این آزمون بزرگی است. آیا فردوسی پور جراتش را دارد؟ او میتواند همین حالا و در اوج برنامه سازی را کنار بگذارد و بشود یکی مثل مارکو فان باستن که یک تکل، به نبوغش در اوج پایان داد. یا این پارگی رباط صلیبی را دوام بیاورد و مثل دروازه بان تیم ملی مصر آنقدر بجنگد و بماند تا به بزرگترین ارزوهای حرفه ایش برسد.
ویدیوی یک دقیقه ای عادل فردوسی پور در جمع یاران و همقطارانش، برای من بیش از هرچیز به یک مراسم ختم می مانست. آنگاه که رفقا و وابستگان (سازندگان 90)، به مسجدی (رستوران) میروند تا ضایعه پیش آمده را به صاحب عزا (عادل فردوسی پور) تسلیت بگویند و او هم اشکی از رنج فراق و شوق همدلی بریزد و وقتی بگذرانند و زندگی برگردد به روال همیشگی اش.
پشت من صدها تن دیگر به راه
جامه هاشان مثل دلهاشان سیاه
منتظر تا بارشان خالی شود
موقع نشخوار و نقالی شود
هرکسی همصحبتی پیدا کند
صحبت از هرجا، بجز اینجا کند
گفتنش تلخ است و دیدن تلخ تر
هست، ناگه نیست آید در نظر
با این قطعه شعر، نزدیک به سه دهه پیش تصادف کردم. روزهایی که به شدت مصداق این چند خط و باقی ابیاتش بود. بعدها هم در مناسبتهای مشابه، درستی این گفتار بر من که پی جوی آن بودم، ثابت شد.حالا همین حس را درباره 90 دارم و به سیاق قبل، از خودم میپرسم، عزاداری برای مرحوم برنامه 90 تاکجا و تا به کی ادامه خواهد یافت؟
واضح و روشن است که طرح ژنریک 90 در هر شبکه دیگری (و حالا حتی در شبکه 3) تنها تلاشی مذبوحانه است که یا ریشه در عوامفریبی دارد و یا در رو کم کنی. با عادل یا بدون او، 90 دیگر به آلبوم خاطرات رفته و در بهترین کارکرد، ویدیوهای قدیمی آن میتوانند به عنوان خاطره بازی یا رفرنس مورد استفاده قرار بگیرند.
اما میدان تازه و مهمتری هم گشوده شده. میدانی برای سنجش توانمندی و خلاقیت عادل فردوسی پور. این اوست که حالا مرکز توجه است. اتحاد جماهیری که به سرکردگی عادل، 90 نام داشت، بعد از سقوط (به هر دلیلی)، موجب تشکیل جمهوری های مستقلی شده که از میثاقی نامدارتر تا آن نویسنده و مدیر تولید یا فیلمبردار گمنام، هرکدام باید راه خویش، در پیش گیرند. تاختن به امثال میثاقی هم نه او را منفور میکند و نه 90 را زنده. او هم مثل عادل فرزند زمانه خویش است و حد و جایگاهش را گذشت زمان و عملکرد حرفه ای و اخلاقی خودش مشخص خواهد کرد.
این فردوسی پور است که باید نشان دهد، بدون حمایت سیستم و دستگاه عریض و طویل صدا و سیما (از مجوزهای حداقلی برای گذر از خطوط قرمز بگیر تا آرشیو بی نظیرش)، چگونه خواهد توانست همان عادل خط شکن و قهرمان مردم (به نسبت)، باقی بماند. فضایی که برای او هم فرصت است و هم تهدید.
حالا دیگر کسی نیست تا جلوی طرح مساله حق پخش را توسط او بگیرد، داستان ورود زنان را در حد یک شوی انتخابی مینیمال از زبان او تایید کند، بابت ورود به حریم ستاره مربع به او تدکر بدهد و قس علی هذا … ضمن اینکه او دیگر فراگیری میلیونی و رایگان مخاطب را نخواهد داشت. بودجه های قابل توجه برای ساختن جلوه های بصری، از دکور برنامه بگیر تا شاقول و تراز برای تعیین خط آفساید، در اختیار او نخواهد بود. به هر بستر رسانه ای دیگر که وارد شود، بازاریابی و اسپانسرینگ رسانه از صفر تا صد بر عهده خود او خواهد افتاد که این باعث تکثر دردسرها و احتمال افت کیفیت خواهد شد. مگر اینکه سر در وادی دیگری کند با خط قرمزها و اگر و مگرهای مخصوص به خود.
این آزمون بزرگی است. آیا فردوسی پور جراتش را دارد؟ او میتواند همین حالا و در اوج برنامه سازی را کنار بگذارد و بشود یکی مثل مارکو فان باستن که یک تکل، به نبوغش در اوج پایان داد. یا این پارگی رباط صلیبی را دوام بیاورد و مثل دروازه بان تیم ملی مصر آنقدر بجنگد و بماند تا به بزرگترین آرزوهای حرفه ایش برسد.
به هر روی، هر تصمیمی که از فردوسی پور شاهد باشیم، دیگر به 90 هیچ ارتباط منطقی نخواهد داشت. این مردمانی هم که در هفته های اخیر، از لعن و نفرین بر باعث و بانی تا برگزاری هفتم و چهلم 90 و تاحتی فرورفتن در پوسته ناباوری و امید به بازگشت، برای عادل و برنامه اش سنگ تمام گذاشته اند، دیر یا زود سرد خواهند شد و به زندگی باز خواهند گشت. دو ویژگی عادت و فراموشی، این دو موهبت بی بدیل طبیعت و خداوند به انسان، مثل همیشه کار خودش را خواهد کرد.
ایکاش عادل فردوسی پور، به قاعده “چرخه زندگی محصول”، توجه بیشتری بکند. طبق این قاعده هر محصولی (اینجا 90) یک دوره زندگی شامل تولد، رشد، بلوغ و افت را طی خواهد کرد و اگر می خواهد همچنان خواهنده و پرفروش بماند، در نقطه بلوغ نیازمند نوآوری است و چنانچه به این قاعده تن نداده و از نوآوری چشم بپوشد، افت و سقوطش حتمی است.
90 مدت ها بود که بدون هیچ نیازی به نوآوری، نقطه بلوغ را گذرانده بود. این حکم تعطیلی شاید برای فردوسی پور یک توفیق اجباری و یک نقطه عطف باشد تا نشان دهد همان برنامه ساز خلاق و بی جایگزینی است که درباره اش می گویند؟ یا تنها یک گزارشگر خلاق بود که در کنف حمایت یک سیستم وسیع و با مراعات همه چهارچوبهای موجود، توانست در یک دوره زمانی بلند مدت، اثرگذاری داشته باشد.
هرچه هست و هرچه بود، حالا به گمانم زمان به در کردن رخت سیاه تعطیلی 90 از تن فوتبال دوستان و عادل دوستی تان است.
7296/2007/
ویدیوی یک دقیقه ای عادل فردوسی پور در جمع یاران و همقطارانش، برای من بیش از هرچیز به یک مراسم ختم می مانست. آنگاه که رفقا و وابستگان (سازندگان 90)، به مسجدی (رستوران) میروند تا ضایعه پیش آمده را به صاحب عزا (عادل فردوسی پور) تسلیت بگویند و او هم اشکی از رنج فراق و شوق همدلی بریزد و وقتی بگذرانند و زندگی برگردد به روال همیشگی اش.
پشت من صدها تن دیگر به راه
جامه هاشان مثل دلهاشان سیاه
منتظر تا بارشان خالی شود
موقع نشخوار و نقالی شود
هرکسی همصحبتی پیدا کند
صحبت از هرجا، بجز اینجا کند
گفتنش تلخ است و دیدن تلخ تر
هست، ناگه نیست آید در نظر
با این قطعه شعر، نزدیک به سه دهه پیش تصادف کردم. روزهایی که به شدت مصداق این چند خط و باقی ابیاتش بود. بعدها هم در مناسبتهای مشابه، درستی این گفتار بر من که پی جوی آن بودم، ثابت شد.حالا همین حس را درباره 90 دارم و به سیاق قبل، از خودم میپرسم، عزاداری برای مرحوم برنامه 90 تاکجا و تا به کی ادامه خواهد یافت؟
واضح و روشن است که طرح ژنریک 90 در هر شبکه دیگری (و حالا حتی در شبکه 3) تنها تلاشی مذبوحانه است که یا ریشه در عوامفریبی دارد و یا در رو کم کنی. با عادل یا بدون او، 90 دیگر به آلبوم خاطرات رفته و در بهترین کارکرد، ویدیوهای قدیمی آن میتوانند به عنوان خاطره بازی یا رفرنس مورد استفاده قرار بگیرند.
اما میدان تازه و مهمتری هم گشوده شده. میدانی برای سنجش توانمندی و خلاقیت عادل فردوسی پور. این اوست که حالا مرکز توجه است. اتحاد جماهیری که به سرکردگی عادل، 90 نام داشت، بعد از سقوط (به هر دلیلی)، موجب تشکیل جمهوری های مستقلی شده که از میثاقی نامدارتر تا آن نویسنده و مدیر تولید یا فیلمبردار گمنام، هرکدام باید راه خویش، در پیش گیرند. تاختن به امثال میثاقی هم نه او را منفور میکند و نه 90 را زنده. او هم مثل عادل فرزند زمانه خویش است و حد و جایگاهش را گذشت زمان و عملکرد حرفه ای و اخلاقی خودش مشخص خواهد کرد.
این فردوسی پور است که باید نشان دهد، بدون حمایت سیستم و دستگاه عریض و طویل صدا و سیما (از مجوزهای حداقلی برای گذر از خطوط قرمز بگیر تا آرشیو بی نظیرش)، چگونه خواهد توانست همان عادل خط شکن و قهرمان مردم (به نسبت)، باقی بماند. فضایی که برای او هم فرصت است و هم تهدید.
حالا دیگر کسی نیست تا جلوی طرح مساله حق پخش را توسط او بگیرد، داستان ورود زنان را در حد یک شوی انتخابی مینیمال از زبان او تایید کند، بابت ورود به حریم ستاره مربع به او تدکر بدهد و قس علی هذا … ضمن اینکه او دیگر فراگیری میلیونی و رایگان مخاطب را نخواهد داشت. بودجه های قابل توجه برای ساختن جلوه های بصری، از دکور برنامه بگیر تا شاقول و تراز برای تعیین خط آفساید، در اختیار او نخواهد بود. به هر بستر رسانه ای دیگر که وارد شود، بازاریابی و اسپانسرینگ رسانه از صفر تا صد بر عهده خود او خواهد افتاد که این باعث تکثر دردسرها و احتمال افت کیفیت خواهد شد. مگر اینکه سر در وادی دیگری کند با خط قرمزها و اگر و مگرهای مخصوص به خود.
این آزمون بزرگی است. آیا فردوسی پور جراتش را دارد؟ او میتواند همین حالا و در اوج برنامه سازی را کنار بگذارد و بشود یکی مثل مارکو فان باستن که یک تکل، به نبوغش در اوج پایان داد. یا این پارگی رباط صلیبی را دوام بیاورد و مثل دروازه بان تیم ملی مصر آنقدر بجنگد و بماند تا به بزرگترین آرزوهای حرفه ایش برسد.
به هر روی، هر تصمیمی که از فردوسی پور شاهد باشیم، دیگر به 90 هیچ ارتباط منطقی نخواهد داشت. این مردمانی هم که در هفته های اخیر، از لعن و نفرین بر باعث و بانی تا برگزاری هفتم و چهلم 90 و تاحتی فرورفتن در پوسته ناباوری و امید به بازگشت، برای عادل و برنامه اش سنگ تمام گذاشته اند، دیر یا زود سرد خواهند شد و به زندگی باز خواهند گشت. دو ویژگی عادت و فراموشی، این دو موهبت بی بدیل طبیعت و خداوند به انسان، مثل همیشه کار خودش را خواهد کرد.
ایکاش عادل فردوسی پور، به قاعده “چرخه زندگی محصول”، توجه بیشتری بکند. طبق این قاعده هر محصولی (اینجا 90) یک دوره زندگی شامل تولد، رشد، بلوغ و افت را طی خواهد کرد و اگر می خواهد همچنان خواهنده و پرفروش بماند، در نقطه بلوغ نیازمند نوآوری است و چنانچه به این قاعده تن نداده و از نوآوری چشم بپوشد، افت و سقوطش حتمی است.
90 مدت ها بود که بدون هیچ نیازی به نوآوری، نقطه بلوغ را گذرانده بود. این حکم تعطیلی شاید برای فردوسی پور یک توفیق اجباری و یک نقطه عطف باشد تا نشان دهد همان برنامه ساز خلاق و بی جایگزینی است که درباره اش می گویند؟ یا تنها یک گزارشگر خلاق بود که در کنف حمایت یک سیستم وسیع و با مراعات همه چهارچوبهای موجود، توانست در یک دوره زمانی بلند مدت، اثرگذاری داشته باشد.
هرچه هست و هرچه بود، حالا به گمانم زمان به در کردن رخت سیاه تعطیلی 90 از تن فوتبال دوستان و عادل دوستی تان است.
7296/2007/
کپی شد