همه چیزمان باید به هم بیاید، وقتی بازیکن سالاری مد روز است، وقتی اعضای هیات مدیره تماشاگر هستند و تماشاگران خط دهنده، وقتی سرمربی دلال است و دلال مدیر فنی، وقتی به جای دخل، این صنعت پر زرق و برق در کشورمان فقط خرج است، لابد یک جای کار می لنگد. البته فهمیدیم کجای کار می لنگد؛ گذر از فوتبال دولتی، به سمت فوتبال خصوصی دوای درد است، اما مسیر را اشتباه رفته ایم و از مدیران هزینه بخش دولتی به مدیران پر هزینه بخش خصوصی رسیده ایم. جالب است بخش خصوصی ما هم به فوتبالمان می آید.
اگر فرصت کرده اید به جدول رده بندی لیگ برتر فوتبال ایران، نگاهی دوباره بیاندازید، اکثر تیم هایی که به بخش خصوصی واگذار شده اند در نیمه پایین جدول هستند و بدتر اینکه 4 تیم انتهای جدول یعنی سیاه جامگان، نفت، استقلال خوزستان و سپیدرود رشت جملگی خصوصی هستند. در واقع به علت عدم بررسی صحیح و نحوه غلط ورود برخی ثروتمندان به فوتبال ایران بعضی از باشگاه‌های ما، نه‌ تنها از فلاکت و بحران شدید نجات پیدا نکرده اند، بلکه در باتلاقی گرفتار آمدند که خارج شدن از آن تنها به یک معجزه نیاز دارد! این مرفهین بی درد با جابجایی‌هایی که ناشی از تصمیمات آنی، احساسی و عاری از منطق ورزشی بود فوتبال نحیف ما را ورشکسته کرده اند.
این تجربه‌ای است که تاکنون از ورود سرمایه‌گذاران بخش خصوصی به فوتبال ایران بجای مانده است، کسی شک ندارد که علت این موضوع هم، عدم وجود بازار بین المللی فوتبال در ایران است.
در تمام دنیا حق پخش تلویزیونی فوتبال درصد بالایی از درامد باشگاه ها را تشکیل می دهد، از نام استادیوم، تا اسپانسر تولید کننده پیراهن، فروش پیراهن و تبلیغات روی لباس تیم و بلیط فروشی، همه و همه منابع درامدی باشگاه ها هستند اما این بازار در ایران فراهم نیست.
از همین روست که حضور بخش خصوصی در فوتبال ایران کمرنگ است و آن عده ای که می آیند وقتی شهوت شهرتشان فروکش کرد و به منجلاب مالیات و دارایی و راهروهای دادگاه افتاده اند، خیلی زود عطای فوتبال را به لقایش می بخشند.
از این دسته اند مرحوم درویش در شموشک نوشهر، برادران شفیع زاده در استقلال اهواز، حسین هدایتی در استیل آذین و ملوان و پرسپولیس، علی انصاری در استقلال، بابک زنجانی در راه آهن، مه آفرید خسروی در داماش و پیش از او شهرام قویدل، سیروس محجوب در ملوان و هستند دیگرانی که نام بردنشان جز اتلاف زمان چیز دیگری نیست.
همه اینها بواسطه مقاصد نامعلومی در فوتبال حضور پیدا کرده اند و وقتی مدت زمان حضور آنها و تاثیرگذاریشان را با امثال رومن آبراموویچ در چلسی، شیخ منصور در منچسترسیتی، ناصر الخلیفی در پاریسن ژرمن، سیلویو برلسکونی در میلان، عثمانوف در آرسنال، جورج سورس در منچستر یونایتد و خیلی های دیگر مقایسه می کنیم؛ چاره ای نداریم جز اینکه آنها را مالکان اجاره ای بنامیم.
2007
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.