واقعیتی است که فرهنگ ایرانی از روزگار کهن با آداب گفتگو مناسبات درست و‌ خوشایندی نداشته است.
مثلا حافظ قرن ها پیش در ردیه ای بر آئین گفتگو سروده است: گفتگو آداب درویشی نبود/ ور نه با تو ماجراها داشتیم ...
و این چنین با یار نشستن و مباحثه را مطرود و آن را خلاف ادب دلداری دانسته است.
در جامعه ایرانی، روابط بین فردی و گروهی عموما رابطه ای یک سویه و دستوری، و خالی از تعامل و تبادل مستقیم اندیشه و عقیده و احساس بوده است.
این روابط را می توان به چند دسته تقسیم کرد:
1-رابطه ارباب و‌ رعیت/ حاکم و محکوم
این رابطه دستوری و احکام صادره از سمت حاکم/ ارباب عموما میلی و سلیقه ای و بی هیچ قاعده و‌ قانونی است و بی امکان هرگونه اعتراض و حق اظهار نظری از سوی رعیت یا محکوم واجب الاجرا بوده است.
2- مرید و مراد/ پیر و پیرو
این رابطه که الگو گرفته از مشی و مرام عرفاست بر اصل تسلیم دلخواسته و بی چون و چرای مرید از مراد بنیان نهاده شده است. بدیهی است پرسش، گفتگو و مکالمه انتقادی هیچ جایگاهی در این رابطه یک سویه نخواهد داشت.
3-استاد و شاگرد / معلم و‌ دانش آموز
تا سه دهه گذشته جنس این رابطه از جنس رابطه های پیش گفته بوده است. رابطه ای سرد، یک جانبه و دستوری، با فرامینی محتوم و لازم الاجرا که تخطی از آن حتی با تنبیه سخت جسمانی مواجه می شد.
4- جنس قوی / جنس ضعیف
این رابطه به شکل تاریخی ( در قرن های متمادی) بین جنسیت ها با همین ذهنیت مقرر بود و گفتمان دوجانبه مبتنی بر احترام و شأن برابر، هرگز در عرصه اجتماع ایرانی بر ایشان محقق نشد و بر همین اساس هرگز آدابی هم برای آن تبیین و تعریف نشد.
در حوزه روابط شخصی (خانواده) هم اما برغم وجود رابطه بین جنسیت ها که بدیهی است، هرگز آئین گفتگو و تبادل افکار و نقد و نظر به سنت و رویه ای طبیعی بدل نشد. رویکرد بدوی و سنتی جامعه مردسالار به مساله جنسیت آن گاه که زن را جنس حقیر و ضعیف می پنداشت اصولا در روابط بین فردی (جز برای مغازله) دلیلی برای گفتگو و تبادل آرا نمی یافت.
5- پدر و فرزند
رابطه پدرانه در خانواده ایرانی، به شکل سنتی، تا دهه های اخیر، یک رابطه دیکتاتور مابانه، مستبدانه و روابط و مراودات کلامی آن مبتنی بر تک گویی و مونولوگ دستوری پدر برای فرزند بوده است. در این رابطه از دل اختصاصی ترین امکان‌ اجتماعی فرد، عموما حتی مجال ابراز احساسات و عواطف غریزی هم فراهم نشده است.
با مروری بر این پنج سطح روابط سنتیِ بین فردی و گروهی در جامعه ایرانی، آن چه بدیهی می نماید، همین فقر و فقدان آداب گفتگو و‌ عدم بهره مندی از مهارت امکان مناظره و مباحثه و‌ مشاوره به بهانه هایی همچون، حرمت و منزلت و قداست مخاطب است که از دل تاریخ تا امروز‌ همراه ما شده است. از همین روست که از منظر ناظر خارجی نیز فردمحوری، درون گرایی و دیگرگریزی از خصایص برجسته انسان ایرانی به شمار می آید.
البته که با گذر از عصر سنت و ورود به جهان مدرن و حضور ناگزیر مظاهر مدرنیته در بطن جامعه، تغییرات قابل توجهی در ساختارهای اجتماعی و‌ مراودات بین فردی و‌ گروهی پدید آمده است. بر همین اساس بسیاری از قواعد معطوف به روابط تک سویه غیرپاسخگو بر هم ریخته و واضعان و‌ مبلغانش دیگر از جایگاه و‌ خاستگاه و مقبولیت نظری چندانی برخوردار نیستند. با این اوصاف به جهت حضور مستمر و مقتدر آن جریان تاریخی -فرهنگی و استبدادزده‌ که ذکرش رفت در همه اجزای جامعه ایرانی، هنوز برون رفت از فضای تک ساحتی و هم پذیرش عمومی آداب بی داوری گفتن و شنیدن، سخت و دیر اتفاق می افتد.
به عبارت دیگر با وجود مهیا بودن امکاناتی فراگیر برای گفتگو به نسبت همه دوران های گذشته ( با وجود بهره مندی از تجهیزات مدرن ارتباط عمومی و شبکه ها و کانال های فردی و اجتماعی مجازی ) باز مکالمه چهره به چهره و نفس به نفس آن گونه که باید رخ نمی دهد و ابزارک های ارتباطی برای بسیاری واسطه ای عمل می کنند برای حفظ حریم تنهایی و هم ابراز تک گویی های دلی از پس نقاب های مجازی.
اگر جامعه ایرانی افسرده است یا به سمت افسردگی میل می کند از اساسی ترین دلایلش همین نابلدی تاریخی گفتگو کردن و به عبارتی دیگر بی اعتمادی و ناباوری آمیخته به هراس از مخاطب گفتگو در همه سطوح است.
این چنین است که می بینیم واضعان شعار ' بیا با هم حرف بزنیم ' چه ظریف و هوشمندانه کلمات را برگزیده اند. فقط کافی است در ابتدای جمله این واژه ها را اضافه کنیم و به امتداد آن متعهد باشیم تا جهان جای بهتری برای زیستن باشد:
مرد ، بیا با هم حرف بزنیم
زن ، بیا با هم حرف بزنیم
پدر، بیا با هم حرف بزنیم
مادر، بیا با هم حرف بزنیم
فرزند، بیا با هم حرف بزنیم
استاد ، بیا با هم حرف بزنیم
... ، بیا با هم حرف بزنیم...
** روانشناس، مشاور و مددکار اجتماعی
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.