شرایط امروز بسیاری از جوامع شهری برنامهریزان و طراحان شهری را متوجه وجود یک بحران قابل توجه اقتصادی کرده است و در چنین شرایطی آنچه ضرورت پیدا می کند، لزوم طراحی اقدامات شهری متنوع و کارا متناسب با وضع موجود است. توجه به مقیاسهای کوچک در طراحی و برنامهریزی شهری دیگر نه یک ژست، بلکه اقدامی ناگزیر است.
فواره های نفت در خاورمیانه، ورود استعمار بیگانه به مناطق ثروتمند، پول های بادآورده، جنگ های جهانی و عوامل مصنوعی مشابه، فروکش کرده اند و امروز برای رفع معضلات اجتماعی و برطرف نمودن مطالبات مردمی نیاز به بررسی این مهم در پلت فرمی جدید است.
به نظر میرسد با گذر زمان دیگر نمی توان با الگوها و طرحهای فعلی توسعه شهری چشم امید به رویکردی راهبردی برای ورود به عرصه های تصمیم گیری داشت و آنچه ضرورت پیدا می کند، تحرک و مواجهه ای جدی تر و انقلابی تر با نیازهای جامعه شهری است؛ این بار اما انقلاب نه به معنای برنامهریزی جهت تعریف پروژههای فرامقیاس که انقلاب به مثابه تحرکی آگاهانه، محتاطانه و هوشمندانه مورد نظر است.
عدالت اجتماعی، سلامت شهری و مجموعهای از تاکتیک ها که بر مبنای آن ها شهروندان و ساکنان محلات پس از سال ها رخوت و رکود، مجدداً سرنوشت خود و محیط زندگیشان را در دست بگیرند امری ضروری به نظر می رسد و هرچند این امر به انحاء مختلف و در برهه های مختلف زمانی تا حدی در دستور کار مدیران شهری قرار گرفت اما این باور که افکار نو نیازمند استمرار اند، به واقع در همگان تجلی پیدا نکرده و امروز در شرایطی به سر می بریم که بصورتی کاملا منفعلانه، گویی منتظر یک معجزه برای ایجاد تغییر هستیم؛ تغییری که نه صرفا به دلیل ضعف گذشتگان بلکه لاجرم به دلیل مقتضیات زمان باید مد نظر قرار بگیرد.
در این شرایط آنچه بیش از همیشه مورد طلب است، تامین منافع جمع بجای تأمین منافع افراد است؛ بر مبنای تأمین منافع جمعی میتوان یک ایده، اختراع یا نوآوری را پایه ریزی کرد. ترکیب دو ایده سرمایهگذاری جمعی و سازماندهی منابع می تواند منجر به اتفاقات مثبتی شود که همگان از آن متنعم شوند. تأمین جمعی منافع به همگان این امکان را میدهد که انواع منابع شامل طیف گستردهای اعم از سرمایه مالی، سرمایه انسانی، زمان، کارداوطلبی و امثالهم را بکار گرفته و در تحقق اهداف توسعه شهری مشارکتی مستقیم داشته باشند.
2007
فواره های نفت در خاورمیانه، ورود استعمار بیگانه به مناطق ثروتمند، پول های بادآورده، جنگ های جهانی و عوامل مصنوعی مشابه، فروکش کرده اند و امروز برای رفع معضلات اجتماعی و برطرف نمودن مطالبات مردمی نیاز به بررسی این مهم در پلت فرمی جدید است.
به نظر میرسد با گذر زمان دیگر نمی توان با الگوها و طرحهای فعلی توسعه شهری چشم امید به رویکردی راهبردی برای ورود به عرصه های تصمیم گیری داشت و آنچه ضرورت پیدا می کند، تحرک و مواجهه ای جدی تر و انقلابی تر با نیازهای جامعه شهری است؛ این بار اما انقلاب نه به معنای برنامهریزی جهت تعریف پروژههای فرامقیاس که انقلاب به مثابه تحرکی آگاهانه، محتاطانه و هوشمندانه مورد نظر است.
عدالت اجتماعی، سلامت شهری و مجموعهای از تاکتیک ها که بر مبنای آن ها شهروندان و ساکنان محلات پس از سال ها رخوت و رکود، مجدداً سرنوشت خود و محیط زندگیشان را در دست بگیرند امری ضروری به نظر می رسد و هرچند این امر به انحاء مختلف و در برهه های مختلف زمانی تا حدی در دستور کار مدیران شهری قرار گرفت اما این باور که افکار نو نیازمند استمرار اند، به واقع در همگان تجلی پیدا نکرده و امروز در شرایطی به سر می بریم که بصورتی کاملا منفعلانه، گویی منتظر یک معجزه برای ایجاد تغییر هستیم؛ تغییری که نه صرفا به دلیل ضعف گذشتگان بلکه لاجرم به دلیل مقتضیات زمان باید مد نظر قرار بگیرد.
در این شرایط آنچه بیش از همیشه مورد طلب است، تامین منافع جمع بجای تأمین منافع افراد است؛ بر مبنای تأمین منافع جمعی میتوان یک ایده، اختراع یا نوآوری را پایه ریزی کرد. ترکیب دو ایده سرمایهگذاری جمعی و سازماندهی منابع می تواند منجر به اتفاقات مثبتی شود که همگان از آن متنعم شوند. تأمین جمعی منافع به همگان این امکان را میدهد که انواع منابع شامل طیف گستردهای اعم از سرمایه مالی، سرمایه انسانی، زمان، کارداوطلبی و امثالهم را بکار گرفته و در تحقق اهداف توسعه شهری مشارکتی مستقیم داشته باشند.
2007
کپی شد