری می گفت مثل 'مبارک ' یا ' خوب' معتقد بودند که حاجت روا می شوند.
خانه فوشوری یا خانه تکانی باید تا روز چهارشنبه تمام می شد و خانه پاکیزه و آراسته آماده گوله گوله چارشنبه می شد.
شام شب چهارشنبه سوری خوراکهایی مثل “سبزی کوکو” یا 'ترش تره' و ماهی دودی بود.
هدیه بردن برای عروس نشان کرده یکی دیگر از رسمهای این روز بود بدین شکل که در طبقی که به آن مجمع می گفتند یک قواره پارچه ، شیرینی و میوه ، کفش و روسری می گذاشتند و به در خانه عروس می بردند.
شال اندازی نیز از دیگر آیین های این روز بشمار می رفت که بیشتر در تالش و غرب گیلان بود و در آن پسران جوان دم بخت شال یا دستمال را به ایوان منزل دختران مورد نظر خود می انداختند که نوعی خواستگاری غیررسمی محسوب می شد .
صاحب خانه نیز درون شال یا دستمال نان شیرین محلی و دستبافته های دختر خانه مثل جوراب پشمی و تنقلات گذاشته و به صاحب شال باز می گرداندند.
کپه های آتش که خاموش می شد، دخترها خاکستر آن را جارو می کردند و درون لانه ی مرغ و زیر درختان میوه می ریختند و کمی هم در ' توم بجار'، کرت خزانه های نورس و سبز برنج می پاشیدند.
زن خانه اسپند را دور سر همه می گردانید و یک مشت از آن را درمنقل کوچکی می ریخت و همراه با صدای جست و خیزِ اسپند دانه ها ، می خواند: اسپند اسپند دانه، بترکه چشم حسود.
از آن همه رسم های زیبا اکنون تقریبا تنها روشن کردن آتش و پریدن از روی آن مانده و ترقه پرانی که خوشبختانه در سالهای اخیر بسیار کمتر از گذشته شده است.
دانشمندان علوم انسانی ، آیین را روزنهای میدانند که میتوان از طریق آن، به فهم و دریافت روشنتری از فرهنگهای مختلف دست یافت و نشان داد که مردمان چگونه دنیای خود را میآفرینند.
شیمی گوله گوله چارشنبه پیشاپیش مبارک ببه .
6030
کپی شد