سالها بیمار یک پزشک بودم که منشی او شخصیتی داستانی داشت. چندبار در گفتوگو با منشی برای گرفتن وقت ویزیت دچار مشکل شدم، اما خیلی زود توانستم مکانیسم حاکم بر ذهنش را کشف کنم. پس از آن هربار که برای وقت گرفتن زنگ میزنم یک مکالمهی تکراری دوسربرد دارم. هربار که زنگ میزنم آقای منشی که هیکل تنومندی دارد و روپوش سفیدی می پوشد، میپرسد برای کی وقت میخواهی؟ میگویم: «فردا نمیشود؟» میشنوم: «فردا؟ نه آقا، نمیشود که امروز زنگ بزنید و فردا بیایید!» میگویم: «بله، درست میگویید، حق با شماست، شما امر بفرمایید کی خدمت برسم؟» مکث کوتاهی میکند و میگوید: «بیا دیگر! فردا بیا!» تا تشکر کنم اضافه میکند: «فقط قبل از شش بیا، بعد از شش دیگر مریض نمیبینم!» غنج میرود دلم از آقای منشی که آنقدر غرق در روپوش سفیدش میشود که میگوید من ویزیت میکنم. اشکالی ندارد. چرا بازی این منشی وظیفهشناس را بههم بزنم؟ مهم این است که وقتی بیمار به مطب میرود، سر از اتاق دکتر دربیاورد، و آقای دکتر واقعی ویزیتش کند و دستش شفابخش باشد و درمان شود. مهم این نیست که کدامشان را دکتر صدا بزنیم، مهم آن کسی است که در اتاق نشسته ویزیت میکند و دستش شفابخش است. چرا درگیر عناوین شویم؟
عصر جمعه دکتر فیروز فاضلی مدیرکل محترم اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان در اختتامیه چهارمین دوسالانه نقاشی گیلان که در مجتمع خاتمالانبیا برگزار شد، گفت که گیلان آمادگی پذیرش عنوان پایتخت نقاشی کشور را دارد. او «داشتن پیشینه فرهنگی» و «وجود ظرفیتهای هنری بسیار در این رشته» را دلیل آمادگی پذیرش این عنوان لابد پرطمطراق دانست.
در یکی دو سال اخیر بارها مدیران فرهنگی شهر زیبای لاهیجان این شهر را نامزد پایتخت کتاب کشور معرفی میکنند و لابد با نیتی نیک انتظار دارند مردم گیلان از این نامزدی خرسند شوند و در پوست خود نگنجند.
اوایل ماه گذشته نیز مسوولان برگزارکننده جایزه ادبی «فرض پور ماچیانی» چنان عناوین پرسروصدایی برای آن استاد مرحوم و جایزه بهکار بردند و از «المان رشت» و نظایر آن سخن گفتند که حقیقتا پیش از هر چیز شاید خود آن مرحوم از این عناوین ضربه ببیند. استاد فرض پور ماچیانی از اساتید باسابقه ادبیات در حوزه دانشگاهی بود اما خود آقای دکتر فیروز فاضلی و اساتید دیگری همچون دکتر نیکویی در عالم ادبیات دانشگاهی اگر عالمتر از استاد مرحوم نباشند، کمتر نیستند.
قابل درک است که مسوولان برگزارکننده چنین برنامههایی برای تبلیغ اهمیت کاری که کردهاند، دست به دامن صنعت ادبی اغراق شوند؛ اما به راستی چگونه میتوان در حضور چهرههایی همچون دکتر روشن، مرحوم دکتر محمد معین و دهها چهره تاثیرگذار ادب و فرهنگ گیلان چنین خاصه خرجیهایی از کیسه فرهنگ و ادب کرد؟ آیا همان پیشینه فرهنگی که مسوولان به آن استناد میکند اجازه حاتم بخشیهای غیرمنصفانه این عناوین پرطمطراق را میدهد؟
پایتخت نقاشی، پایتخت تئاتر، پایتخت کتاب و ... آقایان مسوول! وظیفه شما اعلام آمادگی برای پذیرش این عناوین نیست. اعتماد به نفس چیز خوبی است اما نه آنقدر که با برگزاری یکی دو برنامه کوچک این امر به ما مشتبه شود که کاری کردهایم کارستان و آمادگی پذیرش تقدیر را داشته باشیم!
فرضا هم اگر یکی از عناوین را به ما دادند، در بوق و کرنا هم بکنیم، آیا ما توانایی بهرهبرداری از این برندها را داریم؟ آیا در گذشته داشتهایم؟ برای مثال آن همه تلاش برای تاسیس دبیرخانه جشنواره فیلم محیط زیست در رشت، چه خروجی مشخصی برای هنر و حتی محیط زیست گیلان داشت؟
دکتر فاضلی از فرزانگان گیلان است و طبیعتا از زمان حضور او در مسند مدیریت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان امید در دل اهالی فرهنگ و هنر گیلان جوانه زد که بالاخره کشتی این عرصه ناخدایی کاربلد را به خود دیده است. این وجیزه در پی قضاوت عملکرد اداره کل ارشاد نیست، که آن مجال دیگری را میطلبد، اما انتظار میرود مدیران فرهنگی استان کمی صبور باشند و پرتلاشتر، و به جای اینکه با عجله در پی برداشت نتیجه بذرهای کوچکی که کاشتهاند باشند، اندکی صبر پیشه کنند و در وظیفه خود راسختر باشند تا به جای میوه، شکوفههای نارس درو نکنند.
گیلان نه تنها پیشینه، بلکه پتانسیل بالقوه و حتی بالفعل فرهنگی بالایی دارد. در همین حوزه هنرهای تجسمی نمیتوان از کنار نام محصصها و محجوبیها و سیحونها گذشت. نوآمدگان هم یقینا میکوشند پای در جای پای بزرگان بگذارند.
اما نه تنها نقاشی و هنرهای تجسمی، بلکه تئاتر و ادبیات و دیگر عرصههای فرهنگی هنری گیلان بیش از اینکه به تعارفاتی نظیر عناوین پایتخت نقاشی، کتاب، تئاتر و ... نیاز داشته باشند، حامیان آگاه و کاردانی میخواهند که به یکی دو جشنواره و این عناوین اکتفا نکنند و زمینه را برای شکوفایی استعدادها فراهم کنند. یادمان نرود اگر در عرصههای دیگر حضور مسوولان عالیرتبه کشور اگر نه همه، حداقل یکی از اهداف مهم مراسم افتتاح پروژهها و برنامههاست، در عرصه فرهنگ و هنر، این سمیعیها و محصصها و نجدیها هستند که زینت المجالسند، نه مقاماتی که عناوینشان دیر یا زود در لید خبرها دفن خواهد شد.
هنرمندان و اهالی فرهنگ قدردان مسوولان فرهنگی کاردان خواهند بود بیشک. اما آنها بیش از عناوین به عمل نیاز دارند. پس لطفا بد نیست از حرف کم کنید و بر عمل بیفزایید، که دوصد گفته چون نیم کردار نیست.
7296/2007/
عصر جمعه دکتر فیروز فاضلی مدیرکل محترم اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان در اختتامیه چهارمین دوسالانه نقاشی گیلان که در مجتمع خاتمالانبیا برگزار شد، گفت که گیلان آمادگی پذیرش عنوان پایتخت نقاشی کشور را دارد. او «داشتن پیشینه فرهنگی» و «وجود ظرفیتهای هنری بسیار در این رشته» را دلیل آمادگی پذیرش این عنوان لابد پرطمطراق دانست.
در یکی دو سال اخیر بارها مدیران فرهنگی شهر زیبای لاهیجان این شهر را نامزد پایتخت کتاب کشور معرفی میکنند و لابد با نیتی نیک انتظار دارند مردم گیلان از این نامزدی خرسند شوند و در پوست خود نگنجند.
اوایل ماه گذشته نیز مسوولان برگزارکننده جایزه ادبی «فرض پور ماچیانی» چنان عناوین پرسروصدایی برای آن استاد مرحوم و جایزه بهکار بردند و از «المان رشت» و نظایر آن سخن گفتند که حقیقتا پیش از هر چیز شاید خود آن مرحوم از این عناوین ضربه ببیند. استاد فرض پور ماچیانی از اساتید باسابقه ادبیات در حوزه دانشگاهی بود اما خود آقای دکتر فیروز فاضلی و اساتید دیگری همچون دکتر نیکویی در عالم ادبیات دانشگاهی اگر عالمتر از استاد مرحوم نباشند، کمتر نیستند.
قابل درک است که مسوولان برگزارکننده چنین برنامههایی برای تبلیغ اهمیت کاری که کردهاند، دست به دامن صنعت ادبی اغراق شوند؛ اما به راستی چگونه میتوان در حضور چهرههایی همچون دکتر روشن، مرحوم دکتر محمد معین و دهها چهره تاثیرگذار ادب و فرهنگ گیلان چنین خاصه خرجیهایی از کیسه فرهنگ و ادب کرد؟ آیا همان پیشینه فرهنگی که مسوولان به آن استناد میکند اجازه حاتم بخشیهای غیرمنصفانه این عناوین پرطمطراق را میدهد؟
پایتخت نقاشی، پایتخت تئاتر، پایتخت کتاب و ... آقایان مسوول! وظیفه شما اعلام آمادگی برای پذیرش این عناوین نیست. اعتماد به نفس چیز خوبی است اما نه آنقدر که با برگزاری یکی دو برنامه کوچک این امر به ما مشتبه شود که کاری کردهایم کارستان و آمادگی پذیرش تقدیر را داشته باشیم!
فرضا هم اگر یکی از عناوین را به ما دادند، در بوق و کرنا هم بکنیم، آیا ما توانایی بهرهبرداری از این برندها را داریم؟ آیا در گذشته داشتهایم؟ برای مثال آن همه تلاش برای تاسیس دبیرخانه جشنواره فیلم محیط زیست در رشت، چه خروجی مشخصی برای هنر و حتی محیط زیست گیلان داشت؟
دکتر فاضلی از فرزانگان گیلان است و طبیعتا از زمان حضور او در مسند مدیریت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان امید در دل اهالی فرهنگ و هنر گیلان جوانه زد که بالاخره کشتی این عرصه ناخدایی کاربلد را به خود دیده است. این وجیزه در پی قضاوت عملکرد اداره کل ارشاد نیست، که آن مجال دیگری را میطلبد، اما انتظار میرود مدیران فرهنگی استان کمی صبور باشند و پرتلاشتر، و به جای اینکه با عجله در پی برداشت نتیجه بذرهای کوچکی که کاشتهاند باشند، اندکی صبر پیشه کنند و در وظیفه خود راسختر باشند تا به جای میوه، شکوفههای نارس درو نکنند.
گیلان نه تنها پیشینه، بلکه پتانسیل بالقوه و حتی بالفعل فرهنگی بالایی دارد. در همین حوزه هنرهای تجسمی نمیتوان از کنار نام محصصها و محجوبیها و سیحونها گذشت. نوآمدگان هم یقینا میکوشند پای در جای پای بزرگان بگذارند.
اما نه تنها نقاشی و هنرهای تجسمی، بلکه تئاتر و ادبیات و دیگر عرصههای فرهنگی هنری گیلان بیش از اینکه به تعارفاتی نظیر عناوین پایتخت نقاشی، کتاب، تئاتر و ... نیاز داشته باشند، حامیان آگاه و کاردانی میخواهند که به یکی دو جشنواره و این عناوین اکتفا نکنند و زمینه را برای شکوفایی استعدادها فراهم کنند. یادمان نرود اگر در عرصههای دیگر حضور مسوولان عالیرتبه کشور اگر نه همه، حداقل یکی از اهداف مهم مراسم افتتاح پروژهها و برنامههاست، در عرصه فرهنگ و هنر، این سمیعیها و محصصها و نجدیها هستند که زینت المجالسند، نه مقاماتی که عناوینشان دیر یا زود در لید خبرها دفن خواهد شد.
هنرمندان و اهالی فرهنگ قدردان مسوولان فرهنگی کاردان خواهند بود بیشک. اما آنها بیش از عناوین به عمل نیاز دارند. پس لطفا بد نیست از حرف کم کنید و بر عمل بیفزایید، که دوصد گفته چون نیم کردار نیست.
7296/2007/
کپی شد