سردار سلیمانی پیام آزادی، پیک امید، نشانه استقامت و نمادی از مهر بود و ماندگار شد؛ ابرمردی که نه تنها چهره اش که در واقع همه وجودش ترکیبی از احساس ،عاطفه ، سختی ، مقاومت و زیبایی های درونی اش آمیخته ای از خِرَد و اسطوره بود.

سپهبد قاسم سلیمانی ، روایتی متفاوت از عشق و خرد، اسوه ایمان و دلاوری ،اسطوره  آزادگی ، غیرت و همیت ایرانی است که در فرازنای تاریخ این قوم، نمونه های بسیاری دارد، او داستان راستین و نماد مقاومت ملت ایران است که حیات و جاودانگی را در استواری و ماندگاری این سرزمین و اعتلای آن یافت و تا آخرین نفس هم بر آن همت گمارد.

 نبرد با شورش های غرب کشور در سال های 57 تا 59 ، هشت سال جنگ بی امان با بعثی ها، رفع خطر اشرار در جنوب و مرکز ایران این خاک پرگهر، نقشش در راندن غاصبان اسرائیلی از جنوب لبنان ، مبارزه با درندگان افسارگسیخته داعشی و تکفیری ها از افغانستان تا سوریه و عراق بخشی از تاریخ پرافتخار زندگی ذوالفقار این ملت است.

سرداری رشیدکه کابوس دشمنان قسم خورده اسلام و انسانیت بود؛ مردی که علم و دانایی را در میدان نبرد به توانایی تبدیل کرد و قدرت اقتدار ایران اسلامی در مقابله با دیوان و ددان دون صفت، سندی از عمق وجود و هوش سرشارش در راهبرد نظامی میدان های نبرد بود. 

 سردار حاج قاسم سلیمانی روحش به وسعت گستره جهان بود و از مرگ هراسی نداشت؛ برای جهاد در راه حق آرام نداشت و هرآنچه خوبی را برای همه انسانها می خواست؛ او مرد خدا بود و در رهگذر فانی این دنیا بر سر عهدی که با خدا بسته بود تا آخرین لحظه صادقانه ایستاد و بر هر چه تعلق و علقه دنیایی بود خط بطلان کشید و حسینی شد.

سردارمان، مالک اشتر زمان ، مرد روزگاران سخت با قلبی سرشار از مهر و عطوفت به انسان و انسانیت بود ، هست و خواهد بود و هماره پیام عشق به مردم، وفاداری به اسلام و اطاعت از رهبری را با ذره ذره وجودش فریاد کرد و در کنارش خواب از سفاکان خون آشام و دشمنان بشریت ربود.

ابر مردی که خود پیشاپیش سربازانش در مقابله با اهریمنان در میدان حاضر بود آنگونه که برای پایان سیطره داعش، بطور مستقیم فرماندهی میدان را عهده دار شد؛ فرماندهی مقتدر که رهایی بخش موصل ، تکریت ،جرف الصخره ، حافظ سامرا و کربلا در برابر درندگان داعشی و مانع سقوط اربیل و .. بود و امروز نامش بر تارک پرافتخار عرصه مقاومت تا هماره تاریخ می درخشد.

مردی که در همه حال یاد خدا و خوف و رجا را در دل داشت و زندگی را سراسر برای آخرت می خواست و شهادت را آرزو داشت؛آنجا که در میانه جمعی به بیانی بی ریا در نهایت سادگی و خلوص مخاطبان را گفت : آیا مرا به نیکی یاد می کنید؟؛ پاسخی قاطع  شنید " بله".

اما این گواه ؛ کفایت بزرگمرد روزگاران سخت این سرزمین را نمی کند؛ او که حیاتش به نور ایمان روشنی یافت و گام های استوارش در مسیر حق و عظمت اسلام برداشته شد و دستانش برای قطع ایادی شیطان از خاک میهن و سرزمین های مقدس اسلحه برگرفت .

اسلحه ای که تا آخرین روز حیاتش بر زمین ننهاد و جهاد اصغر را در کنار جهاد اکبر با هم پیش برد آنگونه که همه عمر عزیز را در میدان های نبرد و دفاع از مظلومان صرف کرد و لحظه ای آرام و آسایش دنیا و لذت های فانی را برنتافت.

اینک ملتی نه به وسعت سرزمین مهر" ایران "بلکه به گستره انسان های آزاده گیتی بر پیکرش می خوانند " اللهُمَّ إِنَّا لَانَعْلَمُ مِنْهُ إِلّا خَیْراً وَأَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنَّا؛خدایا از این بنده خالص جز نیکی ندیدیم و تو داناتری به احوال او" .

آری! اینک تمامی مردان و زنانی که از بند اهریمنان روزگار به دستان با کفایتش رهیده اند، کودکان معصومی که به مهر بی انتهای او ازفلسطین و لبنان تا یمن و افغانستان روی آرامش می بینند تا فرزندان این مرز و بوم که امنیت را در سایه خرد ، رشادت ، دلاوری و غیرت او و امثال وی به ارمغان دارند ، به نیک مردی و شایستگی فرزند خود و سردار پرآوازه مهد دلیران "ایران" شهادت می دهند.

مرد استوار و قامت افراشته ، بزرگ سردار ایران زمین اینک در پایان سفر می رود در دیار کریمان در کنار عشق پدر و مهر مادر آرام گیرد؛ سفری که در میان کین دژخیمان و سیه رویان تاریخ ناتمام ماند اما عزت حسینی اش موجب اتمام ماموریتش شد .

 آنجا که از بغداد تا کربلا و نجف اشرف را بر محبت اهل سنت و شیعه، وحدت و یک صدایی آنان طی کرد و در خوزستان بر خاک مقدسی که خون همرزمانش آن را گلگون کرده بر دستان عزت تا سرزمین نور خطه خورشید هشتم همراهی شد،تا عروجش را به پابوسی امام مهربانی متبرک سازد؛ آنجا که همیشه دلش در پس هر زیارت جا می ماند.

 آخرین وداع و زیارت را در جایگاه خادمی حضرت به اتمام برساند؛ او که سالهای سال نشان شده خدمت به اهل بیت عصمت و طهارت بود.

 به راستی او سردار دلها بود و همین محبت در حضورش بر پایتخت سرزمین مهر، تمام و کمال نمود یافت و پیکر مطهرش را تا پابوسی حضرت فاطمه معصومه (س) بدرقه نمود و اینک در پایان ماموریتش می رود تا در دیار کریمان بعد از عمری جهاد و زندگی دشوار اما با عزت ،آرام و قرار گیرد.

 سرداری که حیاتش عامل همبستگی ایران بود، اینک شهادتش هم قوام اتحاد و انسجام ملت شد و وحدت و محبت را قوت بخشید؛ اینک چهره با صلابت و مهرگونه اش در پس صبح صادق ، جاودانه شد و رنج دوران او به گنج مانایی برای این ملت بدل شد تا شاهنامه ای از سلیمان زمان سروده شود، قاسمی که رستم دستان روزگار و اسطوره ماندگاری از مقاومت و ایستادگی مردمان ایران زمین شود.

باید او را پاسداشت و برای همیشه تاریخ در وجود تک تک فرزندان این دیار زنده نگه داشت سرداری بزرگ که در حیاتش هم شهید زنده نام داشت و این جز با حفظ اتحاد ، همدلی و اقتدار این کشور، ملت و نظام که همه عمر برای آن تلاش کرد محقق نمی شود.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.