"دیروز بارون ساز به م زنگ زد و گفت : دوست داری امروز عصر برات برف ببارم؟ یکی از روزهای بهاری و گرم تهران بود و آسمون آبی و روشن رو از پنجره ی دفتر کارم می دیدم. به ش گفتم عاشق اینم که برم توی برف های تازه و نرم غلت بزنم.بارون ساز قول داد برام برف بباره. پشت میز کارم دوباره مشغول بررسی پرونده ها شدم و حتا به خودم زحمت ندادم سایت هواشناسی رو نگاه کنم . مطمئن بودم عصر ابرهای سیاه از روی کوه های شمالی ظاهر می شن، وسط هوای گرم بهاری باد سرد می وزه و هنوز هوا کاملا تاریک نشده از غرب تا شرق تهران برف می باره ."
علیرضا محمودی ایرانمهر داستاننویس ، فیلمنامهنویس و منتقد زاده ۱۳۵۳ مشهد است اما در جستجوی مکانی آرام و دلخواه برای نوشتن، در دل جنگلهای هیرکانی گیلان سکنا گزیده است.
منتقدین از علیرضا محمودی ایرانمهر بعنوان نویسنده ای یاد می کنند که ذهنی سرشار از سوژه های بکر و هسته های داستانی قوی دارد و از جهت تنوع در زبان و موضوع و چیره دستی در شخصیت پردازی، می توان او را با بهرام صادقی مقایسه کرد و شاید از این رو است که یکی از داستان های کوتاه مجموعه ( ابر صورتی ) رتبه ی نخست مسابقه داستان نویسی بهرام صادقی را در سال ۱۳۸۲ به دست آورد.
خالق مجموعه داستان "بارون ساز" پس از خوانش داستان، به گپ و گفتی با اعضای این انجمن ادبی و دوست داران فرهنگ پرداخت .
به اعتقاد منتقدین نویسنده در داستان های این کتاب نگاهی شاعرانه به مشکلات انسانها آن هم از نوع سوررئالش دارد.او خیلی با ظرافت و رویاگونه در داستانهایش با تنهایی آدمها، آرزوهایشان، خیالاتشان و کمبودهایشان برخورد میکند. هر کدام از داستانهای این مجموعه، ساختار، زبان و فضای مخصوص به خود را دارند.
نوشتن خلق دوباره جهان است
ایران مهر در باره مجموعه داستان " بارون ساز" گفت : "گرچه ما در شرق فرهنگ قدیمی باران سازی داریم اما مسلما در علم امروز پذیرفته نیست.اما در داستان هر چیزی ممکن است و می توانیم از هر چیزی یک استعاره داستانی بسازیم. به قول ابراهیم گلستان داستان نوشتن یعنی آگاهانه رویا دیدن ، ما رویایی را آگاهانه می بینیم ؛ پس در واقع می توانیم از هرچه در جهان هست استفاده کنیم؛ همانطور که بودا گفته مهم نیست در جهان چه چیزی هست مهم این است که تو چه فکر می کنی، تو هرچه فکر کنی جهان همان است. وقتی ما داستان می نویسیم در واقع جهان را دوباره خلق می کنیم .
وی در خصوص این که چگونه یک نویسنده مرد از زبان شخصیت زن داستان به نحوی باورپذیر می نویسد اظهار داشت : در مدیتیشن یاد می گیرید که چگونه از خود خالی شوید و چیز دیگری جای شما را بگیرد .
ایرانمهر با اشاره به این که مدیتیشن ربطی به مسائل عرفانی ندارد افزود: نوشتن یک جور مدیتیشن است شما از خودتان خالی می شوید و اگر بتوانید از درون خودتان خالی شوید هرکسی و هرچیزی می تواند درون شما قرار گیرد؛ قادر خواهید بود در ذهن یک خانم بنشینید و می شوید یک زن . من در نوشتن از خودم خالی و مثلا یک درخت می شوم . بسیاری از نویسندگان زن نیز چنان خوب از زبان یک مرد می نویسند که حیرت زده می شوید . فلانری اوکانر به گمان من جزء بهترین نویسندگان قرن بیستم است که متاسفانه در ۲۵ سالگی هم مرد؛ او در داستان هایش که اغلب در مورد مردهاست چنان خوب مردان را توصیف می کند انگار خود صد سال مرد بوده است.
پس اتفاقی که می افتد این است که نویسنده توانسته از درون خود خالی شود و جای یک آدم دیگر قرار بگیرد جای مرد، زن، بچه یا هر چیزی؛ مثلا بولگاگف از زبان یک سگ می گوید؛ نویسنده کارش همین است مهم نیست خودتان کی هستید، چی هستید، کجا هستید، مهم این است که چقدر می توانید جای هرچیز دیگری باشید؛ این توان نویسندگی است یکجور تهی شدن از خودت برای این که تبدیل به هر چیز دیگری در جهان شوی .
خالق "بارون ساز" در خصوص شکسته نویسی در نثر برخی داستان ها گفت: اگر جنس دیالوگها طوری باشد که بشود شکسته ننوشت بهتر است . مشکلی که ما با زبان فارسی داریم این است که محاوره و گفت و گوی ما با نوشتار مان قدری فاصله دارد. در خیلی از کشورهای دنیا زبان محاوره و نوشتاری شان را تا جایی که ممکن است به هم نزدیک کرده اند ؛ روی شکلهای مختلف زبان کار کرده اند ، مثلا در انگلیسی فاصله بین محاوره و نوشتار آنقدر زیاد نیست ولی در فارسی محاوره حرف زدن و فارسی درست نوشتن فاصله اش زیاد است ؛ بنابر این اگر جنس دیالوگ طوری است که خیلی به دیالوگ آسیب نمی خورد بهتر است فارسی سالم بنویسیم اما اگر دیالوگها لهجه یا لحن دارد یا لمپنی یا مختص گروه اجتماعی یا جغرافیای خاصی است اینها رانمی شود به صورت کتابی نوشت چون مناسب نیست بنابر این باید شکسته نوشته شود .
وی بیان داشت:در مورد شکسته نویسی به صورت کلی اکثر نویسندگان معتقدند که اشتباه است اما من جزء معدود افرادی هستم که به یک دلیل خیلی ساده معتقدم اشکالی ندارد و آن این که ما یک چیز قدرتمندی داریم به اسم دستور زبان فارسی، به گمان من اگر ما دستور زبان فارسی و قالبهای کلی زبان فارسی را رعایت کنیم که اتفاقا خیلی ریشه دارتر از واژگان هستند ، یعنی میراث اصلی زبان فارسی فقط واژگان فارسی نیست بلکه دستور زبان فارسی است، دستور زبان ترکیبی و منحصر به فردی است که از طریق ترکیب کلمات می توانید بی شمار فعل بسازید ، ما فعلهای معین را داریم .
ایرانمهر متذکر شد: ما اگر دستور زبان فارسی را دستکاری نکنیم کاری که متاسفانه بیشتر انجام می شود می توانیم شکسته بنویسیم چون شکسته نویسی در واقع ضبط فونیتیک صحبت امروز مردم ایران است و علم زبان شناسی بر این عقیده است که زبان تحت تاثیر گفت و گوی مردم است . در واقع این گفت و گوی مردم نیست که از دستور زبان گرفته می شود بلکه گفت و گوی مردم، زبان را پیش می برد و اگر در زبان تحول و رشدی رخ داده حاصل گفت و گوی مردم و صیقل خوردن زبان در گفت و گوی بین مردمان است. اگر زبان فارسی امروز زبان فاخر و ارزشمندی است به خاطر این است که چند هزار سال است آدمها با آن حرف زده و کار کرده اند پس اگر امروز مردم فارسی زبان این گونه صحبت می کنند دلیلی دارد که خانه را می گویند خونه، حالا این که اصرار داشته باشیم در دیالوگ هم بگوییم خانه درست نیست .
وی بیان کرد : حتما دلیلی داشته که غلط ها مصطلح شده مثلا واژه درست برای آنچه امروز برف می گوییم "بفر" بوده که تبدیل به برف شده .
این نویسنده خراسانی خاطرنشان کرد: نترسیم از این که زندگی روزآمد مردم را به ادبیات وارد کنیم. در واقع اگر قاعده کلی دستور زبان فارسی را بشناسیم و رعایت کنیم و بدانیم به چه زبانی صحبت می کنیم استفاده از گفت و گوی مردم و دستاوردهای محاوره در نگارش اشکالی ندارد. قطعا اینها دستاوردی برای زبان فارسی است.
وی تصریح کرد: اما خیلی از دوستان این را قبول ندارند و بر این باورند که نباید به ساختارهای زبان فارسی دست بزنیم .
من فکر می کنم اینها ساختارهای صوری است ساختارهای اصلی و بنیادین نیست البته که معتقدم به ساختارهای اصلی نباید دست بزنیم ولی وقتی شما یک ساختار اصلی محکم دارید هر کاری می توانید بکنید.
هزار و یک شب و "ابر صورتی"
در ادامه ی جلسه بحث به داستان " ابر صورتی " کشیده شد که به حق یکی از بهترین داستانهای جنگ است و از این رو جایزه بهرام صادقی و چند جایزه دیگر را نیز کسب کرده .
داستانی که از زبان یک شهید جوان در میدان جنگ بازگو می شود ، روایت مصیبتهای جنگ ، دلهای شکسته جانهای فرسوده و رویاهای بر باد رفته .
" آن صبح سرد سوم دی ۱۳۶۰ ، فقط دوست داشتم به تکه ابری که در لحظه ی طلوع صورتی شده بود نگاه کنم.ما پشت سر هم از شیب تپه ای بالا می رفتیم و من به بالا نگاه می کردم که ناگهان رگبار گلوله از روی سینه ام گذشت . من به پشت روی زمین افتادم، شش هام داغ و پر از خون شدند و بعد از سه دقیقه، هنوز به ابر نارنجی و صورتی نگاه می کردم که مردم . هیچ وقت کسی را که از پشت صخره های بالای تپه به من شلیک کرده بود ندیدم . شاید سربازی بیست ساله بود چون اگر کمی تجربه داشت ، میان سه استوار و دو ستوان که در ستون ما بودند ، یک سرباز صفر را انتخاب نمی کرد."
ابر صورتی دست از باریدن بر نمی داشت
ایرانمهر در مورد داستان ابرصورتی گفت : هنگامی که داستان را نوشتم که ناخوش احوال شدم ، چنان در شخصیت فرو رفته بودم که تا مدتها قادر به بیرون آمدن از آن نبودم و در شرایط مختلف اشک خود به خود از چشمانم جاری می شد و برای بازگشت به شرایط عادی مجبور شدم مدتی نسبتا طولانی جایی قرنطینه شوم .
این نویسنده مطرح کشورمان در پاسخ به سئوالی در مورد استفاده از زبانهای محلی و لهجه ها در داستان گفت: به نظرم در داستان مدرن نوشتن زبان ها یا گویش های محلی خیلی نتیجه نمی دهد اما اگر داستانهای محلی فولکلوریک و بومی را به این زبان بنویسید هرکسی دوست دارد این داستان را در بستر زبان خود بشناسد اما کسی نمی اید داستان امروز و مدرن را با لهجه های محلی بخواند .
زبان فارسی ۲۰۰ سال است که دارد پیراسته و رویش کار می شود و آدمها با زبان فارسی کار می کنند و آن را ورزمی دهند تا قابلیت این را داشته باشد که با آن یک سری کارها انجام داد. این یک سرمایه است حیف است این را بگذاریم کنار و به زبانهای محلی بنویسیم .
ضمن این که استفاده از زبانهای بومی در داستان مدرن به نظرم خواننده بسیار کمی پیدا می کنید و اگر بخواهید چاپش کنید دوباره باید ترجمه شود مگر به جای زبان به آن لحن بدهید.
این فیلمنامه نویس همچنین در خصوص ارتباط سینما و داستان در عصر معاصرخاطرنشان کرد: سینما پیشرو ترین گونه روایی حال حاضر جهان و زبان گویای بشر امروز است .هنرمندان بخش عمده ای از حرفهایشان را به زبان سینما بیان می کنند .
سینما با واقعیتهای زندگی ناگزیر بیشتر سر و کار دارد و از این رو سینماگران ما توانسته اند زودتر بندهای ذهنی را از خودشان باز کنند.
سینما چسبیده به واقعیت است و مجبورید با واقعیات کنار بیایید ولی در ادبیات ما در تصورات خودمان فرو می رویم .در مجموع سینما توانست به زبان عمومی دنیا حرف بزند کاری که نویسندگان ما نکرده اند و یا تازه شروع کرده اند .
نویسنده بر این باور است که هنر نویسندگی در ساختن داستان هایی تکنیکی با داشتن عناصر داستانی مستحکم و قوی، با نثری ساده و روان، بیشتر تجلی می یابد و از این رو است که در مورد زبان و لحن داستان ها، همانطور که خودش هم در یکی از گفتگوها بیان کرده، زبانی ساده و بی تکلف است.
روایتی از زندگی بارون ساز
علیرضا محمودی ایرانمهر، متولد ۱۳۵۳ مشهد، داستان نویس، فیلمنامه نویس ، نمایشنامه نویس ، مدرس داستان نویسی و منتقد ادبی است . از سال ۱۳۶۹ با انتشار نخستین داستان های کوتاه و نقدها با دنیای ادبیات آشنا شد و تا کنون با بیشتر نشریات ادبی فارسی زبان همکاری داشته، که حاصل آن بیش از یکصد عنوان داستان، نقد و پژوهش ادبی است. سال ۱۳۸۲ با داستان ابر صورتی به رتبه ی نخست مسابقه ی داستان نویسی بهرام صادقی دست یافت و در بسیاری جشنواره های دیگر موفق به کسب جوایزی شد برگزاری و داوری مسابقه های ادبی و تولید برنامه های رادیویی از دیگر کارهای علیرضا ایرنمهر است که چندین رتبه ی نخست را برای نویسندگی نمایش نامه های رادیویی به همراه داشته است. چندین داستان کوتاه از وی تا کنون به زبان های انگلیسی، آلمانی، فرانسه و عربی ترجمه شده است. کتاب های منتشر شده از ایران مهر شامل بریم خوش گذرونی، ۱۳۸۴ (مجموعه داستان) ، سفر با گردباد ۱۳۸۵ (تحلیل هرمنوتیک اشعار صائب تبریزی) ، مجموعه داستان ابر صورتی سال ۱۳۸۸ ، رمان فریدون پسر فرانک سال ۱۳۹۲ و مجموعه داستان بارون ساز ۱۳۹۵است.
وی هم اینک مشغول نگارش رمانی به نام "حافظ خوانی خصوصی" است.
جلسه که پایان یافت ابری صورتی بر بالای برگهای زرد و قهوه ای و نارنجی درختان حیاط انجمن شروع کرده بود به باریدن ، و انگار سر باز ایستادن نداشت.