دیری نگذشته است که حامیان چندماه پیش روحانی درحالی که هنوز 6 ماه از ریاست جمهوری دور دوم او نگذشته است بیرق مخالفت با دولت را بلند کردهاند. “پشیمانم، پشیمانم، پشیمان”! عنوان پستی است که پس از ارائه لایحه بودجه 97 به مجلس و زمزمه افزایش قیمت حامل های انرژی و عوارض خروج از کشور، توسط یکی از هنرمندان در شبکههای اجتماعی نگاشته شد تا پس از آن موجی از پشیمانی از کاربران عادی گرفته تا برخی سیاسیون، ورزشکاران و هنرمندان از عملکرد دولت همراه با تشکیل کمپین «پشیمانیم» شکل بگیرید؛ گویی همین چندماه پیش نبود که در گرماگرم رقابت های انتخاباتی همین چهرهها با هشتگ «با روحانی تا 1400» برای دیگران خط و نشان میکشیدند.
اما قصه پشیمانی، در این روزها در حالی از سلبریتیها به اصلاح طلبان حامی روحانی و همان لیست امید معروف کشیده شده که مصطفی کواکبیان گفته است “آقای رئیسجمهور، همشهری گرانقدر من، آیا در فضای مجازی هستید تا ببینید امروز بابت حمایت از شما چه ناسزاهایی که به ما اصلاحطلبان گفته نمیشود؟” در مقابل نیز دولتیها و برخی فعالان سیاسی نظیر حسام الدین آشنا کمپین پشیمانیم را یک «پویش فرمایشی» دانسته است. سخنگوی دولت نیز گفته که «پشیمانها کی رای داده اند که حالا بخواهند پشیمان باشند!»، در جایی دیگر نیز محمدجواد حق شناس میگوید «کسانی که امروز اعلام پشیمانی میکنند، اگر به روز 29 اردیبهشت برگردند، به چه کسی رای میدهند؟». بیژن مقدم یکی دیگر از فعالین سیاسی نیز اظهار کرده «انتظار میرفت تا انتقادات از سوی جریان اصلاحات به دولت روحانی طی دو سال آینده آغاز شود، اما بدنه جریان اصلاحات چشماندازی برای تحقق وعدههای روحانی نمیبینند و انتقادات خود را آغاز کردند».
مراقب باشیم جای پاسخگو و مدعی عوض نشود
در کنار این مخالفتها و موافقتها سوالی که در اذهان شکل میگیرد این است که آیا اساسا پشیمانی سیاسی در ایران معنایی داشته و منتج به نتیجه مطلوب برای انتخابات آینده شده است؟! بررسی تاریخی رویدادهای سیاسی و انتخابات مختلف مجلس و ریاست جمهوری گویای این امر بوده که جامعه ایرانی بیش از آنکه از روی منطق و عقلانیت دست به انتخاب بزند از روی احساس، مصلحت و بعضا ناچاری تصمیم گرفته است. در این بین اصلاح طلبان نیز به جای اینکه پاسخگوی عملکردشان باشند به بهانه حامی مردم بودن همواره پروژه عبور از رئیس جمهور وقت را کلید زده اند. سال 80 را به یاد بیاوریم جاییکه چند ماهی به انتخابات ریاستجمهوری برخی اصلاحطلبان که چهار سال قدرت را در دست داشتند سیدمحمد خاتمی را به عنوان کسی که عقبتر از اصلاحات حرکت میکرد، معرفی کرده و پروژه عبور از خاتمی را کلید زدند. اگرچه خاتمی در انتخابات 80 بار دیگر به ریاستجمهوری رسید، اما همین مخالفها سبب شد در آخرین حضورش در دانشگاه تهران دانشجویانی که روزی برای حمایت از خاتمی سر و دست میشکستند او را هو کرده و از حمایتشان ابراز پشیمانی کنند. انتخابات سال 84 نیز حال و هوای خود را داشت. در حالی انتخابات ریاست جمهوری به دور دوم رسیده بود که در یک سو محمود احمدی نژاد تازه نفس و کمتر شناخته شده و در سوی دیگر آیت الله هاشمی رفسنجانی قرار گرفته بود که نظرات و دیدگاههایش برای همگان شناخته شده بود.
در این سال اصلاح طلبان با چند گزینه وارد انتخابات شده بودند. نگارنده به خوبی به یاد دارد که در آن سال بخش اعظمی از مردم درحالی که شناخت کافی از احمدی نژاد و سیاستهای او نداشتند و بعضا نیز اساسا او را در حد ریاست جمهوری نمیدانستند صرفا برای اینکه هاشمی بار دیگر به قدرت نرسد در دور دوم به احمدی نژاد رای دادند تا 8 سال متفاوت در ایران داشته باشیم. انتخابات 92 نیز به گونه ای دیگر رقم خورد و اصلاح طلبان با عبور از عارف به روحانی اصولگرا که آن روزها خودرا اعتدالگرا میدانست، رسیدند تا دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی به ریاست جمهوری برسد. در اسفندماه سال 92 ابراهیم اصغرزاده با بیان اینکه ائتلاف هاشمی و خاتمی با روحانی شکننده است، مدعی شد اصلاحطلبان به دولت به عنوان رحم اجارهای نگاه میکنند.
دبیرکل سابق حزب همبستگی در مصاحبه با روزنامه قانون گفت: «قرار بر این بود که آدمهای قویتر از آقای خاتمی را به انتخابات بیاوریم، اما آنقدر عقبنشینی کردیم که آقای خاتمی شد هاشمی، هاشمی شد روحانی. آقای روحانی همانطور که گفتم، متعلق به جناح محافظهکار بودند». حالا هنوز یک سال از عمر دولت دوازدهم نگذشته که حامیان روحانی وقتی دیدند اعتراض مرم به گرانی و وضع معیشتی جدی است بهصف منتقدان او پیوستند و برای مثال در کنگره حزب کارگزاران غلامحسین کرباسچی اظهار داشته «کاش آقای روحانی ماهی یکبار سخنرانی کند و در آن فعل ماضی بهکار نبرد. او خطاب به همحزبی خود اسحاق جهانگیری نیز گفت «آقای جهانگیری هم مثل ما که کنار نشستهایم و انتقاد میکنیم، گفتند عدهای از مدیران آویزان دولت هستند. خوب آقای جهانگیری آنها را عوض کنید و قرار نیست که همانطور که رهبری فرمودند شما هم مثل اپوزیسیون حرف نزنید. اگر یک مشت مدیر آویزان هستند که نمیتوانند کار کنند جوانان بهتر از آنها میتوانند کار کنند».
مطمئنا در همه جای دنیا و از جمله ایران رای طیف نخبگان و همچنین هنرمندان و ورزشکاران سرشناس حائز اهمیت است و سبب افزایش سبد آرای کاندیداها خصوصا در بین جوانان میشود و از همین روست که در انتخابات گذشته همواره شاهد این بودیم که نامزدهای انتخاباتی به دنبال به دست آوردن دل هنرمندان و ورزشکاران پرطرفدار بوده اند تا جایی که پای خوانندههای زیرزمینی باتوجه به تعداد فالوورهای بالای اینستاگرامشان به انتخابات باز شده است. بنابراین همانگونه که حمایت آنها از نامزدها پیش از انتخابات اهمیت دارد پشیمانی آنها نیز تاثیرگذار است.
اما به سوالمان برگردیم و به این بپردازیم که چرا پشیمانی در ایران معنایی ندارد؟! حقیقت امر این این که سیاست در ایران از یک بیماری بزرگ رنج میبرد و آن هم نبود احزاب واقعی در ساختار سیاسی کشور است. این بیماری بزرگ گاهی اوقات آنقدر حاد میشود که ماکت یک حزب واقعی نیز تبدیل به آرزوی کنشگران سیاسی میشود. وقتی ساختار سیاسی کشور بر مبنای احزاب شکل نگرفته و دولتها حزبی نیستند عملا هیچ دولتی نیز پاسخگوی وعدههای خود نخواهد بود. اگرچه رئیس جمهور محترم بارها اعلام کرده که به وعده های خود به مردم پایبند است اما نه تنها به اکثریت آنها جامه عمل نپوشانیده بلکه خود نیز در پارهای از اوقات به جای پاسخگو بودن به عنوان نفر اول اجرایی کشور در نقش یک منتقد و کنشگر سیاسی ظاهر شده و دیگران را مورد خطاب قرار میدهد!
انتقادات اصلاح طلبان از دولت نیز در چارچوب همین بحث قابل ارزیابی و بعضا غیرقابل پذیرش است. چگونه میتوان انتقادات اصلاح طلبان از دولت را پذیرفت درحالیکه خود آنها تا چندی پیش کعبه آمال و آرزوی خود را در روحانی میدیدند و با دعوت از مردم برای شرکت گسترده در انتخابات خواستار رای به روحانی شده بودند و اینگونه جلوه دادند که در صورت پیروزی جریان رقیب کشور به ورطه نابودی کشیده خواهد شد!
البته بیماری مزمن غیرحزبی بودن ساختار سیاسی کشور تنها به انتخابات ریاست جمهوری برنمیگردد بلکه در انتخابات شوراها و مجلس نیز این درد به خوبی خود را نمایان کرده جاییکه رهبران اصلاح طلب تکرار کردند مردم باید به لیست امید رای دهند. لیست امیدی که در تهران و سایر استان ها غالبا با افرادی ناشناخته و گمنام بسته شد و قاطبه کارشناسان نیز بر آن تاکید داشتهاند که فراکسیون امید مجلس سیر قهقرایی را طی کرده است.
اگر امروز فراکسیون امید مجلس همگان را ناامید کرده پیامد اتفاقی است که هنگام بستن لیست امید رخ داد و افراد گمنام و ناشناختهای بدون هیچ سابقه اجرایی و سیاسی مشخصی صرفا با تصمیم شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان و سواستفاده از اعتماد مردم به مجلس راه پیدا کردند تا حتی صدای اعتراض رسانههای وابسته به جریان اصلاح طلب هم از این عملکرد ناامید کننده بلند شود.
حقیقت و واقعیت امر این است که تا زمانی که ساختار کشور براساس احزاب شکل نگیرد هیچ دولت و مسئولی پاسخگوی عملکرد خود نخواهد بود و متاسفانه بعضا شاهد این نیز خواهیم بود که برخی به جای اینکه پاسخگو باشند، نقش مدعی را بازی کنند. اینکه دولت روحانی قادر به حل مشکلات کشور هست یا نه در آینده مشخص خواهد شد اما همانگونه که دربالا گفتیم انتقادات اصلاح طلبان از دولت و اذعان آنها به ناتوانی روحانی در حل مشکلات را نمیتوان قابل پذیرش دانست چون تا همین 6 ماه پیش و در کوران انتخابات سخنان متفاوتی از این جریان شاهد بودیم.
اگر دولت روحانی ناتوان در انجام امور است و اصلاح طلبان با آگاهی از این موضوع همچنان خواستار پیروزی روحانی در انتخابات شدند، این امر چیزی جز فریب مردم نخواهد بود و آنها ضمن عذرخواهی از مردم باید هزینه این کار را در انتخابات بعدی بپردازند. مضافا بار دیگر تاکید میکنیم که تنها تحزب گرایی میتواند خط بطلانی بر روی انتخاب از روی احساس، مصلحت و ناچاری بکشد تا مردم فرصت مطالبه گری از مسئولان برای پاسخگویی را داشته باشند.
به جوانان اعتماد کنیم
از سوی دیگر شرایط فعلی کشور به گونه ای است که نباید در روند تغییرات مدیریتی نیروهای جوان را نادیده گرفته و صرفا از مدیران سالخوردهای استفاده کنیم که بارها امتحان خود را پس داده و ثابت کردهاند که چیزی در چنته ندارند. مدیرانی که به جای اینکه گرهای از مشکلات را باز کنند خودشان تبدیل به مشکلی در کشور شدهاند. در شرایطی که اقتصاد مقاومتی سرلوحه تمام امور قرار گرفته است باید از افرادی استفاده کرد که ایدههای جدیدی در ذهن دارند.
2007
اما قصه پشیمانی، در این روزها در حالی از سلبریتیها به اصلاح طلبان حامی روحانی و همان لیست امید معروف کشیده شده که مصطفی کواکبیان گفته است “آقای رئیسجمهور، همشهری گرانقدر من، آیا در فضای مجازی هستید تا ببینید امروز بابت حمایت از شما چه ناسزاهایی که به ما اصلاحطلبان گفته نمیشود؟” در مقابل نیز دولتیها و برخی فعالان سیاسی نظیر حسام الدین آشنا کمپین پشیمانیم را یک «پویش فرمایشی» دانسته است. سخنگوی دولت نیز گفته که «پشیمانها کی رای داده اند که حالا بخواهند پشیمان باشند!»، در جایی دیگر نیز محمدجواد حق شناس میگوید «کسانی که امروز اعلام پشیمانی میکنند، اگر به روز 29 اردیبهشت برگردند، به چه کسی رای میدهند؟». بیژن مقدم یکی دیگر از فعالین سیاسی نیز اظهار کرده «انتظار میرفت تا انتقادات از سوی جریان اصلاحات به دولت روحانی طی دو سال آینده آغاز شود، اما بدنه جریان اصلاحات چشماندازی برای تحقق وعدههای روحانی نمیبینند و انتقادات خود را آغاز کردند».
مراقب باشیم جای پاسخگو و مدعی عوض نشود
در کنار این مخالفتها و موافقتها سوالی که در اذهان شکل میگیرد این است که آیا اساسا پشیمانی سیاسی در ایران معنایی داشته و منتج به نتیجه مطلوب برای انتخابات آینده شده است؟! بررسی تاریخی رویدادهای سیاسی و انتخابات مختلف مجلس و ریاست جمهوری گویای این امر بوده که جامعه ایرانی بیش از آنکه از روی منطق و عقلانیت دست به انتخاب بزند از روی احساس، مصلحت و بعضا ناچاری تصمیم گرفته است. در این بین اصلاح طلبان نیز به جای اینکه پاسخگوی عملکردشان باشند به بهانه حامی مردم بودن همواره پروژه عبور از رئیس جمهور وقت را کلید زده اند. سال 80 را به یاد بیاوریم جاییکه چند ماهی به انتخابات ریاستجمهوری برخی اصلاحطلبان که چهار سال قدرت را در دست داشتند سیدمحمد خاتمی را به عنوان کسی که عقبتر از اصلاحات حرکت میکرد، معرفی کرده و پروژه عبور از خاتمی را کلید زدند. اگرچه خاتمی در انتخابات 80 بار دیگر به ریاستجمهوری رسید، اما همین مخالفها سبب شد در آخرین حضورش در دانشگاه تهران دانشجویانی که روزی برای حمایت از خاتمی سر و دست میشکستند او را هو کرده و از حمایتشان ابراز پشیمانی کنند. انتخابات سال 84 نیز حال و هوای خود را داشت. در حالی انتخابات ریاست جمهوری به دور دوم رسیده بود که در یک سو محمود احمدی نژاد تازه نفس و کمتر شناخته شده و در سوی دیگر آیت الله هاشمی رفسنجانی قرار گرفته بود که نظرات و دیدگاههایش برای همگان شناخته شده بود.
در این سال اصلاح طلبان با چند گزینه وارد انتخابات شده بودند. نگارنده به خوبی به یاد دارد که در آن سال بخش اعظمی از مردم درحالی که شناخت کافی از احمدی نژاد و سیاستهای او نداشتند و بعضا نیز اساسا او را در حد ریاست جمهوری نمیدانستند صرفا برای اینکه هاشمی بار دیگر به قدرت نرسد در دور دوم به احمدی نژاد رای دادند تا 8 سال متفاوت در ایران داشته باشیم. انتخابات 92 نیز به گونه ای دیگر رقم خورد و اصلاح طلبان با عبور از عارف به روحانی اصولگرا که آن روزها خودرا اعتدالگرا میدانست، رسیدند تا دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی به ریاست جمهوری برسد. در اسفندماه سال 92 ابراهیم اصغرزاده با بیان اینکه ائتلاف هاشمی و خاتمی با روحانی شکننده است، مدعی شد اصلاحطلبان به دولت به عنوان رحم اجارهای نگاه میکنند.
دبیرکل سابق حزب همبستگی در مصاحبه با روزنامه قانون گفت: «قرار بر این بود که آدمهای قویتر از آقای خاتمی را به انتخابات بیاوریم، اما آنقدر عقبنشینی کردیم که آقای خاتمی شد هاشمی، هاشمی شد روحانی. آقای روحانی همانطور که گفتم، متعلق به جناح محافظهکار بودند». حالا هنوز یک سال از عمر دولت دوازدهم نگذشته که حامیان روحانی وقتی دیدند اعتراض مرم به گرانی و وضع معیشتی جدی است بهصف منتقدان او پیوستند و برای مثال در کنگره حزب کارگزاران غلامحسین کرباسچی اظهار داشته «کاش آقای روحانی ماهی یکبار سخنرانی کند و در آن فعل ماضی بهکار نبرد. او خطاب به همحزبی خود اسحاق جهانگیری نیز گفت «آقای جهانگیری هم مثل ما که کنار نشستهایم و انتقاد میکنیم، گفتند عدهای از مدیران آویزان دولت هستند. خوب آقای جهانگیری آنها را عوض کنید و قرار نیست که همانطور که رهبری فرمودند شما هم مثل اپوزیسیون حرف نزنید. اگر یک مشت مدیر آویزان هستند که نمیتوانند کار کنند جوانان بهتر از آنها میتوانند کار کنند».
مطمئنا در همه جای دنیا و از جمله ایران رای طیف نخبگان و همچنین هنرمندان و ورزشکاران سرشناس حائز اهمیت است و سبب افزایش سبد آرای کاندیداها خصوصا در بین جوانان میشود و از همین روست که در انتخابات گذشته همواره شاهد این بودیم که نامزدهای انتخاباتی به دنبال به دست آوردن دل هنرمندان و ورزشکاران پرطرفدار بوده اند تا جایی که پای خوانندههای زیرزمینی باتوجه به تعداد فالوورهای بالای اینستاگرامشان به انتخابات باز شده است. بنابراین همانگونه که حمایت آنها از نامزدها پیش از انتخابات اهمیت دارد پشیمانی آنها نیز تاثیرگذار است.
اما به سوالمان برگردیم و به این بپردازیم که چرا پشیمانی در ایران معنایی ندارد؟! حقیقت امر این این که سیاست در ایران از یک بیماری بزرگ رنج میبرد و آن هم نبود احزاب واقعی در ساختار سیاسی کشور است. این بیماری بزرگ گاهی اوقات آنقدر حاد میشود که ماکت یک حزب واقعی نیز تبدیل به آرزوی کنشگران سیاسی میشود. وقتی ساختار سیاسی کشور بر مبنای احزاب شکل نگرفته و دولتها حزبی نیستند عملا هیچ دولتی نیز پاسخگوی وعدههای خود نخواهد بود. اگرچه رئیس جمهور محترم بارها اعلام کرده که به وعده های خود به مردم پایبند است اما نه تنها به اکثریت آنها جامه عمل نپوشانیده بلکه خود نیز در پارهای از اوقات به جای پاسخگو بودن به عنوان نفر اول اجرایی کشور در نقش یک منتقد و کنشگر سیاسی ظاهر شده و دیگران را مورد خطاب قرار میدهد!
انتقادات اصلاح طلبان از دولت نیز در چارچوب همین بحث قابل ارزیابی و بعضا غیرقابل پذیرش است. چگونه میتوان انتقادات اصلاح طلبان از دولت را پذیرفت درحالیکه خود آنها تا چندی پیش کعبه آمال و آرزوی خود را در روحانی میدیدند و با دعوت از مردم برای شرکت گسترده در انتخابات خواستار رای به روحانی شده بودند و اینگونه جلوه دادند که در صورت پیروزی جریان رقیب کشور به ورطه نابودی کشیده خواهد شد!
البته بیماری مزمن غیرحزبی بودن ساختار سیاسی کشور تنها به انتخابات ریاست جمهوری برنمیگردد بلکه در انتخابات شوراها و مجلس نیز این درد به خوبی خود را نمایان کرده جاییکه رهبران اصلاح طلب تکرار کردند مردم باید به لیست امید رای دهند. لیست امیدی که در تهران و سایر استان ها غالبا با افرادی ناشناخته و گمنام بسته شد و قاطبه کارشناسان نیز بر آن تاکید داشتهاند که فراکسیون امید مجلس سیر قهقرایی را طی کرده است.
اگر امروز فراکسیون امید مجلس همگان را ناامید کرده پیامد اتفاقی است که هنگام بستن لیست امید رخ داد و افراد گمنام و ناشناختهای بدون هیچ سابقه اجرایی و سیاسی مشخصی صرفا با تصمیم شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان و سواستفاده از اعتماد مردم به مجلس راه پیدا کردند تا حتی صدای اعتراض رسانههای وابسته به جریان اصلاح طلب هم از این عملکرد ناامید کننده بلند شود.
حقیقت و واقعیت امر این است که تا زمانی که ساختار کشور براساس احزاب شکل نگیرد هیچ دولت و مسئولی پاسخگوی عملکرد خود نخواهد بود و متاسفانه بعضا شاهد این نیز خواهیم بود که برخی به جای اینکه پاسخگو باشند، نقش مدعی را بازی کنند. اینکه دولت روحانی قادر به حل مشکلات کشور هست یا نه در آینده مشخص خواهد شد اما همانگونه که دربالا گفتیم انتقادات اصلاح طلبان از دولت و اذعان آنها به ناتوانی روحانی در حل مشکلات را نمیتوان قابل پذیرش دانست چون تا همین 6 ماه پیش و در کوران انتخابات سخنان متفاوتی از این جریان شاهد بودیم.
اگر دولت روحانی ناتوان در انجام امور است و اصلاح طلبان با آگاهی از این موضوع همچنان خواستار پیروزی روحانی در انتخابات شدند، این امر چیزی جز فریب مردم نخواهد بود و آنها ضمن عذرخواهی از مردم باید هزینه این کار را در انتخابات بعدی بپردازند. مضافا بار دیگر تاکید میکنیم که تنها تحزب گرایی میتواند خط بطلانی بر روی انتخاب از روی احساس، مصلحت و ناچاری بکشد تا مردم فرصت مطالبه گری از مسئولان برای پاسخگویی را داشته باشند.
به جوانان اعتماد کنیم
از سوی دیگر شرایط فعلی کشور به گونه ای است که نباید در روند تغییرات مدیریتی نیروهای جوان را نادیده گرفته و صرفا از مدیران سالخوردهای استفاده کنیم که بارها امتحان خود را پس داده و ثابت کردهاند که چیزی در چنته ندارند. مدیرانی که به جای اینکه گرهای از مشکلات را باز کنند خودشان تبدیل به مشکلی در کشور شدهاند. در شرایطی که اقتصاد مقاومتی سرلوحه تمام امور قرار گرفته است باید از افرادی استفاده کرد که ایدههای جدیدی در ذهن دارند.
2007
کپی شد