محمد معصومیان گزارش نویس این روزنامه نوشت: کارخانهداران شهرک صنعتی آققلا میگویند کافی بود چند روز قبل از وقوع سیل مطلع میشدیم تا مواد اولیهای را که اسفندماه انبار کرده بودیم جای دیگری ببریم.
میگویند بیمهها آنطور که باید و شاید خسارت را برآورد نمیکنند. میگویند دولت باید به کمک آنها بیاید تا چرخهای زنگ زده صنعت بعد از سیل دوباره روغن کاری شود.
بعضیها نمیخواهند نامی از آنها برده شود چون میترسند مشتریهایی که به آنها کار سفارش دادهاند پا پس بکشند و به این نتیجه برسند که مواد اولیهشان ضعیف است.
بعضی دیگر هم از لجبازیهای بعد از چاپ گلایههاشان میترسند. آنها با چشمانی مضطرب به حاصل زندگی و سرمایهگذاری خود نگاه میکنند و امیدوارند به هرشکل ممکن از چرخه تولید عقب نمانند.
با همه خسارتهایی که دیدهاند هنوز هم پای کار هستند چون خوب میدانند چشم امید کارگران و خانوادههایشان به نانی است که از شهرک صنعتی آققلا درمیآورند.
شهرک صنعتی آق قلا 31 سال پیش شروع به کار کرد و با 170 هکتار وسعت، بزرگترین و قدیمیترین شهرک استان گلستان نام گرفت.
شهرکی که در آن 3 هزار و 900 کارگر در قالب 209 واحد بهرهبردار و 154 واحد فعال مشغول به کار هستند. اما سیل آققلا همه پیشبینیها را برهم زد. سیل در عرض چهار ساعت فازهای 1 و 2 و 3 را درنوردید و در فاز 3 ارتفاع آب به 2 متر رسید.
حجت خلیلزاده مدیرعامل شرکت شهرکهای صنعتی آققلا میگوید: 'توانستیم با کمک نیروهای نظامی و دولتی از 23 فروردین شروع به پمپاژ کنیم و آب را در پنج روز از 93 واحدی که دچار آبگرفتگی عمده شده بودند خارج کنیم. با این همه حجم کل خسارت به شهرک صنعتی آق قلا 136 میلیارد تومان برآورد شده» هنوز هم بعد از گذشت نزدیک به دو ماه از سیل، پمپها مشغول زهکشیاند تا آب را به پشت دیوارهای بفرستند که در حد فاصل جنوب شهرک با زمینهای کشاورزی کشیده شده است.
در شهرک صنعتی هنوز هم باید چکمه به پا کرد چون خیابانها کاملاً از آب خالی نشده و همه جا پوشیده از گل است. دیواره بعضی از کارخانهها متورم شده و بتن کف هم هنوز کاملاً خشک نشده. اولین کارخانهای که به آن سر میزنم کارخانهای بزرگ اما نوپاست که سازهها و اسکلتهای فلزی تولید میکند.
مهدی عرب عامری مدیر عامل شرکت با لبی خندان و سرو وضعی ساده که همخوانی معناداری با روحیات خودش دارد همراهیام میکند. ابتدا به دفترش در طبقه دوم میرویم. آنجا هم از یورش آب بینصیب نمانده. رد آب را روی سرامیکها میشود دید که از سوراخ کوچک سقف به پایین راه پیدا کرده است.
عرب عامری با خنده به سمت پنجره میرود و پیچ و مهرههایی را روی چارچوب نشانم میدهد که برای جلوگیری از ورود آب به داخل کار گذاشته شده. بهمنظره پشت پنجره که نمایی کلی از سوله بزرگ و دستگاههای عظیم در آن پیداست اشاره میکند و میگوید: 'فعلاً چیزی حدود 45نفر نیرو داریم. بهخاطر شرایط بد اقتصادی مجبور به تعدیل شدیم تا به این عدد رسیدیم. روزهای اول سیل یک متر داخل محوطه آب بود، با اینکه سطح سوله ما یک متر از کف هم بالاتر است. در این سیل مثل همه شرکتها پیش از پایان سال از ترس گرانی، مواد اولیه زیادی انبار کرده بودیم و آسیب جدی دیدیم؛ سیم جوش، پیچ و مهره و ورقها دچار زنگ زدگی شدند و برخی کارفرماها شاید دیگر مواد ما را قبول نکنند. سازههای دیوار اطراف خود کارخانه هم کج و معوج شده است...'
او حجم کلی خسارت را تا امروز چیزی بیش از 2 و نیم میلیارد تومان عنوان میکند و نگران خساراتی است که در ماههای آینده خودش را نشان خواهد داد مثل ریختن دیواره دور شرکت یا متورم شدن کف سوله به علت ضعف خاک و رفت و آمد محمولههای سنگین فلزاتی که گاهی به 40 تن هم میرسد و...
با او داخل سوله میرویم تا از نزدیک تجهیزات آب خورده را ببینیم و کارگرانی که با تمام توان مشغول کار هستند تا از چرخه عقب نمانند. او میگوید: 'ما نیاز به پول نداریم و تا امروز هم همه قسمتها را راهاندازی کردهایم اما همه کارخانهها وام و قسط دارند، دولت باید در این زمینه کمک کند. ما نیاز داریم پرداخت وامها عقب بیفتد که اوضاع بدتر نشود و خدای نکرده بازهم مجبور به تعدیل نیرو نشویم.'
سوار یک نیسان آبی میشویم تا از آب بگذریم و در سمت ضلع جنوبی به کارخانهای برسیم که با وجود از دست دادن حجم بالایی از مواد اولیه گرانقیمت، با یک دستگاه میکسر در حال کار است تا از سفارشها عقب نماند.
وضعیت کارخانه طوری است که انگار بمبی یک تنی وسط آن فرود آمده، کیسههای بزرگ مواد، مثل سیمان به کف کارخانه چسبیده و بعضی دستگاهها هم از این ماجرا بینصیب نماندهاند. پسر جوان درشت اندام چکمه پوشی با موهای مشکی همرنگ چشمانش مشغول سروسامان دادن به وضعیت کارخانه است و عصبانی با موبایل حرف میزند. او که مدیرعامل این شرکت دانش بنیان است میترسد با نام بردن از خودش مشتریهایش را از دست بدهد: 'میکسر من دارد کار میکند. اگر مشتری از دست بدهم باید در اینجا را ببندم.'
او از وضع برآورد خسارت بیمه ناراحت است: '2 میلیارد خسارت خوردهام. بیمه آمد و نگاه کرد و رفت، انگار نه انگار. گفتند دو تا الکترو موتور را ببر با 200 میلیون شستوشو بده درست میشود. ما برای هر کدام 300میلیون دادیم اما بعد از یک روز کار هر سه تا سوختند. الان دارم این طرف و آن طرف زنگ میزنم که یک الکترو موتور دیگر پیدا کنم تا کار نخوابد.'
میگوید آب در کارخانه یک متر و نیم بالا آمده بود و دو سه ماه طول میکشد همه چیز به حالت اول برگردد: 'بعد از فروکش آب سه روز طول کشید که راه اینجا را باز کنیم.' اتاقی را نشان میدهد و میگوید: 'داشتیم این اتاق را خالی میکردیم که سه تا مار پیدا کردیم.'
او با دلخوری میگوید: 'چند ساعت قبل از حادثه به من گفتند قطعاً سیل میآید. خودم را به کارخانه رساندم و چهار میلیارد جنسم را نجات دادم. همان کیسههایی که میبینید بالای دستگاههاست. حالا شما ببین اگر چند روز زودتر میفهمیدیم چقدر حجم خسارت کمتر میشد نه اینکه 500 تن مواد ما نابود شود' از در کارخانه که بیرون میآیم او کیسههای بزرگی را نشانم میدهد و قیمت هر کدام را رقمی بالا عنوان میکند. کیسههایی که حالا منتظر رفتن به زبالهدانی هستند.
به چند شرکت دیگر هم سر میزنم اما رؤسا در شرکت حاضر نیستند و کارگران هم بیحوصله و محافظهکار نمیخواهند از خسارتها چیزی بگویند ولی به وضوح میشود دید که تا چه اندازه وضعیت بهم ریخته است. مواد اولیه، دستگاهها و ساختمانهایی که آب خوردهاند جای پنهانکاری ندارد. بعضی دیگر از شرکتها هم که قرار بود در سال جدید استارت کار را بزنند حالا دوباره رسیدهاند به نقطه صفر و مشغول بازسازی هستند مانند شرکتی که با سرمایهگذاری هنگفت قرار بود کیتهای آزمایشگاهی تولید کند اما حالا باید کاسه کاسه آب از کارخانه بیرون ببرد و بهفکر بازسازی کف باشد.
به شرکتی سرمیزنم که تازگیها آخرین مدل تکنولوژی تولید مواد پلاستیکی را از کشور همسایه خریده بود. یکی از جاهایی که غم و بهت و خشم را میشود یکجا در چشمها و صدای صاحب آن دید. صاحب کارخانه میگوید: 'وقتی مسئول استانی میآید و میگوید از دولت چیزی نخواهید و سعی کنید روی پای خودتان بایستید دیگر من چرا حرف بزنم؟ وقتی شرکت بیمه میگوید این وسایل آب خورده را وارد بازار کنید و حجم دو میلیاردی خسارت را 30 میلیون برآورد میکند، به نظر شما حرف دیگری هم میماند؟' با او در شرکت قدم میزنیم تا دستگاههایی را ببینم که پیش از شروع به کار موتورشان سوخته است و جعبههای کوچکی پر از اهرم و درجه که هر کدام میلیونها تومان ارزش دارد.
حجت خلیلزاده از مسئولان دولتی تقاضا میکند که هر چه زودتر بستههای حمایتی و قولهایی را که دادهاند عملی کنند: 'من باید پیگیر باشم تا این قولها به سرانجام برسد. تا امروز هیچ پولی برای جبران خسارتها به دست ما نرسیده است.' او در مورد دغدغه درست برآورد نشدن خسارت توسط بیمهها هم میگوید: 'واقعیت این است که بیمه باید انعطاف بیشتری به خرج بدهد و ما حتماً پیگیری میکنیم که با یک شرایط مناسب واقعیتها را ببینید.'
به گفته وی بیمه تاکنون تنها خسارات پنج واحد تولیدی را پذیرفته و به برخی از کارخانهها هم گفته عنوان سیل در بیمهشان قید نشده است.
6204/3091
میگویند بیمهها آنطور که باید و شاید خسارت را برآورد نمیکنند. میگویند دولت باید به کمک آنها بیاید تا چرخهای زنگ زده صنعت بعد از سیل دوباره روغن کاری شود.
بعضیها نمیخواهند نامی از آنها برده شود چون میترسند مشتریهایی که به آنها کار سفارش دادهاند پا پس بکشند و به این نتیجه برسند که مواد اولیهشان ضعیف است.
بعضی دیگر هم از لجبازیهای بعد از چاپ گلایههاشان میترسند. آنها با چشمانی مضطرب به حاصل زندگی و سرمایهگذاری خود نگاه میکنند و امیدوارند به هرشکل ممکن از چرخه تولید عقب نمانند.
با همه خسارتهایی که دیدهاند هنوز هم پای کار هستند چون خوب میدانند چشم امید کارگران و خانوادههایشان به نانی است که از شهرک صنعتی آققلا درمیآورند.
شهرک صنعتی آق قلا 31 سال پیش شروع به کار کرد و با 170 هکتار وسعت، بزرگترین و قدیمیترین شهرک استان گلستان نام گرفت.
شهرکی که در آن 3 هزار و 900 کارگر در قالب 209 واحد بهرهبردار و 154 واحد فعال مشغول به کار هستند. اما سیل آققلا همه پیشبینیها را برهم زد. سیل در عرض چهار ساعت فازهای 1 و 2 و 3 را درنوردید و در فاز 3 ارتفاع آب به 2 متر رسید.
حجت خلیلزاده مدیرعامل شرکت شهرکهای صنعتی آققلا میگوید: 'توانستیم با کمک نیروهای نظامی و دولتی از 23 فروردین شروع به پمپاژ کنیم و آب را در پنج روز از 93 واحدی که دچار آبگرفتگی عمده شده بودند خارج کنیم. با این همه حجم کل خسارت به شهرک صنعتی آق قلا 136 میلیارد تومان برآورد شده» هنوز هم بعد از گذشت نزدیک به دو ماه از سیل، پمپها مشغول زهکشیاند تا آب را به پشت دیوارهای بفرستند که در حد فاصل جنوب شهرک با زمینهای کشاورزی کشیده شده است.
در شهرک صنعتی هنوز هم باید چکمه به پا کرد چون خیابانها کاملاً از آب خالی نشده و همه جا پوشیده از گل است. دیواره بعضی از کارخانهها متورم شده و بتن کف هم هنوز کاملاً خشک نشده. اولین کارخانهای که به آن سر میزنم کارخانهای بزرگ اما نوپاست که سازهها و اسکلتهای فلزی تولید میکند.
مهدی عرب عامری مدیر عامل شرکت با لبی خندان و سرو وضعی ساده که همخوانی معناداری با روحیات خودش دارد همراهیام میکند. ابتدا به دفترش در طبقه دوم میرویم. آنجا هم از یورش آب بینصیب نمانده. رد آب را روی سرامیکها میشود دید که از سوراخ کوچک سقف به پایین راه پیدا کرده است.
عرب عامری با خنده به سمت پنجره میرود و پیچ و مهرههایی را روی چارچوب نشانم میدهد که برای جلوگیری از ورود آب به داخل کار گذاشته شده. بهمنظره پشت پنجره که نمایی کلی از سوله بزرگ و دستگاههای عظیم در آن پیداست اشاره میکند و میگوید: 'فعلاً چیزی حدود 45نفر نیرو داریم. بهخاطر شرایط بد اقتصادی مجبور به تعدیل شدیم تا به این عدد رسیدیم. روزهای اول سیل یک متر داخل محوطه آب بود، با اینکه سطح سوله ما یک متر از کف هم بالاتر است. در این سیل مثل همه شرکتها پیش از پایان سال از ترس گرانی، مواد اولیه زیادی انبار کرده بودیم و آسیب جدی دیدیم؛ سیم جوش، پیچ و مهره و ورقها دچار زنگ زدگی شدند و برخی کارفرماها شاید دیگر مواد ما را قبول نکنند. سازههای دیوار اطراف خود کارخانه هم کج و معوج شده است...'
او حجم کلی خسارت را تا امروز چیزی بیش از 2 و نیم میلیارد تومان عنوان میکند و نگران خساراتی است که در ماههای آینده خودش را نشان خواهد داد مثل ریختن دیواره دور شرکت یا متورم شدن کف سوله به علت ضعف خاک و رفت و آمد محمولههای سنگین فلزاتی که گاهی به 40 تن هم میرسد و...
با او داخل سوله میرویم تا از نزدیک تجهیزات آب خورده را ببینیم و کارگرانی که با تمام توان مشغول کار هستند تا از چرخه عقب نمانند. او میگوید: 'ما نیاز به پول نداریم و تا امروز هم همه قسمتها را راهاندازی کردهایم اما همه کارخانهها وام و قسط دارند، دولت باید در این زمینه کمک کند. ما نیاز داریم پرداخت وامها عقب بیفتد که اوضاع بدتر نشود و خدای نکرده بازهم مجبور به تعدیل نیرو نشویم.'
سوار یک نیسان آبی میشویم تا از آب بگذریم و در سمت ضلع جنوبی به کارخانهای برسیم که با وجود از دست دادن حجم بالایی از مواد اولیه گرانقیمت، با یک دستگاه میکسر در حال کار است تا از سفارشها عقب نماند.
وضعیت کارخانه طوری است که انگار بمبی یک تنی وسط آن فرود آمده، کیسههای بزرگ مواد، مثل سیمان به کف کارخانه چسبیده و بعضی دستگاهها هم از این ماجرا بینصیب نماندهاند. پسر جوان درشت اندام چکمه پوشی با موهای مشکی همرنگ چشمانش مشغول سروسامان دادن به وضعیت کارخانه است و عصبانی با موبایل حرف میزند. او که مدیرعامل این شرکت دانش بنیان است میترسد با نام بردن از خودش مشتریهایش را از دست بدهد: 'میکسر من دارد کار میکند. اگر مشتری از دست بدهم باید در اینجا را ببندم.'
او از وضع برآورد خسارت بیمه ناراحت است: '2 میلیارد خسارت خوردهام. بیمه آمد و نگاه کرد و رفت، انگار نه انگار. گفتند دو تا الکترو موتور را ببر با 200 میلیون شستوشو بده درست میشود. ما برای هر کدام 300میلیون دادیم اما بعد از یک روز کار هر سه تا سوختند. الان دارم این طرف و آن طرف زنگ میزنم که یک الکترو موتور دیگر پیدا کنم تا کار نخوابد.'
میگوید آب در کارخانه یک متر و نیم بالا آمده بود و دو سه ماه طول میکشد همه چیز به حالت اول برگردد: 'بعد از فروکش آب سه روز طول کشید که راه اینجا را باز کنیم.' اتاقی را نشان میدهد و میگوید: 'داشتیم این اتاق را خالی میکردیم که سه تا مار پیدا کردیم.'
او با دلخوری میگوید: 'چند ساعت قبل از حادثه به من گفتند قطعاً سیل میآید. خودم را به کارخانه رساندم و چهار میلیارد جنسم را نجات دادم. همان کیسههایی که میبینید بالای دستگاههاست. حالا شما ببین اگر چند روز زودتر میفهمیدیم چقدر حجم خسارت کمتر میشد نه اینکه 500 تن مواد ما نابود شود' از در کارخانه که بیرون میآیم او کیسههای بزرگی را نشانم میدهد و قیمت هر کدام را رقمی بالا عنوان میکند. کیسههایی که حالا منتظر رفتن به زبالهدانی هستند.
به چند شرکت دیگر هم سر میزنم اما رؤسا در شرکت حاضر نیستند و کارگران هم بیحوصله و محافظهکار نمیخواهند از خسارتها چیزی بگویند ولی به وضوح میشود دید که تا چه اندازه وضعیت بهم ریخته است. مواد اولیه، دستگاهها و ساختمانهایی که آب خوردهاند جای پنهانکاری ندارد. بعضی دیگر از شرکتها هم که قرار بود در سال جدید استارت کار را بزنند حالا دوباره رسیدهاند به نقطه صفر و مشغول بازسازی هستند مانند شرکتی که با سرمایهگذاری هنگفت قرار بود کیتهای آزمایشگاهی تولید کند اما حالا باید کاسه کاسه آب از کارخانه بیرون ببرد و بهفکر بازسازی کف باشد.
به شرکتی سرمیزنم که تازگیها آخرین مدل تکنولوژی تولید مواد پلاستیکی را از کشور همسایه خریده بود. یکی از جاهایی که غم و بهت و خشم را میشود یکجا در چشمها و صدای صاحب آن دید. صاحب کارخانه میگوید: 'وقتی مسئول استانی میآید و میگوید از دولت چیزی نخواهید و سعی کنید روی پای خودتان بایستید دیگر من چرا حرف بزنم؟ وقتی شرکت بیمه میگوید این وسایل آب خورده را وارد بازار کنید و حجم دو میلیاردی خسارت را 30 میلیون برآورد میکند، به نظر شما حرف دیگری هم میماند؟' با او در شرکت قدم میزنیم تا دستگاههایی را ببینم که پیش از شروع به کار موتورشان سوخته است و جعبههای کوچکی پر از اهرم و درجه که هر کدام میلیونها تومان ارزش دارد.
حجت خلیلزاده از مسئولان دولتی تقاضا میکند که هر چه زودتر بستههای حمایتی و قولهایی را که دادهاند عملی کنند: 'من باید پیگیر باشم تا این قولها به سرانجام برسد. تا امروز هیچ پولی برای جبران خسارتها به دست ما نرسیده است.' او در مورد دغدغه درست برآورد نشدن خسارت توسط بیمهها هم میگوید: 'واقعیت این است که بیمه باید انعطاف بیشتری به خرج بدهد و ما حتماً پیگیری میکنیم که با یک شرایط مناسب واقعیتها را ببینید.'
به گفته وی بیمه تاکنون تنها خسارات پنج واحد تولیدی را پذیرفته و به برخی از کارخانهها هم گفته عنوان سیل در بیمهشان قید نشده است.
6204/3091
کپی شد