فاضلاب های خانگی، صنعتی، بیمارستانی، ضایعات کشتارگاهی ، سموم آفات گیاهی، نخاله ها و پسماندها ، گیاهان مهاجم، تملک اراضی و بخش های انسان ساخت، انتقال آلودگی ازدریا و رسوبات رودخانه ها عمده نیروهای تهاجمی اند که در شکل گیری بحران پیش روی تالاب اثرات متفاوتی دارند.
از این میان کاهش تدریجی حجم و اشغال تالاب با رسوبات رودخانه ها فاجعه بار نخواهد بود. نوسانات آب دریا هم تاثیر دوگانه دارد؛ آثار تخریبی سایر آلاینده ها نظیرنخاله ها، پسماندها، گیاهان مهاجم، با یک برنامه مدوّن چند ساله زدوده می شود. تجاوزات ارضی وتملک اراضی تالاب نیز راهکار خود را دارد.
آنچه ارکان حیاتی و ساختار یکپارچه تالاب را تهدید می کند و زیست زایی آن رابه تنگنای بیشتر برده و تبعات غیرقابل جبرانی دارد آلودگی های فاضلابی و شیمیایی ازیک سو، و خشک شدن تالاب با کاهش ذخیره آبی ازسویی دیگر است که پیشگیری از فروافتادن به این مهلکه در برنامه های احیای تالاب اولویت نیافته است.
**اولویت بهسازی تالاب
سازمان حفاظت محیط زیست که رسوبات رودخانه ها را دلیل خشک شدن تالاب می پندارد، اهداف خود دربهسازی تالاب را کنترل رسوبات و بر سه محور پیشگیری ازتولید، ممانعت از ورود به تالاب پس ازتولید و جمع آوری پس از ورود به تالاب متمرکز نموده است.
پیشگیری از تولید را به اجرای طرح آبخیزداری درآینده موکول نموده اند. دو راهکار دیگر، با احداث تله های رسوبگیر درمسیر رودخانه های منتهی به تالاب و جابجایی رسوبات ازبستر به زمین های مجاور تحت عنوان لایروبی، عملیاتی شده اند.
این اقدامات ضمن به حاشیه راندن تهدیدهای واقعی، پیامدهای زیست محیطی و تبعات اجتماعی پرهزینه ای دارد. آشنایی با نحوه اثربخشی آوردهای کمی و کیفی حوزه آبریز فومنات و نقش نوسانات دریا بر اکوسیستم تالاب، پاسخ چرایی اقدام زیانبار چنین طرح هایی است.
** خشک شدن تالاب
از آنجا که سطح وحجم تالاب متناسب با ارتفاع سطح آب دریا تغییر می یابد، بدیهی است که بالا پایین شدن آب دریا پیامدهایی هم بر تالاب داشته باشد. در اوایل دهه 1370 که آب دریا در بالاترین سطح خود طی پنج دهه اخیر قرار داشت، با ایجاد یک سد آبی بخشی از جریان های ورودی به تالاب را به عقب می راند. پایین افتادن آب دریا شبیه فروریختن این سد و همان پدیده ای است که امروزه با خشک شدن بخش هایی از تالاب همراه شده است.
هر چند حوزه آبریز تالاب فرسایش پذیرتر شده و رسوبات بیشتری تولید می شود با این همه، رسوبات رودخانه ها حجم ناچیزی از تالاب را اشغال می کنند. به زبان آماری سالانه کمتر از نیم درصد حجم تالاب از این طریق کاسته می شود. نشانه هایی را هم که به خشک شدن تالاب مرتبط می داند، همانگونه که اشاره شد، نه به سبب هجوم رسوبات رودخانه ها و یا کاهش رواناب ورودی، که از نتایج پسروی آب دریا است.
** تشدید فرسایش
تغییرات آب و هوایی و فعالیت های مخرب انسانی به تشدید فرسایش خاک حوزه های آبریز گیلان منجر شده است. کاهش ضریب برفی با افزایش دمای منطقه ، کاهش میزان رطوبت خاک، قطع بی رویه درختان جنگلی و نابودی مراتع، مهمترین دلائل شدت گیری فرسایش خاک اند. اگرچه شیب بسیار تند حوزه های آبریز این محدوده ، بستر مناسب در فرسایش بیشتر را هم مهیا نموده است.
متوسط فرسایش ویژه حوزه آبریز تالاب حدود 300 تن درکیلومتر مربع درسال و آوردهای رسوبی رودخانه ها و آبراهه های آن حدود یک میلیون تن درسال مشاهده شده است. تفکیک وزنی رسوبات برجامانده و خارج شده از تالاب به دلیل فقدان داده های خروجی میسر نبوده ولی برآورد می شود که با توجه به سطح کنونی آب دریا و با اجرای طرح لایروبی، حدود یک سوم آن (معادل 300 تا400هزارتن) در تالاب رسوب نماید و دو سوم مابقی (حدود 600تا 700 هزارتن) ازطریق پنج رودخانه به کانال کشتیرانی انزلی منتقل شود.
** تله های رسوبگیر، طرح بی بازده
بازده تله اندازی رسوبگیرها با توجه به ابعاد سازه، حجم مخزن و مصالح به کاررفته در بدنه این سدها، حدود 15درصد برآورد می شود. با این قابلیت و در صورت احداث و بهره برداری از 9 رسوبگیر به طور همزمان درمسیر همه رودخانه های منتهی به تالاب، سالانه حدود 150 هزارتن ازیک میلیون تن رسوب رودخانه ها تله اندازی شده و 850 هزارتن دیگر به تالاب منتقل می شود.
با نسبت های دوسوم و یک سوم ، از850 هزار تن رسوبات راه یافته به تالاب حدود 550 هزارتن به طور طبیعی از تالاب خارج و 300 هزارتن در تالاب باقی می ماند. درحالیکه اگرسدهای رسوبگیر احداث نشوند، از یک میلیون تن رسوبات ورودی، حدود 350 هزارتن سهم تالاب می شود.
بنابراین حداکثر توانایی این تله ها در خوش بینانه ترین حالت، پیشگیری از رسوبگذاری 50 هزارتن از رسوبات رودخانه ای در تالاب است. این میزان ناچیز بازدهی رسوبگیرها هم موقتی و تا پایان عمر مفید آنها که بین دو تا پنج سال تخمین زده می شود، بیشتر نخواهد بود.
** طرح های احیاء تالاب
اجرای طرح آبخیزداری، احداث تله های رسوبگر و عملیات لایروبی چه نقشی دراحیای تالاب دارند؟
طرح پرهزینه و پرخطر آبخیزداری، شاید به کاهش سرعت فرسایش خاک حوزه های آبریز منجر شود، ولی شکل گیری و تولید رسوبات، دستکم درسطح کنونی حفظ خواهد شد. اجرای چنین طرحی دربخش علیای حوزه آبریز تالاب که فاقد پوشش گیاهی اند و شیب متوسط 70درصد دارند، با وقوع رگبارهای شدید درفصول خشک سال، می تواند به رانش زمین وحرکت توده های عظیم خاک بیانجامد.
با سپری شدن عمرمفید رسوبگیرها درحالی که رسوبات تله اندازی شده بستر سیلابی رودخانه ها را در اشغال دارند، سیلاب های بارانی راه عبور خود را از زمین های پست حاشیه که مناطق مسکونی و کشاورزی اند، می گشایند که خسارات بسیار به بارخواهد آورد.
طرح جمع آوری رسوبات پس از ورود به تالاب با عملیات لایروبی نیز به دلیل عدم انتقال رسوبات به خارج از تالاب، ازحجم رسوبات تالاب نمی کاهد و تنها آن را در همان محدوده جابجا می کند.
**نقش لایروبی درخشک شدن تالاب
لایروبی تالاب هر دستاوردی داشته باشد (که ندارد) و به آلودگی تالاب هم دامن نزند (که می زند)، یک عامل بازدارنده در احیای تالاب خواهد بود. صرفنظر از تولید آلودگی های صوتی و شیمیایی، سرعت بخشیدن به روند خشک شدن تالاب از نتایج این عملیات پرهزینه ولی ناکارآمد است.
طی عملیات لایروبی، مسیرهای جریان از رسوبات و گیاهان آبی پاکسازی شده و با تعریض و تعمیق آبراهه ها، سیلاب های بارانی با سرعت بیشتری تخلیه و مجالی برای پخش سیلاب دربخش های خشک تالاب فراهم نمی شود. درجریان های عادی نیز مسیر آبراهه ها که با لایروبی به ظرفیت بالای آبگذری می رسند، آب های راکد حاشیه خود را زهکشی نموده و ذخیره آبی تالاب را به خروجی ها هدایت می کنند.
بدین ترتیب عملیاتی که ظاهراً باهدف پیشگیری از خشکیدن تالاب برنامه ریزی شده است، به ضد آن بدل می شود.
** تصویر آینده
اشغال تالاب با رسوبات رودخانه ها امری اجتناب ناپذیر و بخشی از تغییرات دوره گذار تالاب است. اما این فرایند طولانی و با روند کنونی فرسایش ، چند قرن زمان می برد.
در سفری تخیلی به آینده دور، تالاب را یک پارک حیات وحش، با پوشش مرتعی - جنگلی بر لایه های رسوبی، رودخانه های پرآب، و برکه های متعدّد می توان تصورکرد که گونه هایی از ماهیان، جانوران، پرندگان بومی و مهاجر و دیگر جانداران دراین پارک طبیعی و در زیستگاهی امن سکونت گزیده و حق حیات دارند. تحقق چنین جایگاهی جز با حفظ وحراست ازساختارحیاتی وحریم جغرافیایی تالاب، سرابی بیش نخواهد بود.
اگر خشک شدن بخش های وسیعی از تالاب را که نتیجه عقب نشینی آب دریا است یک رویداد طبیعی بدانیم، مرداب شدن تدریجی تالاب، پیامد رویکرد امروزمان درتخلیه فاضلاب ها است. این وضعیت بحرانی بستر مناسب را در تغییر کاربری بخش هایی ازتالاب باعناوین و طرح های اغوا کننده فراهم می کند. زمینه سازی احداث مناطق مسکونی و ... در محدوده تالاب توسط فرصت طلبانی که توان مقابله با هر نوع پیامدی را دارند، از مدت ها قبل آغاز شده است. درچنین منجلابی که سوداگران برای تالاب تدارک می بینند پرواضح است که نه ازتاک نشان ماند و نه ازتاک نشان.
**تالاب انزلی در مسیر آب بندان ها
دلخوش کردن به کنوانسیون رامسر به نجات تالاب نمی انجامد. همچنان که با نسخه گم کرده ها و نمایش جشن های نجات هم تالاب بیمار رستگار نخواهد شد. تدوین و تصویب نظام حقوقی شفاف با پشتوانه تشکیلات مردم نهاد ضرورت امروز است. فردا خیلی دیر خواهد بود. چراکه با کاهش یک متر دیگر آب دریا طی یک تا دو دهه آینده، حدود نیمی از تالاب به زمین های بیرون زده از آب و نیمه باتلاقی تبدیل می شود.
بدون حمایت قانونی، تالاب آبرفته هم به سرنوشت آب بندان ها دچار خواهد شد. آب بندان ها که از منابع ملی اند در استان گیلان کاربری دوگانه زیست محیطی و تامین آب کشاورزی دارند. درطول پنج دهه گذشته و پس از بهره برداری از شبکه مدرن آبیاری دشت گیلان در اواسط دهه 1340، از وسعت این منابع آبی به تدریج و در ابعادی گسترده کاسته شده و تغییر کاربری داشته اند.
در آماربرداری سال 1371حدود 11هزار هکتار از آب بندان ها باقی مانده بودند (استخراج ازگزارش آب بندان های استان گیلان- جهاد کشاورزی 1371). در عملیات میدانی 13سال بعد با وجود شناسایی تعدادی بیشتر، حدود 8 هزارهکتار ازآب بندانها مشاهده شدند (از گزارش مطالعات کمی وکیفی آب بندان های گیلان - شرکت سهامی آب منطقه ای گیلان 1384). شواهد بسیار حاکی است که سرعت کاهش سطح این منابع آبی شدت بیشتری هم گرفته است.
** نتایج نوسانات دریا بر تالاب
حدود چهار دهه قبل و پس از چند دهه روند کاهشی آب دریا که سال پایانی آن دوره در 1355 سپری می شد، حواشی تالاب به غیر از مناطق شمالی، صدها متر پسروی نموده و زمین های بیرون مانده از آب به چراگاه و شالیکاری مبدل شدند. درآن شرایط بحرانی، تالاب شرقی را پس ازمشاهدات زیست محیطی ، تالاب مرده اعلام نمودند.
شروع دوره جدیدی درچرخه آب، با روند صعودی آب دریا از سال 1356 آغاز شد و طی 18سال با مطالعات هیدروگرافی معادل 2.4 متر افزایش سطح آب ثبت گردید که ارتفاع اوج آن طی سال 1374 مشاهده شد. از نتایج آن بر تالاب، تصرف مجدد زمین های برجامانده از چند دهه عقب نشینی و پوشش آبی گسترده در تالاب بود.
پایین رفتن آب دریا از سال 1375 ، همزمان با تشدید آلودگی ها درتالاب که بالا آمدن دگربار آب دریا را هم به دلائلی چند کم محتمل می نماید، تالاب را از وضعیت بحرانی امروز به سمت فاجعه در فردای نزدیک سوق می دهد.
** پیشنهاد احیاء تالاب
پس ازبرقراری نظام حقوقی درپایش ازتمامیت تالاب و تا زمان اشغال با رسوبات رودخانه ها طی سده های آینده و قبل از هر اقدام دیگری، خاتمه دادن به طرح های مرتبط با رسوبات رودخانه ها گامی مثبت دراحیای تالاب خواهد بود. درمرحله بعد کنترل آلودگی های فاضلابی وسپس اجرای طرح افزایش حجم، حیات و باروری مجدد تالاب را به ارمغان می آورد.
احداث سازه ای که سطح آب تالاب درمقطع خروجی را تا یک متر افزایش دهد، نه یک انتخاب که تنها گزینه در آبدار شدن تالاب است. با مهار حدود پنج درصد از 2700 میلیون مترمکعب آب رودخانه های ورودی، آبگیری با ظرفیت جدید تامین می شود.
با اجرای چنین طرحی، حجم مفید تالاب بیش از 100 میلیون مترمکعب و عمق متوسط آن حدود نیم متر افزایش می یابد و آبگیری درسطح 20 هزار هکتاری تالاب را درپی می آورد. این سازه باید به گونه ای طراحی شود که ضمن حفظ ارتباط زیستی تالاب و دریا، نیازهای آبی بخش های متنوع تالاب را تامین نماید.
همچنان که تله های رسوبگیر، مانع بزرگی در مهاجرت های رودخانه ای اند، برپایی سازه ای در خروجی تالاب نیز اگرچه درارتباط زیستی دوجانبه بی نظمی هایی ایجاد می کند ولی با توجه اختلاف سطح محدود، مهاجرت های آبی تالاب و دریا حفظ خواهد شد اما درصورت کاهش شدیدتر آب دریا و افزایش بیشتر اختلاف سطح ، ارتباط دو منبع آبی یکطرفه و فقط از تالاب به دریا می تواند برقرار شود.
اگر به جای سازه پیشنهادی ، یک سد انحرافی باهمان ارتفاع کمتر از یک متر احداث شود، علاوه برتحقق اهداف پیش تر مطرح شده، نیازهای آب شرب - بهداشت، صنعت و کشاورزی بخش های وسیعی از استان تامین خواهد شد. بدین ترتیب که با انحراف بخشی از جریان خروجی به کانال های دو سوی این سدانحرافی که تا ده ها کیلومتر به موازات نوارساحلی می تواند ادامه یابد، سالانه صدها میلیون مترمکعب آب موردنیاز با پیش بینی ایستگاه های متعدد پمپاژ، به مناطق جلگه ای تزریق می شود.
با اجرای طرح پیشنهادی برآورد می شود که حدود نیمی از رسوبات ورودی، در مخزن تالاب محبوس شوند. شاید تصور شود که با احداث این سازه و برقراری حوضچه آرامش در وضعیت جدید، تمامی رسوبات ورودی در تالاب ته نشین شود. ولی ازآنجا که بیش از 98درصد رسوبات راه یافته به مقطع خروجی تالاب ذرات جامد معلق اند، حدود نیمی از آن همراه با بیش از 90 درصد رواناب مازاد که به دریا می پیوندد، با سرریزشدن از سد انحرافی به کانال کشتیرانی انزلی منتقل می شود.
و سرانجام ، این یک واقعیت است که تالاب انزلی در برزخ بودن یا نبودن گرفتار آمده و نیازمند دست هایی برای رهایی از این برزخ است .
*اسماعیل آلادینی پژوهشگر محیط زیست
از این میان کاهش تدریجی حجم و اشغال تالاب با رسوبات رودخانه ها فاجعه بار نخواهد بود. نوسانات آب دریا هم تاثیر دوگانه دارد؛ آثار تخریبی سایر آلاینده ها نظیرنخاله ها، پسماندها، گیاهان مهاجم، با یک برنامه مدوّن چند ساله زدوده می شود. تجاوزات ارضی وتملک اراضی تالاب نیز راهکار خود را دارد.
آنچه ارکان حیاتی و ساختار یکپارچه تالاب را تهدید می کند و زیست زایی آن رابه تنگنای بیشتر برده و تبعات غیرقابل جبرانی دارد آلودگی های فاضلابی و شیمیایی ازیک سو، و خشک شدن تالاب با کاهش ذخیره آبی ازسویی دیگر است که پیشگیری از فروافتادن به این مهلکه در برنامه های احیای تالاب اولویت نیافته است.
**اولویت بهسازی تالاب
سازمان حفاظت محیط زیست که رسوبات رودخانه ها را دلیل خشک شدن تالاب می پندارد، اهداف خود دربهسازی تالاب را کنترل رسوبات و بر سه محور پیشگیری ازتولید، ممانعت از ورود به تالاب پس ازتولید و جمع آوری پس از ورود به تالاب متمرکز نموده است.
پیشگیری از تولید را به اجرای طرح آبخیزداری درآینده موکول نموده اند. دو راهکار دیگر، با احداث تله های رسوبگیر درمسیر رودخانه های منتهی به تالاب و جابجایی رسوبات ازبستر به زمین های مجاور تحت عنوان لایروبی، عملیاتی شده اند.
این اقدامات ضمن به حاشیه راندن تهدیدهای واقعی، پیامدهای زیست محیطی و تبعات اجتماعی پرهزینه ای دارد. آشنایی با نحوه اثربخشی آوردهای کمی و کیفی حوزه آبریز فومنات و نقش نوسانات دریا بر اکوسیستم تالاب، پاسخ چرایی اقدام زیانبار چنین طرح هایی است.
** خشک شدن تالاب
از آنجا که سطح وحجم تالاب متناسب با ارتفاع سطح آب دریا تغییر می یابد، بدیهی است که بالا پایین شدن آب دریا پیامدهایی هم بر تالاب داشته باشد. در اوایل دهه 1370 که آب دریا در بالاترین سطح خود طی پنج دهه اخیر قرار داشت، با ایجاد یک سد آبی بخشی از جریان های ورودی به تالاب را به عقب می راند. پایین افتادن آب دریا شبیه فروریختن این سد و همان پدیده ای است که امروزه با خشک شدن بخش هایی از تالاب همراه شده است.
هر چند حوزه آبریز تالاب فرسایش پذیرتر شده و رسوبات بیشتری تولید می شود با این همه، رسوبات رودخانه ها حجم ناچیزی از تالاب را اشغال می کنند. به زبان آماری سالانه کمتر از نیم درصد حجم تالاب از این طریق کاسته می شود. نشانه هایی را هم که به خشک شدن تالاب مرتبط می داند، همانگونه که اشاره شد، نه به سبب هجوم رسوبات رودخانه ها و یا کاهش رواناب ورودی، که از نتایج پسروی آب دریا است.
** تشدید فرسایش
تغییرات آب و هوایی و فعالیت های مخرب انسانی به تشدید فرسایش خاک حوزه های آبریز گیلان منجر شده است. کاهش ضریب برفی با افزایش دمای منطقه ، کاهش میزان رطوبت خاک، قطع بی رویه درختان جنگلی و نابودی مراتع، مهمترین دلائل شدت گیری فرسایش خاک اند. اگرچه شیب بسیار تند حوزه های آبریز این محدوده ، بستر مناسب در فرسایش بیشتر را هم مهیا نموده است.
متوسط فرسایش ویژه حوزه آبریز تالاب حدود 300 تن درکیلومتر مربع درسال و آوردهای رسوبی رودخانه ها و آبراهه های آن حدود یک میلیون تن درسال مشاهده شده است. تفکیک وزنی رسوبات برجامانده و خارج شده از تالاب به دلیل فقدان داده های خروجی میسر نبوده ولی برآورد می شود که با توجه به سطح کنونی آب دریا و با اجرای طرح لایروبی، حدود یک سوم آن (معادل 300 تا400هزارتن) در تالاب رسوب نماید و دو سوم مابقی (حدود 600تا 700 هزارتن) ازطریق پنج رودخانه به کانال کشتیرانی انزلی منتقل شود.
** تله های رسوبگیر، طرح بی بازده
بازده تله اندازی رسوبگیرها با توجه به ابعاد سازه، حجم مخزن و مصالح به کاررفته در بدنه این سدها، حدود 15درصد برآورد می شود. با این قابلیت و در صورت احداث و بهره برداری از 9 رسوبگیر به طور همزمان درمسیر همه رودخانه های منتهی به تالاب، سالانه حدود 150 هزارتن ازیک میلیون تن رسوب رودخانه ها تله اندازی شده و 850 هزارتن دیگر به تالاب منتقل می شود.
با نسبت های دوسوم و یک سوم ، از850 هزار تن رسوبات راه یافته به تالاب حدود 550 هزارتن به طور طبیعی از تالاب خارج و 300 هزارتن در تالاب باقی می ماند. درحالیکه اگرسدهای رسوبگیر احداث نشوند، از یک میلیون تن رسوبات ورودی، حدود 350 هزارتن سهم تالاب می شود.
بنابراین حداکثر توانایی این تله ها در خوش بینانه ترین حالت، پیشگیری از رسوبگذاری 50 هزارتن از رسوبات رودخانه ای در تالاب است. این میزان ناچیز بازدهی رسوبگیرها هم موقتی و تا پایان عمر مفید آنها که بین دو تا پنج سال تخمین زده می شود، بیشتر نخواهد بود.
** طرح های احیاء تالاب
اجرای طرح آبخیزداری، احداث تله های رسوبگر و عملیات لایروبی چه نقشی دراحیای تالاب دارند؟
طرح پرهزینه و پرخطر آبخیزداری، شاید به کاهش سرعت فرسایش خاک حوزه های آبریز منجر شود، ولی شکل گیری و تولید رسوبات، دستکم درسطح کنونی حفظ خواهد شد. اجرای چنین طرحی دربخش علیای حوزه آبریز تالاب که فاقد پوشش گیاهی اند و شیب متوسط 70درصد دارند، با وقوع رگبارهای شدید درفصول خشک سال، می تواند به رانش زمین وحرکت توده های عظیم خاک بیانجامد.
با سپری شدن عمرمفید رسوبگیرها درحالی که رسوبات تله اندازی شده بستر سیلابی رودخانه ها را در اشغال دارند، سیلاب های بارانی راه عبور خود را از زمین های پست حاشیه که مناطق مسکونی و کشاورزی اند، می گشایند که خسارات بسیار به بارخواهد آورد.
طرح جمع آوری رسوبات پس از ورود به تالاب با عملیات لایروبی نیز به دلیل عدم انتقال رسوبات به خارج از تالاب، ازحجم رسوبات تالاب نمی کاهد و تنها آن را در همان محدوده جابجا می کند.
**نقش لایروبی درخشک شدن تالاب
لایروبی تالاب هر دستاوردی داشته باشد (که ندارد) و به آلودگی تالاب هم دامن نزند (که می زند)، یک عامل بازدارنده در احیای تالاب خواهد بود. صرفنظر از تولید آلودگی های صوتی و شیمیایی، سرعت بخشیدن به روند خشک شدن تالاب از نتایج این عملیات پرهزینه ولی ناکارآمد است.
طی عملیات لایروبی، مسیرهای جریان از رسوبات و گیاهان آبی پاکسازی شده و با تعریض و تعمیق آبراهه ها، سیلاب های بارانی با سرعت بیشتری تخلیه و مجالی برای پخش سیلاب دربخش های خشک تالاب فراهم نمی شود. درجریان های عادی نیز مسیر آبراهه ها که با لایروبی به ظرفیت بالای آبگذری می رسند، آب های راکد حاشیه خود را زهکشی نموده و ذخیره آبی تالاب را به خروجی ها هدایت می کنند.
بدین ترتیب عملیاتی که ظاهراً باهدف پیشگیری از خشکیدن تالاب برنامه ریزی شده است، به ضد آن بدل می شود.
** تصویر آینده
اشغال تالاب با رسوبات رودخانه ها امری اجتناب ناپذیر و بخشی از تغییرات دوره گذار تالاب است. اما این فرایند طولانی و با روند کنونی فرسایش ، چند قرن زمان می برد.
در سفری تخیلی به آینده دور، تالاب را یک پارک حیات وحش، با پوشش مرتعی - جنگلی بر لایه های رسوبی، رودخانه های پرآب، و برکه های متعدّد می توان تصورکرد که گونه هایی از ماهیان، جانوران، پرندگان بومی و مهاجر و دیگر جانداران دراین پارک طبیعی و در زیستگاهی امن سکونت گزیده و حق حیات دارند. تحقق چنین جایگاهی جز با حفظ وحراست ازساختارحیاتی وحریم جغرافیایی تالاب، سرابی بیش نخواهد بود.
اگر خشک شدن بخش های وسیعی از تالاب را که نتیجه عقب نشینی آب دریا است یک رویداد طبیعی بدانیم، مرداب شدن تدریجی تالاب، پیامد رویکرد امروزمان درتخلیه فاضلاب ها است. این وضعیت بحرانی بستر مناسب را در تغییر کاربری بخش هایی ازتالاب باعناوین و طرح های اغوا کننده فراهم می کند. زمینه سازی احداث مناطق مسکونی و ... در محدوده تالاب توسط فرصت طلبانی که توان مقابله با هر نوع پیامدی را دارند، از مدت ها قبل آغاز شده است. درچنین منجلابی که سوداگران برای تالاب تدارک می بینند پرواضح است که نه ازتاک نشان ماند و نه ازتاک نشان.
**تالاب انزلی در مسیر آب بندان ها
دلخوش کردن به کنوانسیون رامسر به نجات تالاب نمی انجامد. همچنان که با نسخه گم کرده ها و نمایش جشن های نجات هم تالاب بیمار رستگار نخواهد شد. تدوین و تصویب نظام حقوقی شفاف با پشتوانه تشکیلات مردم نهاد ضرورت امروز است. فردا خیلی دیر خواهد بود. چراکه با کاهش یک متر دیگر آب دریا طی یک تا دو دهه آینده، حدود نیمی از تالاب به زمین های بیرون زده از آب و نیمه باتلاقی تبدیل می شود.
بدون حمایت قانونی، تالاب آبرفته هم به سرنوشت آب بندان ها دچار خواهد شد. آب بندان ها که از منابع ملی اند در استان گیلان کاربری دوگانه زیست محیطی و تامین آب کشاورزی دارند. درطول پنج دهه گذشته و پس از بهره برداری از شبکه مدرن آبیاری دشت گیلان در اواسط دهه 1340، از وسعت این منابع آبی به تدریج و در ابعادی گسترده کاسته شده و تغییر کاربری داشته اند.
در آماربرداری سال 1371حدود 11هزار هکتار از آب بندان ها باقی مانده بودند (استخراج ازگزارش آب بندان های استان گیلان- جهاد کشاورزی 1371). در عملیات میدانی 13سال بعد با وجود شناسایی تعدادی بیشتر، حدود 8 هزارهکتار ازآب بندانها مشاهده شدند (از گزارش مطالعات کمی وکیفی آب بندان های گیلان - شرکت سهامی آب منطقه ای گیلان 1384). شواهد بسیار حاکی است که سرعت کاهش سطح این منابع آبی شدت بیشتری هم گرفته است.
** نتایج نوسانات دریا بر تالاب
حدود چهار دهه قبل و پس از چند دهه روند کاهشی آب دریا که سال پایانی آن دوره در 1355 سپری می شد، حواشی تالاب به غیر از مناطق شمالی، صدها متر پسروی نموده و زمین های بیرون مانده از آب به چراگاه و شالیکاری مبدل شدند. درآن شرایط بحرانی، تالاب شرقی را پس ازمشاهدات زیست محیطی ، تالاب مرده اعلام نمودند.
شروع دوره جدیدی درچرخه آب، با روند صعودی آب دریا از سال 1356 آغاز شد و طی 18سال با مطالعات هیدروگرافی معادل 2.4 متر افزایش سطح آب ثبت گردید که ارتفاع اوج آن طی سال 1374 مشاهده شد. از نتایج آن بر تالاب، تصرف مجدد زمین های برجامانده از چند دهه عقب نشینی و پوشش آبی گسترده در تالاب بود.
پایین رفتن آب دریا از سال 1375 ، همزمان با تشدید آلودگی ها درتالاب که بالا آمدن دگربار آب دریا را هم به دلائلی چند کم محتمل می نماید، تالاب را از وضعیت بحرانی امروز به سمت فاجعه در فردای نزدیک سوق می دهد.
** پیشنهاد احیاء تالاب
پس ازبرقراری نظام حقوقی درپایش ازتمامیت تالاب و تا زمان اشغال با رسوبات رودخانه ها طی سده های آینده و قبل از هر اقدام دیگری، خاتمه دادن به طرح های مرتبط با رسوبات رودخانه ها گامی مثبت دراحیای تالاب خواهد بود. درمرحله بعد کنترل آلودگی های فاضلابی وسپس اجرای طرح افزایش حجم، حیات و باروری مجدد تالاب را به ارمغان می آورد.
احداث سازه ای که سطح آب تالاب درمقطع خروجی را تا یک متر افزایش دهد، نه یک انتخاب که تنها گزینه در آبدار شدن تالاب است. با مهار حدود پنج درصد از 2700 میلیون مترمکعب آب رودخانه های ورودی، آبگیری با ظرفیت جدید تامین می شود.
با اجرای چنین طرحی، حجم مفید تالاب بیش از 100 میلیون مترمکعب و عمق متوسط آن حدود نیم متر افزایش می یابد و آبگیری درسطح 20 هزار هکتاری تالاب را درپی می آورد. این سازه باید به گونه ای طراحی شود که ضمن حفظ ارتباط زیستی تالاب و دریا، نیازهای آبی بخش های متنوع تالاب را تامین نماید.
همچنان که تله های رسوبگیر، مانع بزرگی در مهاجرت های رودخانه ای اند، برپایی سازه ای در خروجی تالاب نیز اگرچه درارتباط زیستی دوجانبه بی نظمی هایی ایجاد می کند ولی با توجه اختلاف سطح محدود، مهاجرت های آبی تالاب و دریا حفظ خواهد شد اما درصورت کاهش شدیدتر آب دریا و افزایش بیشتر اختلاف سطح ، ارتباط دو منبع آبی یکطرفه و فقط از تالاب به دریا می تواند برقرار شود.
اگر به جای سازه پیشنهادی ، یک سد انحرافی باهمان ارتفاع کمتر از یک متر احداث شود، علاوه برتحقق اهداف پیش تر مطرح شده، نیازهای آب شرب - بهداشت، صنعت و کشاورزی بخش های وسیعی از استان تامین خواهد شد. بدین ترتیب که با انحراف بخشی از جریان خروجی به کانال های دو سوی این سدانحرافی که تا ده ها کیلومتر به موازات نوارساحلی می تواند ادامه یابد، سالانه صدها میلیون مترمکعب آب موردنیاز با پیش بینی ایستگاه های متعدد پمپاژ، به مناطق جلگه ای تزریق می شود.
با اجرای طرح پیشنهادی برآورد می شود که حدود نیمی از رسوبات ورودی، در مخزن تالاب محبوس شوند. شاید تصور شود که با احداث این سازه و برقراری حوضچه آرامش در وضعیت جدید، تمامی رسوبات ورودی در تالاب ته نشین شود. ولی ازآنجا که بیش از 98درصد رسوبات راه یافته به مقطع خروجی تالاب ذرات جامد معلق اند، حدود نیمی از آن همراه با بیش از 90 درصد رواناب مازاد که به دریا می پیوندد، با سرریزشدن از سد انحرافی به کانال کشتیرانی انزلی منتقل می شود.
و سرانجام ، این یک واقعیت است که تالاب انزلی در برزخ بودن یا نبودن گرفتار آمده و نیازمند دست هایی برای رهایی از این برزخ است .
*اسماعیل آلادینی پژوهشگر محیط زیست
کپی شد