جام ملت های آسیا نشان داد که ثروت بهتر از علم است، جاییکه قطر جاه طلب با تطمیع ستاره های فوتبال از گوشه و کنار دنیا، علاوه بر عبور از ژاپن پرتلاش و منظم؛ با قهرمانی اش به مربیان با دانشی چون کارلوس کیروش، مارچلو لیپی، اسون گوران اریکسون، پائولو بنتو، آلبرتو زاکه‌رونی، هکتور کوپر و دیگرانی که بودند، ثابت کرد ' ثروت بهتر از علم است.'
اما حرفمان این نیست، حرفمان حتی تحقیر در مقابل ژاپن هم نیست، تحقیری که به دنیا نشان داد چه فرسنگ ها فاصله فرهنگی با امثال ژاپن داریم. ژاپنی که اصلاحات در کشورش را با الهام از اصلاحات امیرکبیر در ایران آغاز کرد، ما اصلاحات را در حمام فین کاشان کشتیم، اما ژاپنی ها به جایی رسیدند که از کار مردن را یک افتخار می دانند و شکست در کار را مساوی با مرگ؛ ژاپن معلمانی دارد که دانش آموزان هنگام تعطیلی مدارس بخاطر دوری چند ساعته از آنها گریه می کنند، آنها اخلاق را سرلوحه کارشان قرار دادند و به رفتگرانشان مهندسین بهداشت می گویند، ژاپن برخلاف ایران هیچ منبع طبیعی مثل نفت و گاز و زغال سنگ و غیره ندارد اما یکی از ابرقدرتهای اقتصادی جهان است، چون انها نیازی به دشمنی و درگیری با دیگران ندیدند، برای همین است که امریکا در خاکشان پایگاه نظامی دارد، انها پیروزی شان را روی میز رییس جمهور امریکا دیدند، جاییکه تلفن روی میز دونالد ترامپ ساخت ژاپن است؛ آری آنها به دیگران کاری ندارند، کار خودشان را درست انجام می دهند و مثل مدافعان ما به جای اینکه کار خودشان را پیگیر باشند در کار قضاوت دخالت نمی کنند و بازی را رها نمی کنند. این است فرق ما و ژاپن.
اما نگارنده نگران این هم نیست، اتفاقی بس خطرناک تر در پیش است. ما نگران آینده نیمکت تیم ملی فوتبال هستیم، ظاهرا مدیران باکفایت فدراسیون فوتبال! این پتانسیل را دارند که با اتخاذ انواع تصمیمات عجیب، بر تن هر کابوسی جامه واقعیت بپوشانند.
کارلوس کی‌روش با وجود همه انتقادات فنی و رفتاری که متوجه او بود، در مجموع یک دوران هشت‌ساله نسبتاً موفق را روی نیمکت تیم ملی کشورمان پشت سر گذاشت و حالا بین هواداران فوتبال در ایران شاید کمتر کسی وجود داشته باشد که به کمتر از کی‌روش رضایت بدهد اما این روزها زمزمه‌های زیادی در مورد احتمال حضور یک مربی ایرانی در رأس کادر فنی تیم ملی کشورمان به گوش می‌رسد؛ حرف و حدیث‌هایی که متأسفانه هر روز هم جدی‌تر می‌شوند و همزمانی آنها با سکوت فدراسیون واقعاً نگران‌کننده شده است.
همانطور که همگان معتقدند، برآیند حضور هشت ساله کیروش در ایران مطلقاً با مربیان بومی قابل قیاس نیست. حالا چطور باید در مقام انتخاب، به جای امثال او، سراغ دایی و قطبی و قلعه‌نویی، گل محمدی، جلالی یا کریمی برویم؟
اینها شایعه نیستند؛ برای مثال یحیی گل‌محمدی که این فصل با تیم پدیده مشهد شگفتی‌ساز شد، ادعا می‌کند با توجه به مشکلات اقتصادی کشور و ضرورت اعتماد به نیروهای داخلی بهتر است جانشین کی‌روش یک مربی ایرانی باشد. تردیدی وجود ندارد منظور یحیی خود اوست، کسی تاکنون حتی یک قهرمانی در کشور را هم تجربه نکرده است. پس از یحیی، علی پروین هم چنین نظری داده است و حتی از امثال قلعه‌نویی، مجید جلالی و علی کریمی به عنوان گزینه‌های شایسته نام می برد. این درحالی است که خود علی پروین حاضر نشد افسار پرسپولیس را به جلالی بدهد. قصه علی کریمی و سپیدرود که دیگر اظهر من شمس است. از سوی دیگر علی دایی هم که تیم لیگ برتری اش در جام حذفی از عهده داماش لیگ دویی برنیامد، وقتی شایعات حضورش در نیمکت تیم ملی را شنید گفته که حضورش در تیم ملی یک وسوسه نیست، بلکه افتخار است. حال آیا توالی این اتفاقات، شما را نگران نمی‌کند؟
اگر کمی به عقب برگردیم می بینیم که نسل طلایی 98 ساخته ایویچ بود که با اتفاقاتی غیرفوتبالی برکنار شد، بلاژوویچ نیز دو سال سرمربی تیم ملی بود و اگر چه نتوانست ایران را راهی جام جهانی 2002 کند، اما نمایش‌های درخشان و هجومی تیم ملی در زمان این مربی به خوبی در حافظه هواداران فوتبال باقی مانده است. شاگرد خلفش برانکو نیز دستاوردهایی چون قهرمانی در بازی‌های آسیایی بوسان، سومی جام ملت‌های 2004 و راهیابی بی دغدغه به جام جهانی 2006 را به ارمغان آورده بود.
اما نیمکت تیم ملی پس از آن به مدت چهار سال به مربیان ایرانی رسید. سه مربی مختلف بلافاصله بعد از کسب اولین قهرمانی‌شان در لیگ برتر روی نیمکت تیم ملی نشستند. قلعه‌نویی که قهرمان لیگ پنجم بود با تیم ملی در جام ملت‌های 2007 شکست خورد، علی دایی که قهرمانی لیگ ششم را در کارنامه داشت در رساندن ایران به جام‌جهانی 2010 ناکام ماند و افشین قطبی هم به عنوان قهرمان لیگ هفتم، جام ملت‌های 2011 را با ناکامی محض پشت سر گذاشت.
شاید افزایش سرسام آور دلار، پیراهن عثمان مدافعان حضور مربی ایرانی در تیم ملی باشد، اما با همین دلار گرانقیمت هم می بینیم، بسیاری از باشگاه‌های ایرانی با هزاران دلار انواع و اقسام بازیکنان خارجی بی کیفیت را وارد کرده‌اند. بنابراین کنار گذاشتن سالانه دو تا سه میلیون دلار برای استخدام یک مربی ممتاز خارجی، مساله اقتصادی چندان مهمی برای کشور نخواهد بود.
علی ایحال همانطور که پیشتر گفتیم کارلوس کی‌روش با وجود همه انتقادات فنی و رفتاری که متوجه او بود، در مجموع یک دوران هشت‌ساله نسبتاً موفق را روی نیمکت تیم ملی کشورمان پشت سر گذاشت و جایگزین کردن مربیانی چون مجید جلالی و علی کریمی و یحیی گل محمدی و ... شوخی خطرناکی است. یادمان باشد این انتخاب امروز ماست که کیفیت اتفاقات فردا را می‌سازد.
7296/2007
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.