کنگره سراسری حزب اعتدال و توسعه در حالی روز پنج شنبه نهم آبان برگزار شد که حضور اعضای حزب از سراسر کشور جلوه باشکوهی بدان بخشیده بود. جمعیت حاضر بیش از ظرفیت سالن همایش بود که ناگزیر عده ای در کناره های سالن ایستاده بودند. مع الوصف جمعیت حاضر شامل همه اعضای حزب سراسر کشور نمی شد چون به علت مشکلات آمد و شد محذوریت بسیاری از استانها لحاظ شده بود. با این همه، مراسمی آبرومند برگزار شد که در آن احترام اعضا نسبت به هم و نسلهای مختلف نسبت به یکدیگر مشهود بود.
وقتی سالن شمایل انتخاباتی به خود گرفت حس رقابت در فضا کتمان ناپذیر بود چنانکه گویی بزرگان حزب هم مصون از نتایج غیر قابل پیش بینی انتخاباتی نخواهند بود. انتخابات قواعد خاص خود را دارد و البته که شوخی بردار نیست. چنانکه نماینده شناخته شده ی مجلس شورای اسلامی هم باید برای اثبات خود به اعضای حاضر حزب استانها در مجمع عمومی تلاش کند وگرنه رأی نمی آورد؛ امری که رخ داد.
مراسم که پایان یافت به نوعی خسته شده بودیم زیرا از مراسمی فرمالیته و از پیش تعیین شده برنگشته بودیم. خستگی از دغدغه هایی بود که چه کسانی ایستاده در ویترین حزب ، مُعرِّف و نماد اعتدالی حزب خواهد بود . برخی تا پاسی از شب منتظر اعلام نتایج ماندند چون برایشان نتیجه مهم بود. چون قرار نبود که نتیجه از قبل تعیین شده باشد. پس شانس خودشان را برای حضور در جمع بزرگان حزب و چهره های ملی میسر می دیدند. هر انتخاباتی حاشیه دارد و همین ماهیت جذاب آن است. اما آنچه ملاحظه شد این بود که شرکت کنندگان چنین مراسمی سرآخر با خیال جمع به خانه خود رفتند. نتایج آرا صیانت شد و آنها که رأی آورده بودند رأی شان توسط نماینده وزارت کشور خوانده شدو ثبت گردید.
آنها که از شهرستانها آمده بودند تلاشی وافر برای اثبات خود داشتند و موفق هم شدند. اما نه با قیل و قال بلکه با لابی و رایزنی که منطق انتخابات است. جوانها بجای هیاهو و سردادن واجوانی ، همراه با جوانخواهی سراغ مسن ها و پیش کسوت های حزب را هم می گرفتند تا به نامزدهای مورد نظرشان رأی دهند. جالب آنکه رأی هم می دادند! اعتدال را به عقلانیت اش می شناسند و آن در سالن حاضر بود.
پدیده های جمعی مانند رودخانه هستند که اگر بمانند به مرداب تبدیل می شوند. مجال تنفس نمی یابند پس باید جریان داشته باشند. تزریق خون جدید به حزب با ورود نفرات جدیدتر که در آن از جوانان و اقوام و استانها بودند امتیازی برای حزب محسوب می شود. حزب پویا همواره باید خود را در معرض اندیشه های جدید قرار دهد. کنگره روز پنجشنبه نهم آبان 1397 حزب اعتدال و توسعه عرصه نمایش زنده بودن حزبی بود که تابلوی عقلانیت و میانه روی در عصر قدرتمندی افراطی گریهاست.
آن هنگام که فضای دو قطبی جامعه سیاسی ایرانی با رویدادهای سال 88 به اوج خود رسید در واقع پتانسیل های متکثر جامعه ایرانی را به حاشیه برد. انتخاب حسن روحانی از سوی مردم در سال 92 نمایش آشکار به سطح آمدن همان ظرفیت متکثر نهفته جامعه ایرانی و تلاش مجدانه اش در راستای حرکت از دو قطبی به چند قطبی بود. تلاشی که سرمایه ارزشمند جامعه ایرانی و ظرفیت مانایی آن است. این ظرفیت هم می بایست به سطح می آمد و هم تثبیت می شد تا هر چه بیشتر از دوقطبیت دور شویم و بر چند قطبیت بیافزاییم. بنظرم هر قدر جامعه ایرانی متکثر بماند ماندگارتر خواهد بود و راز ماندگاری جامعه ایرانی در تاریخ را باید در همین ظرفیت متکثر آن دانست.
چون از منظر «آرمانخواهی واقع بینانه» به سیاست می نگرم معتقدم کشور ایران اکنون از یک طرف در یک گردنه تاریخی منطقه ای قرار گرفته است که امکان حذف یا تعلیق تاریخی موجودیت ایران وجود دارد و از طرف دیگر در زمان حاضر تفکر اعتدال سکان قدرت اجرایی کشور را دارا است. در چنین شرایطی، ضرورت ابقای اعتدال توجیه پذیر و محتوم می شود: نخست ، نجات ایران از گردنه تاریخی و دوم، نجات اعتدال از تعلیق تاریخی (به دلیل قدرتمند بودن افراطیت در بطن جامعه ایرانی). لذا در شرایط حاضر، اعتدال و ایران را گره خورده بهم می دانم. اما کدام اعتدال می تواند از عهده این مسئولیت تاریخی برآید؟
جامعه در تحلیل اجتماعی دارای دو بعد است: ذهن و عین. لذا برای اعتدال هم می توان دو بعد قایل شد که در قالب زیر می آید:
– ذهن: نظریه اعتدال ← هویت سازی
گفتمان ← جریان ← قدرت ← دفاع ← بقا
– عین: عمل اعتدال ← کادر سازی
گفتیم که ماندگاری کشور ایران در شرایط حاضر در گرو حفظ ظرفیت متکثر جامعه ایرانی است و حفظ تکثر ایرانی هم تنها با تاسیس و تثبیت گفتمان اعتدال میسر است. گفتمان یا مبانی نظری، ترکیبی از دانش و قدرت است. به عبارت دیگر نظریه و عمل هر دو لزوم دارند. نه آن قدر غرق در تئوری که بی قدرت گردیم و نه آن قدر غرق در عمل که بی هویت شویم. برای هویت داشتن و ماندگاری آن کسب قدرت لازم است و برای کسب قدرت ، هویت داشتن لازم است .
خلق هویت نیازمند نظریه است. اگر جریانی می خواهد استقلال داشته باشد باید هویت داشته باشد، درباره ابعاد مختلف جامعه حرف داشته باشد، دیدگاهش درباره اقتصاد و فرهنگ ودیگر نیازهای انسانی مشخص باشد و نوع رابطه اش با ساختار قدرت را معلوم کند. همه اینها که هویت آن جریان است در قالب نظریه تعریف شود.
تئوری نیز بدون عمل تنها حرف ساده است، حرفی که هیچ اثر اجتماعی ندارد. تئوری زمانی اثرگذار خواهد بود که به کنش تبدیل شود. نظریه اعتدال برای تبدیل شدن به یک گفتمان باید با تشکیلات همراه شود، کادرسازی کند و در عرصه قدرت حاضر باشد.
از برآیند این دو نظریه و کنش است که گفتمان اعتدال شکل می گیرد و بر پایه آن «جریان اعتدال» خلق می شود. مجموع «هویت» و «کادر» می تواند «قدرت» خلق کند. لذا اگر اعتدالگرایان بتوانند گفتمان و تشکیلات ایجاد کنند از برآیند آنها هویت و کادر خلق می شود که نتیجه اش «قدرت جریان اعتدال» است. اعتدال اگر «قدرت» داشته باشد می تواند «دفاع» بکند و در نتیجه «بقا» داشته باشد. بقای اعتدال بقای پتانسیل متکثر جامعه ایرانی است و بقای تکثر بقای ایران است.
چنین بنگریم که کنگره ( مجمع عمومی) 9 آبان حزب اعتدال و توسعه «پایان دوره گذار» و «آغاز عصر تثبیت جریان اعتدال» است. حزبی به بلوغ رسیده که پنج سال از کسب قدرت صبوری پیشه می کند و بیش از آنکه لاف جریان بزند، عمل پیشه می کند. می ماند تا بسازد و البته منطبق با ساخته اش ساز سر می دهد. نهم آبان 97 نمایشی بود از این حقیقت که اعتدال در ایران اکنون پا به عرصه استقلال گذاشته و شمایل گفتمانی عرضه می کند. این که در کجای منظومه گفتمانی جامعه سیاسی ایران است بحثی دیگر است اما خواب «1400 به مثابه پایان اعتدال» بودن را برآشفته کرد. خواب آنانیکه که بیش از «ما» به «من» می نگرند.
نهم آبان 97 کادرهایی با هویت اعتدال فریاد گفتمانی سر دادند که طالب «ما» است و من را در ما می خواهد نه در تغافل و تغافل آن. هر قدر اعتدال شمایل «جریانی» به خود گیرد و فریاد «گفتمانی» سردهد بر قدرتش افزوده می شود و می ماند تا ایران بماند. و باید که ایران بماند.
7296/2007
وقتی سالن شمایل انتخاباتی به خود گرفت حس رقابت در فضا کتمان ناپذیر بود چنانکه گویی بزرگان حزب هم مصون از نتایج غیر قابل پیش بینی انتخاباتی نخواهند بود. انتخابات قواعد خاص خود را دارد و البته که شوخی بردار نیست. چنانکه نماینده شناخته شده ی مجلس شورای اسلامی هم باید برای اثبات خود به اعضای حاضر حزب استانها در مجمع عمومی تلاش کند وگرنه رأی نمی آورد؛ امری که رخ داد.
مراسم که پایان یافت به نوعی خسته شده بودیم زیرا از مراسمی فرمالیته و از پیش تعیین شده برنگشته بودیم. خستگی از دغدغه هایی بود که چه کسانی ایستاده در ویترین حزب ، مُعرِّف و نماد اعتدالی حزب خواهد بود . برخی تا پاسی از شب منتظر اعلام نتایج ماندند چون برایشان نتیجه مهم بود. چون قرار نبود که نتیجه از قبل تعیین شده باشد. پس شانس خودشان را برای حضور در جمع بزرگان حزب و چهره های ملی میسر می دیدند. هر انتخاباتی حاشیه دارد و همین ماهیت جذاب آن است. اما آنچه ملاحظه شد این بود که شرکت کنندگان چنین مراسمی سرآخر با خیال جمع به خانه خود رفتند. نتایج آرا صیانت شد و آنها که رأی آورده بودند رأی شان توسط نماینده وزارت کشور خوانده شدو ثبت گردید.
آنها که از شهرستانها آمده بودند تلاشی وافر برای اثبات خود داشتند و موفق هم شدند. اما نه با قیل و قال بلکه با لابی و رایزنی که منطق انتخابات است. جوانها بجای هیاهو و سردادن واجوانی ، همراه با جوانخواهی سراغ مسن ها و پیش کسوت های حزب را هم می گرفتند تا به نامزدهای مورد نظرشان رأی دهند. جالب آنکه رأی هم می دادند! اعتدال را به عقلانیت اش می شناسند و آن در سالن حاضر بود.
پدیده های جمعی مانند رودخانه هستند که اگر بمانند به مرداب تبدیل می شوند. مجال تنفس نمی یابند پس باید جریان داشته باشند. تزریق خون جدید به حزب با ورود نفرات جدیدتر که در آن از جوانان و اقوام و استانها بودند امتیازی برای حزب محسوب می شود. حزب پویا همواره باید خود را در معرض اندیشه های جدید قرار دهد. کنگره روز پنجشنبه نهم آبان 1397 حزب اعتدال و توسعه عرصه نمایش زنده بودن حزبی بود که تابلوی عقلانیت و میانه روی در عصر قدرتمندی افراطی گریهاست.
آن هنگام که فضای دو قطبی جامعه سیاسی ایرانی با رویدادهای سال 88 به اوج خود رسید در واقع پتانسیل های متکثر جامعه ایرانی را به حاشیه برد. انتخاب حسن روحانی از سوی مردم در سال 92 نمایش آشکار به سطح آمدن همان ظرفیت متکثر نهفته جامعه ایرانی و تلاش مجدانه اش در راستای حرکت از دو قطبی به چند قطبی بود. تلاشی که سرمایه ارزشمند جامعه ایرانی و ظرفیت مانایی آن است. این ظرفیت هم می بایست به سطح می آمد و هم تثبیت می شد تا هر چه بیشتر از دوقطبیت دور شویم و بر چند قطبیت بیافزاییم. بنظرم هر قدر جامعه ایرانی متکثر بماند ماندگارتر خواهد بود و راز ماندگاری جامعه ایرانی در تاریخ را باید در همین ظرفیت متکثر آن دانست.
چون از منظر «آرمانخواهی واقع بینانه» به سیاست می نگرم معتقدم کشور ایران اکنون از یک طرف در یک گردنه تاریخی منطقه ای قرار گرفته است که امکان حذف یا تعلیق تاریخی موجودیت ایران وجود دارد و از طرف دیگر در زمان حاضر تفکر اعتدال سکان قدرت اجرایی کشور را دارا است. در چنین شرایطی، ضرورت ابقای اعتدال توجیه پذیر و محتوم می شود: نخست ، نجات ایران از گردنه تاریخی و دوم، نجات اعتدال از تعلیق تاریخی (به دلیل قدرتمند بودن افراطیت در بطن جامعه ایرانی). لذا در شرایط حاضر، اعتدال و ایران را گره خورده بهم می دانم. اما کدام اعتدال می تواند از عهده این مسئولیت تاریخی برآید؟
جامعه در تحلیل اجتماعی دارای دو بعد است: ذهن و عین. لذا برای اعتدال هم می توان دو بعد قایل شد که در قالب زیر می آید:
– ذهن: نظریه اعتدال ← هویت سازی
گفتمان ← جریان ← قدرت ← دفاع ← بقا
– عین: عمل اعتدال ← کادر سازی
گفتیم که ماندگاری کشور ایران در شرایط حاضر در گرو حفظ ظرفیت متکثر جامعه ایرانی است و حفظ تکثر ایرانی هم تنها با تاسیس و تثبیت گفتمان اعتدال میسر است. گفتمان یا مبانی نظری، ترکیبی از دانش و قدرت است. به عبارت دیگر نظریه و عمل هر دو لزوم دارند. نه آن قدر غرق در تئوری که بی قدرت گردیم و نه آن قدر غرق در عمل که بی هویت شویم. برای هویت داشتن و ماندگاری آن کسب قدرت لازم است و برای کسب قدرت ، هویت داشتن لازم است .
خلق هویت نیازمند نظریه است. اگر جریانی می خواهد استقلال داشته باشد باید هویت داشته باشد، درباره ابعاد مختلف جامعه حرف داشته باشد، دیدگاهش درباره اقتصاد و فرهنگ ودیگر نیازهای انسانی مشخص باشد و نوع رابطه اش با ساختار قدرت را معلوم کند. همه اینها که هویت آن جریان است در قالب نظریه تعریف شود.
تئوری نیز بدون عمل تنها حرف ساده است، حرفی که هیچ اثر اجتماعی ندارد. تئوری زمانی اثرگذار خواهد بود که به کنش تبدیل شود. نظریه اعتدال برای تبدیل شدن به یک گفتمان باید با تشکیلات همراه شود، کادرسازی کند و در عرصه قدرت حاضر باشد.
از برآیند این دو نظریه و کنش است که گفتمان اعتدال شکل می گیرد و بر پایه آن «جریان اعتدال» خلق می شود. مجموع «هویت» و «کادر» می تواند «قدرت» خلق کند. لذا اگر اعتدالگرایان بتوانند گفتمان و تشکیلات ایجاد کنند از برآیند آنها هویت و کادر خلق می شود که نتیجه اش «قدرت جریان اعتدال» است. اعتدال اگر «قدرت» داشته باشد می تواند «دفاع» بکند و در نتیجه «بقا» داشته باشد. بقای اعتدال بقای پتانسیل متکثر جامعه ایرانی است و بقای تکثر بقای ایران است.
چنین بنگریم که کنگره ( مجمع عمومی) 9 آبان حزب اعتدال و توسعه «پایان دوره گذار» و «آغاز عصر تثبیت جریان اعتدال» است. حزبی به بلوغ رسیده که پنج سال از کسب قدرت صبوری پیشه می کند و بیش از آنکه لاف جریان بزند، عمل پیشه می کند. می ماند تا بسازد و البته منطبق با ساخته اش ساز سر می دهد. نهم آبان 97 نمایشی بود از این حقیقت که اعتدال در ایران اکنون پا به عرصه استقلال گذاشته و شمایل گفتمانی عرضه می کند. این که در کجای منظومه گفتمانی جامعه سیاسی ایران است بحثی دیگر است اما خواب «1400 به مثابه پایان اعتدال» بودن را برآشفته کرد. خواب آنانیکه که بیش از «ما» به «من» می نگرند.
نهم آبان 97 کادرهایی با هویت اعتدال فریاد گفتمانی سر دادند که طالب «ما» است و من را در ما می خواهد نه در تغافل و تغافل آن. هر قدر اعتدال شمایل «جریانی» به خود گیرد و فریاد «گفتمانی» سردهد بر قدرتش افزوده می شود و می ماند تا ایران بماند. و باید که ایران بماند.
7296/2007
کپی شد