آریان پور قصه‌ آدم‌های داستانی اش را در مجموعه ای به نام شازده باید برود گرد هم آورده است تا ما همراه با شازده مو طلایی و اندوه دختری چشم انتظار از خانه بیرون بیاییم و در اطراف نهری پر از درخت های بید که بدی‌ها آنجا به عشق تنهایی حبیب‌ موسی سنگ می‌شود پرسه بزنیم .
' حبیب موسی نهال تازه ای را برداشته بود و فاصله کاشتن را متر می کرد . گرم کار خود بود. پیاده به طرف سایه رفت. نزدیک تر که شد تندیسی سنگی از یک کوتوله دید که خیلی شبیه روزگار بود. با تبری که توی دستش در هوا مانده بود. پاهای مشتی سست شد. نمی دانست به مردم چه بگوید. روزگار را دیده که تبدیل به سنگ شده، یا سنگی دیده که به شکل روزگار در آمده '.
مرکز معلولینی که او در داستان شازده باید برود نشانمان می دهد نماد جامعه ای است که افرادش ناتوان و درمانده از تغییر زندگی خود، به روزمرگی و پذیرش آنچه هست خو کرده اند.
' خانم رضایی آهسته می پرسد' اون تو هستند؟ چه قدر آرومند ! طیبه سرش را یک وری می کند : بله که اون تو هستند . همه ماتم شکم هاشون را گرفتند.'
با روستایی ساده ای آشنا می شویم که امیدهایش را در قالب ' نامه ای به رییس جمهور' می نویسد .
'آقا جون سرتان را درد آوردم . غرض از نوشتن این نامه این بود که مدتی است در دشت راه می روم و یک قطعه زمین نفیس را در بغل بنار نشان کرده ام. کنار زمین مشتی محمد آقا. بنده حقیر پول همه زمین را ندارم . دو قفیز از من و چهار قفیز از شما . در عوض من هم از گلستون نگهداری می کنم . به وقت ، گلچین می گیریم و گلاب گیری با من . شریک پنجاه پنجاه '. حالا خود برای من معین کنید چطور پول را به من می رسانید.'
آریان پور گاهی درس نویسندگی هم به شخصیت های داستانش می دهد. او با نرمی و ملایمت نویسنده روشنفکر داستانش را به خوب دیدن و در میان جمع بودن دعوت می‌کند: نویسنده باید در میان آدمها زندگی کند از بین همان ها سوژه پیدا کند و با صمیمیت حرف بزند.
او در ابتدای کتابش درباره جهان کتابت می گوید: ' نوشتن عشق می خواهد ، تخیل را وقتی چاشنی عشق کنی ، ذهن بال و پر می گیرد، پر می زند و به زندگی همه سرک می کشد و دریایی از سوژه جلو چشمت رژه می روند. اما سرانجام این دل است که حرف آخر را می زند چون دل ، جای واقعی عشق است. آن وقت است که صداقت قلم نویسنده ای که غرق در اثرش شده ای ، راهنمای تو می شود . وقتی قلم به دست می گیری در واقع مخاطب را لحظه به لحظه در احساست شریک می کنی . بنابر این خواننده بی تردید ، صداقت کلام را در اثر تو خواهد دید.'
زن‌های داستان آریان پور زنان پر عشق و محبت این روزگارند. زن‌هایی فداکار که به رغم سختی ها و بی مهری ها استوار می مانند و سماور خانه شان همیشه به گرمی مهر توی قلبشان روشن است و چای تازه دمش به عطر بهار نارنج آغشته.
او به سادگی ظلم روا داشته بر زنان ، دلمشغولی های آنان، اوضاع واحوال دنیای پیرامونش را در داستان هایش نشانمان می دهد.
*داستان هایی به مثابه تلنگر
به گزارش ایرنا، رضا نوزاد مولف و پژوهشگر فرهنگی در مراسم رونمایی از ' شازده باید برود' داستان‌های این کتاب را به سان تلنگری برای مخاطب دانست و گفت : خواننده هنگام خواندن خود را در آن‌ها و به جای شخصیت‌های داستان می‌بیند،داستان‌هایی که زندگی روزمره را با زیبایی و درخشش تمام عرضه می‌کند، داستان‌هایی که جملاتی شعرگونه و زیبا در آن‌ها موج می‌زند که تنها از یک ذهن خلاق می‌تواند تراوش کند .
مجموعه‌ای که در اکثر داستان‌هایش حضور فعال بانوان سرزمین‌مان را شاهد هستیم، بانوانی که هرچند قدر نمی‌بینند اما با صداقت زندگی را می‌چرخانند و بسیار چیزها را نادیده می‌گیرند .
زنانی که می‌برند اما باز هم بر‌می‌گردند. داستان‌هایی که از باورداشت‌های عامه نیز به خوبی بهره‌ گرفته است . و در کل به عمق روح خواننده اثر می‌گذارند و به خوبی جایی را در مغزش اشغال می‌کنند.
شعله آریان پور متولد 1336 ، کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی ، مدرس و مترجم است . او برگزیده جشنواره داستان بیژن نجدی در سال 96 و برنده مقام دوم جشنواره ادبی یوسف در سال 97 است . آریان‌پور به جز نویسندگی و تدریس، به نقاشی نیز دلبستگی دارد و در رشته کاریکاتور، فینالیست جشنواره جهانی (بوک‌تون) سال 97 شده است. آریان پور
6030
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.