دهه 20 مصادف بود با اولین جرقه فعالیت جریانهای دانشجویی ایران که در همان روزگار آغازین خود پس از گذشت 65 سال همچنان یکی از مهمترین رخدادهای تاریخ معاصر ما را تشکیل میدهد. 16آذر 1332 که کماکان مقدمترین واقعه تحولات دانشجویی قلمداد میشود و استبدادستیزی و استقلال به عنوان ارکان اصلی شکلگیری آن عنوان شده و واقعهای است که می توان ریشههای شکلگیری انقلاب اسلامی را در همان راهروی خونین دانشگاه تهران در سال 32 پیش از اهدای دکترای افتخاری به ریچارد نیکسون آن هم در اشغال مشهود نیروهای نظامی جستجو کرد.
ورای از تعاریف گوناگون برای نمادگذاری های این واقعه تاریخی، روز دانشجو و فعالیت در محیط دانشگاه فرصتی است تا این قشر مطالبات اساسی اعم از آزادی و حقوق اجتماعی و سیاسی را در دانشگاه و جامعه پیگیری کنند اما فضای کنونی دانشگاه با ورود نسل جدید نسبت به دو دهه گذشته تحول بسیاری یافته و تحلیل صحیح آن مستلزم ارتباط نزدیک و شناخت دقیق از نیازها و برخوردهای اجتماعی آن است که از جنبه های مختلف نسل فعلی را نسبت به گذشتگان متمایز میسازد.
دانشجویانی که عمدتا از تریبون دانشگاه قصد دارند در جریان تحولات اجتماعی و سیاسی نقش داشته باشند بدلیل نبود عدالت آموزشی با دستاندازهایی که عواملی همچون کنکور ایجاد میکنند، مشکلات معیشتی، سنگاندازی عوامل و نهادهای درونی و بیرونی دانشگاه و رقابت و رویکرد انفعالی بر سر مسائل پوچ در تشکلها، ناخودآگاه موجب میشود آنان روندی را در پیش بگیرند که نهتنها خبری از دغدغههای جامعه نیست بلکه دانشجویان تنها این کرسی را سکوی پرتابی برای منافع شخصی قلمداد میکنند و زمینهساز این نگرش میشود که اگر در گذشته فعالیت دانشجویان منجر به تحرکات عظیمی در جامعه میشد، اکنون تنها با نیت مقاصد سیاسی شخصی پیگیری میشود و بنا به تعبیری دانشجو از جامعه عبور کرده است.
مقصر اصلی در پشت پا زدن به مسئولیت اجتماعی تنها دانشجویان نیستند بلکه محیطی است که در این چند سال اخیر فضای دانشگاه را به سوی کمرغبتی به دغدغههای اصلی و سیاستزدایی هدایت کرده و بعنوان مثال با نگاه به مراسم روز دانشجو در برخی مناطق که با وجود تشنه بودن نسل جدید به حضور در برنامهها، بجای آنکه میبایست تاثیرپذیرفته از شرایط آرمانخواهانه آن ایام باشد تبدیل به اجرای برنامههایی همچون استندآپ کمدی و جنگ شادی و امثالهم میشود که با روحیات 16آذر منافات اساسی دارد!
از رمق افتادگی جنبش دانشجویی و تمام این مواردی که ذکر شد دست در دست هم میدهد تا جمله معروف «دانشگاه زنده است» در مسیر دیگری هدایت شود و نگرانی از آینده پرالتهاب، دغدغهمندان بسیاری را از قطار مسئولیتِ اصلاح جامعه پیاده خواهد کرد.
7296/2007/
ورای از تعاریف گوناگون برای نمادگذاری های این واقعه تاریخی، روز دانشجو و فعالیت در محیط دانشگاه فرصتی است تا این قشر مطالبات اساسی اعم از آزادی و حقوق اجتماعی و سیاسی را در دانشگاه و جامعه پیگیری کنند اما فضای کنونی دانشگاه با ورود نسل جدید نسبت به دو دهه گذشته تحول بسیاری یافته و تحلیل صحیح آن مستلزم ارتباط نزدیک و شناخت دقیق از نیازها و برخوردهای اجتماعی آن است که از جنبه های مختلف نسل فعلی را نسبت به گذشتگان متمایز میسازد.
دانشجویانی که عمدتا از تریبون دانشگاه قصد دارند در جریان تحولات اجتماعی و سیاسی نقش داشته باشند بدلیل نبود عدالت آموزشی با دستاندازهایی که عواملی همچون کنکور ایجاد میکنند، مشکلات معیشتی، سنگاندازی عوامل و نهادهای درونی و بیرونی دانشگاه و رقابت و رویکرد انفعالی بر سر مسائل پوچ در تشکلها، ناخودآگاه موجب میشود آنان روندی را در پیش بگیرند که نهتنها خبری از دغدغههای جامعه نیست بلکه دانشجویان تنها این کرسی را سکوی پرتابی برای منافع شخصی قلمداد میکنند و زمینهساز این نگرش میشود که اگر در گذشته فعالیت دانشجویان منجر به تحرکات عظیمی در جامعه میشد، اکنون تنها با نیت مقاصد سیاسی شخصی پیگیری میشود و بنا به تعبیری دانشجو از جامعه عبور کرده است.
مقصر اصلی در پشت پا زدن به مسئولیت اجتماعی تنها دانشجویان نیستند بلکه محیطی است که در این چند سال اخیر فضای دانشگاه را به سوی کمرغبتی به دغدغههای اصلی و سیاستزدایی هدایت کرده و بعنوان مثال با نگاه به مراسم روز دانشجو در برخی مناطق که با وجود تشنه بودن نسل جدید به حضور در برنامهها، بجای آنکه میبایست تاثیرپذیرفته از شرایط آرمانخواهانه آن ایام باشد تبدیل به اجرای برنامههایی همچون استندآپ کمدی و جنگ شادی و امثالهم میشود که با روحیات 16آذر منافات اساسی دارد!
از رمق افتادگی جنبش دانشجویی و تمام این مواردی که ذکر شد دست در دست هم میدهد تا جمله معروف «دانشگاه زنده است» در مسیر دیگری هدایت شود و نگرانی از آینده پرالتهاب، دغدغهمندان بسیاری را از قطار مسئولیتِ اصلاح جامعه پیاده خواهد کرد.
7296/2007/
کپی شد