گریه رسول بند نمیآید. سکوتهای چند ثانیهای را، هق هق فروخوردهای پاره میکند. رسول هنوز از آوار درهم پیچیده خاطرات ٦ روزی که رفت برای بیرون آوردن جنازههای معدنچیان زغال سنگ «زمستان یورت»، خلاص نشده.
بغض و گریه، توالی جملهها و کلمات را میشکافد. رسول، کارگر امداد و نجات معدن زغال سنگ «طزره» بود که ٣ ساعت بعد از انفجار یورت، خودش را به معدن فرو ریخته رساند.
«اون روز، نوبت کاری من نبود. یک ساعت از ظهر گذشته بود که خبر دادن یورت منفجر شده. وضعیت رو اضطراری زده بودن. دو و نیم بعدازظهر رسیدم یورت.»
میدونستین شرایط چطوره؟
«گفته بودن انفجار. میدونستیم حتما با مصدوم زیادی روبهرو میشیم، با اجساد زیادی روبهرو میشیم. میدونستیم اون تو چه خبره. وقتی گفتن ٤٠ نفر داخل معدن هستن، مطمئن بودیم حداقل ٢٠ نفرشون همون لحظه انفجار از بین رفتن.»
وقتی رسیدین، وضعیت همونی بود که پیشبینی میکردین؟
«بدتر از اونی بود که فکر میکردیم.» (رسول به گریه میافتد)
معدن زغال سنگ «زمستان یورت» ساعت ١١ و ٣٠ دقیقه روز ١٣ اردیبهشت منفجر شد. هنگام انفجار، ٢٣ کارگر در تونلهای استخراج و پیشروی معدن مشغول کار بودند که همه کشته شدند. ٢١ کارگر از جمع ٥٠ کارگر و تکنسینی که زمان انفجار، بیرون معدن کار میکردند و برای کمک به همکارانشان به داخل معدن دویدند هم، کشته شدند. ساعاتی پس از حادثه، فیضالله کاکوئی؛ مسوول معدن زمستان یورت درباره علت انفجار گفت: «وقتی موتور دیزل از کار میافتد، کارگران توسط یک دستگاه باطری که خارج از تونل تهیه کرده بودند، قصد روشن کردن موتور دیزل کشنده لکوموتیو را داشتند که به محض برقراری اتصال، جرقه ایجاد شده، باعث انفجار تونل میشود.»
رسول و باقی اعضای تیم امداد طزره، وقتی رسیدند که جاده منتهی به معدن، زیر پای ازدحام خانواده کارگران یورت، گم شده بود. آفتاب هنوز به غروب ننشسته بود که اولین گروه اجساد بیرون آمد. اولین گروه اجساد، همان ٢١ نفری بودند که بعد از انفجار، برای کمک به کارگران تونل وارد معدن شدند.
«اونا همه همون اول تونل افتاده بودن. حدود ٩٠٠ متر که جلو رفتیم پیداشون کردیم. جسدشون سالم بود. بر اثر گازگرفتگی کشته شدن.»
وقتی وارد معدن شدین، دستگاه گازسنج شما چه عددی از متان و مونوکسید کربن نشون میداد؟
«درصد گاز ٢٨٦٠ ppm بود و گاز متان، حدود ٤درصد. معدن به دلیل تراکم گاز متان منفجر شد.»
مقدار نرمال مونوکسید کربن و متان داخل معدن زغالسنگ چقدر باید باشه که انفجاری اتفاق نیفته یا دچار گاز گرفتگی نشن؟
«متان، کمتر از یک درصد و مونوکسید کربن، کمتر از ppm ا ,٣٠.»
هر نفر از تیم امداد، یک دستگاه تنفسی مدار بسته به کول میکشد. در چشمانداز تارِ تونل، هر دم و بازدم امدادگر، با امید به نجات حتی یک معدنچی محبوس گره میخورد. لمس نبض بیضربان هر جسد، بدنه پلاستیکی ماسک امدادگر را بلورآجین میکند از بغض و اشک.
«جلوتر که رفتیم، کارگرایی که در مسیر انفجار بودن، به دلیل برخورد با واگنها سر و سینه شون ترکیده بود یا به دلیل موج انفجار، سوخته بودن.»
نخستین خبرها از انفجار و فروریزش معدن زغال سنگ «زمستان یورت» که منتشر شد، تمام نگاهها رفت به سمت یک تصویر ذهنی از آواری درهم تنیده، شعله کشان و در حال ذوب. رسول که از سال ١٣٨١ به تیم امداد و نجات طزره پیوسته، تصویر دیگری از آنچه در دل البرز پنهان بود، میسازد.
در تصویر رسول، انفجار در معدن، مثل یک لوله توپ عمل میکند. با انفجار، تمام هوای داخل معدن به بیرون پرتاب شده و همزمان، هوای جدید جایگزین میشود. اما پس از انفجار و بر اثر تخریب دیوارههای زغال، بلافاصله گاز مونوکسیدکربن از دیوارهها متصاعد میشود که انتشار این گاز، مهلت طلایی نجات حادثه دیدگان معدن را به چند ثانیه تقلیل میدهد چون ماسکهای فیلترداری که معدنچیان استفاده میکنند (اگر استفاده کنند) مانعی برای استشمام مونوکسیدکربن نیست و فقط مانع ورود غبار سیلیس میشود. آوار ایجاد شده بر اثر تخریب استحکامات داخل تونل، راه ورود گروه امداد برای بیرون آوردن حادثه دیدگان را مسدود میکند و تا زمان خاکبرداری و انتقال آوار به خارج تونل و نصب همزمان آرک – استحکامات منحنی شکل در فواصل ٣٠ سانتی در عرض تونل که سنگینی وزن قوس تونل را به دوش میکشد – امکان امدادرسانی، تقریبا به صفر میرسد مگر آنکه از مسیر فرعی، راه انحرافی باز شده و دسترسی به حادثهدیدگان که اغلب، پشت آوار قسمتهای مختلف تونل محبوس میشوند، میسر شود.
«٤٠٠ متر که جلو رفتیم توی تونل، آوار شروع میشد و ١٤٠٠ متری تونل، همون نقطه انفجار، اوج آوار بود. چند روز طول کشید تا تونستن اون آوار رو به بیرون منتقل کنن. مسوول فنی طزره که قبل از ما وارد تونل شده بود، به ما نقطه داد که تونستیم برسیم بالای سر اجسادی که قبل از آوار بودن. وقتی به آوار رسیدیم، باز شدن راه انحرافی از گذر پایین، زمان بر بود و دیرتر به اجساد انتهای کار رسیدیم.» رسول و همکارانش، ٦ روز در محوطه یورت ماندند و ٤١ جسد از تونل بیرون آوردند. ٣ جسد باقی مانده، بعد از بازگشت تیم امداد طزره، از معدن خارج شد.
«٩ نفر از این بندگان خدا، کنار معدن، توی سوراخ کوه، یک آلونک با چوب برای خودشون درست کرده بودن که اونجا محل استراحتشون بود. ما ٦ روز همون جا مستقر شدیم، توی همون اتاقک. به خواب که نمیرسیدیم. یک ربع توی آلونک بودیم، ٤ ساعت داخل کار. ٣ روز نتونستیم چکمه هامون رو از پامون در بیاریم. روز اول که رفتیم، اول که وارد آلونک شدیم، اون ٩ نفر، لباساشون، لوازم صبحانهای که از خونه آورده بودن، هنوز آویزون بود از سقف...» (رسول به گریه میافتد)
در اولین ساعات بعد از حادثه، تیمهای آمادگی انفجار از معادن زغال سنگ طبس، سواد کوه، کرمان و طزره برای کمک به همکارانشان راهی منطقه شدند. همه، مثل رسول و تیمش، یا در آلونک دست ساز معدنچیها مستقر بودند یا در چادرهای امدادی اطراف دهانه معدن. این آلونکها، به علاوه یک تانکر ١٠٠٠ لیتری آب که باید برای شستن دست و رو و آشامیدن و شست و شوی ظرف و وضو گرفتن ٣٠٠ کارگر کفاف میداد، تمام امکانات معدنچیهای یورت بود. «تمام» امکانات آن ٤٤ کارگر جان باخته در آوار معدن. مردانی که حتی حقوق ناچیزشان را هم، با ١٠ ماه و ٢٠ ماه تاخیر میگرفتند. تیمهای امداد که برای نجات معدنچیان آمدند، با استقرار در همان آلونک محقر و لرزان، در آن روزها که ساعتهایش به اشک و خشم گذشت، محرومیت همکارانشان را زیستند. غروب هر روز در آن ١٠ روز، فقط به غروب نشستن آفتاب نبود. غروب هر روز، عمر امید چند امدادگر به ته رسید.
٤١ جسد بیرون آوردین. مرگ براتون عادی شده بود؟
«... انقدر جسد، یک دفعه، کنار هم... از یک مسافتی به بعد، هرچی بود جسد بود... مثل زمان جنگ که وقتی توی خاکریزا بمب شیمیایی میزدن، همه بیحرکت میافتادن، اونجا هم... همه افتاده بودن کنار هم، انگار خواب باشن. وقتی اولین جسد رو دیدیم، ناخودآگاه دویدیم به هوای اینکه زندهان هنوز. دستگاه احیا همراهمون داشتیم ولی حالت اجساد، خشک شدنشون، اونم ظرف دو، سه ساعت... دیگه کار از کار گذشته بود.»
لحظههای داخل تونل، لحظههای امدادرسانی چطور گذشت؟
«با این امید که بتونیم یک نفر زنده پیدا کنیم. میدونستیم همه مُردن. ولی تمام امیدمون این بود که یک نفر رو زنده پیدا کنیم.»
کسی توی اون شرایط ممکن بود زنده بمونه؟
«پیش خدا کاری نداشت.»
٨ خرداد، سعید باستانی؛ سخنگوی کمیسیون صنایع و معادن مجلس، درباره علت انفجار معدن گفت: «طبق گزارش اولیه از این حادثه، نبودِ سازوکار مناسب در معدن آزادشهر برای مواجهه با حوادث احتمالی، یکی از دلایل بروز این حادثه است، بهتعبیری میتوان گفت که این معدن، استانداردهای لازم برای جلوگیری از حوادث غیرمترقبه را نداشته است. یکی دیگر از علل بروز حادثه در معدن آزادشهر یورت استان گلستان، نبود فضای کافی برای خروج گاز زغالسنگ بوده که منجر به آتشسوزی شده است.»
معدن زغال سنگ زمستان یورت هیچ منفذی غیر از ورودی نداشت. هیچ روزنهای برای جابهجایی هوا در معدن ایجاد نشده بود. رسول وقتی میخواهد وضعیت تونل را تعریف کند فقط یک جمله میگوید: «انگار توی خونه تون بخاری روشن کنی ولی لوله بخاری نداشته باشی.»
معدن زغال سنگ یورت، یک تونل سراشیب به سمت مرگ بود. مرگ تدریجی، مرگ آنی، دیگر بعد از ٤٠ روز که جسد ٤٤ مرد به تجزیه رسیده، فرقی نمیکند حروف را چطور کنار هم بچینیم. صاحبان معدن، خیلی خوب میدانستند واقعیت یورت چیست. مهم فقط این بود که یورت، تا ٦٠ سال آینده ذخیره زغال سنگ داشت. ٦٠ سال، هر سال ١٠٠ هزار تن. معدنچیان هم خیلی خوب میدانستند واقعیت یورت چیست. مهم فقط این بود که خانواده ٣٠٠ معدنچی، از گرسنگی نمیمیرند.
رسول میگفت: «کارگر معدن زغال، مثل روز براش روشنه که از معدن، عمودی بیرون نمیاد، افقی میکشنش بیرون.»
شب اول امداد، چقدر به زنده موندن معدنچیها امیدوار بودی؟
«... من اون شب نماز نخوندم. وقت نماز داخل تونل بودیم. ساعت ٣ بعد از ظهر رفتیم داخل معدن، ٩ شب اومدیم بیرون. زمان رو گم کرده بودیم. برای غسل میت هم آب نداشتیم. ما... فقط دعا میکردیم این معدن تعطیل بشه... دعا میکردیم این اتفاق، آخرین بار باشه... همه میدونستیم این، اولین و آخرین بار نبود....»
نخستین گروه امداد که بعد از ظهر روز حادثه به معدن رسید، شیلنگ قطور تهویه (ونتیلاتور) را به سقف تونل بست زد تا مونوکسیدکربن و متان داخل تونل را ببلعد. رسول میگوید تامین سیستم تهویه معدن، ١٠ میلیون تومان هم خرج نداشت. بهرام هدایتی کرد، مهدی مشهدی، عباس طاهردوست، حسین سنچولی، محسن گنجیوطن، حسین خلیلی، صادق منصوری رضی، محمد مهران پور، علی جعفری فر، حمید میردار و...... ، جان ٣٠٠ کارگر یورت، ١٠ میلیون تومان نمیارزید ؟ اعضای تیمهای امداد معادن زغالسنگ طبس، سواد کوه، کرمان و طزره، هربار، در آن ١٠ روز، هر بار که جسد خشکیده و دریده همکارشان را از کف تونل به کول میکشیدند تا برسانند به شاسی (ریل حمل واگنهای زغال) ، این سوال را از خود پرسیدند.
وقتی از معدن بیرون اومدین، برای خانواده معدنچیها چه جوابی داشتین؟
«فقط سرمون رو انداختیم پایین و رفتیم توی اون آلونک. جوری خودمون رو قایم کردیم که حتی با مسوول خودمون هم حرف نزدیم. نمیتونستیم. توان حرف زدن نداشتیم. حتی توان گریه کردن نداشتیم. اونا همنوع من بودن. من هیچ کدومشون رو نمیشناختم، فقط میدونستم یکی هستن عین من. یکی که یک نفر چشم بهراهشونه. ولی ما برای اون آدم چشم به راه (رسول به گریه میافتد) ... خبر خوشی نداشتیم. خبر خوشی نبود اصلا. شاید... شاید تنها خبر خوش برای خانوادهها این بود که بدونن جنازه، متلاشی نشده. غیر این، خبر خوشی نداشتیم. برای هیچ کدوم از اون آدمای منتظر....» (رسول به گریه میافتد)
٣١ اردیبهشت ماه، مدیرکل پزشکی قانونی استان گلستان، اعلام کرد که سوختگی شدید و عوارض ناشی از آن، ضربه مغزی ناشی از شکستگی جمجمه و نارسایی تنفسی ناشی از قرار گرفتن در فضای محبوس معدن، از مهمترین دلایل مرگ معدنچیان یورت بود....
٤٠ روز از انفجار یورت گذشته. تصاویر تونل بیمنفذ یورت، گیر افتاده پشت پلکهای رسول. صبح و ظهر و شب رسول، با تصاویر یورت به حیات و ممات میرسد.
کف تونل، یک انگشت با انگشتر افتاده بود. صاحبش معلوم نبود کجا بود. انگشت، لهِ له شده بود. افتاده بود توی کف خونیِ تونل. شاید اون صورتهایی که اونجا دیدم، اون بدنهایی که اونجا دیدم، یادم بره ولی این... همیشه جلوی چشمم میمونه... دیگه... دیگه نمیتونم آدم قبل بشم....
بغض و گریه، توالی جملهها و کلمات را میشکافد. رسول، کارگر امداد و نجات معدن زغال سنگ «طزره» بود که ٣ ساعت بعد از انفجار یورت، خودش را به معدن فرو ریخته رساند.
«اون روز، نوبت کاری من نبود. یک ساعت از ظهر گذشته بود که خبر دادن یورت منفجر شده. وضعیت رو اضطراری زده بودن. دو و نیم بعدازظهر رسیدم یورت.»
میدونستین شرایط چطوره؟
«گفته بودن انفجار. میدونستیم حتما با مصدوم زیادی روبهرو میشیم، با اجساد زیادی روبهرو میشیم. میدونستیم اون تو چه خبره. وقتی گفتن ٤٠ نفر داخل معدن هستن، مطمئن بودیم حداقل ٢٠ نفرشون همون لحظه انفجار از بین رفتن.»
وقتی رسیدین، وضعیت همونی بود که پیشبینی میکردین؟
«بدتر از اونی بود که فکر میکردیم.» (رسول به گریه میافتد)
معدن زغال سنگ «زمستان یورت» ساعت ١١ و ٣٠ دقیقه روز ١٣ اردیبهشت منفجر شد. هنگام انفجار، ٢٣ کارگر در تونلهای استخراج و پیشروی معدن مشغول کار بودند که همه کشته شدند. ٢١ کارگر از جمع ٥٠ کارگر و تکنسینی که زمان انفجار، بیرون معدن کار میکردند و برای کمک به همکارانشان به داخل معدن دویدند هم، کشته شدند. ساعاتی پس از حادثه، فیضالله کاکوئی؛ مسوول معدن زمستان یورت درباره علت انفجار گفت: «وقتی موتور دیزل از کار میافتد، کارگران توسط یک دستگاه باطری که خارج از تونل تهیه کرده بودند، قصد روشن کردن موتور دیزل کشنده لکوموتیو را داشتند که به محض برقراری اتصال، جرقه ایجاد شده، باعث انفجار تونل میشود.»
رسول و باقی اعضای تیم امداد طزره، وقتی رسیدند که جاده منتهی به معدن، زیر پای ازدحام خانواده کارگران یورت، گم شده بود. آفتاب هنوز به غروب ننشسته بود که اولین گروه اجساد بیرون آمد. اولین گروه اجساد، همان ٢١ نفری بودند که بعد از انفجار، برای کمک به کارگران تونل وارد معدن شدند.
«اونا همه همون اول تونل افتاده بودن. حدود ٩٠٠ متر که جلو رفتیم پیداشون کردیم. جسدشون سالم بود. بر اثر گازگرفتگی کشته شدن.»
وقتی وارد معدن شدین، دستگاه گازسنج شما چه عددی از متان و مونوکسید کربن نشون میداد؟
«درصد گاز ٢٨٦٠ ppm بود و گاز متان، حدود ٤درصد. معدن به دلیل تراکم گاز متان منفجر شد.»
مقدار نرمال مونوکسید کربن و متان داخل معدن زغالسنگ چقدر باید باشه که انفجاری اتفاق نیفته یا دچار گاز گرفتگی نشن؟
«متان، کمتر از یک درصد و مونوکسید کربن، کمتر از ppm ا ,٣٠.»
هر نفر از تیم امداد، یک دستگاه تنفسی مدار بسته به کول میکشد. در چشمانداز تارِ تونل، هر دم و بازدم امدادگر، با امید به نجات حتی یک معدنچی محبوس گره میخورد. لمس نبض بیضربان هر جسد، بدنه پلاستیکی ماسک امدادگر را بلورآجین میکند از بغض و اشک.
«جلوتر که رفتیم، کارگرایی که در مسیر انفجار بودن، به دلیل برخورد با واگنها سر و سینه شون ترکیده بود یا به دلیل موج انفجار، سوخته بودن.»
نخستین خبرها از انفجار و فروریزش معدن زغال سنگ «زمستان یورت» که منتشر شد، تمام نگاهها رفت به سمت یک تصویر ذهنی از آواری درهم تنیده، شعله کشان و در حال ذوب. رسول که از سال ١٣٨١ به تیم امداد و نجات طزره پیوسته، تصویر دیگری از آنچه در دل البرز پنهان بود، میسازد.
در تصویر رسول، انفجار در معدن، مثل یک لوله توپ عمل میکند. با انفجار، تمام هوای داخل معدن به بیرون پرتاب شده و همزمان، هوای جدید جایگزین میشود. اما پس از انفجار و بر اثر تخریب دیوارههای زغال، بلافاصله گاز مونوکسیدکربن از دیوارهها متصاعد میشود که انتشار این گاز، مهلت طلایی نجات حادثه دیدگان معدن را به چند ثانیه تقلیل میدهد چون ماسکهای فیلترداری که معدنچیان استفاده میکنند (اگر استفاده کنند) مانعی برای استشمام مونوکسیدکربن نیست و فقط مانع ورود غبار سیلیس میشود. آوار ایجاد شده بر اثر تخریب استحکامات داخل تونل، راه ورود گروه امداد برای بیرون آوردن حادثه دیدگان را مسدود میکند و تا زمان خاکبرداری و انتقال آوار به خارج تونل و نصب همزمان آرک – استحکامات منحنی شکل در فواصل ٣٠ سانتی در عرض تونل که سنگینی وزن قوس تونل را به دوش میکشد – امکان امدادرسانی، تقریبا به صفر میرسد مگر آنکه از مسیر فرعی، راه انحرافی باز شده و دسترسی به حادثهدیدگان که اغلب، پشت آوار قسمتهای مختلف تونل محبوس میشوند، میسر شود.
«٤٠٠ متر که جلو رفتیم توی تونل، آوار شروع میشد و ١٤٠٠ متری تونل، همون نقطه انفجار، اوج آوار بود. چند روز طول کشید تا تونستن اون آوار رو به بیرون منتقل کنن. مسوول فنی طزره که قبل از ما وارد تونل شده بود، به ما نقطه داد که تونستیم برسیم بالای سر اجسادی که قبل از آوار بودن. وقتی به آوار رسیدیم، باز شدن راه انحرافی از گذر پایین، زمان بر بود و دیرتر به اجساد انتهای کار رسیدیم.» رسول و همکارانش، ٦ روز در محوطه یورت ماندند و ٤١ جسد از تونل بیرون آوردند. ٣ جسد باقی مانده، بعد از بازگشت تیم امداد طزره، از معدن خارج شد.
«٩ نفر از این بندگان خدا، کنار معدن، توی سوراخ کوه، یک آلونک با چوب برای خودشون درست کرده بودن که اونجا محل استراحتشون بود. ما ٦ روز همون جا مستقر شدیم، توی همون اتاقک. به خواب که نمیرسیدیم. یک ربع توی آلونک بودیم، ٤ ساعت داخل کار. ٣ روز نتونستیم چکمه هامون رو از پامون در بیاریم. روز اول که رفتیم، اول که وارد آلونک شدیم، اون ٩ نفر، لباساشون، لوازم صبحانهای که از خونه آورده بودن، هنوز آویزون بود از سقف...» (رسول به گریه میافتد)
در اولین ساعات بعد از حادثه، تیمهای آمادگی انفجار از معادن زغال سنگ طبس، سواد کوه، کرمان و طزره برای کمک به همکارانشان راهی منطقه شدند. همه، مثل رسول و تیمش، یا در آلونک دست ساز معدنچیها مستقر بودند یا در چادرهای امدادی اطراف دهانه معدن. این آلونکها، به علاوه یک تانکر ١٠٠٠ لیتری آب که باید برای شستن دست و رو و آشامیدن و شست و شوی ظرف و وضو گرفتن ٣٠٠ کارگر کفاف میداد، تمام امکانات معدنچیهای یورت بود. «تمام» امکانات آن ٤٤ کارگر جان باخته در آوار معدن. مردانی که حتی حقوق ناچیزشان را هم، با ١٠ ماه و ٢٠ ماه تاخیر میگرفتند. تیمهای امداد که برای نجات معدنچیان آمدند، با استقرار در همان آلونک محقر و لرزان، در آن روزها که ساعتهایش به اشک و خشم گذشت، محرومیت همکارانشان را زیستند. غروب هر روز در آن ١٠ روز، فقط به غروب نشستن آفتاب نبود. غروب هر روز، عمر امید چند امدادگر به ته رسید.
٤١ جسد بیرون آوردین. مرگ براتون عادی شده بود؟
«... انقدر جسد، یک دفعه، کنار هم... از یک مسافتی به بعد، هرچی بود جسد بود... مثل زمان جنگ که وقتی توی خاکریزا بمب شیمیایی میزدن، همه بیحرکت میافتادن، اونجا هم... همه افتاده بودن کنار هم، انگار خواب باشن. وقتی اولین جسد رو دیدیم، ناخودآگاه دویدیم به هوای اینکه زندهان هنوز. دستگاه احیا همراهمون داشتیم ولی حالت اجساد، خشک شدنشون، اونم ظرف دو، سه ساعت... دیگه کار از کار گذشته بود.»
لحظههای داخل تونل، لحظههای امدادرسانی چطور گذشت؟
«با این امید که بتونیم یک نفر زنده پیدا کنیم. میدونستیم همه مُردن. ولی تمام امیدمون این بود که یک نفر رو زنده پیدا کنیم.»
کسی توی اون شرایط ممکن بود زنده بمونه؟
«پیش خدا کاری نداشت.»
٨ خرداد، سعید باستانی؛ سخنگوی کمیسیون صنایع و معادن مجلس، درباره علت انفجار معدن گفت: «طبق گزارش اولیه از این حادثه، نبودِ سازوکار مناسب در معدن آزادشهر برای مواجهه با حوادث احتمالی، یکی از دلایل بروز این حادثه است، بهتعبیری میتوان گفت که این معدن، استانداردهای لازم برای جلوگیری از حوادث غیرمترقبه را نداشته است. یکی دیگر از علل بروز حادثه در معدن آزادشهر یورت استان گلستان، نبود فضای کافی برای خروج گاز زغالسنگ بوده که منجر به آتشسوزی شده است.»
معدن زغال سنگ زمستان یورت هیچ منفذی غیر از ورودی نداشت. هیچ روزنهای برای جابهجایی هوا در معدن ایجاد نشده بود. رسول وقتی میخواهد وضعیت تونل را تعریف کند فقط یک جمله میگوید: «انگار توی خونه تون بخاری روشن کنی ولی لوله بخاری نداشته باشی.»
معدن زغال سنگ یورت، یک تونل سراشیب به سمت مرگ بود. مرگ تدریجی، مرگ آنی، دیگر بعد از ٤٠ روز که جسد ٤٤ مرد به تجزیه رسیده، فرقی نمیکند حروف را چطور کنار هم بچینیم. صاحبان معدن، خیلی خوب میدانستند واقعیت یورت چیست. مهم فقط این بود که یورت، تا ٦٠ سال آینده ذخیره زغال سنگ داشت. ٦٠ سال، هر سال ١٠٠ هزار تن. معدنچیان هم خیلی خوب میدانستند واقعیت یورت چیست. مهم فقط این بود که خانواده ٣٠٠ معدنچی، از گرسنگی نمیمیرند.
رسول میگفت: «کارگر معدن زغال، مثل روز براش روشنه که از معدن، عمودی بیرون نمیاد، افقی میکشنش بیرون.»
شب اول امداد، چقدر به زنده موندن معدنچیها امیدوار بودی؟
«... من اون شب نماز نخوندم. وقت نماز داخل تونل بودیم. ساعت ٣ بعد از ظهر رفتیم داخل معدن، ٩ شب اومدیم بیرون. زمان رو گم کرده بودیم. برای غسل میت هم آب نداشتیم. ما... فقط دعا میکردیم این معدن تعطیل بشه... دعا میکردیم این اتفاق، آخرین بار باشه... همه میدونستیم این، اولین و آخرین بار نبود....»
نخستین گروه امداد که بعد از ظهر روز حادثه به معدن رسید، شیلنگ قطور تهویه (ونتیلاتور) را به سقف تونل بست زد تا مونوکسیدکربن و متان داخل تونل را ببلعد. رسول میگوید تامین سیستم تهویه معدن، ١٠ میلیون تومان هم خرج نداشت. بهرام هدایتی کرد، مهدی مشهدی، عباس طاهردوست، حسین سنچولی، محسن گنجیوطن، حسین خلیلی، صادق منصوری رضی، محمد مهران پور، علی جعفری فر، حمید میردار و...... ، جان ٣٠٠ کارگر یورت، ١٠ میلیون تومان نمیارزید ؟ اعضای تیمهای امداد معادن زغالسنگ طبس، سواد کوه، کرمان و طزره، هربار، در آن ١٠ روز، هر بار که جسد خشکیده و دریده همکارشان را از کف تونل به کول میکشیدند تا برسانند به شاسی (ریل حمل واگنهای زغال) ، این سوال را از خود پرسیدند.
وقتی از معدن بیرون اومدین، برای خانواده معدنچیها چه جوابی داشتین؟
«فقط سرمون رو انداختیم پایین و رفتیم توی اون آلونک. جوری خودمون رو قایم کردیم که حتی با مسوول خودمون هم حرف نزدیم. نمیتونستیم. توان حرف زدن نداشتیم. حتی توان گریه کردن نداشتیم. اونا همنوع من بودن. من هیچ کدومشون رو نمیشناختم، فقط میدونستم یکی هستن عین من. یکی که یک نفر چشم بهراهشونه. ولی ما برای اون آدم چشم به راه (رسول به گریه میافتد) ... خبر خوشی نداشتیم. خبر خوشی نبود اصلا. شاید... شاید تنها خبر خوش برای خانوادهها این بود که بدونن جنازه، متلاشی نشده. غیر این، خبر خوشی نداشتیم. برای هیچ کدوم از اون آدمای منتظر....» (رسول به گریه میافتد)
٣١ اردیبهشت ماه، مدیرکل پزشکی قانونی استان گلستان، اعلام کرد که سوختگی شدید و عوارض ناشی از آن، ضربه مغزی ناشی از شکستگی جمجمه و نارسایی تنفسی ناشی از قرار گرفتن در فضای محبوس معدن، از مهمترین دلایل مرگ معدنچیان یورت بود....
٤٠ روز از انفجار یورت گذشته. تصاویر تونل بیمنفذ یورت، گیر افتاده پشت پلکهای رسول. صبح و ظهر و شب رسول، با تصاویر یورت به حیات و ممات میرسد.
کف تونل، یک انگشت با انگشتر افتاده بود. صاحبش معلوم نبود کجا بود. انگشت، لهِ له شده بود. افتاده بود توی کف خونیِ تونل. شاید اون صورتهایی که اونجا دیدم، اون بدنهایی که اونجا دیدم، یادم بره ولی این... همیشه جلوی چشمم میمونه... دیگه... دیگه نمیتونم آدم قبل بشم....
کپی شد