نوروز 98 را باید یکی از روزهای استثنایی در تاریخ ایران زمین دانست بطوریکه این پهنه سرزمینی آنچنان درگیر اتفاقی غافلگیرانه بود و حیرت برانگیز که همگان را انگشت به دهان کرد و رویدادهای این روزهای چهار گوشه کشور موجهای مختلفی را برانگیخت از خرابیهای برجای مانده از سیلابهای ناباورانه گرفته تا دردهای دردمندان و گلایهها از اقدامات مدیریت در سالهای گذشته و حال و عدم توجه به نظم چرخه حیات طبیعت و مداخلات سودجویانه با هدف تاراج سرمایههای طبیعی و سرانجام هم بهرهبرداریهای سیاسی و کشاندن درد و رنج مردم بیگناه در گرداب سود جوییهای باند بازی و بردن رقبای سیاسی در گوشه رینگ و یا فیلمکردنهایی که گویی فیلها هوا می شود در این غفلتها که تاوانش برای مردم است و سود تبلیغاتش برای دیگرانی که در پی تکرار رفتار خویشند.
حالا بماند که این سیلاب چهها خواهد برد که همه و همه نشان از رخت بستن سرمایههای اجتماعیای دارد که از آن به نام اخلاق و اعتماد یاد می شود و در این سیل نوروزی با سیلابش رفت!
جدای از بگو مگوهای سیاسی و پاچهگیریهای برخی، آنچه که بیش از همه حایز اهمیت بود همدلیهای مردمی در پشتیبانی از هموطنان آسیب دیده بود که در کنار حضور میدانی مسوولانه که حتی گردشی همه را از بالاترین تا پایین دست به گوشه گوشه کشور کشاند تا چکمه پوش همدردیهای مدبرانه را به صحنه بکشانند و سهم مهربانی قسمت کنند برای تسکین آلام مردمی با تمام تضادهایی که هست.
هرچند آنان که در آن سوی مرزها هم قصد خیرخواهانه برای همنوعان داشتند به واسطه تحریم ترامپی فرصت همراهی نیافتند و این هم از آن دست اتفاقهای ناگوار در تنهایی ملتی مهربان است که در فرهنگ آن بنی آدم اعضای یکدیگرند و این نکته زینت بخش سر درب سازمان به اصطلاح ملل متحد است و شاید در این فرصت تاریخی آنچه که مشاهدهاش زیباییها و زشتیهای کنار یکدیگر ردیف کرده را بیشتر معنا میبخشد همان اعجاب این ضد و نقیض میباشد.
جدای از اتفاق برجای مانده از سیلابهای چهار سوی کشور و آثار مختلف برجای مانده از آن که مورد قضاوت قرار دارد درسهایی نیز از این رویداد باید گرفته شود که تداوم ماندگاری برنامههای توسعهای در مسیر آینده، بهرهمندی از تجربیات رسوب شدهای است که بی هیچ ارادهای سالهاست برخی با ذهنهای زنگاری مانع از استفاده از خرد و دانش در مسیر توسعه و آبادانی شده و میشوند.
بازخوانی فرهنگ عامه نقش مهمی در بهرمندی از این تجربیات دارد و اگر نگاهها آنگونه که سهراب می گوید با شستن چشمها جور دیگری دیده شود پس پشت هر سیلی آبادانی خواهد بود و این بهترین فرصت برای برنامهریزیها در توسعه اقتصاد کشاورزی و بهرهمندی از این نعمت است اما اگر روایت دیگری باشد پس باید سالی که نکوست را از بهارش جستجو کرد و در بدبینانهترین نگاه آغاز که اینگونه بود در سرانجام این سال چه باید دید که آن هم بر می گردد به تدبیری که از چرخه این طبیعت باید آموخت و قدرتی که در دستان الهی است به هرشکل بهار امسال و نوروزش در کنار سهم مهربانیهایی که به یادگار مانده بود در صحنه واقعیت صفحههای زیبایی از حس همبستگی و همدلیها به نمایش گذاشت و در میدان بودن همگان چه از سر ارادت به ملت و یا از سر تکلیف و وظایف تعیین شده اما آنچه مهم است در این سیلاب، طبیعت موجی از مهر و فطرت انسانیت را جاری ساخت که همان گمشدهای است که گاهی به دنبالش میگردیم و امید انکه در زیر چتر این همراهیها ایرانی آبادتر تجربه کنیم هر چند که یاد سیل در خاطرات هفت سین سالهای آینده به یادگار خواهد ماند!
حالا بماند که این سیلاب چهها خواهد برد که همه و همه نشان از رخت بستن سرمایههای اجتماعیای دارد که از آن به نام اخلاق و اعتماد یاد می شود و در این سیل نوروزی با سیلابش رفت!
جدای از بگو مگوهای سیاسی و پاچهگیریهای برخی، آنچه که بیش از همه حایز اهمیت بود همدلیهای مردمی در پشتیبانی از هموطنان آسیب دیده بود که در کنار حضور میدانی مسوولانه که حتی گردشی همه را از بالاترین تا پایین دست به گوشه گوشه کشور کشاند تا چکمه پوش همدردیهای مدبرانه را به صحنه بکشانند و سهم مهربانی قسمت کنند برای تسکین آلام مردمی با تمام تضادهایی که هست.
هرچند آنان که در آن سوی مرزها هم قصد خیرخواهانه برای همنوعان داشتند به واسطه تحریم ترامپی فرصت همراهی نیافتند و این هم از آن دست اتفاقهای ناگوار در تنهایی ملتی مهربان است که در فرهنگ آن بنی آدم اعضای یکدیگرند و این نکته زینت بخش سر درب سازمان به اصطلاح ملل متحد است و شاید در این فرصت تاریخی آنچه که مشاهدهاش زیباییها و زشتیهای کنار یکدیگر ردیف کرده را بیشتر معنا میبخشد همان اعجاب این ضد و نقیض میباشد.
جدای از اتفاق برجای مانده از سیلابهای چهار سوی کشور و آثار مختلف برجای مانده از آن که مورد قضاوت قرار دارد درسهایی نیز از این رویداد باید گرفته شود که تداوم ماندگاری برنامههای توسعهای در مسیر آینده، بهرهمندی از تجربیات رسوب شدهای است که بی هیچ ارادهای سالهاست برخی با ذهنهای زنگاری مانع از استفاده از خرد و دانش در مسیر توسعه و آبادانی شده و میشوند.
بازخوانی فرهنگ عامه نقش مهمی در بهرمندی از این تجربیات دارد و اگر نگاهها آنگونه که سهراب می گوید با شستن چشمها جور دیگری دیده شود پس پشت هر سیلی آبادانی خواهد بود و این بهترین فرصت برای برنامهریزیها در توسعه اقتصاد کشاورزی و بهرهمندی از این نعمت است اما اگر روایت دیگری باشد پس باید سالی که نکوست را از بهارش جستجو کرد و در بدبینانهترین نگاه آغاز که اینگونه بود در سرانجام این سال چه باید دید که آن هم بر می گردد به تدبیری که از چرخه این طبیعت باید آموخت و قدرتی که در دستان الهی است به هرشکل بهار امسال و نوروزش در کنار سهم مهربانیهایی که به یادگار مانده بود در صحنه واقعیت صفحههای زیبایی از حس همبستگی و همدلیها به نمایش گذاشت و در میدان بودن همگان چه از سر ارادت به ملت و یا از سر تکلیف و وظایف تعیین شده اما آنچه مهم است در این سیلاب، طبیعت موجی از مهر و فطرت انسانیت را جاری ساخت که همان گمشدهای است که گاهی به دنبالش میگردیم و امید انکه در زیر چتر این همراهیها ایرانی آبادتر تجربه کنیم هر چند که یاد سیل در خاطرات هفت سین سالهای آینده به یادگار خواهد ماند!
کپی شد