روزی که برای همراهی یکی از دوستان فرهیخته جهت ثبت نام راهی فرمانداری رشت شدم، در دو ساعتی که ایشان مشغول کارهای اداری ثبت نام بودند با صحنه ها و اتفاقاتی در بیرون سالن مواجه شدم که برایم جالب توجه بود، یکی از اتفاقات حضور تعدد کاندیداها بود، افرادی که از پایگاه های مختلف سیاسی و اجتماعی احساس تکلیف برای کاندیداتوری داشتند، از پاکبان عزیزی که می شناختم، تا معلم بازنشسته و فعال سیاسی و اقتصادی.
همان جا از خود پرسیدم که چگونه است برای یک مرکز تصمیم ساز و تخصصی تحت عنوان شورای شهر افرادی با حداقل تجربه و تخصص به این راحتی احساس تکلیف فزاینده در خود انباشته می بینید و راهی مراکز ثبت نام می شوند؟!
صحنه دیگر حضور ائتلاف گونه آذری های شهر رشت بود که عکس های آنان بطور گسترده در سایت ها و شبکه های اجتماعی منعکس گردید، سوال اساسی دیگر در ذهن آنست که اگر هر قومیتی در شهر بزرگ رشت با یک ائتلاف وارد عرصه گردد چه بر سر این شهر خواهد آمد؟؟ چه نسبتی بین قبیله گرایی و دموکراسی وجود دارد؟
اگر اقوام مختلف رشت هر کدام لیستی برای انتخابات اعلام کنند چگونه می توان شکاف های فزاینده را مدیریت نمود؟ بعد از انتخابات احتمالا هر کدام مطالبات قوم خود را پیگیری خواهند کرد؟
آیا شهردار منتخبشان هم به تناسب قومیت انتخاب می شود؟
سوالات فراوانی در این زمینه وجود دارد، اما یک پاسخ عمده به احساس تکلیف افراد و قومیت گرایی وجود دارد و آن هم روی آوردن به تحزب و کار حزبی در کشور است. با همه مشکلات و معضلات برای این شیوه بهترین روش برای اداره جامعه، رشد احزاب شناسنامه دار و برنامه محور است. امری که به دلایل ساختاری جدی گرفته نمی شود و همه دولت ها با شروع دوره مدیریت شان از آن غفلت می نمایند.
اگر حزب در کشور جدی گرفته شود، هر فرد متخصص و با تجربه ای از قومیت های متنوع می تواند در این عرصه حضور داشته باشد و شهروندان به جای آنکه با افراد و قبیله سر و کار داشته باشند، از احزاب مطالبه خواهند داشت.
2007
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.